۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۴:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۷۹۸۰
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۶ - ۰۷-۰۹-۱۳۸۷
کد ۵۷۹۸۰
انتشار: ۱۱:۰۶ - ۰۷-۰۹-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند اكه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كارگزاران

«دغدغه‌هاي بسيج» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي كارگزاران به قلم عليرضا علوي‌تبار است كه در آن مي‌خوانيد؛ دلبستگي و پيوند من با بسيج به زمان صدور فرمان امام خميني براي تشكيل آن بر مي‌گردد. جزء اولين گروه‌هايي بودم كه براي آموزش و شكل‌دهي هسته‌هاي اوليه بسيج انتخاب شده و به تهران آمدم. بسيجي فعالي بودم. تا اينكه جنگ آغاز شد. داوطلب اعزام به جبهه شدم و پس از مدتي نيز به عضويت سپاه پاسداران درآمدم. در طول دوران جنگ بسته به تشخيص فرماندهان يا در جبهه بودم يا پشت جبهه و فعال در حمايت از رزمندگان. در زندگي معمولي من اگر دوراني باشد كه بتوانم به آن افتخار كنم همان دوراني است كه در سنگرهايي نفس كشيدم كه پاك‌ترين و صادق‌ترين فرزندان ملت ايران در آن تنفس كردند. افتخار مي‌كنم كه در كنار كساني قرار داشتم كه با استخوان خويش جلوي پيشروي تانك‌هاي تي 72 دشمن را گرفتند. كساني كه هنوز هم آنها را ميهن‌دوست‌ترين فرزندان ايران مي‌دانم. هنگامي‌كه دو روز از پذيرش قطعنامه 598 توسط ايران گذشت تصميم گرفتم كه از سپاه پاسداران جدا شده و به نهاد جهاد دانشگاهي انتقال يابم. در تقاضاي استعفايم دو دليل آورده بودم. يكي رشته تحصيلي‌‌ام كه بيشتر به درد مراكزي مي‌خورد كه مي‌خواهند در زمينه توسعه و برنامه‌ريزي و پژوهش اقدام كنند و ديگري علاقه‌ام به فعاليت سياسي‌. مشروع و مجاز نمي‌دانستم كه در لباس پاسداري وارد جناح‌بندي‌هاي سياسي شوم و به تبليغ و ترويج سياسي بپردازم. اگر چه رسما از سپاه بيرون آمدم اما دلبستگي‌هايم و در نتيجه دغدغه‌ها و نگراني‌هايم را براي آن حفظ كردم. هنوز هم وقتي مي‌شنوم، «جنگ ما را لايق خود كرده بود...» گويي به دنيايي ديگر پرواز مي‌كنم. هيچ دلم نمي‌خواهد سپاه و بسيج براي قدرت گرفتن اين و آن خرج شوند و رنگ و بوي تعلقات جناحي بگيرند. راستش دغدغه‌هاي قديمي من اين روزها شدت گرفته است و دلم مي‌خواهد آن را با همه در ميان بگذارم. از زمان بسيجي شدنم هميشه نگران بودم كه نكند به خاطر عملكرد ما مردم به بسيج به عنوان نمايندگان و مدافعين يك جريان خاص سياسي نگاه كنند. عملكرد بسيج در طول جنگ دفاع از كل ميهن و دفاع از امنيت و آرامش و آزادگي كل مردم آن بود. بسيج به همه تعلق داشت و به نمايندگي از همه اقشار ملت مي‌جنگيد.

برخي از سخنان و بيانيه‌ها به گونه‌اي از بسيج سخن مي‌گويند كه گويي بازوي مسلح يك حزب و جريان سياسي خاص هستند و نه حافظان امنيت و آرامش همه ملت. به خاطر دارم كه چه تلاش‌هاي صادقانه‌اي مي‌شد تا از ورود بسيج به درگيري‌هاي جناحي و ايستادن در مقابل بخش‌هايي از جامعه پيشگيري شود. راستش را بخواهيد من حتي با ايفاي نقش ضابط قوه قضائيه براي بسيج هم مخالف بودم و حتي مخالف بودم كه بسيج نقش‌هايي را بازي كند كه برعهده پليس و نيروي انتظامي بود. بسيج نيروي داوطلب است و بايد بتواند از همه اقشار جامعه داوطلب جذب كند و براي اين‌كار بايد وراي همه جناح‌بندي‌ها و حتي تمايزات موجود در سبك زندگي بخش‌هاي مختلف جامعه قرار گيرد. همه اقشار جامعه حتي آنها كه از نظر ظاهر و پوشش با ظاهر و پوشش رسمي متفاوت هستند بايد بسيج را دوست داشته باشند و به وجودش افتخار كنند. آيا فرماندهي بسيج هم اين نگراني را دارد و آن را در دادن ماموريت به بسيجي‌ها رعايت مي‌كند؟

بسيج به هر حال يك نيروي نظامي غيركلاسيك است. امكانات بسيج، سازماندهي آن، فرماندهي آن و وظيفه اصلي‌اش نظامي است. وارد كردن اين نيرو به درگيري‌هاي سياسي به نفع هيچكس نيست. نبايد گذاشت جريان‌هاي سياسي كه توان و ظرفيت ايجاد تشكيلات سياسي را ندارند از ظرفيت بسيج براي پيشبرد اهداف خويش بهره گيرند. استفاده از امكانات و منابع‌عمومي براي پيشبرد مقاصد جناحي مشروع نيست.

به علاوه وارد كردن بسيج به حمايت از اين جناح يا آن جناح جامعه را با خطر پيوند سياست‌ورزي و سلاح مواجه مي‌كند. نظامي‌گري در عرصه سياست غولي است كه اگر از بطري خارج شود، هيچ‌كس نمي‌تواند آن را به بطري برگرداند! ايران اين افتخار را دارد كه به‌رغم يك جنگ هشت‌ساله در طول جنگ هيچگاه نظامي‌گري را بر عرصه سياست مسلط نكرد. چرا بايد اين افتخار تاريخي را از ايران گرفت؟ روحاني كه در بسيج مسووليت دارند در اين زمينه بار سنگيني بر دوش دارند. براي اهداف كوتاه‌مدت سياسي نبايد بسيج را خرج يك جناح خاص كنند. سخنان‌شان را بايد سنجيده‌تر بگويند و نهاد ملي را به خدمت منافع خاص درنياورند. متاسف كه چنين احساس مسووليتي در آنها كمتر ديده مي‌شود.

به عنوان كسي كه دلبسته و نگران بسيج و آينده آن است اميدوارم كه بسيج هيچگاه محدود به بخش خاصي از جامعه و جناح خاصي از سياست‌ورزان نگردد و بسيج جمع داوطلبان متشكل از همه اقشار و آحاد مردم خواهان سربلندي ايران باشد.

كيهان

«وضعيت سفيد» عنوان يادداشت روز عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان است كه در آن ميخوانيد؛ شرايط فوق العاده بى ثبات بين المللى در ماه هاى گذشته پرونده هسته اى ايران را نيز بى نصيب نگذاشته است. طى اين مدت بسيارى از معادلات بين المللى جابجا شده است و نتيجه اين جابجايى ها در موارد مهمى به جاى افزايش ثبات و روشن تر شدن دورنماى تحولات آينده، بى نظمي، عدم قطعيت و سيال شدن مکانيسم هاى تصميم سازى در ميان بازيگران مختلف بوده است. در حالى که الگوهاى سابق از ميان رفته اند يا در حال رنگ باختن هستند و الگوهاى جديد شکل نگرفته اند و معلوم هم نيست دقيقاً کى و به چه نحو شکل بگيرند بهترين استراتژى در مورد مسائل مربوط به سياست خارجى و امنيت ملى «صبر و انتظار»  است. اکنون در اسرائيل و آمريکا عملاً دولتى وجود ندارد. دو پرونده مهم عراق و افغانستان در خاورميانه بلاتکليف است يا به تعبير بهتر در حالت گذار از يک وضعيت استراتژيک به وضعيت استراتژيک ديگر قرار دارد. بحران مالى جهانى همه بازارها از جمله بازار حساس انرژى را سخت بى ثبات کرده و هيچ پيش بينى درستى هم در اين باره که بالاخره اين بحران چگونه حل و فصل خواهد شد وجود ندارد ولو اينکه اين سو و آن سوحدس هايى بزنند.

فضاى سياسى ايران به تدريج در حال ورود به وضعيت انتخاباتى است و طبيعى است که بازيگران مختلف در جامعه بين المللى علاوه بر تلاش براى تأثيرگذارى بر نتيجه اين انتخابات، منتظر نتيجه آن خواهند ماند تا ببينند نهايتاً با کدام گروه سياسى در ايران طرف حساب هستند در عين حال که خوب مى دانند برنده انتخابات هر کسى که باشد در اصول چيزى تغيير نخواهد کرد. اين عدم قطعيت هاى در هم تنيده، فضاى تصميم گيرى درباره امور مهم را محافظه کار کرده و به تحولاتى که خواه ناخواه در حال وقوعند خصلت بى ثباتى و «آزمايشى بودن» داده است. فضاى غالب تحت اين شرايط مبادله پيشنهاد و رايزنى هاى ملايم است بى آنکه هيچ ايده بزرگى روى ميز گذاشته شود. با اين وجود، کاملاً روشن است که مدت زمان حاکم بودن اين وضعيت طولانى نخواهد بود و به محض ايجاد حداقلى از «پيش بينى پذيري» ديپلماسى دوباره جان خواهد گرفت. نوشته حاضر تلاش مى کند چکيده اى از عوامل مؤثر بر وضعيت آينده و وزن هر يک از آنها را که در واقع مقدمات خروج از وضعيت سفيد خواهند بود، ارائه کند.

به رغم گذشت  بيش از 5 سال و ثابت شدن ناکارآمدى راهبرد فشار و مذاکره همزمان در مقابل ايران، غرب همچنان راه حل مؤثر را «تشديد» اين استراتژى مى داند نه «تجديدنظر» در آن. مشکلات متعدد پيش روى اين استراتژى که از جمله آنها سرعت گرفتن برنامه ايران به جاى مهار شدن آن است- آخرين گزارش محمد البرادعى در اين باره بحث هاى زيادى برانگيخت- شکست قطعى آن در مقابل ايران را مسلم کرده اما تصلب ديپلماتيک در غرب بويژه آمريکا اجازه نمى دهد که اين روش منسوخ با شيوه تازه اى که حداقل خسارت هاى آن براى غرب کمتر باشد، جايگزين شود. برمبناى مجموعه شواهد و قرائن الگوهاى استراتژيک زير از جانب غربى ها همچنان- اگرچه با فراز و نشيب- درحال پى گيرى است و تجديدنظرهاى انجام شده در روش اجراى آنها بوده است  نه در اصل آنها. الف- بازسازى اجماع. اقدام اجماعى عليه ايران استراتژى ثابت گروه 6 در مقابل ايران ظرف 2.5 سال گذشته بوده است. از ابتدا روشن بود که اين روش اگر غربى ها به واقع به دنبال ايجاد فشار موثر بر ايران باشند عمر طولانى نخواهد  کرد چرا که تنبيه هاى اعمال شده به سرعت با منافع کشورهاى دخيل در اين پروژه تقابل پيدا مى کند و نهايتا کار به جايى خواهد رسيد که آمريکا ناچار مى شود از بين دو گزينه ادامه دادن به اين وضعيت و راضى بودن به «تحريم هاى غيرموثر» و يا شکستن اجماع و روى آوردن به اقدام هاى يک جانبه با همراهى چند کشور، يکى را انتخاب کند. اکنون در وضعيتى قرار داريم که دقيقا همين اتفاق رخ داده است.

به 4 دليل آمريکايى ها احساس مى کنند اجماع عليه ايران لااقل در کوتاه مدت قابل بازسازى نيست و در اين مدت تنها بايد به اقدامات ايذايى و محدود بسنده کنند؛ 1- سست شدن درخواست تعليق از ايران. اين اتفاقى است که ايران بوى آن را از زمان دريافت Non paper سولانا و بعد مجموعه تحليل هايى که رسانه ها و مخازن فکرى غرب درباره روش درست مواجهه با برنامه غنى سازى ايران منتشر کردند، استشمام کرده است. اکنون به نظر مى رسد تعداد مدافعان ايده «ترجيح تعليق بر مذاکره» در غرب به شدت کاهش يافته و يا با بدون تعليق مذاکره با ايران در دستور کار طرف غربى قرار گرفته است. مشکل فقط اين است که اکنون آيا ايران ديگر انگيزه اى براى مذاکره با غرب دارد يا نه. 2- برنامه ايران تهديد نيست. زيربناى تمامى تلاش هاى آمريکا براى متقاعد کردن جامعه بين المللى به همراهى عليه ايران همواره بزرگ نمايى تهديد برنامه هاى هسته اى و منطقه اى ايران بوده است. در شرايط فعلى لااقل تا آنجا که به غنى سازى مربوط مى شود ايده تهديدزا بودن ديگر قابل دفاع نيست. به طور خاص گزارش هاى پى درپى مديرکل آژانس و سازمان هاى اطلاعاتى غربى درباره غلوآميز بودن گزارش هاى منابع صهيونيستى از خطر ايران و ارائه اين ارزيابى که ايران بخشى از راه حل است نه بخشى از مشکل توان آمريکا براى چانه زنى عليه ايران در جامعه بين المللى را سخت کاهش داده است. 3- بى دولتى در آمريکا و اسرائيل. عامل ديگرى که بازسازى اجماع عليه ايران را سخت کرده نبود دولت در دو کانون اصلى توطئه عليه ايران يعنى آمريکا و رژيم صهيونيستى است. اگرچه پيش بينى مى شود که دولت هاى جديد در اين مناطق محتاط تر و محافظه کارتر از اسلاف خود خواهند بود  اما هنوز روشن نيست که مشخصاً چه استراتژى در پيش خواهند گرفت و رفتارشان چه ميزان پيش بينى پذير است. 4- بحران هاى داخلى گروه 6 درست است که غربى ها تلاش کرده اند حفظ ظاهر کرده و اختلاف هاى داخلى خود را پيش چشم جامعه  بين المللى بپوشانند اما به سادگي  قابل فهم است که حجم انبوه اختلاف نظرها ميان کشورهاى عضو گروه 6 امکان پيش روى را از آنها گرفته و به همين دليل است که  آمريکا نااميد از اقدام در شوراى امنيت به همراه کردن چند کشور معدود عليه ايران با خود روى آورده است. ب- مستقل نشان دادن استراتژى غرب درباره ايران از تحولات بين المللي. اين رويه اى است که مشخصاً غرب بعد از جنگ گرجستان در پيش گرفته است.

بعد از منازعه گرجستان اين توهم براى گروه 6 بوجود آمد که ايران روى اختلافات درونى غرب حساب ويژه باز کرده است. ظاهراً غربى ها براى رفع سوءتفاهمى که در واقع براى خودشان پيش آمده بود نه براى ايران تصميم گرفتند به نحوى رفتار کنند که رويه آنها در مقابل ايران در هر حال ثابت و هماهنگ جلوه کند. قطعنامه 1835 درست به همين دليل صادر شد اما جالب است که توجه کنيم اين قطعنامه بيش از آنکه روى اراده ايران  تاثير بگذارد از خاوير سولانا به عنوان نماينده غرب در مذاکره با ايران اعتبارزدايى کرد- توجه کنيد که صدور 1835 کاملاً برخلاف رويه مذاکراتى سولانا با مقام هاى ايرانى و به معناى نوعى اخلال ناگهانى در آن بود-  و اکنون براى جلب اعتماد طرف هاى ايرانى خود دراين باره که به واقع نماينده داراى اختيار غربى ها در مذاکرات است دچار مشکلات جدى خواهد بود. ج- تشديد فشار.

با نااميدى اما همچنان پى گير، غربى ها درصدد تشديد فشارهاى اقتصادى بر ايران هستند. مسير شوراى امنيت در کوتاه مدت بسته شده و بسته خواهد ماند. تا آستانه انتخابات رياست جمهورى در ايران که احتمالا غرب  سعى خواهد  کرد با تکرار استراتژى «فشار در وضعيت مرزي» همزمان با تلاش براى پايين نگهداشتن قيمت نفت، يک قطعنامه ديگر هم روى ميز بگذارد که البته مى توان حدس زد مثل مورد مربوط به قبل از انتخابات مجلس فقط نتيجه معکوس به بار خواهد آورد. بنابر برخى گزارش ها اکنون آمريکا مشغول رايزنى براى بوجود آوردن کشورهاى همراه عليه ايران است. بحران مالى جهانى البته انگيزه ها براي  اقدام عليه ايران را که پيش از اين هم تعريفى نداشت کاملاً سست کرده و به نوعى خستگى جهانى از تلاش براى متوقف کردن ايران انجاميده است. يک عامل اضافى هم اين است که آمريکا مايل به حفظ دستاوردهاى ادعايى خود در عراق است و اين با تشديد تلاش ها عليه ايران منافات دارد. د- در کنار همه اين عوامل اراده غرب براى آغاز مذاکره با ايران و يقين به غيرقابل جايگزين بودن آن با روش هاى ديگر کاملاً شفاف شده است. در حالى که ايران هيچکدام از مواضع خود را تعديل نکرده آغاز مذاکرات هيچ معنايى جز ايجاد تعديل اساسى در مواضع غرب نخواهد داشت. و اين در حالى است که جمهورى اسلامى ايران براساس يک راهبرد کاملاً منطقى و مستدل حاضر به مذاکره با آمريکا نيست.

اعتماد ملي

« پيكان مرواريد شد» عنوان سرمقاله اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛امروز هفتم آذر يادمان نيروي دريايي هميشه‌قهرمان جمهوري اسلا‌مي ايران است. در چنين روزي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلا‌مي در يك نبرد تاريخي و عزت‌آفرين تمام توان دريايي عراق را به يكباره به نابودي كشيد.

عمليات <مرواريد> كه نام اين رزم بزرگ و حماسه‌آفرين بود با محوريت ناوچه پيكان و در اطراف اسكله‌هاي نفتي البكر و الا‌ميه كه بيشتر يك مركز اقتصادي و استراتژيك بود، صورت گرفت. اين عمليات در آذرماه 1359 و در ماه‌هاي آغازين جنگ صورت پذيرفت. پس از حملا‌ت همه‌جانبه ارتش متجاوز صدام حسين از زمين، هوا و دريا، ارتش جان به كف ايران كه در نتيجه ناآمادگي و حاشيه‌هاي دوران انقلا‌ب، تا حد زيادي توان رزم خود را آسيب‌ديده مي‌ديد، در دو عمليات بزرگ و نمادين در هوا و دريا پوزه ارتش بعث عراق را به خاك ماليد. اولين ضرب شصت ارتش ايران حمله هوايي جنگنده‌هاي نيروي هوايي به حريم هوايي عراق و بمباران سهمگين و استراتژيك بغداد، پايتخت به ظاهر نفوذناپذير عراق بود. اقدام ديگر عمليات نيروي دريايي در هفتم آذرماه عليه ناوچه‌هاي اوزا و ديگر ناوچه‌هاي كوچك و بزرگ عراق بود.

در اين نبرد سهمگين، نيروي دريايي ايران به مقابله با تهاجمات هوايي و هليكوپتري عراق نيز اقدام و به اسكله‌هاي يادشده خسارات سنگيني وارد كرد. اما اوج اين حماسه‌سازي شهادت فرزندان رشيد ايران در ناوچه پيكان بود كه پس از نبردي سهمگين با حمله موشكي به قعر خليج‌فارس فرو رفت و به زيبايي تعبير عمليات مرواريد مصداقي براي تبديل پيكان به اين نام شد. اينك جنگ سالياني دراز است كه به پايان رسيده است.

نه از صدام خبري است و نه ارتش بعثي اما نيروي دريايي و ارتش قهرمان ايران اسلا‌مي در كنار سپاه پاسداران و بسيج مستضعفين قدرتمند، بانشاط، مجهز و هشيار در آب‌هاي نيلگون خليج‌فارس و درياي عمان و ديگر مرزهاي ايران شكوهمند، پاس دارنده شرف، عزت، استقلا‌ل و تماميت ارضي ايران هستند. يادمان رشادت فرزندان ايران اسلا‌مي در نيروي دريايي، پاسداشت فضيلت، شجاعت، مجاهدت و ايثار است. در روزگاري كه چشمان خبيث دشمنان ايران اسلا‌مي به سوي منافع و اقتدار سرزميني دوخته شده است، وجود يك نيروي نظامي قدرتمند، آرام‌بخش و اطمينان‌آور براي ملت بزرگ ايران اسلا‌مي است. ياد و خاطره آن رادمردان آزادي و شرافت گرامي باد.

رسالت

«آقاي احمدي نژاد! نخبگان سياسي را فراموش نكنيد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن مي‌خوانيد؛ برخي برآنند كه مبناي نظري و يا دقيق تر منطق غالب بر نحوه تعامل دولت نهم با نخبگان سياسي تعبير ارزشمند حضرت امير(ع) در نامه به مالك اشتر است.آن حضرت در اين نامه كه الگوي زمامداري اسلامي است به مالك فرمودند:  “دوست داشتني‌ترين امور در نزد تو آني باشد كه در حق ميانه‌تر و در عدل فراگيرتر و در جلب رضايت مردم، گسترد‌ه‌تر است كه همانا خشم عمومي مردم، خشنودي خواص را از بين مي‌برد و اما خشم خواص را، خشنودي مردم بي‌اثر  مي‌سازد. “

ابن ابي الحديد در شرح اين تعبيرمي نويسد : “عامه مردم همانند اقيانوس بزرگ و درياي گسترده هستند كه وقتي موجي در آن به حركت درآيد، احدي را ياري مقاومت نماند در حالي كه نارضايتي خواص چنين وضعي را به وجود نمي آورد و بحران لاينحلي پديدار نمي سازد. پس در برابر رضايت عامه، نارضايتي خاصان قابل تحمل مي باشد.”

اما پرسش نوشتار حاضر اين است كه آيا منطق فوق قادر است ضعفهاي جدي و نوسان هاي دوراني دولت را در تعامل نظام مند با نخبگان توجيه كند؟ و آيا نارضايتي نخبگان سياسي در عصر ارتباطات نيز نمي تواند بر خشنودي مردم تاثير منفي بگذارد؟
مردم گرايي دكتر احمدي نژاد و كابينه اش  يكي از شاخصه هاي ممتاز دولت نهم است و به تعبير مقام معظم رهبري معيار شرافت اين دولت محسوب  مي شود. در سه سال گذشته عمده سياستگذاري هاي دولت نهم با هدف گيري مركز طيف سواد مردم صورت گرفته و امروز يكي از افتخارات دولت  احمدي نژاد اين است كه از جنس مردم و توده هاي مستضعف است.

اما در عين حال نبايد فراموش كرد فارغ از انگاره هاي اليتيستي ليبرال كه امتزاج آن با فرهنگ سياسي مردمسالاري ديني مشمئز كننده به نظر مي رسد، تعامل مثبت با نخبگان سياسي براي هر دولتي در نظام جمهوري اسلامي فرصت آفرين است. تعامل نظام مند با نخبگان سياسي افقهاي جديدي را پيش روي دولتها  مي گشايد و ضمن تاليف منافع عمومي، امكان اصلاح سياستها را فراهم مي كند.
البته اين به معناي ترجيح نخبگان سياسي بر عامه مردم و يا مصالح كشور نيست اما نخبگان سياسي به عنوان عصاره ملت مي توانند منافع مختلف در جامعه را پوشش داده و در مسير انتقال اين منافع به كانون قدرت آنها را تصريح كنند.

دولت نهم در سه سال گذشته علي رغم تمام تلاشهايش براي ارائه يك الگوي اصلاحي از روابط في مابين دولت و نخبگان سياسي نتوانسته در اجراي بي نقص اين منطق موفق باشد و موجي از نارضايتي نخبگان سياسي را به وجود آورده است. هركدام از روزنامه نگاران، اساتيد دانشگاه، نمايندگان مجلس و ... كه تا به امروز به صف منتقدين احمدي نژاد نپيوسته اند تنها به خاطر رويكردهاي مصلحانه و انقلابي دولت نهم  در اداره كشور است و معتقدند كه در هر ديكته اي غلط وجود دارد و اين تنها ديكته نانوشته است كه بي غلط است و الا از حق نخبگي خود كه بر گردن دولت است، صرف نظر كرده اند.

به زعم راقم اين سطور كه همواره حمايت از رويكرد اصلاحي و انقلابي دولت را برخود فرض دانسته و مي داند اين هشدار براي دولت نهم راهگشا خواهد بود كه عصر ارتباطات اين امكان را به نخبگان سياسي داده است تا با در اختيار داشتن رسانه ها، مطبوعات، دانشگاهها و... از ميزان اثرگذاري  معجزه واري بر افكار عمومي برخوردار باشند و بتوانند با نفوذ در دالان هاي اجتماعي به فرهنگ عمومي شكل دهند.

در واقع ديالكتيك نخبگان سياسي با افكار عمومي در عصر ارتباطات به مراتب قوي تر و فوق العاده تر از الگوي باستاني ديالوگ خواص و عوام است. لذا بر اين باورم كه دولت نهم در روابط خود با نخبگان سياسي، نمايندگان مردم در مجلس، احزاب، روزنامه نگاران و... بايد تجديد نظر كند و با  بهانه دادن هاي واهي اجازه ندهد كه برخي از مخالفين ترمز قطار محبوبيت دولت نهم را در افكار عمومي بكشند.

مقام معظم رهبري درباره اين ضعف دولت معتقدند: “يك مسئله هم تعامل نظام‌مند با نخبگان و اهل نظر - حتي مخالفين - است؛ با اينها هم بايد تعامل كرد. نخبگان جامعه را نبايد فراموش كرد. من اعتقادم اين است كه بر طبق فرمايش مولا‌ي متقيان، آن جايي كه بين خواست نخبگان و خواست مردم - عامه مردم - تعارض وجود دارد، خواست عامه‌ مردم مقدم است؛ اين هماني است كه در نامه معروف حضرت و فرمان معروف حضرت به مالك اشتر، به اين معنا تصريح شده؛ اما هميشه از اين قبيل نيست. گاهي نخبگان نظرات اصلا‌حي‌اي دارند كه بايستي از اينها استفاده كرد. يعني ... از نظرات و از نيرو و از كار همه نيروها استفاده بشود. ” (ديدار در هفته دولت سال 1387)

اجماع حوزه نخبگي بر گفتمان پيشرفت و عدالت در دهه چهارم انقلاب اسلامي فرصت مغتنمي براي دولت نهم به منظور خدمت رساني واقعي به مردم است. دولت بايد از اين فرصت مغتنم بهره خوبي ببرد و ضمن بسترسازي براي توزيع عادلانه قدرت و ثروت اجازه ندهد كه برخي موضوعات  بي اهميت مانع حركت مخلصانه و پرشتاب مجموعه نظام شود. رقابت و رفاقت در خانواده انقلاب نبايد به لجاجت و سماجت تبديل شود چرا كه دشمنان نظام و مردم، نان خود را در تنور اختلافات مسئولان و نخبگان  مي پزند و مردم را از همگرايي و هم افزايي خدمتگزاران براي پيشرفت و عدالت نااميد مي كنند.

ابتكار

«گلايه از بداخلاقي هاي سياسي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛ هرچند نزديکي به ايام انتخابات، نگراني هاي زيادي را در زمينه بداخلاقي هاي رايج در عرصه سياست ايجاد مي کند، اما حضور و راهنمايي کساني که نقش بارز و بسزايي در تاثيرگذاري بر احزاب سياسي و تشکل هاي حزبي دارند، مي تواند تا حدود زيادي اين دغدغه ها را رفع کرده و کشتي هاي طوفان زده سياست را در ساحل آرامش و متانت فرود آورد.سخنان دلسوزانه و مشفقانه آيت الله مهدوي کني که بازخورد رسانه اي گسترده اي نيز داشت، از اين قبيل است. وي که سال هاي متمادي دبيرکلي جامعه روحانيت مبارز به عنوان يکي از پيش کسوت ترين تشکل هاي سياسي ديني کشور را بر عهده داشته است، همواره حتي در اوج تشنجات سياسي مورد توجه احزاب و گروه هاي مختلف با سليقه هاي رنگارنگ بوده است. همين امر موجب شده تا دورانديشي ها و دغدغه هاي چنين فردي به يکي از خطوط اصلي جريان هاي گوناگون سياسي کشور در برخورداري از خط مشي متعادل و منطقي تبديل شود.آيت الله محمدرضا مهدوي کني در سخنان اخير خود گفته بودند که: «به دوستان و مومنان و همه دست اندرکاران توصيه مي کنم، کاري نکنيم که جو عدم اعتماد را در بين مردم ايجاد کنيم. من معتقدم دست اندرکاران نظام از هر طبقه اي که باشند، بايد حريم يکديگر را حفظ کنند. اگر هم مشکلي با هم دارند، بايد حضوري مسائل را حل کنند تا به رسانه ها کشيده نشود. مردم چه تقصيري دارند که ما وقتي با هم اختلاف داريم، در رسانه ها و مجامع بيان مي کنيم. به خصوص در آستانه انتخابات رياست جمهوري.»اين سخنان که از سوي يکي از جاافتاده ترين شخصيت هاي مقبول سياسي کشور بيان شده، محورهاي مهم و حايز اهميتي را در خود نهفته دارد که براي شفاف سازي بهتر به برخي از اين موارد اشاره مي شود.

1 -اين سخنان، رمزگشايي از پديده اي بدشگون و متاسفانه رايج در سال هاي اخير است که طي آن، خلوت و جلوت جاي خود را عوض کرده است و آنچه بايد در آن يکي بيان شود، در اين اظهار مي شود و آنچه اين را سزد در آن نمي گنجد!اين رويه اي است که در آموزه هاي ديني و حتي اخلاق سياسي دنيا نيز به شدت مذمت شده و اثرات تخريبي آن تنها و تنها بر ذهن و روان مردم ظاهر و بارز مي شود. چراکه چنين درگيري ها و جنجال هايي که در بسياري موارد، خاستگاهي جز اختلاف سليقه هاي سياسي ندارد، موجي از بدبيني و آشوب فکري و ذهني را در مردم پديد مي آورد که به مرور ممکن است منجر به بي اعتمادي نسبت به نظام و دوري از اهداف حکومت شود.اين روش در ابعاد بيروني نيز، دل خوشکنک خوبي براي دشمنان نظام پديد مي آورد که با استناد به چنين درگيري ها و جنجال هايي، سوژه هاي خودخواسته را پرداخته و به خورد اربابان خود مي دهند.بايد اذعان کرد که دليل اصلي چنين اتفاق ناخوشايندي، دوري از تقواي سياسي و روي آوردن به گناه هاي اجتماعي و سياسي است. چرا که بزرگان ديني نيز در فرمايش خود فرموده اند که بدترين مردم کسي است که عيوب ديگري را در ملا عام افشا کند. و يا اينکه به شدت نصيحت در انظار و جلوي ديدگان مردم مذمت و مورد نکوهش واقع شده است. ولي متاسفانه اين روزها نه تنها عيوب شخصي و کاري، بلکه سليقه هاي شخصي و گروهي نيز در بوق و کرنا شده و جامعه اي را به هم مي ريزند.

2- برخلاف تصور سطحي و اوليه اي که ممکن است از اين اظهارات به ذهن متبادر شود مبني بر اين که اين قبيل حل  و فصل هاي مخفي و آرام يعني نامحرم شمردن مردم!، رعايت اين اصول نتيجه اي مهمتر و کلان تر در پي دارد. اخلاق و منش هاي شخصي و مديريتي يک سياستمدار از مواردي است که بايد پروسه سوددهي به جامعه و مردم از هر چيزي در آن پررنگتر باشد. از همين رو، کسي که بر مسند حکومت و مديريت تکيه مي زند، بايد همواره با آغوش باز به استقبال مشکلات و معضلات برود و با حل وفصل و رويارويي با معضلات، آنها را در هم کوبيده و نتيجه و ثمره اي شيرين را به مردم و ولي نعمتان خود تحويل دهد; نه اين که از کاه اختلافات سياسي که درواقع چيزي نيستند کوه معضلات ساخته، ذهن خسته مردم را خسته تر کند. از همين رو، اين گونه دعواهاي حزبي و جناحي که بايستي در درون خانه سياست حل و فصل شود، نه تنها ارتباطي با مردم عادي جامعه پيدا نمي کند و نبايد علني شود، بلکه حتي در صورت تامل دقيق تر، افشاي آن که باري بيشتر بر مشکلات و خستگي هاي روزمره مردم خواهد بود، بايد ذنب لايغفر قلمداد شود.

3- اشاره ظريفي که در سخنان آيت الله کني به مقارنت اين بداخلاقي ها با انتخابات رياست جمهوري شده بايد بسيار مورد توجه و امعان نظر قرار گيرد.تجربه نشان داده است که موعد انتخابات مختلف، همواره خاصيت کاتاليزوري را داشته که بسياري از داشته ها و نداشته ها را به ميدان کشيده و براي بالا بردن خود و زير کشيدن رقبا مورد استفاده قرار گرفته است. هرچند ممکن است بسياري مواضع و اظهارات در روزهاي عادي چندان برجستگي و خصوصيت علي حده اي نداشته باشد، اما نزديکي به ايام رقابت هاي انتخاباتي، بمبي را مي ماند که منتظر نزديکي به آتش براي انفجار است و در چنين روزهايي حتي از بسياري سخنان و اظهارات راست و واقعي نيز بايد پرهيز کرد، چه برسد به برخي از اتهامات و اظهارنظرها که دروغ و از اساس موهوم است.4 اميد است در انتخابات رياست جمهوري دهم مدد بزرگان سياسي نظام و جاافتادگان انقلاب اسلامي، يار اقدامات و برنامه هاي گروه هاي سياسي شده، انتخاباتي به دور از آلودگي و بدعهدي و مبراي از بداخلاقي هاي سياسي و انتخاباتي را رقم بزند.

جمهوري اسلامي

«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ در اين هفته طنين نام بسيج پرآوازه تر از هميشه بود. هفته اول آذر كه به هفته بسيج موسوم گرديده يادآور رشادتها ايثارگريها و جانبازيهاي جوانان اين مرز و بوم است كه به نداي معمار بزرگ انقلاب لبيك گفته و در راه دفاع از آرمانهاي انقلاب اسلامي و مقابله با استكبار جهاني از سر و جان خود گذشته و پايه هاي نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران را استحكام بخشيدند.

پنجم آذر ماه سال 58 زماني كه پيشواي تفكر بسيجي پرچم بسيج را بر خيمه گاه انقلاب برافراشت كمتر كسي فكر مي كرد كه اين تفكر مرزها را در نوردد و سراسر جهان اسلام را تحت تاثير خود قرار دهد. اين تفكر توانا در آغاز تهاجم نظامي استكبار به ايران به سركردگي صدام توانست باتمام قامت بپاخيزد و موازنه قدرت را كه هميشه بر پايه ابزار و جنگ افزار بود به هم بريزد و حاكميت ايمان مداري و اراده محوري را به رخ جهانيان بكشد.

واقعيت اينست كه تفكر بسيجي نشان داده كه درياي بيكراني است كه نام ها نشان القاب و وابستگي ها در اين درياي عظيم محو مي شوند و اين انديشه به هر سرزمين پا گذارد خاك آن سرزمين را عطرآگين مي كند و خلوص را معنا و ايمان را اعتلا مي بخشد. بنابراين محصول اين تفكر بايد خود را فرزند امام وام دار انقلاب اوج مسئوليت پذيري عاشق سازندگي و سنگربان ايمان بداند و در هر فضايي كه قرار مي گيرد تاثيرگذار سازنده تحولگرا جامع نگر مستقل و بدور از جناح بندي و سياست بازي به فكر تحقق اهداف انقلاب باشد و به دامان جريانات سياسي فرو نيفتد.

انتشار گزارش جديد مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره فعاليتهاي هسته اي ايران و بازتاب آن از رويدادهاي قابل بحث هفته جاري بود . البرادعي در گزارش چهار صفحه اي خود كه در اختيار 35 عضو شوراي حكام آژانس قرار گرفت ضمن اينكه بخش هايي از واقعيتهاي همكاري ايران با آژانس را بازگو كرد در عين حال سعي نمود خواسته هاي آمريكا و اروپا را نيز برآورده ساخته و اهرم هاي سياسي لازم براي فشار بر ايران را ارائه كند . وي با اينكه در 22 بند اين گزارش بر همكاري ايران با بازرسان آژانس و صلح آميز بودن فعاليتهاي هسته اي كشورمان تصريح دارد ولي در بخشهاي ديگري از گزارش دو پهلو و غير فني خود مواردي از اتهام و عدم شفافيت را به ايران منتسب مي كند. ابهاماتي كه او در اين بيانيه از خود باقي گذاشته دقيقا همان ردپاهايي است كه در آن نفوذ ابرقدرتها و دشمنان انقلاب اسلامي ايران در آن مشاهده مي شود و گويي اين بخشها تحت اشراف و نظارت وزارت خارجه آمريكا تنظيم شده است . به هر حال همچنان كه بارها مسئولين جمهوري اسلامي اعلام كردند كشورمان به همكاري خود با آژانس صرفا بر اساس ضوابط و چارچوب معاهده « ان .پي .تي » ادامه خواهد داد و شكل نحوه و ميزان اين همكاري در آينده نيز تا حدود زيادي به رفتار و تصميمات آژانس بستگي دارد.

هفته جاري تهران ميزبان رئيس جمهور لبنان بود كه اين سفر بازتاب گسترده اي در رسانه هاي بين المللي داشت . سفر آقاي ميشل سليمان به كشورمان از اين جهت اهميت يافت كه همگرايي ايران و لبنان به عنوان خط مقدم مبارزه با رژيم صهيونيستي براي آمريكا و اسرائيل وحشت آفرين است . جهانيان هنوز به خوبي به خاطر دارند كه مردم لبنان در سايه جانفشاني هاي مقاومت حزب الله در ايام جنگ 33 روزه شكست جانانه اي را به رژيم صهيونيستي تحميل كردند كه در نيمه قرن گذشته هيچيك از كشورهاي عربي مدعي مبارزه با اسرائيل تاكنون قادر به انجام آن نبودند. در حقيقت ملت قهرمان لبنان حماسه اي آفريد و شكستي را به رژيم صهيونيستي وارد كرد كه اكنون نيز پس لرزه هاي آن ساختار سياسي اين رژيم را فرا گرفته است و همانگونه كه رهبر انقلاب در ديدار آقاي ميشل سليمان رئيس جمهور لبنان تاكيد كردند « مقاومت لبنان طلسم شكست ناپذيري رژيم صهيونيستي را در هم شكست . »

حضرت آيت الله خامنه اي در اين ديدار با اشاره به پيروزي تاريخي مردم لبنان بر رژيم صهيونيستي فرمودند : « در طول 60 سال گذشته هيچ يك از كشورهاي اسلامي و عربي نتوانسته بودند در مقابل رژيم صهيونيستي بايستند اما مردم كشور لبنان توانستند اين طلسم را بشكنند و ارتش رژيم اسرائيل را از خاك خود بيرون كنند و آن را شكست دهند. » رهبر انقلاب اسلامي تاكيد كردند : « لبنان با مقاومت در مقابل تجاوزات رژيم صهيونيستي به يك الگو و درس براي ملتهاي مسلمان تبديل شد و در همان ايام جنگ 33 روزه بسياري از مسلمانان در كشورهاي اسلامي عربي به نام حزب الله لبنان و به نام سيدحسن نصرالله شعار مي دادند. » حضرت آيت الله خامنه اي حمايت از مقاومت در جهان اسلام و در كشورهاي عربي را بسيار پرمعنا دانستند و افزودند : « اين روحيه مقاومت را بايد ابتدا در دلهاي خود و سپس در عرصه عمل حفظ كنيم تا اين مسير را ادامه دهيم . »

هفته جاري خبرهاي مربوط به شرايط بحراني غزه و سرنوشت توافقنامه امنيتي بغداد ـ واشگتن در صدر اخبار خارجي قرار داشت . اين روزها منطقه غزه در فلسطين اشغالي شاهد مرگ تدريجي ساكنان آن است . مردم غزه ماههاست كه يك شكم سير غذا نخورده اند آب آشاميدني بهداشتي در اختيار ندارند و منازل خود را فقط با هيزم آنهم درصورت دسترسي گرم مي كنند. صهيونيستهاي جنايتكار با پشت گرمي دولتهاي غربي و در راس آنها آمريكا و با سكوت و بي اعتنايي ننگ آور حكام عرب فلسطيني هاي ساكن غزه را در محاصره همه جانبه قرار داده و در واقع غزه را به زنداني بزرگ و بدون آب و غذا تبديل نموده اند. تنها جرم اين مردم آن است كه حاضر نشده اند در برابر خواسته هاي نامشروع و تحميلي صهيونيستها سرتسليم فرود آورند و با دولت « اسماعيل هنيه » كه نماينده جنبش حماس است از سر عناد و دشمني برآيند. صهيونيستها به اين اميد بسته بودند فشارهاي اقتصادي و معيشتي ساكنان غزه را عليه حماس خواهد شوراند. دو سال است كه صهيونيستها غزه را به دليل اينكه تحت اداره حماس است مورد تنبيه قرار داده اند ولي از 20 روز قبل تمامي كانالهاي ارتباطي اين منطقه با خارج را قطع كرده و اجازه انتقال كوچكترين كمك و محموله را نمي دهند.

گزارش هاي رسيده از غزه حاكي است بيش از نيمي از نانوايي هاي اين منطقه بدليل عدم دسترسي به آرد و سوخت تعطيل شده و بيمارستانها نيز به دليل نبودن دارو حتي داروهاي اوليه عملا بدون استفاده شده اند. خطر آلودگي آب شرب تهديد ديگري است كه خطر بروز يك فاجعه انساني قريب الوقوع را تشديد كرده است . رژيم صهيونيستي پس از آنكه جنبش حماس بر اين منطقه تسلط كامل پيدا كرد و نيروهاي وابسته به محمود عباس را از اين منطقه وادار به خروج نمود بر روي غزه اي ها شمشير كشيد و علنا اعلام كرد درصورتي حصار ساكنان غزه را خواهد گشود كه مسئولان حماس رژيم صهيونيستي را به رسميت بشناسند و با اين رژيم بر سر ميز مذاكره بنشينند. اين خواسته تحميلي و تحقيرآميز را هم پيمانان غربي اين رژيم نيز تكرار كردند و از حماس درخواست نمودند رژيم صهيونيستي را به رسميت بشناسند. جالب آنكه اعراب منطقه نيز اگرچه ظاهرا به اين سياست رژيم صهيونيستي در غزه معترض بوده اند ولي قلبا از اين سياست حمايت كرده و مي كنند. حكام سازشكار عرب كه به ميانه روها موسوم شده اند از گسترش روزافزون پايگاه حماس و ساير جريان هاي ضدصهيونيستي و مخالف سازش در منطقه خشمگين هستند و آنرا عامل فروپاشي تخت و تاج خود مي دانند. اين حكومت هاي عرب در برابر جنبش حزب الله نيز همين رويه خيانت بار را پيش گرفته اند و اوج آن برخورد شرم آور در جنگ 33 روزه بود . در آن جريان نيز حكام عرب برخلاف ژست هاي ظاهري در باطن تمايل داشتند رژيم صهيونيستي بر حزب الله غلبه كند و اين حكام را براي هميشه از دست جنبش حزب الله كه اكنون به يك تفكر پويا و انقلابي در ميان توده هاي عرب تبديل شده است خلاص نمايد. با اينحال بيش از دو سال مقاومت حماسي مردم غزه و ادامه حمايت هاي آنها از مسئولان حماس رژيم صهيونيستي و قدرت هاي حامي آنرا تحقير كرده و آنها را به شدت عصباني نموده است . اكنون صهيونيستها مي بينند عليرغم سياست هاي تنبيه دستجمعي مردم غزه كه به استناد گزارش هاي رسمي موجب قرباني شدن صدها فلسطيني ساكن غزه به خصوص كودكان شده است اين مردم همچنان مقاومت مي كنند و حاضر به دست برداشتن از آرمان ها و اصول خود نيستند. فلسطيني ها به اين نكته واقف هستند هرگونه عقب نشيني در برابر شروط صهيونيستها نه تنها ننگ تسليم را بر پيشاني آنها مي زند و صهيونيستها را جري تر خواهد كرد بلكه آزادي فلسطين را سالها به تعويق مي اندازد . فلسطيني ها كه به رمز پيروزي كه همانا مقاومت است پي برده اند و شكست 20 سال سازش رهبران سازش طلب را تجربه نموده اند داغ تسليم شدن را بر دل صهيونيستها خواهند گذاشت .

با اينحال اين امر سكوت شرم آور جهاني به خصوص مدعيان حقوق انسانها و مجامع عريض و طويلي را كه داعيه دفاع از حقوق بشر آنها به گوش فلك مي رسد توجيه نمي كند. دولتهاي جهان و مجامع بين المللي در قبال فاجعه غزه مسئول هستند و در پيشگاه تاريخ به عنوان شريك جرم جنايتكاران صهيونيست تلقي مي شوند. در اين ميان جهان اسلام و دولتهاي اسلامي وظيفه و رسالت سنگين تري دارند و سكوت آنها خيانت بارتر و سكوت آنها نابخشودني تر است .

ديگر موضوع مهم هفته در صحنه بين المللي مسئله توافقنامه امنيتي عراق با آمريكا بود. اين هفته بحث پيرامون توافقنامه امنيتي بغداد ـ واشنگتن اوج گرفت . قرار بود روز يكشنبه اين توافقنامه در مجلس عراق بررسي شود ولي تا روز چهارشنبه به تعويق افتاد. هرچه به روز چهارشنبه موعد مقرر اعلام شده براي اعلام نظر مجلس عراق نزديك تر مي شويم حساسيت اوضاع شدت مي گرفت . با اينحال روز چهارشنبه نيز پس از برگزاري جلسات صبح و بعد از ظهر مجلس عراق نتوانست در اين باره تصميم بگيرد و راي گيري تا روز پنجشنبه (امروز) به عقب افتاد و اين امر اوج اختلاف نظر ميان جريان هاي سياسي و نمايندگان مجلس عراق بر سر امضاي توافقنامه را آشكارتر ساخت .

واقعيت اين است اكثريت ملت عراق با انعقاد اين توافقنامه مخالف هستند ولي فشارهاي شديد و تهديدهاي آمريكا باعث شده است برخي جريانهاي سياسي راضي به تصويب اين توافقنامه در مجلس عراق شوند. تعويق هاي پي در پي راي گيري مجلس درباره اين موضوع درحالي بوده است كه مراجع مذهبي عراق اين توافقنامه را مسئله دار و استعماري توصيف كرده و به مسئولان عراق نسبت به عواقب افتادن در چنين دامي هشدار داده اند. آيت الله سيستاني رهبر شيعيان عراق طي هفته اخير دوبار در مورد توافقنامه ابراز نظر كرده و ضمن تاكيد بر حساسيت مقطع زماني تاكيد نموده است هر پيماني را كه حق مالكيت و استقلال عراق را نقض كند مردود اعلام خواهد نمود. جناح صدر از جريان هاي قدرتمند صحنه سياسي عراق نيز تصويب توافقنامه مذكور را نقض حاكميت ملي عراق توصيف كرده و اعلام نمود با اين توافقنامه حتي در صورت تصويب آن در مجلس مقابله خواهد كرد.

جناح موافق توافقنامه طي روزهاي اخير تلاش گسترده اي را به كاربرد تا مخالفان را نسبت به امضاي آن راضي كند. آنچه به نظر مي رسد اين است كه اين جريان فريب وعده هاي واشنگتن را خورده است و يا اينكه تحت تاثير تهديدهاي آمريكا قرار گرفته و بدون در نظر گرفتن عواقب كار اصرار داشته است به اين توافقنامه ذلت بار تن دهد.

اين جريان ظاهرا غافل است كه براي آمريكا تنها اهداف و منافع استعماريش مطرح است و آمريكائيها در مقطع فعلي فقط به امضاي توافقنامه مي انديشند و هيچ تضميني وجود ندارد كه بعدها به تعهداتشان عمل كنند. ضمن اينكه حتي اگر به تمامي بندهاي توافقنامه نيز عمل نمايند باز هم طرف مغبون عراق و ملت آن خواهد بود كه اولا رسما به حضور اشغالگرانه آمريكا مهر تائيد زده و ثانيا زير يوغ قانون ذلت بار كاپيتولاسيون رفته است .

معلوم نيست آن دسته از مقامات و جريان هاي سياسي عراق با چه تضميني به وعده هاي آمريكا دلخوش كرده اند. اين جريان ها غافل هستند كه واشنگتن در جريان لشكركشي به عراق حتي حاضر نشد توافق شوراي امنيت و سازمان ملل راكه عمدتا تحت كنترل متحدان خود آمريكا نيز بوده اند كسب كند و بعد به عراق حمله نمايد. آمريكائيها حتي بهانه تهاجم به عراق را وجود سلاح هاي كشتار جمعي اعلام كردند كه بعدها مشخص شد اين بهانه پوچ بوده و دولت آمريكا به دروغ از اين دستاويز براي اجراي نقشه هاي خود در منطقه استفاده كرده است . قطعا در چنين شرايطي هر جريان و شخصيتي كه امضاي خود را پاي اين پيمان استعماري بگذارد لكه ننگ ابدي را براي خود خريده است و مسئول عواقب ناشي از شرايط نامعلوم و بحران هاي احتمالي در آينده خواهد بود.

مردم سالاري

«خزان مطبوعات غيردولتي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم آرش شيران است كه در آن مي‌خوانيد؛همزمان با فرا رسيدن روزهاي سرد خزان رعشه تلخ «نداري و مشکل مالي» بر جان روزنامه هاي غيردولتي افتاده است.اين روزها هوا براي رسانه هاي مکتوب و غيرمکتوب از نوع غيردولتي و مستقل آن چندان آفتابي نيست. به طور مداوم از گوشه و کنار شنيده مي شود که اين رسانه ها در پرداخت حق و حقوق خبرنگاران و پرسنل خود با زحمت مواجه هستند و البته کهنه سواران اين عرصه پيش بيني مي کنند که با نزديک شدن به موعد انتخابات رياست جمهوري دهم اين مشکلات نيز فزوني مي يابد.

اين روزها سرمايه گذاران بخش خصوصي به هزار و يک دليل از به کار انداختن سرمايه خود در چرخه مطبوعات بي ميل هستند و ترجيح مي دهند در عوض آن به پرورش انواع ماکيان از جمله شترمرغ بپردازند و چرا که نه. گوشت، پر، تخم و حتي پوست تخم  شترمرغ از ارزش تجاري قابل توجهي برخوردار است اما سرمايه گذاري در مطبوعات چطور؟

همانگونه که بزرگان قوه قضائيه در همايش بهداشت غذايي تاکيد کردند سرمايه گذاري در ايران خالي از مخاطره نيست. فارغ از آنکه اين ناامني شامل حال سرمايه گذاران ايراني نيز مي شود حوزه هايي نظير مطبوعات را نيز در بر مي گيرد. اگرچه گفتن اين کلام تکراري است که شنيده شدن صداي مخالف در جامعه  نشان از حاکميت مردم بر سرنوشت خويش و مرعي اصل تنوع و تکثر عقايد است اما اين روزها مي توان با گرفتن نبض  مطبوعات غيردولتي به عنوان کانال هاي مخابره صداي منتقدان وضع موجود بار ديگر اين کلام را در قالب سوالي عميق مطرح کرد که آيا در جامعه امروز ايران مردم سالاري و اصل «حاکميت حق مردم است» پاس داشته مي شود؟

اين روزها اگرچه به سختي اما مي گذرد و شايد فردا و فرداها با ادامه روند موجود از مطبوعاتي که امروز با جسارت از نابساماني ها انتقاد مي کنند و سياست هاي غلط را به سياستمداران گوشزد مي کنند نشاني نباشد اما تکرار اشتباهات تاريخي و به قول بزرگي تکرار تاريخ ضايعه اي تراژيک است. وضعيت نابسامان حاکم بر مطبوعات غيردولتي دال بر ناگواري هاي عميق بر جامعه است که بايد توسط همه بزرگان جدي گرفته شود. به راستي کدام تجربه تاريخي مويد اين است که مطبوعات مداح و مجيزه گو ضامن پايداري اصول و بالندگي جامعه است؟ اگر مطبوعات مستقل و آزاد ضامن رشد و بالندگي جامعه هستند و ضريب امنيت خارجي کشور را افزايش مي دهد چرا بايد وضعيت اين موهبت هاي ملي اينگونه باشد؟

بار ديگر نمايشگاه  مطبوعات امسال را در ذهن مرور کنيم و غرفه چهار نبش خبرگزاري هاي حامي دولت و رنگ و روي گشاده غرفه هاي مطبوعات تازه تاسيس دولتي را با حجره هاي تنگ و تاريک مطبوعات غيردولتي مقايسه کنيم؟ آيا مي توان در اين تفاوت ها و تبعيض هاي مشهود بوي عدالت را استشمام کرد؟

درباره چرايي مرگ و مير و مرض هاي لاعلاج مطبوعات غيردولتي مي توان ساعت ها گفت اما به خاطر داشته باشيم يک روي ديگر اين سکه رشد روزافزون مطبوعات دولتي و افزايش حضور دولت در زندگي مردم ولو به شکل رسانه ايست. اگرچه اين روزها در محافل مختلف از اجرايي نشدن اصل 44 قانون اساسي سخن است و به زعم نظر بسياري از صاحب نظران حفظ جمهوريت نظام در گرو اجراي اين اصل است اما کمتر کسي به خروجي نتايج اجرايي نشدن اين اصل در عرصه مطبوعات دقت مي کند. امروز مطبوعات دولتي به شکرانه پول نفت ذخيره شده بر گيشه ها خودنمايي مي کنند و خبر از حضور دوچندان دولت در امر اطلاع رساني مي دهند. آيا اين امر مطلوب است؟ به راستي کجا مي رويم؟ 

صداي عدالت

«مديران خلاق، نياز نظام اداري کشور» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت است كه در آن مي‌خوانيد؛در جهان امروز، تغيير امري اجتناب ‌ناپذير است و در اين راستا، جهت ايجاد تحولات سازنده و مؤثر در سازمان‌ها، بايد طراحي و مديريت آنها دچار تغيير و تحول گردد. امروزه، نياز روزافزون به آن نوع رهبري و مديريتي احساس مي‌شود که در کنار فهم اهميت سازمان‌هايي که به سمت فعال نمودن پتانسيل‌هاي خود حرکت مي کنند، اهتمام لازم را در جهت حل بحران‌ها و شرايط اضطراري محيط کار از خود نشان دهد. ‏در چنين شرايطي، مديران سازمان‌ها بايد به حدي از توانايي رسيده و قادر به درک اين واقعيت باشند که جهت رسيدن به اهداف کلان سازماني (کشوري) ناچار هستند اهداف "شدن" را به اهداف "ماندن" ترجيح دهند. به بيان ديگر در عصر حاضر، تحول و بازسازي و نوسازي يکي از ابعاد مهم سلامت سازماني بوده و از همين‌رو، مديريت تغيير در سازمان‌ها يکي از سخت‌ترين وظايف و مسئوليت‌هاي مديران پيشرو محسوب مي شود. ‏از نگاهي ديگر، در عصر حاضر سازمان‌ها به صورت روز افزوني با محيط‌هاي پويا و در حال تغيير مواجه هستند و بنابراين، به منظور بقاء و پويايي خود ناچارند که خود را با تغييرات محيطي وفق داده و سازگار نمايند. ‏
با توجه به سرعت شتابنده تغييرات و تحولات علمي، تکنولوژيک، اجتماعي، فرهنگي و غيره در عصر حاضر، سازمان‌هايي موفق و کارآمد محسوب مي‌شوند که علاوه بر هماهنگي با تغيير و تحولات جامعه امروزي، بتوانند مسير تغييرات و دگرگوني‌ها را نيز در آينده پيش‌بيني کرده و قادر باشند که اين تغييرات را در جهت ايجاد تحولات مطلوب براي ساختن آينده‌اي بهتر هدايت کنند. همچنان که آلوين تافلر مي‌گويد تنها با بهره‌گيري خلاقانه از تغيير، براي هدايت کردن خود تغييرات است که مي‌توانيم از آسيب‌هاي "شوک آينده" در امان باشيم و به آينده‌اي بهتر و انساني‌تر دست يابيم. ‏

با عنايت به مباحث فوق و مشاهدات و مطالعات انجام شده بر روي نظام اداري کشور، مي‌توان گفت که بسياري از سازمان‌هاي نظام اداري ما، نه تنها نوآور و خلاق نيستند بلکه حتي در هماهنگي با تحولات و پيشرفت‌ها و تغييرات عصر حاضر نيز ناتوان مانده و اغلب با شيوه‌هاي ناکارآمد سنتي اداره مي‌شوند. شايد بتوان به جرأت ادعا کرد که ريشه اين امر، در منابع انساني و مديريت نظام اداري است. ‏

منابع انساني، از ارزشمندترين سرمايه‌هاي هر سازمان به شمار مي‌آيد، زيرا ساير عوامل مانند تکنولوژي، سرمايه و امثال آن، به نيروي انساني وابسته هستند. علي‌رغم پيشرفت‌هاي فني و تکنيکي جديد، هنوز هيچ عاملي نتوانسته است جايگزين نيروي انساني شود و انسان همچنان به عنوان يک عامل کليدي در سازمان مطرح بوده و مديريت با توجه به اين نکته بايد بکوشد تا اين سرمايه را به درستي شناخته و توان و استعدادهاي نهفته او را پرورش داده و به نحو مؤثري آن را در پيشبرد هدف‌هاي سازمان بسيج کند. ‏

بنابراين، از جمله مهم‌ترين شاخص‌هاي برتري يک سازمان نسبت به سازمان ديگر، نيروي انساني درون سازمان است؛ نيروي انساني که نسبت به اهداف سازمان وفادار و با آن سازگار باشد. چنين فردي متمايل به حفظ ارزش‌ها و عضويت در سازمان بوده و فراتر از وظايف مقرر در شرح شغل خود دست به فعاليت مي زند و همچنين، عامل مهمي در اثربخشي سازماني خواهد بود. وجود چنين نيرويي در سازمان، باعث افزايش بهره وري و بهبود عملکرد سازمان شده و تأخير، تعجيل و ترک خدمت کارکنان را کاهش مي دهد. ‏
‏ ‏
اين وضعيت، ظاهر مناسبي از سازمان را در اجتماع جلوه داده و زمينه را براي بالندگي آن فراهم مي‌آورد. برعکس اين حالت، نيروي انساني با احساس وفاداري و تعلق سازماني کم و متمايل به ترک سازمان، نه تنها خود در جهت نيل به اهداف سازماني حرکت نمي‌کند، بلکه در ايجاد فرهنگ کار و تلاش نسبت به مسايل و مشکلات سازماني در بين همکاران خود نيز مي‌تواند نقش منفي داشته باشد. در اين بين نقش و شخصيت مدير مي‌تواند بسيار تعيين کننده باشد. ‏

مديران خلاق و ريسک‌پذير داراي خصوصيات برجسته‌اي هستند که در زير به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

- تمرکز بر يک موضوع و يک کار که نتيجه آن دوري از سطحي‌نگري و رسيدن به ژرف‌نگري است.
- اين گونه مديران، داراي روحيه علمي هستند و بر خرد جمعي تأکيد دارند.
- داراي قابليت خطر کردن و ريسک‌پذير هستند.
- و اينکه داراي روحيه نقادي هستند. ‏

مدير نقش موثري در پرورش خلاقيت، تحريک و تشويق کارکنان، تفويض اختيار به کارکنان، پيدا کردن ذهن‌هاي خلاق و استفاده از خلاقيت ديگران دارد. در نظام مديريت مشارکتي با تکيه بر خودکنترلي کارکنان، مشورت، تشويق به ابتکار و احترام به افراد، مديران نقش مهمي در پرورش خلاقيت کارکنان دارند. خلاقيت داراي سه مولفه تخصص، تفکر خلاق و انگيزش است که مي‌‌تواند دروني يا بيروني باشد. مديران روي هر سه اين خصوصيات به خصوص بر روي انگيزش کارکنان مي‌توانند اثرگذار باشند. ‏

در بررسي سيستم سازماني و مديريتي موجود در کشور درمي‌يابيم که هنوز با دنياي مدرن و ملزومات آن فاصله بسيار وجود دارد. بررسي‌ها و گزارشات موجود، بيانگر آن است که بروکراسي سنتي و اداري ما در کنار سيستم مديريت خشک و انعطاف‌ناپذير عمودي آن، توانايي استفاده از نيروهاي ماهر موجود را ندارند. ‏
‏ ‏
محافظه‌کاري و ريسک‌ناپذيري مديران سازماني نيز وضعيت را پيچيده نموده است و پيامد اصلي آن عدم امکان بروز خلاقيت و نوآوري سازماني مي‌باشد که زمينه را براي تغيير، تحول و به روز نمودن سازمان‌ فراهم مي‌آورد. در حقيقت محافظه‌کاري مديران، بستر و زمينه مناسب فرهنگي جهت ايجاد و رشد خلاقيت و نوآوري را نابود مي‌کند و آرامش لازم کارکنان براي بروز خلاقيت و ابتکار را از بين مي‌برد. ‏

سرکوب شدن انگيزه افراد در سازمان در اثر انتصاب رابطه‌‌اي به جاي ضابطه‌اي، سبب گرديده است تا کارکنان عدم عدالت سازماني را به گونه اي عيني لمس کنند. از سوي ديگر، عدم تفويض اختيار در سازمان و نبود هماهنگي مناسب با کارمندان نيز از ديگر مشکلات برخواسته از ويژگي محافظه‌کاري مديران است.‏
‏ ‏
اين ويژگي، باعث شده است تا مديران نظام اداري ما کماکان به اعمال قدرت يکجانبه، باور داشته باشند. در چنين سيستمي، طبيعتاً امکان تبادل افکار و بيان عقايد متضاد جايگاهي ندارد و رکود زيان‌باري بر سازمان‌ها مستولي مي‌گردد. بايستي اضافه کرد که فقدان يک سيستم ايده‌پرداز مديريتي نيز در پيدايي اين وضعيت، نقش عمده‌‌اي را بر عهده دارد. ‏

متخصصين و کارشناسان راهکارهاي متفاوتي را جهت حل معضلات فوق عنوان مي‌نمايند که شايد مهم‌ترين آن، به کارگيري مديران ريسک‌پذير و يا آموزش مديران موجود در جهت پرورش اين ويژگي در آنها، وجود نظامي از مديريت ناکارآمد داراي ساختارها و روندهاي علمي و مؤثر باشد، استقرار نهادهاي پرورش‌دهنده خلاقيت در نيروي انساني و برقراري کلاس‌هاي آموزشي در ميان نيروهاي سازماني است. پيامد اصلي اين امر، بروز ابتکار و خلاقيت در بين کارکنان و مديريت سازمان است تا اينکه زمينه را براي نوآوري و رشد و تحول سازمان در راستاي نيازهاي روز مهيا سازد.‏

دنياي اقتصاد

اخلاق فرو نريزد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛وفاي به عهد شهروندان نسبت به يكديگر، شهروندان نسبت به دولت و دولت نسبت به شهروندان، اساس و پايه دوام و قوام يك جامعه است.

در صورتي كه وفاي به عهد از هر طرف و به هر دليل سست شود و شهروندان احساس كنند كه اين مقوله ارزشمند ناديده گرفته شده است، حتما كسب‌و‌كار و رفتار و گفتار آنها به گناه و جرم آلوده مي‌شود. نقش دولت و حكومت به ويژه در جامعه‌هايي مثل ايران كه نقش و سهم نهادهاي مدني در توزيع و اعمال قدرت بسيار پايين‌تر از نهاد دولت است، افزون‌تر و مسووليت اين نهاد بيشتر است.

وفاي به عهد و پيمان در انجام تكاليف و تعهدات مالي شهروندان از مهم‌ترين مقوله‌هاي ارزشي است كه متاسفانه در سال‌هاي اخير روزگار نامناسبي پيدا كرده است. عدم پرداخت بدهي بانك‌ها از سوي دريافت‌كنندگان تسهيلات بانكي و رشد روزافزون آن مصداق بسيار خوبي براي اثبات اين ادعا است.تازه‌ترين خبر در اين باره از طرف غلامحسين الهام، سخنگوي دولت و رييس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي اعلام شد.

وي گفته است: ميزان وام‌هاي بازپرداخت نشده بانك‌ها كه از طرف مراجع رسمي اعلام شده 20هزار ميليارد تومان است، اما ما بخش‌هايي را دنبال كرده‌ايم و برآورد ما نشان مي‌دهد كه ميزان اين وام‌ها بيشتر است.درباره دلايل و پيامدهاي اقتصادي عدم پرداخت طلب از سوي بدهكاران بانكي و همچنين راهكارهاي ارائه شده براي دريافت آنها بحث‌هاي گوناگوني شده است و اين نوشته نمي‌خواهد درباره نكات فني چيزي به اين مسايل اضافه كند. آنچه در اين مناسبات نابهينه و نامناسب بايد مورد توجه قرار گيرد، فرو ريختن فضيلت و اخلاق است كه اگر تداوم يابد، با هيچ چيز ديگري نمي‌توان آن را احيا كرد.

به نظر مي‌رسد همه نهادهاي مسوول و شهروندان بايد به اين مساله بينديشند كه اعتماد از دست رفته را چگونه مي‌توان به دست آورد. چگونه مي‌شود كه يك شهروند يا يك مدير دولتي كه يك بنگاه‌ اقتصادي بزرگ را مديريت مي‌كند،احساس مي‌كند مي‌توان و بايد حاصل رنج و زحمت شهروند ديگري را كه به اميد كسب سود پولش را به بانك‌ها سپرده است، وام گرفت و پس نداد.چه عاملي موجب شده است كه اخلاق قرباني سود شود؟ آيا ارزان‌فروشي سپرده‌هاي شهروندان و تبليغ براي اينكه درآينده اين كالا ارزانتر خواهد شد، در اين ماجراي تلخ نقش اول را بازي نمي‌كند؟

سرمايه

«تغيير استراتژي نظام بانکي با جايگزيني مديران» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه سرمايه به قلم بهروز هادي زنوز است كه در آن مي‌خوانيد؛ براساس خبرها بسته سياستي بانک مرکزي براي اجرا در سال آينده تعديل خواهد شد و گروهي از کارشناسان بانکي سرگرم تغيير اهداف و برنامه هاي آن هستند.

اولين نکته اي که با خواندن اين خبر به ذهن متبادر مي شود اين است که با آمدن و رفتن يک شخص در مقام مديريت يک دستگاه اجرايي مهم مانند بانک مرکزي، استراتژي آن نهاد يا سازمان نيز با تغييرات زياد مواجه مي شود زيرا با آمدن مظاهري به بانک مرکزي بحث سه قفله شدن اعتبارات و خزانه و ارائه بسته سياستي سيستم بانکي مطرح شد و با رفتن وي نيز بحث تعديل بسته سياستي مورد توجه قرار گرفت.اما دولت بايد استراتژي مشخصي داشته باشد که با آمدن و رفتن افراد تغيير نکند.

بسته سياستي- نظارتي بانک مرکزي در پايان ارديبهشت سال جاري و در زمان مديريت طهماسب مظاهري در مقام رياست بانک مرکزي، به شبکه بانکي ابلاغ شد و از همان آغاز با واکنش تند برخي مسوولان چون وزير کار و امور اجتماعي مواجه شد. دليل مخالفت وي با توجه به وزارتخانه اي که صدارتش را داشت افزايش بيکاري و کاهش اشتغال و توليد بود که به دنبال تدوين چنين بسته اي اتفاق مي افتاد بنابراين بسته سياستي- نظارتي بانک مرکزي براي اصلاح برخي بندها که مورد مخالفت شديد دولت بود راهي کميسيون اقتصادي دولت شد. پس از گذشت سه ماه نهايتاً نظرات اين کميسيون در بسته اعمال و بسته نهايي در مرداد سال جاري توسط بانک مرکزي به تمامي بانک ها ابلاغ شد.

در حقيقت اضافه برداشت بي رويه بانک ها از بانک مرکزي که به وضعيت وحشتناکي رسيده بود و تبعيت کامل نظام بانکي از سياست هاي دولت از دلايل تدوين بسته بانک مرکزي بود تا نظم و ثبات را براي شبکه بانکي فراهم آورد با توجه به اين روند دولت از تدوين اين بسته ناراضي بود.

طهماسب مظاهري رئيس کل پيشين بانک مرکزي نيز به همين دليل استعفا کرد که نخواست تابع سياست هاي انبساطي دولت قرار گيرد. زماني که بهمني رياست بانک مرکزي را بر عهده گرفت از جانب دولت شروطي مطرح شد که مظاهري به دليل نپذيرفتن آنها برکنار شد و بهمني برخلاف وي اين شروط را پذيرفت. يکي از مهم ترين آنها، تامين نقدينگي مورد نياز واحدهاي توليدي و صنعتي بود. ايجاد سه خط اعتباري براي مسکن مهر، بنگاه هاي زودبازده و بخش توليد به ميزان 20 هزار ميليارد تومان از جمله سياست هاي بهمني بود که بلافاصله پس از آمدن وي به بانک مرکزي اتخاذ شد؛ سياستي که اولين و مهم ترين اختلاف دولت با اين بانک را حل کرد بنابراين بسته سياستي- نظارتي عملاً در سال 87 اجرا نشد زيرا بانک مرکزي تابع سياست هاي پولي دولت نهم بود.
مهم تر آنکه بانک مرکزي در شکل اوليه تحت تاثير بودجه دولت و فاقد استقلال لازم است بنابراين عملاً بسته سياستي- نظارتي بانک مرکزي تا آنجا تقليل يافت که تاثير چنداني در سياست هاي پولي و مالي نداشته باشد زيرا دولت همچنان بر گشايش اعتبارات مصراست و بانک مرکزي نيز با آمدن محمود بهمني آن را برآورده کرد.
 
ارسال به دوستان
پرفروش ترین داروها در سال ۱۴۰۲ در ایران ( +اینفوگرافی) برای تقویت حافظه چی بخوریم؟ رضا نصری: احتمال صدور حکم بازداشت نتانیاهو از طرف دادگاه کیفری بین المللی / برای مبارزه با اسرائیل هم که شده از جنجال‌آفرینی بپرهیزید! خرافات عجیب ایرانیان دوران قاجار؛ از ناخن هدهد تا آش مخصوص شاه برای جلوگیری از وبا (+عکس) گنج داریوش سوم هخامنشی؛ گنجینه ای عظیم که هنوز پیدا نشده است نگاهی به شادترین کشورهای جهان از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ (+ اینفوگرافی) هوش اجتماعی مدیران چیست؟! لاغری در یک هفته ؛ نکات مهم برای کاهش وزن در یک هفته خودروهای مشهور با فروش غافلگیرکننده، از بیتل تا ماتیز و پژو 206 (+عکس) رگبار شدید باران از فردا شروع می شود اطلاعیه مرزبانی درباره مشکل پیش آمده برای ۶ مرزبان در مرز افغانستان کاخ سفید: هنوز در خصوص دیدار بایدن و اردوغان برنامه‌ریزی نشده است انگلیس درصدد راه اندازی گنبد آهنین روسیه: هر سلاح اتمی‌ای وارد لهستان شود، آن را هدف مشروع تلقی می کنیم تسلیت سید محمد خاتمی به سید حسین خمینی در پی درگذشت همسر شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی
وبگردی