اینکه قالیباف در این 12 سال چه عملکردی داشته است در این نوشتار مورد بحث نیست و خود مقالات و یادداشتهای مختلف را میطلبد. در اینجا بیشتر قصد داریم با محمدعلی نجفی، شهردار جدید تهران سخن بگوییم.
از سال 68 که کرباسچی کلید پایتخت را تحویل گرفت تا امروز که قالیباف این کلید را تحویل داد، تهران تغییرات بسیاری کرده است. کرباسچی پایه گذار تهران مدرن است. تهرانی که در آن ساختمانهای بلند، اتوبانهای فراخ و پلهای عظیم در آن قابل مشاهده است.
تمام شهرداران تهران به ویژه قالیباف تمام تلاش
خود را انجام دادند تا تهران تبدیل به شهری مدرن شود. آنها با دیدن پایتختهای
کشورهای جهان تلاش کردند تهران را حالت سنتی به حالت مدرن تغییر بدهند. تا حدودی
نیز این اتفاق افتاد. الان بسیاری از توریستهایی که به تهران میآیند، پایتخت
ایران را شهری مدرن اما شلوغ معرفی میکنند.
این مدرن شدن شهر باعث شد تا مدیران شهری و حتی کشور فراموش کنند شهر مدرن، روح هم میخواهد. به جرات میتوان گفت تهران یکی از بیروح ترین شهرهای بزرگ دنیاست. شهری که در آن رنگ وجود ندارد. کارگران همیشه مشغول کارنند.
سر به آسمان میچرخانی فقط و فقط رنگ خاکستری، سفید و یا سیاه میبینی. گویی برای کسانی که شهر تهران را ساختند، رنگها در این سه رنگ خلاصه میشده است.
تهران مدرن به خاطر این نگاهها تبدیل به شهری خشن شده است. تهران مدرن تبدیل به شهری خسته شده است. شهری که به نظر میرسد افسرده است.
شهردار جدید تهران باید روح تهران را درمان کند. ساختنیها را دیگران ساختند. قالیباف در این 12 سال به اندازه کافی پل، اتوبان و ساختمان در تهران ساخت. لطفا شما روح بیمار تهران را دریابید.
این شهر رنگ میخواهد، جان میخواهد، شادی میخواهد. تهران را از شهر غم به شهر شادی تبدیل کنید. بیایید ساختمانهای تهران را رنگی کنید . اجازه بدهید وقتی مردم صبح از خانه بیرون بیایند با رنگین کمانی از رنگها روبرو شوند.
هیچ اشکالی ندارد ساختمان بنفش باشد یا ادارهای سبز. چقدر خوب است شهر پر از رنگ آبی، قرمز، صورتی و ... باشد.
یکی از کارهایی که قالیباف انجام داد و مورد استقبال قرار گرفت نصب تابلوهای معروف در سطح شهر بود. همین تابلوها کمی و فقط کمی فضای شهر را تغییر داد. از این دست کارها باید ادامه پیدا کند.
شهردار جدید تهران به جای ساختمان درخت بکارد. شهردار تهران به جای پل، پارک بسازد. به جای اتوبان، تهران را گلکاری کند. تهران نفس میخواهد.
تهران باید در کنار مدرن بودن تبدیل به یک شهر فرهنگی شود. شهری که بشود زندگی را در آن دید. این که انسانها همیشه در رفت و آمد باشند، نشانه زندگی نیست. این نوع زندگی بیشتر شبیه انسانهای آهنی است. باید زندگی در تهران را برای مردم پایتخت رنگی کرد. نه تنها مردم تهران بلکه تمام شهرهای کشور رنگ شادی پاشیده شود.
به قول سهراب سپهری
زندگي رسم خوشايندي است.
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ،
پرشي دارد اندازه عشق.
زندگي چيزي نيست ، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود.
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند.
زندگي نوبر انجير سياه ، كه در دهان گس تابستان است.
زندگي ، بعد درخت است به چشم حشره.
زندگي تجربه شب پره در تاريكي است.
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.
زندگي سوت قطاري است كه در خواب پلي مي پيچد.
زندگي ديدن يك باغچه از شيشه مسدود هواپيماست.
ادم های این شهر افسرده ان و هیچ رنگی نمی تونه روح رو به این شهر برگردونه جز تغییر ادماش
شما یک نگاه به ماشین ها بکن همه سفید و خاکستری و سیاهن
دیگه تو خرید ماشین ها که سلیقه خود ادماس
خلاصه اینکه مشکل جای دیگره پدرجان- سالهاست رنگ زندگی رفته از این مملکت
همه در عين حال كه نميتونند از ساخت و سازهاي عظيم و پر هزينه تهران در اين 12 سال چشم پوشي كنند كاملا درك ميكنند تهران واقعا ديگه جاي زندگي نيست چرا چون:
باغهاي شمال شهر رو خراب كرديم برجش كرديم...
خونه ها و محلات قديمي و زيبامون رو به جاي بهسازي و سر و سامون دادن آپارتمان سرا كرديم...
پياده رو ها رو باريك كرديم خيابانها رو عريض...
كل شهر رو اتوبان زديم ولي جواب نداد پل و تونل زديم...جواب نداد اتوبان دو طبقه زديم...
ولي هنوز مشكل ترافيك حل نشده...
و هزاران كار ديگه كرديم ولي زندگي راحتتر نشد...
هزار تا آمار ديگه هم كه آقاي قاليباف بده بايد اعتراف كنيم شهر تهران 12 سال پيش اندكي روح داشت اما الان كاملا مرده...
مشكل از قاليباف نيست مشكل از خودمونه كه بايذ حتما يه راه رو بريم و خودمون به نتيجه برسيم كه سمه...
فرآيند توسعه بدون حفظ فرهنگ و آداب و سنتها محلي و قومي حكم مرگ رو در جوامع شرقي داره
تهران ساخت و ساز مدرن و بروز می خواهد
مراکز تفریح مدرن می خواهد
حمل و نقل عمومی مدرن و متنوع می خواهد
مراکز خرید، بهداشت و ایمنی می خواهد
البته از قدیم گفتند:خود کرده را تدبیر نیست