سفر ژان ايو لودريان، وزير امور خارجه و توسعه بينالمللي فرانسه، به تهران در برههاي حساس و زماني خاص صورت ميگيرد. برههاي حساس و تعيينکننده که در آن فرانسه و اروپا بايد به انتخابي تاريخي دست بزنند؛ انتخاب ميان گزينه استقلال رأي، آزادي عمل، تحکيم همبستگي و تثبيت موقعيت خود در نظام بينالملل در برابر گزينه وابستگي، سلطهپذيري و ايفاي نقش تبعي در جهان پرتلاطم کنوني.
مناسبات ايران و فرانسه، رابطهاي به قدمت عصر نوين روابط بينالملل است و کولهباري از سه قرن سابقه تعامل و تجربه همکاري و اندوخته فکري را يدک ميکشد. فرانسه، در پسزمينه ذهني و فکري ايرانيان، به دلايل مختلف تاريخي بهويژه نبود سابقه حضور استعماري و ايفاي نقش بالنسبه مستقل از قدرتهاي هر عصر (روسيه و انگليس در عصر استعمار و آمريکا و شوروي در دوره امپرياليسم)، از جايگاهی مثبت و پذیرفتنی برخوردار است.
هرچند رويکرد و اقدامات و مواضع نهچندان قابل دفاع فرانسه در تحولات دهه نخست انقلاب بهویژه در ميزباني از رهبران و سرکردگان گروهک تروريستي منافقين و همدستي و همکاري با رژيم جنايتکار صدام در جريان جنگ تحميلي و نقش مؤثر اين کشور در جنگ نابرابر و غيرانساني رژيم صدام عليه مردم بيدفاع (موسوم به جنگ شهرها) بهویژه نقش تأثيرگذار جنگافزارهاي فرانسوي از جمله جنگندههاي ميراژ و سوپراتاندارد با موشکهاي اگزوسه در معادلات جنگ، سابقه پذیرفتنی گذشته را به تلخکامي بدل کرد. بااینحال ملت آزاده، با گذشت و دريادل ايران، با پايان جنگ تحميلي يک بار ديگر دست دوستي به سمت همه کشورهاي غيرمتخاصم دنيا از جمله اروپا دراز کرد تا بر فراز ويرانههاي جنگ، بناي رفيع صلح، دوستي و همکاري را بنا كند.
اينک با گذشت نزديک به سه دهه از آن دوران و با وجود همه فراز و فرودها، بدعهديها و خلف وعدهها، قبض و بسطها و تحديد و تحريمها، اروپا و فرانسه هنوز هم ظرفيت لازم را براي ترميم و توسعه مناسبات با جمهوري اسلامي ايران دارند. اروپا و دو موتور محرک سياسي و اقتصادي آن يعني فرانسه و آلمان که بدون ترديد بخشي از توفيقات خود در عرصه همگرايي و همبستگي اين قاره در ربع قرن اخير را وامدار و مديون جمهوري اسلامي ايران هستند و با توجه به نقش فرانسه در کنار آلمان در نيل به توافق هستهاي، اکنون باید بيش از همه وظيفه صيانت و حراست از برجام را بر دوش بکشند.
بدون ترديد اثبات کارآمدي و کارداني و عقلانيت سياسي اروپا، از جمله دو قدرت اصلي آن يعني فرانسه و آلمان، درگرو هوشمندي و فراست آنان در برابر يکجانبهگرايي، زيادهخواهي و عهدشکني آمريکا است. بهنظر ميرسد بزرگترين چالش فراروي روابط ايران و فرانسه، چگونگي تعامل سازنده برای مقابله مؤثر با تشنجآفرينيها و بحرانسازيهاي تصنعي ِآمريکاي ترامپ است. برجام همزمان هم فرصتي مغتنم و تاريخي براي اثبات کارآمدی عقلانيت و منطق ِگفتوگو در حلوفصل بحرانها و اختلافات بينالمللي است و هم درصورت نبود درايت و هوشمندي، ميتواند تبديل به تهديدي براي نظام بينالملل شود و منطق جنگطلبي آمريکا و همپيمانان منطقهاياش را بر منطق گفتوگو و مفاهمه غالب کند.
چالش دشوار ديگر فراروي ايران و فرانسه، ورود بيمحابا و نسنجيده به گردابي است که آمريکاييها با زيادهخواهي و پيونددادن موضوعات بيارتباط با برجام، درصدد ايجاد آن هستند تا همزمان ايران و کشورهاي بزرگ اروپايي مانند فرانسه را درگير و گرفتار کنند و بهاينترتيب آثار مثبت و مفيد برجام براي جامعه جهاني بهويژه کشورهاي اروپايي و البته کشورمان را بلااثر سازند.
ديگر چالش فراروي دو طرف، تداوم روند محافظهکاري و احتياط بيدليل نهادهاي مالي، بانکهاي بزرگ، محافل و شرکتهاي عمده فرانسوي در کار اقتصادي با کشورمان است. اتفاقا منافع اساسي و راهبردي فرانسه، اروپا و کل جامعه جهاني ايجاب ميکند تا با قدرت و قوت هرچه تمامتر در مقابل يکجانبهگرايي و زورگويي و تحميل تحريمهاي ثانويه از سوي آمريکا ايستادگي کنند؛ مشابه ايستادگيای که اروپا در سال ١٩٩٦ در مقابل تحميل تحريمهاي ظالمانه آمريکا بهواسطه قانون داماتو کرد و زير بار تحريمهاي فرامرزي آمريکا نرفت. از سوي ديگر، فرصتهاي فراواني در عرصهها و حوزههاي مختلف مناسبات بين ايران و فرانسه قرار دارد.
مبارزه و مقابله همهجانبه و بدون تبعيض با تروريسم بهویژه تروريسم تکفيري – وهابي، هماهنگي، همفکري و همکاري عملي در مقابله با بحرانهاي انساني، تشريک مساعي و همفکري برای يافتن راهحلهاي سياسي براي بحرانهاي منطقهاي، از ديگر فرصتها و امکانات براي تعامل و همکاري دو کشور است. اميدواريم فرانسويها نيز ارزش اقدامات و جانفشانيهاي ايران در مقابله با تروريسم تکفيري بهویژه داعش را بدانند و قدردان آن باشند.
بهرام قاسمي - روزنامه شرق