۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۰۲۰۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۱ - ۰۳-۱۰-۱۳۸۷
کد ۶۰۲۰۰
انتشار: ۰۹:۰۱ - ۰۳-۱۰-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از‌ آنها در زير مي‌آيد.

كارگزاران

«از جاده انصاف خارج نشويد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي كارگزاران به قلم غلامرضا تاجگردون است كه در آن مي خوانيد؛در خبرها آمده بود جناب آقاي پورمحمدي رئيس محترم سازمان بازرسي كل كشور و وزير كشور اسبق دولت نهم اعلام فرمودند، دولت هشتم (دولت اصلاحات) بدون مجوز مجلس از حساب ذخيره ارزي برداشت كرده و دولت نهم اگر خلافي كرده است صرفا خلاف برنامه بوده و هيچ‌گونه برداشتي بدون مصوبه مجلس از حساب ذخيره ارزي نداشته است. اينكه ايشان به چه دليل چنين رويكردي را در ارائه نقطه‌نظرات خود و يا برداشت‌هاي قانوني از مفاد قوانين رسمي كشور انتخاب كرده‌اند جاي سوال دارد ولي اينكه آيا دولت خاتمي خارج از قوانين موضوعه كشور از حساب ذخيره ارزي برداشت كرده است، نكته‌اي است كه لازم ديدم به عنوان يكي از مديران وقت سازمان مديريت و برنامه‌ريزي كشور (كه با همكاري و تشويق آقاي احمدي‌نژاد منحل شد) نكاتي را در جهت روشن شدن اذهان عمومي اعلام نمايم.

دولت خاتمي به دلايل مختلف و از جمله اصول اخلاقي حاكم بر آن و رعايت مصالح نظام و كشور وظيفه خود مي‌دانست در چارچوب قانون عمل نموده و حتي مطالبي را كه به مصلحت كشور بوده و قابل طرح در مجامع عمومي نباشد در قالب مجاري رسمي كشور عمل نمايد. رعايت مصالح قانوني و نجابت دولت خاتمي در اين قلمرو در همين حد بس، كه پس از سه سال از پايان دوره عمر دولت‌شان خود را مجاز به طرح عمومي و رسانه‌اي آنچه به صلاح كشور نيست، نمي‌دانند.

جناب آقاي پورمحمدي مستحضرند برداشت از حساب ذخيره ارزي و يا به طور عام برداشت از منابع عمومي كشور و هزينه‌كرد آن صرفا در قالب مسير قانونگذاري مجلس و مجمع تشخيص مصلحت نظام و نيز در شرايط خاص با كسب مجوز خاص امكانپذير است.
يقينا آناني كه وجدان صالح را حاكم بر مواضع و رفتارهاي خود مي‌دانند، عملكرد صحيح دولت خاتمي و رعايت امانت بيت‌المال و خودداري از گزافه‌گويي در عملكرد را از صفات بارز ايشان و دولت‌شان مي‌دانند. براي ارزيابي صحت و سقم اين ادعا توصيه مي‌نمايد جناب آقاي پورمحمدي با بررسي و اعلام ارقام دقيق برداشت‌هاي غيرقانوني دولت اصلاحات و دولت نهم از حساب ذخيره ارزي قانون‌گرايي اين دو دولت را به قضاوت و وجدان عمومي محول نمايند.

علاوه بر مسئله خريد بنزين كه در ماه‌هاي منتهي به دولت نهم و كاملا در مجاري قانوني صورت گرفت (قبلا توسط جناب آقاي مهندس زنگنه وزير وقت نفت پاسخ داده شده است) تنها برداشت‌هاي دولت هشتم از حساب ذخيره ارزي – خارج از مسير مجلس – مربوط به مواردي بوده است كه كاملا در چارچوب قوانين و ضوابط جاري كشور صورت گرفته و صرف اقداماتي شده كه امروز موجبات افتخار دولت نهم را فراهم نموده است. اين در شرايطي است كه حتي در چنين برداشت‌هايي به طور غيررسمي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به عنوان امين ملت در جريان امور قرار گرفته و چون دوران كنوني پس از برداشت و هزينه‌كرد مجلس در جريان امور قرار نمي‌گيرند. از جناب آقاي پورمحمدي كه به نظر مي‌رسد نزد آگاهان جامعه، انساني صاحب‌نظر و داراي مروت در بيان نظر ارزيابي مي‌شوند، انتظار نمي‌رود در شرايطي كه دلايل عدم بيان خروج خود از دولت را به دليل امكان تضعيف دولت نهم بيان نمي‌كنند، اينگونه براي رهايي از فشار سخنراني‌ها و مصاحبه‌هاي يكي دو ماه گذشته خود، مطالبي خلاف واقع و دور از انصاف اعلام نمايند. خروج از جاده انصاف از آن جهت كه واقعيت‌هاي موجود به دليل حاكميت بلامنازع دولت محترم نهم بر رسانه‌ها و به ويژه رسانه ملي معكوس جلوه داده شده و اتهامات دور از واقع به كساني زده شود كه در فضاي تنگ رسانه‌اي امكاني براي پاسخگويي ندارند. اين در شرايطي است كه به گواه آمار و اطلاعات رسمي و نيز اعلام برخي از مسوولان محترم؛ برداشت دولت نهم از حساب ذخيره ارزي و خارج از مجاري مجلس چندين برابر دولت هشتم بوده است.
حداقل انتظار مردم از مسوولان كشور اين است كه چنانچه توانايي احقاق حقوق از دست رفته مردم و الزام مجريان به رعايت قوانين و مقررات كشور را ندارند حداقل از تعرض غيرمنصفانه به آنچه كه مورد افتخار نظام و كشور است پرهيز نمايند.

كيهان

«شکست در برابر خط مقاومت» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي خوانيد؛ تداوم بحران هاي مالي و اقتصادي آمريکا در حالي است که اين روزها واشنگتن با بحراني سياسي و چالشي استراتژيک دست و پنجه نرم مي کند و جرج بوش رئيس جمهور اين کشور در آخرين روزهاي حضورش در کاخ سفيد به مجسمه و نماد ظلم و فساد و زورگويي تبديل شده است. موج فزاينده نفرت عمومي از سياست هاي تيره و تار کاخ سفيد نه تنها در منطقه و جهان اسلام بلکه در اقصي نقاط دنيا رو به گسترش است؛ بطوريکه نمونه اخير آن را مي توان در اقدام هفته پيش «منتظر الزيدي» خبرنگار شجاع عراقي در پرتاب نمادين و پرمعناي لنگه کفش به سوي بوش به نظاره نشست که با استقبال گسترده مسلمانان جهان و حتي غيرمسلمانان آزاديخواه -مانند هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا- مواجه شد.

سياست هاي يکجانبه گرايانه ايالات متحده براي تسلط بر منطقه خاورميانه و افزايش تاثيرگذاري در معادلات منطقه اي با سد «بيداري اسلامي» و «خط مقاومت» روبرو گرديده است و در اين رويارويي و پيکار نفسگير اعتبار کاذب آمريکا مخدوش شده و هيبت تصنعي اش شکسته شده است؛ آنچنانکه روزنامه  آمريکايي واشنگتن پست چند روز پيش سياست هاي کاخ سفيد در منطقه را شکست خورده دانست و با تاکيد بر  ناتواني براي حل مشکلات پيش روي  آمريکا صراحتا نوشت: «خاورميانه ديگر حياط خلوت آمريکا نيست».  آمريکايي ها طي چند سال گذشته با ارائه طرح خاورميانه بزرگ و تلاش براي مشروعيت بخشيدن به رژيم صهيونيستي و حفظ امنيت اين رژيم و ترور «الگوي مقاومت» عملا طرفي نبسته و حتي در نيل به اهدافشان از لشکرکشي به عراق ناکام مانده اند؛ چرا که در اين سوي معادله دولت مردمي حماس در فلسطين شکل گرفته است و امروز در بيست و يکمين سالروز جهاد اسلامي حماس، اين جنبش با عقبه مردمي بيش از گذشته اين پتانسيل را دارد که شعله هاي انتفاضه را تا پيروزي نهايي روشن نگاه دارد و تشکيل دولتي فلسطيني در تمامي سرزمين فلسطين را محقق کند. «الگوي مقاومت» نيز نه تنها ترور و محو نگشته بلکه جزء لاينفک آرمان ملت هاي منطقه در مبارزه با زياده خواهان و زورگويان است.

در عراق هم با سقوط رژيم بعث، دولتي مردمي بر سر کار آمده است و تهاجم نظامي به اين کشور باعث شده تا چهره جنگ جويانه و خشونت بار  آمريکا بيش از پيش در افکار عمومي جهان عيان شده و حتي  مقامات ارشد و سياسيون آمريکايي  لشکرکشي بوش به عراق را يک «خطاي استراتژيک» مي خوانند.مقارن با اين فضا  آمريکايي ها به دنبال اين هستند که در پوشش «طرح صلح خاورميانه»- هرچند که اين طرح از مدت ها قبل کليد خورده است- اهداف شوم خود را عملياتي کنند.از همين روي؛ سه شنبه هفته پيش در شرايطي که در اين ايام به شدت وجهه واشنگتن در ميان ملت ها مخدوش شده است، شوراي امنيت سازمان ملل پيش نويس قطعنامه صلح خاورميانه را به تصويب رساند.

آمريکا تلاش مي کند از طريق اين قطعنامه تاحدودي چهره کريه و منفور و جنگ طلبانه اش را با نقاب دروغين صلح بپوشاند و از طرفي آبروي از دست رفته خود را که پيش از اين وعده برقراري صلح در خاورميانه را داده بود به لطايف الحيل حفظ کند.اين در حالي است که در اين قطعنامه به فاجعه بشري و نسل کشي آشکاري که اين روزها در نوار غزه عليه 1.5ميليون مسلمان صورت مي گيرد و همچنين روند غيرقانوني شهرک سازي در رژيم صهيونيستي اشاره اي نشده است. حال چگونه مردم و ملت هاي منطقه به «طرح صلح خاورميانه» که در واقع ترفندي براي ترميم طرح شکست خورده خاورميانه بزرگ است خوشبين باشند؟

اساسا طرح صلح خاورميانه با ادامه نگرش و سياست هاي پليد آمريکا و رژيم صهيونيستي  امکان پذير نيست و بحران ها و چالش هاي فراروي سياست خارجي  آمريکا در منطقه نه تنها با طرح ها و ترفندهايي از اين دست قابل حل نمي باشد بلکه نتيجه اي معکوس دارد و آن برملا شدن تفکرات خباثت آميز و توطئه گر  آمريکا و ايادي مزدورش براي کشورها و ملت هاي منطقه است که از دل آن جنبش هاي مقاومت هر روز متولد شده و نهضت بيداري اسلامي را گسترش مي دهند.

از سويي ديگر؛ در نقطه مقابل شرايط بحراني  آمريکا در منطقه، به اذعان کارشناسان و تحليلگران، ايران در منطقه جايگاه ويژه اي را بدست آورده و در معادلات منطقه اي و تصميم سازي ها رکن تاثيرگذار و غيرقابل انکاري است. روزنامه  آمريکايي بوستون گلوب اخيرا در تحليلي با اشاره به مواضع تغييرناپذير ايران در برابر فشارهاي اقتصادي و سياسي  آمريکا و غرب به خصوص در بحث برنامه هسته اي کشورمان مي نويسد: «زمان رهبري ايران در منطقه فرا رسيده است.»

البته مقامات و سياستمداران نومحافظه کار  آمريکايي با گريز از واقعيت هاي موجود در منطقه تلاش دارند به نحوي نقش و توان ايران را پيش پا افتاده جلوه دهند اما بيان اظهاراتي از سوي شخصيت هاي سياسي ارشد آنها نشان از آن دارد که غربي ها و  آمريکايي ها نيز قدرت و اقتدار ايران را ناگزير پذيرفته اند.دراين باره مي توان به سخنان وزير امور خارجه  آمريکا در نشست سران چهار تشکيلات عربي منطقه که در نيويورک برگزار شد اشاره اي داشت که به نفوذ و قدرت ايران اعتراف و حتي صراحتا بيان مي کند  نفوذ ايران از پرونده هسته اي خطرناک تر است اما براي اينکه ظاهر ديپلماتيک خود را حفظ کند اين جملات را به نقل از سران کشورهاي عربي اظهار  داشته و مدعي مي شود که از سوي سران عرب وکالت دارد تا به ايران پيام دهد.

به هر حال آنچه در صحنه سياست ديده مي شود و تحليلگران نيز مهر تاييد بر آن مي زنند افول روند  يکجانبه گرايي و سلطه گرايي مي باشد و امروز جهان اسلام به پشتوانه وعده الهي و نضج حرکت بيداري اسلامي مي رود تا مسير خودکامگي و چپاول و دست اندازي استعمارگران و اشغالگران را مسدود کند و به تعبير رهبر بصير انقلاب، شرايط کنوني نويد خلق تمدن نوين اسلامي را مي دهد. اما آنچه در اين ميان مهم است هوشياري و بصيرت در برابر ترفندها و دسيسه هاي دشمنان است.

آمريکايي ها براي اينکه شرايط را  دستخوش تغييرات کرده و تاحدودي فضا را به نفع خودشان مصادره کنند تا بهتر بتوانند بر فشارهاي خود بيفزايند از اهرم سران عربي بهره مي برند؛ برگزاري اجلاس اديان در نيويورک و همراه شدن سران بعضي از کشورهاي عربي با بوش، شيمون پرز، ليوني و... بستن گذرگاه رفح از جانب مصر و سکوت خيانت بار و سؤال برانگيز کشورهاي عربي در برابر حوادث خونين نوار غزه حکايت از آن دارد که  آمريکا براي رويارويي با «خط مقاومت» و «بيداري اسلامي»  بر روي سست عنصري و خيانت پيشگي سران بعضي از کشورهاي عربي حساب ويژه اي باز کرده است. و اما در مورد ايران و مهار قدرت و نفوذ جمهوري اسلامي، واشنگتن با نااميدي از گزينه نظامي به تاکتيک براندازي نرم کماکان دل بسته و در اين راستا همچنان که چندي پيش بوش اعلام کرد، برنامه کاخ سفيد حمايت از اصلاح طلبان است!

در اوايل هفته جاري رايس، وزير امور خارجه  آمريکا نيز با اشاره به تاکتيک تغيير رژيم در ايران از داخل، بر ايده جامعه مدني و تقويت نيروهاي دموکراسي خواه انگشت مي گذارد.  به تعبير رهبر فرزانه انقلاب  در پيام اخيرشان به کنگره عظيم حج مسير تاريخ در حال عوض شدن است و وعده الهي بر پيروزي کامل حق بر باطل نزديک.  بايد مراقب بود تا به بيان معظم له شاه سلطان حسين ها بر مسند مديريت جامعه جلوس نکنند .

اعتماد ملي

«آلودگي هوا را چاره كنيم» عنوان سرمقاله روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛ هرچند مسوولا‌ن محيط زيستي و مقامات مسوول از استقرار وضعيت هشدار در هواي تهران خبر داده‌اند اما كارشناسان مستقل بر اين باورند كه هواي تهران در مرز اضطرار قرار گرفته است. برخي گزارش‌ها مويد اين واقعيت است كه با توجه به استقرار هواي سرد و تداوم وارونگي در تهران حتي امكان تعطيلي مدارس نيز وجود دارد. تعطيلي مدارس تصميمي است كه در چند سال گذشته نيز سابقه اجرا داشته است.

تهران شهري است كه در ميان چند سلسله‌جبال قرار دارد. ساخت و سازهاي بي‌رويه و گسترش بي‌حساب و كتاب شهر تهران در كنار ورود بي‌رويه خودروهاي جديد، تداوم آمد و شد خودروهاي فرسوده و ترافيك سرسام‌آور همگي از عوامل تشديد بحران آلودگي هواي تهران است.اين وضعيت بغرنج و افزايش شاخص‌هاي آلودگي با سرد شدن و وارونگي هواي تهران شكلي خطرناك به خود گرفته است.

بايد به خاطر داشته باشيم مرگ بر اثر حمله قلبي پس از تصادف‌هاي جاده‌اي بالا‌ترين رتبه مرگ و مير را در ايران دارد. لذا به نظر مي‌رسد مقامات ذيربط اعم از شهرداري، استانداري تهران، مقامات محيط زيست و ديگر مديران درگير در اين مهم بايد برنامه‌هاي متنوعي را سامان دهند.در اين ميان شايد نتوان اميدوار به انجام اقدامات اثرگذار زودبازده بود اما مي‌توان طرح‌هايي را در ميان‌مدت و حتي بلندمدت برنامه‌ريزي كرد.

تهران كلا‌نشهري است كه از چند پديده منفي و بيماري‌هايي كه شهرهاي بزرگي چون مكزيكو سيتي، استانبول، توكيو و نيويورك دارند رنج مي‌برد. لذا به كارگيري تجربه‌هاي ديگر مديران كلانشهر‌ها مفيد به نظر مي‌رسد. از آنجا كه مشكلا‌ت اين پديده يك‌وجهي نيست، ارائه راه‌حل و پيدا كردن طريق اصلا‌ح نيز يكجانبه نخواهد بود.

از سوي ديگر هزينه‌هاي جانبي آلودگي هواي تهران بر سلا‌مت جامعه و افزايش مرگ و ميرها و بحران‌هاي ناشي از آن مي‌تواند هزينه‌هاي بسياري بر جامعه و البته هزينه‌هاي عمومي و ملي وارد سازد.با اين همه مطلوب است مديران دولت نهم به جاي ارائه راه‌حل‌هاي قاطع جهت نجات جامعه جهاني و حل مشكلا‌ت آنها تمركز خود را بر مشكلا‌تي كه مستقيما به جان و سلا‌مت مردم ايران وابسته است صورت دهند؛ اين به صواب نزديك‌تر است.

ابتكار

«مسئوليت شهروندي روي دوش شرکت ها» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمد مهدي راسخ است كه در آن مي‌خوانيد؛ براي تجديد ديدار و ديده بوسي يکي از دوستان به دفترش رفته بودم. خبر دادند که جواني با اصرار اجازه ورود مي خواهد. دوستم که مديرعامل شرکتي بزرگ در منطقه اي نسبتا محروم بود، اجازه داد که جوان وارد شود. جوان وارد شد و به محض ورود، شروع کرد به گريستن. در طول مدتي که جوان در حال گريستن بود، دوستم هيچ نگفت تا اين که او زبان به سخن گشود و از دشواري هاي زندگي اش گفت و اين که مادر بيماري دارد و پدرش از کار افتاده و اين که زندگي روي بدش را به او نشان داده است. بسيار متاثر شدم و اطمينان دارم که دوستم نيز به شدت تحت تاثير قرار گرفت. خواسته جوان، کمک مالي بود و نامه اي توصيه آميز از بزرگي را هم به همراه داشت. دوستم نامه را از او گرفت و خواند و به جوان گفت: ترجيح مي دهم به جاي اين که تو را با دادن يک ماهي، روانه خانه ات کنم. به تو ماهيگيري بياموزم. دوستم بي هيچ توضيحي، کاغذي برداشت و چند خطي نوشت و آن را به جوان داد. مدتي از اين ماجرا گذشت و من باري ديگر براي ديدن وي به محل کارش رفتم. پس از حال و احوال پرسي هاي اوليه، نخستين پرسشم اين بود که براي آن جوان چه اتفاقي رخ داد و آينده اش چگونه رقم خورد و او توضيح داد که بار اول او را براي کارآموزي به يکي از بخش هاي شرکتش فرستاده و پس از مدت ها همان جوان، با نشان دادن لياقتش، سرکارگر همان بخش شده است.

مسئوليت اجتماعي شرکت ها
در جامعه امروزي، شرکت هاي بزرگ اغلب به خاطر آنچه سو»رفتار يا پايمال کردن حقوق ديگران خوانده مي شود، سرزنش شده و متهم به رعايت نکردن مسئوليت خود در ازاي نتايج فعاليت هايشان هستند. شرکت هاي توليد مواد شيميايي زباله هاي خود را در محيط دفن مي کنند، برخي ديگر براي کاهش هزينه هاي خود از موادي که قابليت بازيافت دارند، استفاده نمي کنند و يا اين که براي افزايش سود خود ميزان دستمزد ها را در پايين ترين سطح ممکن نگه مي دارند. هم اکنون و در يک جريان زنده و فعال اجتماعي همه خواستار رعايت «مسئوليت اجتماعي شرکت ها» هستند. هرچند دولت ها درباره شرايط کار و به خصوصيات زيست محيطي فعاليت شرکت ها قوانيني وضع کرده اند، انتظارات جامعه و رسانه ها بيش از اين استانداردهاست. در کل، جامعه جهاني بر اين باور است که شرکت هاي بزرگ با سودهاي سرشار، از نقطه نظر اخلاقي ملزم به تخصيص مقداري از درآمد خود به اجتماع، کارکنان و مشکلات جهاني و زيست محيطي هستند. اصطلاح مسئوليت اجتماعي شرکت ها دربردارنده سرمايه گذاري دوباره شرکت ها در نيروي کار، جامعه و جهان است. با اين همه در جايي خواندم که از هر شش مدير، تنها يک نفر است که شرکت متبوع خود را همانند يک شهروند کنوني دنيا مي شمارد که در برابر مشکلات اجتماعي موجود، مسئوليت دارد.

همچنين آمار منتشره از سوي مرکز منابع حقوق بشر و تجارت (BHRRC) نشان مي دهد، هم اکنون تنها 167 شرکت هستند که سياستي اصولي درباره حقوق بشر و مسئوليت هاي اجتماعي خود دارند. شرکت هايي همچون شرکت مايکروسافت در نهضت مسئوليت اجتماعي شرکت ها، پيشگام و پيشرو هستند و فعاليت هايشان برآمده از درون ساختار شرکت يا زمينه هاي ايجاد شده توسط مديريت، مشتريان و کارکنان است. مسئوليت اجتماعي شرکت ها يک تعهد اخلاقي است. اجراي يک برنامه کارساز، اصلاحي و تبليغي مناسب درباره مسئوليت اجتماعي شرکت ها، بهترين روش بازاريابي براي محصولات يا ارايه خدمات يک شرکت قلمداد مي شود. در چنين وشعيتي، جامعه و کارکنان اين شرکت تحت تاثير اين کارها با روي آوري به سوي محصولات و خدمات اين شرکت، سال مالي پربارتري را براي آن ايجاد مي کنند، چرا که از احترام اصولي و صادقانه شرکت نسبت به حقوق انساني و اجتماعي خود آگاهند. در جايي خواندم که شرکت «بن اند جريز»، توليد کننده محبوب و مشهور بستني، برنامه کاري خود را به سمت توليد محصولات سالم تر با استفاده از مواد اوليه طبيعي و ارتقاي فعاليت هاي تجاري خود با احترام به محيط زيست و کره زمين به پيش مي برد. اين شرکت همچنين بر مشارکت مثبت کارکنان خود با جوامع محلي، ملي و بين المللي تاکيد دارد. اين شرکت همچنين آزادانه بيان مي کند که سرمايه داري فرصت هاي يکساني را براي همه پديد نمي آورد. به اين دليل اين شرکت به دنبال ايجاد توازن، گسترش صلح، به حداقل رساندن ضايعات و توليد محصولات غذايي سالم و استاندارد است.

شرکت مايکروسافت هم يکي ديگر از شرکت هايي است که در اين زمينه پيشگام و پيشروست. در واقع، نفس گسترش اين شرکت به معناي سود براي دنياست و بيشتر کارکنان مايکروسافت همانند رئيس سابق اين شرکت بيل گيتس از نظر مالي به مقدار قابل توجهي سازمان هاي غيرانتفاعي را حمايت مي کند. علاوه بر اين، مايکروسافت به جاي رويکرد مستقيم و انتشار گزارش مسئوليت اجتماعي به تقويت جامعه جهاني، به ويژه مناطقي در دنيا که کمتر امکانات دريافت مي کنند از طريق ارايه نرم افزار، آموزش، ايجاد فرصت هاي شغلي و پيشرفت تکنولوژي روي آورده است. شرکت :Generation Seventh هدف نهايي اين شرکت توليد، فروش و بالا بردن استفاده از محصولات ايمن و غير سمي در عرصه مواد مصرفي درخانه مثل باند و لوازم بهداشتي، مواد شوينده قابل تجزيه، پوشک و دستمال هاي تنظيف بدون کلر است. اين شرکت به واسطه نوع محصولات توليدي اش جز» رهبران نهضت مسئوليت اجتماعي است. اين شرکت همچنين اقدام به آموزش مصرف کنندگان از طريق ارايه اطلاعات درباره توکسين و مواد سمي موجود در لوازمي که به طور روزانه از آنان استفاده مي کنيم، کرده است. محصولات اين شرکت باعث صرفه جويي يک ميليون و 313 هزار و 700 گالن مواد پتروشيمي شده است.

اجبار يا اختيار؟

کار خير، کاملا اختياري است و مشارکت در امور اجتماعي کاملا خود خواسته بايد باشد و نبايد زمينه به گونه اي باشد که انسان ها يا بنگاه هاي تحت اختيار آنها درباره انجام دادن کار خير، در فشار قرار گيرد. در جرياني که در آغاز نوشته يادآور شدم، دوست من مي توانست چند رويکرد نسبت به جوان نيازمند داشته باشد. او مي توانست با پرداخت مبلغ پنجاه هزار تومان، جوان را راهي خانه اش کند، اما احتمالا او يک سال بعد با آن جوان در حالي برخورد مي کرد که دست نياز به سوي ديگران دراز کرده است. او مي توانست جوان را نااميد کرده و از دفترش براند که از نظر من که بيننده اين اوضاع بودم، به هيچ عنوان کاري پسنديده نبود. اما او از ميان راه هاي موجود، آموزش و کار آفريني را به جوان آموخت و به او ياد داد چگونه کار کند و بعد که لياقت او را ديد، استخدامش کرد. اشتغال گوشه اي از مسئوليت اجتماعي شرکت هاست، اما يادمان باشد که شرکت ها را نبايد مجبور به مشارکت هاي اجتماعي کرد. مسئوليت اجتماعي شرکت ها، پسنديده است، اما اجباري در کار نيست. در حوزه مسائل اجتماعي، کارهاي زمين مانده زياد داريم، اما با اين حال نبايد شرکت ها را مجبور به مشارکت هاي اجتماعي کرد.

هرچند مشارکت شرکت ها در زمينه مسائل گوناگون پسنديده و خوب است، قطعا اين موضوع را مي پذيريد که پسنديده نيست که 90 درصد هزينه ليگ برتر فوتبال را بنگاه هاي اقتصادي بپردازند، در حالي که اگر به سوي حرفه اي کردن ليگ فوتبال گام برداريم، نيازي به هزينه کردن از جيب شرکت ها نيست و آنگاه شرکت ها هستند که مي توانند انتخاب کنند آيا مايلند تيم فوتبال داشته باشند يا هزينه هاي گزافي که دارند به آنها چنين اجازه اي نمي دهد. و نکته پاياني اين که مشارکت هاي خيرخواهانه و مشارکت در امور اجتماعي، اختياري است و نبايد شرکت ها را در اين زمينه در فشار گذاشت. اگر اقتصادي، رقابتي و رو به رشد باشد، افراد با دغدغه کمتري نسبت به مسائل توليد و بازاريابي، در امور اجتماعي مشارکت خواهند داشت.

دنياي اقتصاد

«وضعيت نامطلوب بازار؛ چرا؟» عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي ميرزاخاني است كه در آن مي خوانيد؛ديروز يك مقام اقتصادي كشورمان از تصميم شگفت‌انگيزي خبر داد كه ظاهرا در نشست اخير مسوولان بازار سهام با رييس‌جمهور اتخاذ شده است.براساس اين خبر، در نشست فوق‌الذكر تصويب شده است كه به دليل «وضعيت نامطلوب بازار» حداقل در سه ماه آينده خصوصي‌سازي متوقف شود؛ چرا كه از يك‌سو باعث قيمت پايين سهام دولتي شده و از سوي ديگر باعث خروج نقدينگي از بانك‌ها مي‌شود!

فارغ از اين‌كه آيا با استنتاج اين نتايج عجيب از «وضعيت نامطلوب بازار» مي‌توان خصوصي‌سازي را متوقف كرد يا نه، بايد به اين سوال هم پرداخت كه چرا وضعيت بازار نامطلوب است؟به نظر مي‌رسد كه در شرايط كنوني دو احتمال مهم براي پاسخگويي به اين پرسش را مي‌توان بررسي كرد: 1- تاثيرپذيري از بحران جهاني 2- آشكارشدن پيامدهاي سياست‌گذاري غيركارشناسي براي مسايل اقتصادي.

در خصوص احتمال اول، به دليل اينكه به كرات از سوي رييس‌جمهور محترم و ساير مقامات دولت، هرگونه تاثير بحران جهاني بر اقتصاد ايران رد شده، بررسي را به فرصتي ديگر موكول مي‌كنيم، كه با حذف اين احتمال، خود به خود به سمت احتمال دوم هدايت مي‌شويم.به عبارت ديگر، همان گونه كه رياست محترم جمهور اشاره داشت، كاهش قيمت يك كالا (فولاد) و تاثير آن بر قيمت سهام شركت‌هاي فولادي آنچنان تعيين‌كننده‌ نيست كه اوضاع فعلي بازار سهام را به حد چنين عاملي تنزل دهيم.

از سوي ديگر، آنچه كه در واقعيت شاهد آن هستيم، اين است كه بازدهي بازار سهام كه در پنج ماه اول سال به بيش از 30درصد افزايش يافته بود، در يك سقوط بي‌سابقه باعث ثبت يك بازدهي منفي براي دوره 9ماهه شده است. ضمن عرض پوزش از مقاماتي كه به بازدهي پنج ماهه مرتبا به عنوان كارنامه موفق استناد و شاخص‌هاي آن را مرتبا تكرار مي‌كردند، بايد گفت اتفاقا آن رونق تحت تاثير متغيرهاي خارجي (افزايش بي‌سابقه قيمت جهاني فولاد) بود و اين ركود فعلي است كه به درستي ريشه در بحران جهاني ندارد، بلكه وضعيت واقعي بورس را منعكس مي‌كند.تصميم‌سازان اقتصادي نبايد فراموش كنند كه بورس آيينه تمام نماي اوضاع اقتصادي كشور است و زماني رونق و نشاط ريشه‌اي در آن قابل مشاهده خواهد بود كه كسب‌و‌كارهاي واقعي بيرون از بورس در رونق باشند و دقيقا به همين دليل بورس را دماسنج اقتصاد ناميده‌اند.

آنچه رونق كسب‌و‌كار را تضمين مي‌كند، در دنياي امروز عوامل شناخته شده‌اي است؛ عواملي چون آزادي تصميم‌گيري براي فعالان اقتصادي در حوزه قيمت‌گذاري، جلوگيري از رقابت‌‌ نابرابر با بخش دولتي، فراهم‌سازي سازوكار و امكانات برابر براي عموم فعالان اقتصادي در حوزه تامين مالي، جلوگيري از هجوم رقباي خارجي با تعيين دقيق نرخ ارز و عدم تثبيت نرخ اسمي آن در شرايط تورمي، ايجاد ثبات در تصميم‌گيري تاحدي كه فعالان اقتصادي قادر به ارزيابي يك دوره ميان‌مدت در خصوص اوضاع كسب‌و‌كار خود باشند و بالاخره كنترل تورم كه علاوه بر اثر خانمان‌سوز آن بر درآمد خانوارها، باعث هدايت سرمايه‌گذاري‌هاي واقعي به سمت سفته‌بازي‌هاي ويران‌گر مي‌شود و نمونه آن در بازار مسكن تجربه شد.

آيا سياست‌گذاري‌هاي اقتصادي كشور داراي چارچوبي براي حركت به سمت اين اهداف بوده است؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا فعالان اقتصادي كشور از كسادي و بي‌رونقي مي‌گويند كه باعث «وضعيت نامطلوب بازار» به قول مقام محترم اقتصادي شده است؟به نظر مي‌رسد خروج از اوضاع نامطلوب فعلي در گرو ارايه پاسخي دقيق و كارشناسي به سوالي باشد كه در ابتداي اين يادداشت مطرح شد، چرا كه اگر ارزيابي كارشناسي از مساله وجود نداشته باشد، ساماندهي اوضاع نيز غيرممكن خواهد بود.

مساله مهم ديگر آن است كه در نشست مسوولان بورس با رييس جمهور دلايلي براي توقف خصوصي‌سازي مطرح شده است كه به شدت نگران‌كننده است. آيا هدف از خصوصي‌سازي گران‌فروشي سهام دولت به بخش خصوصي است يا كارآمدسازي اقتصاد؟نكته جالب توجه در مصوبات اعلام شده آن است كه در اين جلسه از كمبود نقدينگي در بازار سخن به ميان آمده و ظاهرا تصويب شده است كه نقدينگي به بازار تزريق شود، اما از سوي ديگر براي جلوگيري از «انتقال نقدينگي از بانك‌ها به بورس» تصويب شده است كه خصوصي‌سازي متوقف شود!
اميدواريم همه اخباري كه از اين جلسه رسما از سوي يكي از اعضاي شوراي عالي بورس نقل شده است، تكذيب شود تا منطق حاكم بر جلسات تصميم‌سازي اقتصادي زير سوال نرود.

مردم سالاري

«درس هاي ماه عسل نفتي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم كيان راد است كه در آن مي خوانيد؛زماني که قيمت نفت به هر بشکه 80 دلار رسيد، کمتر کسي تصور مي کرد شاهد عرضه نفت 100 دلاري باشيم. اما وقتي نفت رکورد 100 دلار را پشت سر گذاشت، بار رواني حاصل از سه رقمي شدن قيمت نفت هم رفع شد و نفت، پله ها را يکي پس از ديگري بالا رفت. آن زمان خيلي ها سخن از نفت 200 دلاري به ميان مي آوردند و کسي انتظار نداشت که قيمت نفت دو رقمي شود. اما نه تنها نفت دو رقمي شد، بلکه از 40 دلار هم کمتر شد. حالا دولت نهم که پردرآمدترين و ثروتمندترين دولت جمهوري اسلامي و شايد دولت تاريخ معاصر ايران بوده، بايد با نفت 30 دلاري و حداکثر 40 دلاري سر کند. البته آقاي رئيس جمهور گفته که کشور را با نفت 5 دلاري هم مي توان اداره کرد اما تجربه سه سال گذشته نشان مي دهد که نمي توان چندان به اين سخن دل خوش کرد. چرا که نفت 130 دلاري هم نتوانست رفاه را براي مردم به ارمغان بياورد و تورم در اين مدت، سير صعودي بي وقفه اي را دنبال کرد. اکنون مردم که در سه سال گذشته با وجود آنکه دولت از درآمدهاي ارزي فراواني بهره مند بود با مشکلات اقتصادي فراواني روبه رو بودند. اين پرسش را مطرح مي کنند حال که شاهد کاهش درآمدهاي ارزي دولت هستيم وضع آينده چگونه رقم خواهد خورد؟

اين پرسش از اين جهت جدي تر در نظر گرفته مي شود که بدانيم در تمام سه سال اخير، بخش اعظم دلارهاي نفتي خرج شده و موجودي چنداني در حساب ذخيره ارزي باقي  نمانده است.

با اين وضعيت آيا دولتمردان از ماه عسل نفتي خود درس گرفته اند؟ از قديم گفته اند جلوي ضرر را هر زمان که بگيري فايده است. اگر برنامه ريزي صحيح داشته باشيم، نه تنها با نفت 30 دلاري، بلکه حتي با نفت 5 دلاري هم - همانگونه که رئيس جمهور گفته بود - مي توان کشور را اداره کرد، اما اگر در، بر همان پاشنه سابقه بچرخد، با نفت 100 دلاري هم نمي توان رفاه را براي مردم به ارمغان آورد.

قدس

«امحاي سياسي گروهك منافقين» عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي خوانيد؛ گروهك منافقين پس از ناكامي در دستيابي به هدفهايشان در داخل كشور، براي پيگيري خط براندازي، به دامان اربابان خويش پناه بردند تا با بهره مندي از امكانات و حمايتهاي آنها، بر پيكر جمهوري اسلامي ضربه وارد كنند، اگرچه اين خواسته با هوشمندي جمهوري اسلامي، به آرماني دست نيافتني براي همه بدخواهان نظام تبديل گرديد.

گروهك منافقين در فهرست سازمانهاي تروريستي آمريكا و اروپا قرار دارد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي اقدامهاي تروريستي و رفتارهاي غيرانساني زيادي را بر ضد مردم و مقامهاي كشورمان انجام داده است.اين جريان مطرود پس از خروج از كشور، دولت بعث عراق را با توجه به دشمني با انقلاب اسلامي، بهترين گزينه همكاري قلمداد نمود و همه سرمايه جاسوسي خود را در اختيار استخبارات عراق قرار داد تا از اين منظر در دستيابي به هدفهاي شوم خود، با عراق سهيم باشد.با وجود شعارهاي فراوان واشنگتن در خصوص مبارزه با تروريسم، آمريكا از اعضاي گروهك منافقين در عراق حمايت مي كند و پس از اشغال نظامي اين كشور جنگ زده، عناصر اين سازمان تروريستي را تحت محافظت خود قرار داده است.
در واقع، مي توان جايگاه منافقين را در وضعيت فعلي تحت الشعاع تحولات عراق ارزيابي كرد، به نحوي كه دولت عراق يكشنبه اعلام كرد نزديك به سه هزار و 500 عضو باند گروهك منافقين بايد اين كشور جنگ زده را ترك كنند، اردوگاه منافقين تعطيل شود و ساكنان اردوگاه اشرف بايد از عراق خارج شوند و به كشور خود يا ديگر كشورها بروند.

تصميم جدي دولتمردان عراقي براي اخراج منافقين پس از توافقنامه امنيتي خروج نيروهاي آمريكايي از عراق، اخراج آنها را قطعي و قريب الوقوع مي نماياند، مگر اين كه اتفاقهاي غيرمنتظره اي اين موضوع را تحت الشعاع قرار دهد. سردمداران گروهك مذكور هرگونه توانايي براي ارائه خدمات گذشته را از دست مي دهند و در اين صورت ناگزير از دربدري خواهند بود، چنانكه اكنون اين اتفاق را بايد در ساختار و هويت اين سازمان اپوزيسيون مسلح جستجو نمود.

هرچند در اين نوشتار مجال پرداختن به عملكرد ننگين و وحشيانه آنها نيست، ولي بيان اجمالي در اين زمينه مي تواند ريشه آوارگي آنها را تبيين نمايد. منافقين در 30 خرداد 1360 با انتشار اطلاعيه اي، عليه نظام جمهوري اسلامي ايران اعلان جنگ مسلحانه كردند و درصدد نابودي انقلاب اسلامي برآمدند. بدين ترتيب، تابستان 1360 با ايجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها، به آتش كشيدن وسايل نقليه عمومي، ضرب و شتم مردم بي دفاع و ترورهاي كور، عليه نظام اسلامي آغاز گرديد.

منافقين اولين اقدام تروريستي را در ششم تير 1360 با انفجار بمب در مسجد ابوذر و سوء قصد به جان آيةا... خامنه اي و سپس در هفتم تير همان سال با انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي و به شهادت رساندن 72 تن از مسؤولان طراز اول كشور از جمله دكتر بهشتي رئيس ديوان عالي كشور، دامن زدند.

دو ماه بعد نيز با انفجار دفتر نخست وزيري، رئيس جمهور رجايي و نخست وزير باهنر را به شهادت رساندند. از جمله اقدامهاي ديگر تروريستي منافقان مي توان به ترور شهيد دكتر آيت، انفجار دفتر دادستاني، به شهادت رساندن آيةا... قدوسي، شهداي محراب، ايجاد انفجار در مناطق مختلف كشور و شهادت تعداد زيادي از مردم عادي اشاره نمود.

اقدامهاي تروريستي و ضد انساني آنها صرفاً در ايران خلاصه نمي شود، بلكه در كشور عراق نيز در هارموني ضد بشري با صدام، شريك جنايتهاي وي شدند. اين همسويي و تشريك مساعي با بعثي ها را اكنون در آرشيو اسناد اطلاعاتي عراق مي توان مشاهده كرد. پيام تشكرآميز صدام حسين، رئيس جمهور وقت عراق به رجوي براي همكاري اش در سركوب فعاليت كردها و شيعيان جنوب عراق در سالهاي 1990 و 1991، مؤيد اين موضوع است.

گروهك منافقين پس از سقوط صدام تلاشهاي گسترده اي براي ساماندهي افراد حزب بعث در غالب عشاير و احزاب انجام مي دهد. اين سازمان تاكنون بيش از 20 حزب و گروه را در داخل عراق تشكيل داده كه هدف آنها ساماندهي افرادي از استخبارات دولت صدام و حزب بعث در عشاير و احزاب براي عمليات تروريستي است.

پخش مستند «گرگها» از سيماي جمهوري اسلامي، بخشي از همكاريها و جلسات اين گروهك را با دولتمردان عراقي به نمايش گذاشت.
ارتباط منافقين علاوه بر دولت بعث عراق، با سرويس جاسوسي رژيم اشغالگر قدس نيز سند ديگري از همدستي جريان نفاق با دشمنان اين مرز و بوم مي باشد، اگر چه صهيونيستها از اعمال وطن فروشانه و خائنانه  اين گروهك به نفع خود نهايت استفاده را مي برند و در عوض منافقين چيزي به جز ننگ به دست نمي آورند.

بديهي است، كشوري مانند عراق در شرايط كنوني، با نظر به نظام سياسي دموكراسي كه ضمن اهتمام به حقوق شهروندانش در ارتباط با همسايگان احترام متقابل و رعايت حسن هم جواري را در دستور كار قرار داده است، نمي تواند گروهك ياد شده را با سابقه جنايت پيشگي در درون مرزهايش تحمل نمايد.

بنابراين، آوارگي اپوزيسيون مسلح، نتيجه دلدادگي به اردوگاه غرب و اتكا به پشتيباني آنها بوده است كه با اعتماد واهي به وعده هاي اربابان پاريس و واشنگتن، ابزار تشديد فشار و اقدامهاي خصمانه عليه نظام جمهوري اسلامي شدند. اين در حالي است كه ايران اسلامي همه توطئه ها را كه از سوي جبهه استكباري بر اين كشور تحميل شده بود، با موفقيت مديريت نمود و پشت سر گذاشت و با اتكال به خداوند متعال، امروز به يك قدرت تأثيرگذار منطقه اي تبديل گرديده است و با وجود تنگناهاي كاذب اعمال شده از سوي دشمنانش، توانسته است وزن بازيگري خود را ارتقا بخشد.

صداي عدالت

«درباره ورود معاونت مطبوعاتي به ماجراي لنگه کفش» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم جواد ماه‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛ حرکت متهورانه منتظر الزيدي خبرنگار البغداديه همچنان به طور پيوسته از سوي محافل رسمي و تريبون هاي دولتي به عنوان اقدامي شجاعانه و الگوساز تعبير مي شود. حال معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد نيز در بيانيه اي دفاع صنفي از اين خبرنگار و پيگيري وضع او را وظيفه کشورهاي اسلامي خوانده است. ‏تصور اينکه بوش در واپسين روزهاي حضورش در کاخ سفيد، سفري غير منتظره به خاورميانه داشته باشد و عراق و افغانستان را که جولانگاه هفت سال حضورش در خاورميانه بود اميدهاي تازه دهد و به اوباما نشان دهد که آغاز راه سياست خارجي اش از کجا خواهد بود و خاتمه اش در کجا، چندان دور از ذهن نبود. ولي برخورد يکي از ده ها خبرنگار عراقي حاضر در نشست خبري بوش - مالکي اصلا قابل پيش بيني نبود و کسي تصور آن را نداشت که نفرت از حضور آمريکايي ها و سياست هاي بوش در عراق اين چنين بازتاب عيني پيدا کند. ‏البته الزيدي نماينده و نماد جرياني در عراق است که پايگاهش را مي شد با عکس العمل ساير نمايندگان رسانه ها در همان نشست نيز مورد سنجش قرار داد اما به هر شکل پرتاب او نادرترين و دقيق ترين پرتاب و به طور حتم اثرگذارترين تاثيري است که او در مدت عمر خبرنگاري اش گذاشته است.

اين نکته نيز بسيار قابل تامل بود که چطور در نشستي که رئيس جمهور قدرتمندترين کشور جهان و به تعبيري نظامي ترين و جنگ طلب ترين دولت ايالات متحده حضور دارد، کسي توانايي چنين حرکتي را پيدا مي کند و بعد به گفتگو با رسانه ها مي پردازد و خانواده اش مصاحبه مي کنند و همه مراتب حقوقي مرتبط با اقدامش از مجراهاي قانوني عبور مي کند. اين نکات را حداقل ما پيش بيني نمي کرديم که همسايه عراق هستيم و آنها را از جهاتي بسيار شبيه خود مي دانيم و به لحاظ فرهنگي و اعتقادي و اخلاقي عراقي ها را نزديک ترين اعراب به ايرانيان قلمداد مي کنيم. ‏اقدام منتظر الزيدي مطابق پيش بيني ها و شناختي که از جريان رايج رسانه اي در ايران سراغ داريم، دستاويز مناسبي براي رسانه هاي اصولگرا و نزديک به دولت قرار گرفت تا در وانفساي مشکلات داخلي و تنگناها و گره هاي پيچ در پيچ مناسبات خارجي و خطر انزواي سياسي، شوري عمومي عليه آمريکا ايجاد شود و پارادايم نفرت و شعار ديگر بار احيا شود.

درواقع بازتاب گسترده اين اقدام، نشانگر استفاده بهينه از واقعه اي عيني براي هدفي ذهني بود. ‏به اندازه کافي درباره درستي يا نادرستي انتفاضه کفش، پوزش خواهي يا اصرار خبرنگار مربوطه، تخريب وجهه بوش يا نوري المالکي در اين حادثه، نمايش دموکراسي و آزادي بعد از وقوع اين اقدام يا تنگ نظري و برخورد شتابانه با آن و... سخن رفته است. اما آنچه براي ما در ايران جالب توجه بود يکي وابستگي البغداديه به بعثيون بود و ديگر جنس حمايت هاي ايراني از اين ماجرا. ‏حتي اگر رويکرد رسانه ملي را درباره اين واقعه بر اساس سياست هاي مردم گرا، سرگرم کننده، تهييجي و ايدئولوژي ساز تلقي کنيم و اصرار تلويزيون و بخش هاي خبري متعدد و هم شکل آن را در تداوم جريان پوپوليستي و تبليغ گفتمان ضد آمريکايي رايج تعبير کنيم و آن را با هر دليل و توجيهي غير رسمي و غير دولتي بدانيم، صدور بيانيه هاي رسمي در اين باره را با هيچ ترفند و پنهان کاري اي نمي توان غير دولتي توصيف کرد.

‏ما اولين دولت - ملتي بوديم که به شکلي رسمي وارد فاز بيانيه و حمايت از منتظر الزيدي شديم. شايد اين کار به پشتوانه همان تبليغات و اخبار و تحليل هايي صورت گرفته باشد که تلويزيون طي چند روز و به انحاي مختلف پخش کرد و واکنش ها در مقابل آن را مردمي جلوه داد تا سپس رسانه ها و دستگاه هاي دولتي به آن جنبه رسمي بدهند. ‏بعد از بيانيه هايي که برخي خبرگزاري هاي رسمي کشور به صراحت و در همان فرداي حادثه روي خروجي خود منتشر کردند، اين بار نوبت به وزارت ارشاد رسيده و معاونت امور مطبوعاتي با انتشار بيانيه اي به تشريح اين حرکت و تبيين و تحکيم شعارهاي ماخوذ از آن پرداخته و خواستار پيگيري وضعيت جسماني و آتيه شغلي وي شده است. ‏دفاع از هر انسان مظلوم در هر نقطه از جهان امري ستايش برانگيز و انساني است.

همچنين دفاع صنفي از هم صنفان و همکاران به ويژه خبرنگاراني که همواره جانشان در معرض خطر بوده و سازمان هاي بين المللي مختلفي خواستار حمايت جهاني از آنان شده اند، امري است که در برهه هاي گوناگون در اقصي نقاط جهان مشاهده شده است. ‏سخن اينجاست که نظير اين بيانيه رسمي پيش از اين و در اتفاقات متعددي که در همين کشور عراق نيز بارها رخ داده و آن را به ناامن ترين شهر جهان براي خبرنگاران تبديل کرده و آنجا که جان خبرنگاران چه در برابر آمريکايي ها و چه تروريست ها در معرض تهديد و قتل قرار گرفته، اعلام نشده است. ‏در متن بيانيه اين معاونت، ضمن بيان اينکه "متاسفانه سلطه رسانه‌اي هيئت حاکمه آمريکا و غرب بر بسياري از وسايل ارتباط جمعي اجازه بيان صحيح واقعيت هايي که در سال هاي اخير در کشورهاي عراق، افغانستان و فلسطين اشغالي به وقوع پيوسته است را نمي‌دهد"، آمده ‌است: در حالي که مردم عراق و افغانستان پس از تجاوز آمريکا به اين کشورها با ناامني، فقر، زير پا گذاشتن حقوق اوليه انسانها، چپاول منافع ملي خود و دهها مشکل ديگر دست به گريبان هستند بوش کوچک با کمال وقاحت در مقابل نمايندگان رسانه‌هاي گروهي در عراق خود را ناجي حقوق ملتها خواند و نداي حمايت از آزادي و حقوق بشر سر داد! ‏نکته ديگر، تاييد حرکت پرتاب کفش از سوي منتظر الزيدي است که در بخشي ديگر از بيانيه قابل مشاهده است. در اين بخش آمده است: بوش با اين سخنان در حقيقت به درک و شعور مردم جهان که پيوسته شاهد فجايع و خوي سلطه‌گر دولت آمريکا با هدايت لابي هاي صهيونيستي است توهين کرد. نتيجه طبيعي چنين توهيني همان واکنشي است که منتظر الزيدي خبرنگار عراقي به نمايندگي از سوي ميليون ها عراقي تحت ستم نشان داد که البته تحسين ملت عراق و ديگر ملل جهان حتي مردم آمريکا را برانگيخت. ‏اين بيانيه سپس با تاکيد بر رسالت خبري منتظر الزيدي و اين نکته که او نمي توانست آگاهي بخشي و اطلاع رساني صحيح به مخاطبان را ناديده بگيرد و دروغ هاي بوش را به عنوان واقعيت براي مردم خود و جهانيان مخابره نمايد، آورده است: معاونت مطبوعاتي و اطلاع رساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ضمن تاکيد بر استيفاي حقوق و مطالبات به حق مردم عراق براي استقرار امنيت و رفع فقر و مشکلات ناشي از تداوم حضور نيروهاي آمريکايي در اين کشور نگراني خود را از برخورد ضد بشري اشغالگران آمريکايي با منتظر الزيدي خبرنگار معترض عراقي اعلام مي دارد.

در پايان بيانيه آمده است: همچنين از کليه سازمان ها، انجمن ها و تشکل هاي بين‌المللي مطبوعاتي و رسانه‌اي انتظار دارد حساسيت و نگراني خود را از شرايطي که اين خبرنگار در بند عراقي با آن مواجه است اعلام داشته و از هر گونه تلاش براي رهايي وي دريغ نورزند. ‏‏ معاونت مطبوعاتي پيشنهاد کرده است که به همين منظور کميته دفاع از خبرنگار دربند عراقي با عضويت انجمن ها، تشکل ها و شخصيت هاي مستقل مطبوعاتي و رسانه‌اي و حقوقدان هاي کشورها به خصوص کشورهاي اسلامي تشکيل شود تا ضمن پيگيري شرايط جسماني و سلامتي اين خبرنگار دربند عراقي پيوسته رسانه‌ها و مجامع بين‌المللي را از شرايط کنوني وي مطلع سازند. ‏‏ حساسيت دستگاه دولتي و متولي امور رسانه اي کشورمان در قبال اين اتفاق اين اميد را به وجود مي آورد که چنين حساسيت و پيگيري در مورد امنيت شغلي، امنيت جاني و نيز حراست از تداوم فعاليت روزنامه ها و نشريات در داخل کشور نيز جديت بيشتري به خود بگيرد و فعاليت کميته مزبور و نيز صدور بيانيه مذکور به همين اتفاق که در عراق رخ داده، بسنده نشود. ‏  

سرمايه

«ناهماهنگي مسوولان و فرسايش اعتماد سهامداران» عنوان يادداشت روز روزنامه ي سرمايه به قلم علي رحماني است كه در آن مي‌خوانيد؛در شرايط فعلي انکار واقعيت هاي تاثير بحران اقتصاد جهاني که تداوم آن تا سال 2010 پيش بيني مي شود هيچ مشکلي را نه تنها از بازار سرمايه و اقتصاد ايران حل نخواهد کرد بلکه نيازمند تصميم گيري هوشمندانه با توجه به شرايط محيطي هستيم و رفتار بازيگران بازار و دولت بايد در چارچوب تئوري اقتصادي مورد توجه قرار گيرد و تصميماتي اتخاذ شود که براي دوطرف در شرايط فعلي مفيد باشد.

حمايت از صنعت در درجه اول منجر به کنترل اثرات بحران و کاهش سودآوري شرکت ها مي شود و در نهايت از کاهش بيشتر قيمت سهام در بورس جلوگيري مي کند. از طرف ديگر حمايت دولت از بازار سرمايه و تصويب طرح هاي نجات صنعت در بازار سرمايه موجب جلب اطمينان بخش خصوصي خواهد شد و آنها را تشويق به ورود سرمايه هايشان به اقتصاد و بازار سرمايه خواهد کرد. بي عملي و تاخير در تصميم گيري عواقب زيانباري را هم براي بخش خصوصي هم براي دولت و هم براي اجراي سياست هاي کلي اصل 44 به همراه خواهد داشت. در شرايط فعلي تيم اقتصادي دولت بايد به گونه اي منسجم و هماهنگ تصميم گيري کند که موجب دلگرمي بخش خصوصي و مخالفان اقتصادي شود.

طبيعتاً پيام هايي که به بازار داده مي شود بايد مبتني بر تصميمات نهايي باشد که براساس نظرات کارشناسي اتخاذ شده است. انتظار اين است که در روزهاي آينده سازمان بورس اوراق بهادار، سازمان خصوصي سازي و شوراي عالي بورس اوراق بهادار تصميماتي را که در شرايط فعلي براي نجات بازار لازم است، اتخاذ کنند. البته سختي شرايط فعلي قابل انکار نيست ولي بي عملي و عدم هماهنگي نيز چاره ساز نخواهد بود.
 
ارسال به دوستان
وبگردی