عصرایران - یک روزنامه اصلاح طلب در سرمقاله امروز خود با تحلیل وضعیت سیاسی جامعه و پیش بینی افزایش مشکلات و تنش ها در صورت ریاست جمهوری احمدی نژاد و خاتمی ، طرح"عبور همزمان از خاتمی و احمدی نژاد" را پیشنهاد کرد.
"آفتاب یزد" نوشت که با ریاست جمهوری مجدد خاتمی ، کارشکنی ها در برابر دولت آینده او به حدی شدید خواهد بود که او عملاً نخواهد توانست کار کند.
درباره احمدی نژاد هم ، اولاً هیچ تضمینی وجود ندارد که او روش کنونی خود را تغییر دهد و ثانیاً اصولگرایانی که اینک ناگزیر از همراهی با او هستند (تا بتوانند اصلاح طلبان را پشت سربگذارند) پس از انتخابات ، در مقابلش خواهند ایستاد و تنش ها بالا خواهد گرفت.
بنابراین به صلاح کشور است که اصولگرایان ، احمدی نژاد را کنار بگذارند و اصلاح طلبان هم از خاتمی صرف نظر کنند تا رئیس جمهور دهم در فضایی سالم بتواند به وظایف خود بپردازد.
متن کامل سرمقاله این روزنامه اصلاح طلب که با تیتر
"بیایند که چه کار کنند؟!"منتشر شده است ، در زیر می آید:
از چندي قبل سيدمحمد خاتمي اين احتمال را مطرح كرد كه ممكن است حضور او در عرصه انتخابات موجب افزايش هزينهها براي كشور و مردم شود. همين سخنان كافي بود كه بسياري از طرفداران خاتمي از او بخواهند به عافيت خويش و آرامش كشور بينديشد و عطاي كانديداتوري را به لقايش ببخشد.
اما دستپاچگي بعضي از مدعيان اصولگرايي از احتمال كانديداتوري خاتمي، نشان داد كه آنها فضاي جامعه را رصد كردهاند و به اين نتيجه رسيدهاند كه عليرغم احتمال افزايش هزينهها، گروههاي قابل توجهي از مردم مايلند بار ديگر شاهد تكيه زدن كانديداي اصلاح طلبان بر كرسي رياست جمهوري باشند.
از سوي ديگر ابراز علني دغدغههاي خاتمي، به اين نگراني دامن ميزد كه مبادا با حضور مجدد او در قدرت بار ديگر خاطره سال 78 تكرار شود. خاتمي در آن زمان، حادثه غمبار كوي دانشگاه را تاوان ايستادگي دولت او بر بعضي مواضع دانست.
نگاهي عميق و غيراحساسي به مسئوليتهاي رئيس جمهور و مطالبات مردم نيز اين شائبه را در اذهان ايجاد مينمود كه مبادا با آمدن خاتمي، بخش قابل توجه از وقت، انرژي و سرمايههاي مديريتي دولت او مصروف خنثي سازي تحركات رسمي و غيررسمي شود كه نشانههاي آن، از هماكنون آشكار شده و قاعدتاً با تصدي رياست جمهوري توسط خاتمي، به صورت علني در برابر دولت او خودنمايي خواهد كرد. نخستين نتيجه منطقي از اين احتمال نه چندان ضعيف، هر كسي را تشويق ميكرد كه عدم كانديداتوري خاتمي را خواستار شود. زيرا هدف از كانديداتوري و پيروزي خاتمي - يا هر فرد ديگر - تنها تغيير قيافه رئيس جمهور نيست بلكه اصليترين انگيزه از تلاش براي تغيير رئيس جمهور آن است كه بارهاي برزمين مانده مردم و كشور برداشته شود و با كاهش مشكلات مردم، غمي از دل آنها زدوده گردد.
پس اگر آمدن خاتمي، هزينهها را اضافه ميكند، او براي چه بيايد؟ اما آيا با نيامدن خاتمي، كشور و مردم با شرايط بهتري مواجه خواهند شد؟ براي يافتن پاسخ، كوشش زيادي لازم نيست. زيرا در حال حاضر تلاش گستردهاي صورت ميگيرد كه احمدينژاد تا اواسط سال 92، سكان رياست جمهوري را در دست داشته باشد.
اين تلاش در ميان سياستمداران نيز به موفقيتهايي رسيده است كه مهمترين نشانه آن كشيده شدن ترمز كساني است كه ميخواستند ترمز دولت نهم را بكشند!
امروز اصولگرايان، ديگر نه از فقدان استراتژي در دولت سخن ميگويند و نه نگراني خود را از عجولانه بودن برخي تصميمات دولت نهم بيان ميدارند.
علاقهمندي به حفظ موجود تا جايي پيش رفته كه هم بر اظهار دوستي با مردم اسرائيل سرپوش گذارده ميشود و هم اهانت به قرآن كريم، به صورت سربسته به بايگاني ميرود.
حتي بسياري از روحانيون اصولگرا، ترجيح ميدهند از كنار بياعتنايي دولت به توصيههاي مراجع تقليد عبور كنند.
امروز ديگر كمتر صدايي از ميان اصولگرايان بر ميخيزد تا نشان دهد مانند چند ماه قبل، نگران معيشت مردم هستند. ابراز نگرانيها در خصوص آثار تورمي طرح تحول و اعتراض به تعلل دولت در احياي بعضي شوراهاي عالي نيز به حداقل ممكن رسيده و حتي توصيههاي كارشناسي اقتصاددانان مجلس در خصوص تورمزا بودن بعضي لوايح، كمتر مورد اعتنا قرار ميگيرد.
مجموعه اين حوادث نشان ميدهد كه افرادي مانند باهنر نيز ديگر نگران سناريوي «فقط احمدي نژاد« نيستند.
در حالي كه تا چند هفته قبل، او به طور همزمان در برابر كساني ميايستاد كه به دنبال تحقق دو سناريوي «فقط احمدي نژاد» و «هرگز احمدي نژاد» بودند.
البته ممكن است اين تغيير راهبرد يا راهكار، در نگاه اول بلامانع به نظر برسد. اما نشانههايي وجود دارد كه برخي سكوتها و حتي بخشي از حمايتها از سرناچاري است.
ظاهراً مهمترين دليل براي اين «حمايت الزامي» ارزيابي دقيق اصولگرايان از پايگاه اجتماعي رقيب و تلقي آنها از اين موضوع است كه اولاً موفق نخواهند شد كه احمدي نژاد را از كانديداتوري مجدد منصرف نمايند و ثانياً حمايت گروههايي از اصولگرايان از گزينه اول مورد نظر خود - كه قطعاً فردي جز احمدينژاد خواهد بود - شكست آنها را در انتخابات رياست جمهوري قطعي ميسازد.
به عبارت ديگر
اين وحدت ظاهري اما پرسر و صدا، تنها تا اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوري تداوم خواهد يافت و پس از آن، كساني كه عليرغم همه دلخوريها و انتقادات، از كانديداتوري احمدي نژاد حمايت كردهاند حاضر به ادامه همراهي با روشهاي ويژه او نخواهند بود. از سوي ديگر، هيچ نشانهاي وجود ندارد كه تيم احمدي نژاد، پس از انتخاب مجدد او،در روشهاي خود تغييري ايجاد نمايند. حتي از هم اكنون ميتوان حدس زد كه در صورت پيروزي مجدد احمدينژاد در انتخابات، او بر مواضع فعلي درعرصههاي داخلي و خارجي - كه در سه سال اخير موجب انتقادات فراوان درون جناحي از او شده است - پافشاري بيشتري كند.
ترديدي وجود ندارد كه با عبور از گردنه انتخابات و رفع خطر از جناح اصولگرا، بسياري از اصولگرايان از اختيارات قانوني و نفوذ رسانهاي خود براي ايستادگي در برابر بعضي اقدامات هزينه ساز استفاده خواهند كرد كه نتيجه اين وضعيت نيز چيزي نيست جز افزايش هزينهها و قفل شدن بسياري از پروژههاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي.به عبارت ديگر از هماكنون ميتوان حدس زد كه از جهت مقاومت در برابر بعضي اقدامات و تصميمات دولت، بسياري از اصولگرايان بانفوذ رفتار مشابهي با خاتمي و احمدي نژاد خواهند داشت.
حتي به نظر ميرسد برخي ويژگيهاي احمدي نژاد از جمله اصرار او بر استفاده حداكثري از قدرت رياست جمهوري در برابر ساير دستگاه ها و قوا، موجب مقاومت مضاعف در برابر او نسبت به خاتمي خواهد شد و لذا قفل شدگي كشور بسيار شديدتر از شرايطي خواهد بود كه خاتمي بركرسي رياست جمهوري بنشيند.نگارنده مايل بود به عنوان يك ايراني داراي حق راي، به خاتمي و احمدي نژاد پيشنهاد دهد كه هر دو از كانديداتوري انصراف دهند تا آنچه كه خاتمي پيشبيني كرده و آنچه كه در خصوص نحوه تعامل احمدي نژاد با قواي ديگر و گروههاي سياسي، قابل پيشبيني است بر فعاليتهاي روز مره كشور - از امروز تا مرداد 92 - سايه نيفكند.
اما برخي تحركات تريبوني و قلمي در روزهاي اخير ثابت كرد كه شرايط، بسيار حساستر از آن چيزي است كه تاكنون حدس زده ميشد.
اظهارات و تحليلهاي چند روز اخير نشان ميدهد كه عدهاي از اصولگرايان، از ميزان نارضايتي عمومي مطلع شدهاند و به اين نتيجه رسيدهاند كه تنها راه تداوم دوره مديريت فعلي، ترساندن رقيب براي كنار كشيدن از انتخابات است.
از سوي ديگر به نظر ميرسد
در ميان اصولگرايان، افراد باهوش و منصفي حضور دارند كه آنها هم ضرورت تغيير در قوه مجريه را احساس كردهاند اما به نظر ايشان بهترين راه براي تحقق اين تغيير، استفاده از تجربه دوم خرداد 76 است.
امروز گمان ميرود تشديد حملات غيرمنصفانه عليه اصلاحطلبان - و به صورت خاص نسبت به خاتمي - با اين هدف صورت ميگيرد كه با تكرار سناريوي دوم خرداد، عدهاي از مردمان بي طرف نيز براي حمايت از جناح مظلوم به صندوقهاي راي هجوم بياورند و حماسهاي همچون دوم خرداد 76 بيافرينند.
در چنين شرايطي همتراز دانستن وضعيت خاتمي و احمدينژاد و پيشنهاد به خاتمي براي انصراف، چندان منصفانه نيست.
اما از سوي ديگر نبايستي اين نكته را نيز فراموش كرد كه اصرار بيش از حد بر كانديداتوري خاتمي و منحصر دانستن امكان پيروزي اصلاحطلبان در نامزدي رئيس جمهور پيشين و نيز چشم بستن ناگهاني اصولگرايان بر انتقادات گسترده خود از دولت نهم و حمايت بي چون و چرا از احمدي نژاد، هر دو به يك معناست: ناتواني جناحهاي فعال كشور در كادرسازي.
پس بهتر است هر دو جناح براي رفع اين شائبه دست از "يكهانگاري" بردارند.
آنها با عبور همزمان از خاتمي و احمدي نژاد، ميتوانند خطرات و دغدغههايي كه در ابتداي يادداشت به آن اشاره شد را نيز مرتفع سازند و از همين امروز، مردم را مطمئن كنند كه نخستين روز آغاز به كار رئيس جمهور دهم، آغازي براي بازشدن بسياري از گرهها ميباشد و نه زماني براي افزايش قفلها و ترمزها! اين ايده ميتواند موافقان و مخالفاني داشته باشد كمااينكه احتمالاً چهرههايي را در دو جناح برافروخته ميسازد
. اما آرامشي كه اجراي اين ايده براي بسياري از مردم ايجاد ميكند آنقدر ارزش دارد كه برافروخته شدن چند ماهه بعضي چهرهها را قابل تحمل نمايد.
گرچه اين تحليل واقع بينانه اي است كه مي تواند سناريوهاي جديدي را به دنبال داشته باشد،ولي مدلي كه بتواند تضميني براي بدتر نشدن وضعيت متصور باشد براي هر كدام از طرفين فعلا قابل لمس نيست و هر طرف با توجه به تصميم طرف مقابل صحنه را رصد مي كند.البته اين رافع مسووليت اجتماعي وديني افرادوتعادل از هر جناحي نمي باشد.بهر صورت طبيعي است كه هر طرف بجاي وضعيت بد وبدتر ،بد را برگزيندولي اين بدترين انتخاب براي عموم مردم خواهد بود پس بايد كاري كرد كه به نفع عموم مردم و دوستداران نظام اسلامي باشد .
حاميان دولت و اصولگرايان از نام خاتمي مي ترسند و بشدت عصباني هستند به درستي كه اردوغان هم به شيمون پرز گفت اين عصبانيت و بلند صحبت كردن بخاطر گناه كاري و عذاب وجدان است
همه مي دانند كه خاتمي چقدر پاك نيت و درستكردار است ممكن است به او راي هم ندهم ولي اين موضوع نافي دوست داشتنش نيست
با وضع موجود آمدن خاتمي در اين دوره به ضرر اصلاحات است. از يك سو اصولگرایان مصمم مي شوند كه احمدي نژاد سر كار بيايد كه به احتمال زياد با ابزار هايي كه در اختيار دارند خاتمي در انتخابات شكست مي خورد. اگر هم انتخاب شود اجازه هيچ كاري به او داده نخواهد شد. مخصوصا انجام مذاكرات با آمريكا توسط خاتمي غير ممكن خواهد بود و با محالفت كفن پوشان روبرو خواهد شد. به علاوه سالهاي آينده سالهاي سختي براي ايران خواهند بود كه بهتر است به پاي اصلاح طلبان نوشته نشود.
از طرفي با نبود خاتمي اصولگرایان مي توانند به فرد ديگري غير از احمدي ژاد كه مديريت بهتري داشته باشد و مقبولتر باشد و هم مورد تاييد رهبری باشد فكر كنند. تا هم ايران به نابودي كشانده نشود و هم امكان مذاكرات سازنده با آمريكا موجود باشد.