جمهوري اسلامي
«اين اقتدار را بايد حفظ كرد» عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛شايد هنوز هم بتوان اين بيت را بالاي درهاي ورودي باشگاه هاي ورزشي سنتي ديد كه مي گويد.
بيا قوي شود اگر راحت جهان طلبي
كه در نظام طبيعت ضعيف پامال است
با اينكه امت اسلامي از نظر تعداد و امكانات مادي و نيروي انساني كارآمد و قدرتمند است مجموعه دولت هاي اسلامي امروز متاسفانه دچار ضعف و فتور است . چند عامل را مي توان در ريشه يابي اين ضعف شناسائي كرد كه مهمترين آنها وابستگي اكثر حاكمان كشورهاي اسلامي است.
ماجراي اشغال سرزمين فلسطين توسط صهيونيست ها كه بيش از 60 سال از آن مي گذرد يكي از بارزترين عوارض وابستگي حكام كشورهاي عربي و حتي اسلامي به قدرت هاي سلطه گر غربي است . بعد از فروپاشي دولت عثماني هنگامي كه فلسطين به دست انگليس افتاد اروپائي ها با محوريت انگليس تصميم گرفتند اين سرزمين اسلامي و مرغوب را كه امتيازات مادي و معنوي زيادي دارد در اختيار صهيونيست ها قرار دهند. آنها از اين اقدام دو هدف را دنبال مي كردند; اول آنكه خود را از شر صهيونيست ها كه مزاحم اروپائي ها و حتي آمريكائي ها بودند نجات دهند و ديگر آنكه اهرم فشاري در قلب جهان اسلام و عرب ايجاد كنند تا هميشه بتوانند بهره هاي مورد نظر خود را از رهگذر اختلاف و درگيري ها و ضعف دولت هاي منطقه و فروش سلاح هاي خود ببرند و همواره در اين بخش از جهان اسلام دست بالا را داشته باشند.
فصل درخشان تاريخ فلسطين هنگامي آغاز شد كه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني در ايران به پيروزي رسيد. آرمان هاي انقلابي و اصول اسلامي مورد نظر امام خميني كه از مرزهاي جغرافيائي عبور كردند و سرزمين هاي مختلف را در نورديدند ملت هاي مسلمان و آزاديخواه را در نقاط مختلف جهان مجذوب خود كردند. حمايت از آرمان فلسطين و مطرح كردن معيارهاي جديد و مترقي براي مبارزه با رژيم صهيونيستي و آزادسازي قبله اول مسلمين از برجسته ترين فرازهاي افكار روشن و مترقي امام خميني بود. مردم فلسطين مجذوب اين افكار بلند شدند و سومين مرحله از نهضت فلسطين آغاز شد كه اينبار با درون مايه اسلامي و الگو گرفتن از انقلاب اسلامي ايران بود. انتقاضه هاي اول و دوم از رهگذر همين درون مايه اسلامي بود كه به مردم اعتماد به نفس مي بخشيد و اينكه نبايد در انتظار اين و آن بمانند بلكه با الهام از تعاليم اسلام و تكيه بر ايمان و اراده خود به جهاد روي آورند و بر دشمن صهيونيستي بتازند و مطمئن باشند كه خدا به ياري آنها خواهد آمد و ديديم كه چنين شد و خدا در همه مراحل اين مردم به اسلام روي آورده را ياري كرد كه بارزترين نمونه آن جنگ 22 روزه غزه بود .
كمك خدا به مجاهدان في سبيل الله را قبل از مردم غزه مردم لبنان در جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي با حزب الله لبنان مشاهده كرده بودند. مهمترين فراز اين دو جنگ اينست كه مردم نشان دادند با تكيه بر ايمان و توكل بر خدا و بدون چشمداشتي به دولت ها مي توان ارتش پرمدعاي رژيم صهيونيستي كه حدود 60 سال عربده شكست ناپذيري آن پادشاهان و شيوخ و سران عرب را مرعوب كرده بود را درهم شكست و راه را براي پيروزي ملت فلسطين بر اشغالگران هموار كرد. اين واقعيتي است كه رخ داده و اكنون بايد كاري كرد كه اين راه ادامه يابد.
راهزنان عقيده و فكر اكنون در دنياي عرب و اسلام با همدستي صهيونيست ها و حاميان غربي آنها بشدت درحال وارونه جلوه دادن واقعيت ها و منحرف كردن مسير اين نهضت پيروز فلسطين هستند. واقعيت اينست كه مردم فلسطين با الگو گرفتن از انقلاب اسلامي به تقويت فكر و ايمان خود به جهاد اسلامي از يكطرف و تقويت بنيه دفاعي خود از طرف ديگر افتادند و با پيمودن اين راه درست به نتيجه نيز رسيدند. فقط ادامه دقيق و بدون انحراف همين راه است كه مي تواند نهضت فلسطين را به نتيجه نهائي برساند و قبله اول مسلمانان و سرزمين اسلامي فلسطين را آزاد كند. اين اقتدار را بايد حفظ كرد.
آفتاب يزد
«اميد ايرانيان» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛ گـزارش پـرتاب افتخارآفرين ماهواره اميد، چيزي نيست كه از چشم ايرانيان غيور مخفي مانده باشد. ديروز همه كساني كه كلام محمود احمدينژاد براي صدور دستور پرتاب »ماهواره بر« سفير را شنيدند به خود باليدند كه در كشور دانشمندان كم توقع و پُر موفقيت زندگي ميكنند. صداي اميد دهنده رئيس جمهور ايران و تقدير او از دانشمندان جوان ايراني ديروز به گونهاي بود كه كمتر كسي در آن لحظه به ياد اختلاف نظرهاي سياسي با احمدي نژاد افتاد؛ حتي ميتوان مطمئن بود كساني كه معمولاً در تريبونها اظهارات تند و تيز احمدي نژاد عليه منتقدان و رقبا را ميشنوند و از او دلخور ميشوند نيز كلام او را متفاوت از هميشه ديدند و صداي او را به گونهاي ديگر شنيدند زيرا سخن ديروز احمدي نژاد، پيام افتخار ايرانيان براي همه دنيا بود. بي شك ديروز بسياري از پيران و جوانان ايراني، با كلام احـمدينژاد اشك شوق ريختند زيرا كلام او، قدرت، صلابت و فرزانگي ايرانيان صلح دوست را به دنيا نشان ميداد.
البته برنامهاي كه ديروز به مناسبت پرتاب »سفينه« و »اميد« از تلويزيون پخش شد و حواشي آن از جمله گفتگوي تلويزيوني دكتر احمدينژاد مـيتـوانـست»اميد«هاي بيشتري برانگيزد. مثلاً رئيس جمهور ميتوانست براي نشان دادن عزم يكپارچه همه ايرانيان براي رسيدن به قلههاي پيشرفت، از مديران سابق هم - كه تشويق كننده و تسهيل كننده تلاش علمي فرزندان تيزهوش ايران بودهاند - سپاسگزاري نمايد.
نگارنده پس از برگزاري نخستين جشن هستهاي در مشهد مقدس همين تذكر مشفقانه را به گروه مشاوران رئيس جمهور و تنظيم كنندگان متون سخنراني او داد. در آن زمان نيز رئيس جمهور حاضر نشد از اسلاف خود و يا حتي مديران مياني كه از سالها قبل پروژه هستهاي را مديريت كردند نامي ببرد. در حالي كه همگان ميدانستند كه اين پروژه، دهها سال سابقه داشت و رئيس جمهور ميتوانست با تقدير از زحمات پيشينيان، به دنيا نشان دهد كه پروژههستهاي، در انحصار دولت نهم نيست و هرگونه ايستادگي قلدر مابانه دشمنان علم و پيشرفت در برابر برنامه هستهاي ايران، در واقع ايستادگي در برابر عزم يكپارچه و غير جناحي ايرانيان است. آيا كسي ترديد دارد كه وقتي نخستين رئيس سازمان انرژي اتمي ايران - كه دوره مديريت او مربوط به قبل از انقلاب است - به دفاع از اين پروژه ميپردازد تاثير كلام او براي خنثي سازي بهانه جوييهاي غير حقوقي عليه اين پروژه، ميتواند حتي مفيدتر از دفاعهاي مستندي باشد كه توسط مقامات امروزين كشور صورت ميگيرد؟ آيا كسي ميتواند در اين موضوع شك كند كه وقتي عزم يكپارچه اصلاح طلبان، اصولگرايان و افراد خارج از دستهبنديهاي سياسي براي پيشبرد برنامه هستهاي به نمايش گذارده ميشود مخالفان خارجي اين پروژه براي مقابله سياسي با برنامه هستهاي ايران دچار ترديدهاي اساسي ميشوند؟ همين نكته را ميتوان در خصوص مـتـن و حـاشيه مراسم ديروز بيان كرد.
تلاش افتخارآميز و غرورآفرين جوانان ايراني كه در قالب ســفـيـر اميد ايران بر فراز آسمانها قدرتنمايي و جلوهگري كرد دستاوردي است كه نه به احمدي نژاد تعلق دارد و نه به مسئولان قبل و بعد از او؛ اگرچه همه آنها نيز در اين موفقيت شريك هستند و به آن افتخار خواهند كرد. پس اي كاش احمدينژاد ،هم در كلام يكپارچگي بيشتري در عرصه علم خواهي و علم دوستي ايرانيان را به نمايش ميگذاشت و هم در انتخاب همراهان خود - در گفتگوي تلويزيوني - احتياط بيشتري به خرج ميداد. ديروز در كنار رئيس جمهور ايران، كسي ايستاده بود كه برخي اظهار نظرهاي سياسي او در همين هفته - در خصوص رقباي امروز و فرداي احمدي نژاد - فاقد عنصر وحدت سازي ملي بود و حتي به لحاظ استخدام بعضي از عبارات، در نوع خود بي سابقه به نظر ميرسيد. در حالي كه رئيس جمهور ميتوانست مديراني را براي حضور در اين گفت و گو فرابخواند كه از سالها قبل در پيشبرد ايـن پروژه نقش آفريني كردهاند و امروز حتيدر كلام، كسي آنها را به خاطر انجام وظيفه، مورد تقدير قرار نميدهد. البته بي دقتي در اين امر، ذرهاي از عظمت حادثه ديروز نميكاهد اما قدري تدبير و كمي احتياط ميتوانست نشانههاي اين عظمت را بيش از پيش در چشم دشمنان، رقبا و دوستان ايران آشكار سازد. اگر اين نكته مورد توجه قرار ميگرفت »اميد« ايرانيان، ميتوانست سفير دوستي و همراهي در داخل هم باشد و اميدهاي بيشتري را در ايران رقم بزند.
اما به هر حال بي انصافي است كه به دانشمندان غيرتمند و غيرتآفرين ايراني، خسته نباشيد نگوييم و حمايتهاي مديران امروز و ديروز كشور در ايجاد بـسـتـرهـاي قـانـونـي و مالي براي شكوفا شدن استعدادهاي ايرانيان را پاس نداريم. پس به همه آنها »خسته نباشيد« ميگوييم و »اميد« آفريني آنها را ارج مينهيم.
رسالت
«سفير افتخار نسل سوم انقلاب» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن ميخوانيد؛ در سي امين سال پيروزي انقلاب اسلامي و در سال نوآوري و شكوفايي اخبار غرورآفرين پيشرفتها و خلاقيت علمي جوانان ايراني از گوشه كنار كشور به گوش مي رسد. ديروز پرتاب موفقيت آميز ماهواره اميد، سفير افتخار نسل سوم انقلاب مسير آسماني صدور انقلاب اسلامي و انتقال پيام صلح و دوستي ملت ايران را به جهان گشود. ورود به عرصه فضا توسط دانشمندان و جوانان ايراني برگ زرين ديگري از افتخارات انقلاب اسلامي است. سفير افتخار مرزهاي آسمان را درنورديد تا ثابت كند كه ما مي توانيم. امروز جوانان ايراني مجموعه كامل تكنولوژي ماهواره را در اختيار دارند و گشايش راه فضا مقدمه اي براي موفقيتها و دستاوردهاي خيره كننده ديگر است. امروز فناوري هاي كليدي نظير فناوري طراحي ايستگاه هاي زميني سنجش از دور، فناوري متحرك سازي ايستگاه ها، فناوري ساخت پدستال هاي با دقت بالا، فناوري ساخت سيستم هاي مخابراتي پيشرفته، فناوري ساخت كنترل هوشمند و ره گيري اتوماتيك، پياده سازي نرم افزارهاي توليد، دريافت و آرشيو تصاوير ماهواره اي، پياده سازي نرم افزارهاي نمايش سريع تصاوير ماهواره اي و...در دستان با كفايت جوانان ايراني قرار دارد.مطبوعات جهان از روز گذشته دقايقي بعد از پرتاب موفقيت آميز ماهواره ملي اميد ، به انعكاس اين خبر پرداخته و تاكيد آنها بر بومي بودن تكنولوژي اين ماهواره است.
امروز چهارشنبه 16 بهمن تحت عنوان انقلاب اسلامي، سي سال نقش آفريني جوانان، خودباوري، نوآوري و شكوفايي علمي نام گذاري شده است.خودباوري جوانان انقلاب كه محصول 30 سال پايداري اين ملت رشيد و قهرمان است گفتمان نوآوري و شكوفايي علمي را در كشور محقق ساخته و همه چيز مهياي يك جهش علمي بي نظير است.
همانطور كه رهبر فرازنه انقلاب در ابتداي سال فرمودند دهه چهارم انقلاب دهه پيشرفت هاي علمي و جبران عقب ماندگي هاست.” امروز بايد يكي از گفتمانهاي پايه اي كشور، گفتمان پيشرفت علم و فناوري باشد.” مقام معظم رهبري در ديدار جمع زيادي از برجستگان و نخبگان علمي و اساتيد دانشگاهها، پيشرفت علمي را ضروري و حياتي براي كشور خواندندو تاكيد كردند:”اين پيشرفت علمي بايد با تكيه بر توليد بومي علم و همراه با خودباوري، اميد به موفقيت و حركت جهادي باشد.”
از 12 سال پيش كه حركت علمي در جامعه ايران آهنگ پر شتابي به خود گرفته است روز به روز بر حجم توفيقات علمي و تكنولوژيك دانشمندان و محققان ايراني افزوده شده است. اين موفقيتها كه اغلب با اتكا به استعدادهاي داخلي وبدون كمك خارجي به دست آمده چشم جهانيان را خيره كرده است. شبكه CNN اخيرا در گزارشي از وضعيت علمي ايران اعلام كرد، جمهوري اسلامي ايران در چند سال گذشته در زمينه علم و فناوري به دستاوردهاي چشمگيري رسيده است. در اين گزارش آمده است: ايران در علوم جديد از جمله شبيه سازي، سلول هاي بنيادي و ساخت دارو به موفقيت هاي فراواني دست يافته است.
هفتهنامه آمريكايي “نيوزويك” در يكي از شماره هاي اخير خود در گزارشي با عنوان “دانشجويان درخشان جمهوري اسلامي” به حيرت و تمجيد اساتيد و جامعه علمي آمريكا از حضور درخشان دانشجويان ايراني در عرصههاي علمي جهاني پرداخت.در اين گزارش آمده است: در حالي كه مناقشه درباره برنامههاي هستهاي - صلحآميز - ايران در دنيا خبرساز شده است، دانشجويان ايراني به عنوان ستاره هاي علمي در حال كسب اعتباري بين المللي هستند. روزنامه “واشنگتن پست” نيز چندي پيش در گزارشي با اشاره به سفر اخير برنده آمريكايي جايزه نوبل فيزيك 1976 به ايران و استقبال گرم دانشجويان از وي با اذعان به روند فزاينده گسترش فعاليتهاي علمي و تحقيقاتي در ايران، پيشرفتها و تلاشهاي گسترده محققان كشورمان در حوزههاي مختلف فنآوري و رسيدن به جايگاه يكي از پيشرفتهترين كشورهاي جهان را مورد توجه قرار داده بود.
اختراعات يك شاخص خوب براي سنجش نوآوري فناورانه در هر كشور است. در چند سال اخير تعداد اختراعات در كشور از رشد خوبي برخوردار بوده است و بر اساس آمار سازمان ثبت تنها در سال گذشته 7 هزار اختراع در كشور ثبت شده كه اين تعداد 40 درصد بيش از مجموع اختراعاتي كه در طول برنامه سوم توسعه در كشور ثبت شده، بوده است. ثبت بين المللي اختراعات در كشور نيز رو به رشد است اما به حد مطلوب نرسيده است. بنياد ملي نخبگان تا كنون بيش از 6 هزار نخبه و استعداد برتر را مورد بررسي قرار داده و از ميان آنها بيش از 2 هزار نفر را شناسايي و از حمايت هاي مختلف برخوردار كرده است.
ابتكار
«ماهواره اي براي مخابره اميد و صلح» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم اميرفضل اللهي است كه در آن ميخوانيد؛فضاي لايتناهي امروز به مرکزي براي رفع نيازهاي زمين تبديل شده است. اين فضا که زمين را احاطه کرده است، مکان نامحدودي است که بسياري از فعاليت هايي را که در زمين امکان پذير نيست براي بشر امروز ممکن مي سازد. در حقيقت يک مکان استراتژيک است که دست يافتن به آن برخي کشورها را صاحب موقعيتي ممتاز مي کند. حضور هزاران ايستگاه فضايي و ماهواره مختلف که در زمينه هاي گوناگوني از جمله مخابرات، پيش بيني آب و هوا و تغييرات جوي، بررسي تغييرات سطح زمين و حتي زيرزمين مشاهده تحرکات نظامي کشورها و ده ها مورد ديگر، فعاليت مي کنند، از امتيازاتي است که دارندگان آن ها را در معادلات و مناسبات بين المللي صاحب حقوق ويژه اي مي کند و قدرت اعمال نفوذ آنها را بالا مي برد. بسياري از کشورهاي صاحب تکنولوژي هاي فضايي با تکيه بر همين قدرت خود منويات، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي خود را به ديگران ديکته مي کنند و از آن همانند قدرتي نظامي استفاده مي نمايند. اينک در آستانه سي سالگي انقلاب اسلامي با پرتاب ماهوار ملي «اميد» جمهوري اسلامي ايران حضور خود را در فضا اعلام کرده است از چند جهت مورد توجه است:
1) پرتاب ماهواره به فضا و اعلام حضور ايران در باشگاه کشورهاي فضايي از جمله موقعيت هايي است که نشان دهنده پيشرفت هاي علمي و تکنولوژي هايي است که مبين پيشرفت هاي علمي و تکنولوژيکي نسلي است که از پس گذراندن يک انقلاب و يک جنگ هشت ساله نظامي و رويارويي همه جانبه اقتصادي، سياسي و نظامي و فرهنگي با کشورهايي که با تکيه بر پيشرفت هاي خود در اين زمينه ها حضور ملت هاي ديگر در اين عرصه ها را تاب نياورده اند. کشورهايي که صنايع و تکنولوژي هاي مهم و سرنوشت ساز امروز را در انحصار خود مي دانند. پرتاب ماهواره اميد به فضا تاکيد دوباره اي است بر حق مسلم ملت ايران در استفاده از همه ظرفيت هاي علمي و تکنولوژيکي خود.
2) استقرار ماهواره اي در مدار زمين که نام ايران را بر خود دارد، تقويت اعتماد به نفس ملتي است که عزم خود را جزم کرده است تا همه داشته هاي خود را به ميدان آورد و اعتباري هم وزن تمدن، فرهنگ و پيشينه علمي و تاريخي خود به جهانيان نشان دهد. جهاني که چشم و گوش خود را بر افتخارات و عظمت اين ملت بسته است.
3) بدون ترديد اين موفقيت علمي دانشمندان جوان ايراني تاييد مجددي است بر استفاده صلح آميز ملت ايران از دانش امروز بشري. جوابي است به بسياري از علامت هاي سوالي که جهان غرب در جلوي فعاليت هاي علمي ايران گذاشته است. خبر موفقيت هاي فضايي ايران در زمينه پرتاب موشک بسياري از کشورهاي جهان را که تحت تاثير تبليغات مغرضانه دشمنان ملت ايران قرار گرفته بودند، نگران کرده بود. استقرار ماهواره اي که نام « اميد» را بر خود دارد مي تواند بسياري از دروغ پردازي ها و ادعاهاي پوچ را رسوا کند و تاييدي باشد بر صلح دوستي و روابط مسالمت جويانه ملت ايران با تمام جهانيان صلح طلب.
4) امروز ايران سهمي در فضا دارد. سهمي که با پرتاب ماهواره اميد مي تواند گسترش يابد. موقعيتي که مي تواند دانش بومي ما را در بسياري از زمينه ها افزايش دهد و بهره برداري هر چه بهتر و بيشتر از اين موقعيت را براي رفاه و آباداني ايران بزرگ، ممکن سازد.
اعتماد
«از ميرزا تا اوباما» عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد به قلم بهروز بهزادي است كه در آن ميخوانيد؛ در تاريخ سياسي ايران از حاجي ميرزا آغاسي رئيس الوزراي دوره قاجاريه به عنوان شخصيتي نام برده شده که اشتباهات فراواني کرده است.گرچه مشکل اصلي ميرزا اين بود که بعد از شخصيت هايي همچون اميرکبير پا به عرصه گذاشته بود و هر کس ديگر جاي او بود، به همين سرنوشت دچار مي شد ولي به هر حال تاريخ از او به نيکي ياد نکرده است. از اين شخصيت تاريخي که بسيار پيرايه ها بر او بسته اند و حتي گاهي به سخره اش گرفته اند، داستان هايي نقل مي شود که جاي تامل بسيار دارد و نشان مي دهد که وي در مواردي پربيراه نگفته و نرفته است. يکي از اين داستان ها ماجراي چاهي است که حاجي دستور داده بود مغني ها بکنند. هرچه پايين مي رفتند اين چاه به آب نمي رسيد. يک روز که حاجي سر چاه آمده بود، يک مغني از پايين چاه فرياد زده بود که «حاجي اين چاه به آب نمي رسد» و اضافه کرده بود که کار عبثي است کندن آن چاه. حاجي در پاسخ به چاه کن گفته بود اگر چاه به آب نمي رسد، تو که به نان مي رسي. پس ادامه بده. اين نقل قول مدت هاي مديد است که اسباب خنده و مطايبه جماعت ايراني است و هرجا که مي خواهند از خطاکاري يک شخصيت سياسي نام ببرند، اين داستان را بازگو مي کنند غافل از اينکه سال ها بعد و در اوج اوضاع وخيم اقتصادي امريکا- سال 1929 ميلادي- بزرگ ترين اقتصاددانان امريکايي ناچار شدند کار حاجي ميرزا آغاسي را در سطح وسيع براي سامان دادن به اقتصاد امريکا پي بگيرند. آنان پيشنهاد دادند براي ايجاد رونق در جامعه بايد بيکاران را به کار گرفت حتي به گونه يي که يکي گودال حفر کند و ديگري گودال حفر شده را پر کند.
منطق اقتصاددانان اين بود که به اين ترتيب براي افراد بيکار کار ايجاد خواهد شد. آنان قدرت خريد پيدا مي کنند، در نتيجه اقتصاد کساد ميل به رواج مي کند. با همين منطق، امريکاييان بيشترين شاهراه هاي ارتباطي، جاده ها و حتي پل ها و راه آهن ها را ساختند و اتفاقاً اين سياست که بعدها منتقداني نيز پيدا کرد، موفق شد جامعه امريکا را از مشکل اقتصادي برهاند. بعد از امريکا، آلمان شکست خورده در جنگ جهاني دوم نيز همين سياست را پي گرفت و بزرگ ترين شاهراه هاي اروپا را ساخت و همه معتقدند که رمز شکوفايي اقتصاد بعد از جنگ آلمان همين زيرساخت ها بوده است. اين موضوع را داشته باشيد تا خدمت شما عرض کنم در خبرهاي مربوط به امريکا که اکنون بدترين بحران اقتصادي خود را بعد از حدود 80 سال تجربه مي کند، ديدم آقاي اوباما رئيس جمهور تازه انتخاب شده آن کشور برنامه هاي جديد تدارک ديده است تا از شمار بيکاران امريکايي بکاهد که از جمله اين برنامه ها بايد به ساخت و ساز و به ويژه ساخت جاده ها و شاهراه هاي جديد ارتباطي اشاره کرد .
در واقع آنچه حاجي ميرزا آغاسي بيش از يک قرن پيش به عنوان يک تئوري بر زبان رانده بود و ما او را به سخره گرفته بوديم چند بار باعث احياي اقتصاد امريکا، آلمان، حتي به نوعي ايتاليا و ديگر کشورهاي دنيا شده است. موضوع و منطق اين تئوري بسيار روشن است. ايجاد کار يعني پولدار شدن بخشي از جامعه. اين پول به هر حال خرج مي شود و رکود را تبديل به رونق مي کند و...مي ماند ذکر اين نکته که ما ايرانيان نيز به جاي به سخره گرفتن حاجي ميرزا آغاسي مرحوم، مي توانيم به منطق گفته او توجه کنيم. البته به جاي چاه مي توان جاده، پل، راه آ هن و تاسيساتي ساخت که نيازي به مواد اوليه وارداتي نداشته باشد و با يک تير دو نشان زد؛ هم سازندگي را رواج داد و هم براي بيکاران شغل ايجاد کرد.
كيهان
«آنچه ديده نمى شود» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛ آيا ايران تغييري در واشينگتن مشاهده مي کند؟ و آيا اساسا چنين انتظاري داشت؟ باراک اوباما در دوران مبارزات انتخاباتي خود بيش از هر واژه ديگري از واژه change استفاده کرد طوري که رسانه هاي غربي او را «رييس جمهور» تغيير ناميده اند. با اين حال تا آنجا که به ايران مربوط مي شود تقريبا هيچ چيز ديده نمي شود الا اينکه روش هاي خصومت در حال پيچيده شدن است. اوباما، در مورد موضوعات ديگر شايد خيلي چيزها را به طور اساسي دگرگون کند اما اين به ايران مربوط نيست. تهران قاعدتا مواردي را پي گيري مي کند که ارتباطي به آن پيدا کند يا بر مسائل مورد مناقشه آن با امريکا تاثير بگذارد. تغييرات ديگر طبعا از دايره بحث خارج است و هر چقدر هم که اساسي باشد در نوع نگاه ايران به امريکا تفاوتي ايجاد نخواهد کرد. علاوه بر اين، اوباما و تيمش نبايد انتظار داشته باشند که ايران خود را اسير کلمات کند. ما مدت هاست آموخته ايم به جاي توجه به آنچه بر لب امريکايي ها جاري است، به دست هايشان نگاه کنيم.
اکنون امريکايي ها عربده نمي کشند، حتي لبخند مي زنند و به گفته خودشان قصد دارند دستشان را به سمت ايران دراز کنند. ايران اما نه به دست دراز شده آنها -که هنوز البته از آن هم خبري نيست- بلکه به دست ديگر آنها نگاه خواهد کرد. در آن دست ديگر، فعلا جز دشنه اي که به زعم امريکايي ها بناست در پهلوي ايران فرو برود چيزي نيست و همه تغييري که اوباما ايجاد کرده اين است تلاش مي کند روش هاي جديدي براي تيز کردن اين دشنه که در زمان بوش از مرتبه يک کارد ميوه خوري هم فروتر رفته بود، پيدا کند. اينکه مي تواند يا نه خود بحثي عليحده است. مهم اين است که اوباما براي اين قبيل «تغييرات» حداکثر تلاش خود را مي کند.
طراحي جديد اوباما عليه ايران از کانال مکانيسمي به نام مذاکره مي گذرد. فرمول کار بسيار ساده است: به ايران پيشنهاد گفت وگو مي دهيم، اگر پذيرفت به اين معناست که خود را براي معامله بر سر آنچه تا به حال معامله ناپذير مي خواند آماده کرده است و اگر نپذيرفت يا مذاکرات شکست خورد حسن نيت خود را به جهان نشان داده ايم و معلوم شده اين ايران است که به دنبال حل مسئله نيست، آن وقت مي توان اجماع عليه ايران را دوباره بازسازي کرد و با جلب موافقت کشورهايي که در دوره بوش حاضر به همراهي با هيچ تحريم جديدي نبودند، فشارها بر ايران را به طور اساسي تشديد کرد.
بر سر راه اجراي اين ايده البته ظاهرا مشکلي هست و آن انتخابات رياست جمهوري ايران است. تحليل امريکايي ها اين است که پيشنهاد گفت وگو با ايران و احيانا نشستن پاي ميز مذاکره به نفع محمود احمدي نژاد تمام خواهد شد پس بهتراست تا زمان مشخص شدن نتيجه انتخابات ايران به «فعاليت هاي محرمانه» روي بياورند و فاز آشکار پيشنهاد را بگذارند براي بعد از انتخابات.
اين استراتژي مشخصا يک پديده امريکايي است و قاعدتا بايد از ذهن يک يانکي در واشينگتن يا جايي همان حوالي به بيرون تراويده باشد. پديده اي سرشار از اشتباه محاسبه، غلو درباره توانايي هاي خود و ضعف هاي ديگران، پر از سوء تفاهم درباره الگوهاي رفتار ديگران و نهايتا ساده انگارانه تا آن حد که علاوه بر تفکر، هم زمان مي تواند سوژه اي براي خنده هم باشد.
1- امريکايي ها هنوز نمي گويند دقيقا چه کار مي خواهند بکنند. علت اين نيست که عمدا مشغول پنهان کاري هستند. اتفاقا امريکا از جمله معدود کشورهايي است که مرز ميان تصميم گيري پنهان و تحليل آشکار پديده ها در آن بسيار نازک است. علت آن است که خودشان هم هنوز کاملا نمي دانند مسير آينده چگونه خواهد بود و چگونه بايد باشد. مهم ترين مانع بر سر راه تدوين دقيق نقشه راه تحولات آينده اين است که در امريکا هيچ کس نمي داند در ايران چه مي گذرد و برخورد ايران با بازي هاي آنها چگونه خواهد بود. يکي از بهترين تاکتيک ها در اين حالت اين است که از آنچه در سر داريد چيزهايي بگوييد، واکنش طرف مقابل را به دقت رصد کنيد و بعد، بر مبناي اين واکنش ها و تحليل نتايج آنها بقيه مسير را طراحي کنيد. به اين ترتيب، اين فرصت وجود خواهد داشت که «واقعيات» بيشتري در طراحي مسير آينده لحاظ شود. مي توان فرض کرد امريکايي ها فعلا در حال گذراندن نوعي «مرحله يادگيري» درباره ايران هستند. مشکل فقط اين است که آيا آنها قادر به درک و تفسير درست آنچه مي بينند خواهند بود و آيا اساسا دستگاه بينايي آنها درست کار مي کند؟ امريکايي ها بايد توجه کنند وقتي پيام هاي غلط بدهند حتما آدرس هاي غلط دريافت خواهند کرد.
2- امريکايي ها تصور مي کنند پيشنهاد مذاکره يک امتياز براي ايران است. هيچکدام از مقام ها يا استراتژيست هاي امريکايي هنوز جايي به روشني استدلال نکرده که چرا ايران بايد مذاکره را به عنوان يک امتياز ببيند. اگر به سير تحولات نگاه کنيم قضيه کاملا برعکس است. اين امريکايي ها بودند که به حوزه نفوذ ايران در خاورميانه قشون کشي کردند و در مقابل برنامه هسته اي آن که هيچ قانوني را نقض نمي کرد مانع تراشيدند. بعد که مشکلات يکي يکي خود را نشان داد و دانستند که کليد حل همه آنها در دست ايران است ابتدا پنهاني و بعد آشکارا به جانب ايران روي آوردند و درخواست مذاکره و همکاري کردند. از ابتدا، متقاضي مذاکره و طرف نيازمند به مذاکره، امريکا بود و هنوز هم هست. در ايران کسي براي گفت وگو با امريکا سر و دست نمي شکند چرا که اساسا ما هيچکدام از همسايه هاي امريکا را اشغال نکرده ايم و با هيچ يک از برنامه هاي علمي امريکا هم مخالف نيستيم! امريکا تا به حال لااقل بايد اينقدر فهميده باشد که به ايراني ها -همان ها به گفته محمدالبرادعي سابقه اي چند هزار ساله در تجارت دارند- «نياز» را به عنوان «امتياز» نمي توان فروخت. ايران خوب مي داند قيمت آنچه دارد چقدر است.
3- نه فقط ايران نيازي به مذاکره با امريکا ندارد، بلکه اساسا آن را به نفع خود هم نمي داند. هرگونه گفت وگو با امريکا براي هر دولتي در داخل ايران خصوصا يک دولت اصولگرا قطعا مضر است و آن را در مقابل خيل عظيم مردان و زناني که به درستي و به تاسي از امام خود امريکا را شيطاني غير قابل هدايت مي دانند قرار خواهد داد. اين چالش آنقدر بزرگ است که تقريبا هيچ معامله اي آن را توجيه نمي کند. در ايران حتي سخن گفتن از مذاکره با امريکا در حالي که دشمني ها ادامه دارد هم هزينه دارد چه رسد به اينکه کسي واقعا به فکر اقدام بيفتد. به طور خاص دولت نهم بخش مهمي از سرمايه اجتماعي خود را محصول مقاومت سرسختانه در مقابل امريکاست که هرگونه ابراز تمايل به مذاکره آن را شديدا به خطر خواهد انداخت. در خارج از ايران هم سازش ناپذيري با کساني که به زورگويي عادت کرده اند سرمايه بزرگي است که عمق استراتژيک وسيعي را براي ايران فراهم آورده است. تمام آزادي خواهان و مقاومان عالم اکنون به ايران به عنوان قدرتي مي نگرند که مي توان به آن تکيه کرد و از تکيه گاه خود مطمئن بود. ايران اين موقعيت را آسان به دست نياورده که آسان از دست بدهد. لبخند ها و وعده هاي کساني که آسان ترين کار براي آنها پيمان شکني است، مسلما بي ارزش تر از آن است که ايران بخواهد حتي به آن اعتنايي بکند چه رسد به اينکه دل خوش کند و پاي ميز بيايد. غرب اگر به راستي خواستار تعامل با ايران است، ابتدا بايد ثابت کند که چيز با ارزشي روي ميز است. عجالتا چيزي ديده نمي شود و بعيد است که هرگز هم ديده شود.
4- ايران «محتواي تغيير» در امريکا را به دقت بررسي خواهد کرد. همه آنچه امريکايي ها تا به حال گفته اند حداکثر به عنوان مقاديري دستکاري در تاکتيک ها قابل ارزيابي است و هيچ نشاني از بازنگري استراتژيک در آن نمي توان ديد. در مقابل، آنچه مقام هاي امريکايي از ايران مي خواهند به تمامي داراي ارزش استراتژيک بسيار سطح بالا و بلکه بخشي از ارزش هاي انقلاب اسلامي است. مطالبه تغييرات استراتژيک در ازاي رفوکاري هاي تاکتيکي؛ آيا اين همان چيزي است که بايد ايران را ذوق زده کند؟! هر وقت امريکايي ها به اشغالگري در منطقه پايان دادند، دست از حمايت رژيم غاصب صهيونيستي کشيدند و تمامي خسارت هايي را که دراين3 دهه به ايران زده اند جبران کردند، آن وقت مي توانند در انتظار گوشه چشمي از ناحيه ايران بمانند، والا اگر حرف هاي بزرگ بزنند و در مقابل بخواهند به ايران بال هواپيما بدهند، بايد مطمئن باشند ايران تمايلي به مشارکت در اين کمدي کلاسيک نخواهد داشت.
5- نکته پاياني کمي خوشمزه است. امريکايي ها همانطور که در بالا گفتيم، هيچ ابايي از اين ندارند که به صراحت بگويند پيشنهاد مذاکره با ايران بخشي از يک توطئه براي به تسليم کشاندن ايران يا تشديد فشار بر آن است. اگر به فرمول استراتژيک امريکا نگاه کنيد، واضح است که اهداف امريکا به هيچ وجه تعديل نشده و اساسا حسن نيتي هم در کار نيست. اگر مذاکره بخشي از يک توطئه است، قاعدتا امريکايي ها نبايد انتظار داشته باشند ايران در يک توطئه عليه خود مشارکت کند. پيشنهاد مذاکره از جانب امريکا حتي آن وقت که کاملا با حسن نيت همراه باشد هم در ايران جايي بهتر از بايگاني - سطل زباله اداره جاتي ها- نخواهد داشت چه رسد به حالا که لايه هاي پنهان توطئه اي که اين پيشنهاد بخشي از آن است هم آشکار شده است. به قول قديمي ها بايد گفت: »برويد خداوند روزي تان را جاي ديگري حواله کند»!
مردم سالاري
«بيکاري، معضل امروز و ميراث گذشته» عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم سياوش شرفشاهي است كه در آن ميخوانيد؛
اگر بپذيريم که بيکاري پاشنه آشيل همه دولت ها و دولتمردان است بايد اين را نيز بپذيريم که اشتغالزايي اولين و مهم ترين دغدغه هر حکومتي محسوب مي شود اما اينکه همه کشورهاي جهان به اشکال مختلف گام هاي متفاوتي را براي حل اين معضل برداشته اند نکته مهمي است که ريشه در فرهنگ، منابع زيرزميني ، ذخاير ملي، نحوه مديريت بر اقتصاد و صدها دليل ريز و درشت ديگر دارد اما ايران کشوري است که با تنوع سليقه هاي مديريتي رو به روست و جالب اينکه با توجه به تفکرات متضاد چپ و راست، برنامه هاي توسعه به صورت 5 ساله پيش بيني مي شود و چشم انداز را نيز 20 ساله ترسيم مي کنيم در حالي که دوران رياست جمهوري 4 ساله است و تاکنون مشاهده نشده که برنامه هاي توسعه براساس جدول زمانبندي شده پيش برود زيرا تفکر مديريت وقت با آنچه که درگذشته جريان داشته همخواني نداشته است و به همين دليل شاهد بروز مشکلا ت فراوان در مديريت کلا ن کشور هستيم و اين در حالي است که از دوران تغييرات اساسي در همه عرصه هاي کشور که در قالب انقلا ب اسلا مي، جهان و جهانيان را شوکه کرد بيش از 30 سال نمي گذرد اگر چه موضوع مورد بحث حول محور اقتصاد دور مي زند اما نمي توان از تاثيرات سياست و تفکرات سياسي برهمه جوانب کشور غافل شد.
نکته مهم ديگري که همواره مطرح شده واز اين پس نيز خواهد شد انباشت مطالبات در قالب سو» مديريت هايي است که به عنوان ميراث گذشته به مديريت حال تحميل مي شود. از آنجا که ملا ک امروز کشور، عملکرد مديران پس از پيروزي انقلا ب است مي بايست به 30 سال قبل باز گرديم، براساس آخرين سرشماري نفوس و مسکن سال 1356، جمعيت ايران حدود 35 ميليون نفر بوده که پس از گذشت 30 سال 2 برابر شده و در حال حاضر70 ميليون نفر است يعني 35 ميليون نفر به دنيا آمده اند و اگر بپذيريم که در طول اين مدت 5 ميليون نفر جان خود را از دست داده اند.
امروز در نقطه اي ايستاده ايم که 40ميليون نفر از جمعيت کشور را افرادي تشکيل مي دهند که از يک تا 29 سال سن دارند اتفاق نامبارکي که در اثر بي توجهي به کنترل جمعيت به وجود آمد. با مرور اين 3 دهه شاهد خواهيم بود که در مقطعي با مشکل تامين نيازهاي کودکان همچون شيرخشک مواجه بوديم پس از آن و در اثر ورود اين کودکان سه دوران مدرسه، به بحران مدارس سه شيفته رسيديم و پس از آن شاهد کلاس هاي 60 نفره در دانشگاه ها بوديم اما معضل واقعي در بحران بيکاري گريبان دولتمردان را گرفت به گونه اي که نه تنها بيکار بيسواد بلکه بيکار مهندس و دکتر نيز در ويترين افتخارات مديريت غلط مسوولان به وفور يافت شد.
ناگفته پيداست که اشتغال در حوزه هاي مختلف قابل برنامه ريزي است اما عمده ترين آنها در 3 حوزه کشاورزي، صنعت و خدمات تقسيم بندي مي شود که در هر 3 حوزه با مشکل روبه رو هستيم. امروزه بيش از 25 درصد گردش مالي کشور در حوزه کشاورزي است اما با کمال تاسف بيشترين بيکارها فارغ التحصيل به بخش کشاورزي اختصاص دارد و تنها حدود 2 درصد تحصيلکردگان کشاورزي در حوزه کاري مرتبط با تحصيل شان فعاليت مي کنند. از تحقق وعده هاي خودکفايي در کشاورزي خبري نيست و همچنان درآمد حاصل از فروش نفت براي واردات کالاهاي کشاورزي هزينه مي شود.
حوزه صنعت که مي بايست سياستگذار اصلي اشتغال کشور بوده و چشم انداز کشوري صنعتي را نشان دهد در رکود عجيبي به سر مي برد. کارخانجات بزرگي همچون کفش ملي، وين و شادان پور تعطيل شده اند. در حوزه نساجي وضع اسف بارتر است. چيت ري تعطيل شده و نساجي مازندران که زماني در تعيين قيمت فروش پارچه حرف اول را مي زد، مرده است و نساجي هاي بزرگ قزوين، کردستان و کاشان نفس هاي آخر را مي کشند. کارخانجات بزرگ صنايع غذايي نيز امروز را مي گذرانند و اميدي به فردا ندارند. کارخانه ويتانا که روزگاري بيسکويت هاي مادرش به عنوان مکمل غذايي نوزادان از سوي پزشکان تجويز مي شد امروزه تعطيل است. از کارخانجات بزرگي همچون آزمايش و پارس سايه اي بيش نمانده و صنعت لوازم خانگي با تعطيلي کارخانجات علا»الدين، آزمايش، جواهريان و بسياري موارد ديگر زنگ خطر را به صدا درآورده است. از 18 کارخانه توليد تلويزيون کشور، تنها 4 کارخانه آن هم با حدود 30 درصد ظرفيت به توليد ادامه مي دهند. کارخانجات توليد لا مپ قزوين و فارس تعطيل شده و صنعت قند و شکر با بحران جدي روبه رو است که ادامه توضيح اين فجايع به مثنوي 70 من کاغذ نياز دارد چرا که براي اثبات عمده اين ادعاها، کافي است سري به شهرک هاي صنعتي بزنيم تا شاهد تعطيلي بيش از 40 درصد واحدهاي صنعتي در شهرک ها باشيم که سوله هايشان زنگ زده و فقط روز به روز بر قيمت زمين هايشان افزوده مي شود.
امروز در نقطه اي قرار داريم که اشتغالزايي به فتح قله قاف مي ماند و متاسفانه شعارهاي دولت نهم درباره اشتغالزايي و رفع بيکاري به جايي نرسيده است.همه اين ها را گفتم تا اشاره کنم که دولت بعدي با چه وضعيتي روبه رو است و کانديداها بايد در اين باره برنامه منسجم و منظمي داشته باشند تا بتوان از کنار بحراني که در آينده بيش از پيش دامان مردم و اقتصاد را مي گيرد، بگذرند.
صداي عدالت
«دولت برنامه محور؛ ضرورت دهه چهارم انقلاب» عنوان سرمقالهي روزناتمهي صداي عدالت به قلم دکتر مرتضي محمدخان است كه در آن ميخوانيد؛ پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن ماه 1357 پيش در آمدي طولاني داشته است. کشور ما از اواسط دوران قاجار همواره چشم طمع دولتهاي استعماري را به سوي خود ديده است. استعمار روسيه، انگلستان و بعدها آمريکا در سال هاي طولاني امکان استقلال و بيداري فکري مردم ايران را سلب کرده بودهاند. از ديگر سو جنبشها و حرکتهاي مختلفي که در طول اين دوران براي رهايي ملت شکل گرفته بوده است، به دليل عدم رهبري صحيح و همچنين ايدئولوژيهاي نادرست و التقاطي ره به جايي نبرده بودند. در اين ميان آغاز و تداوم نهضت انقلاب اسلامي توسط حضرت امام خميني(ره) که بر پايه ايجاد حکومت اسلامي و ديني و رفع مظاهر استبداد و استعمار از ايران شکل يافت، توانست به دليل ايدئولوژي مناسب و رهبري بي بديل حضرت امام نظام شاهنشاهي را واژگون ساخته و در سالهاي بعد از آن بر توطئههاي مختلف غلبه نمايد. اگر بخواهيم در ابتداي دهه چهارم چشماندازي براي آينده حرکت انقلاب اسلامي ترسيم کنيم در درجه اول بايد به موقعيت سياسي-اقتصادي فعلي ايران توجه نمائيم.
شکي نيست که در سي سال گذشته کشور ما از لحاظ سياسي و موقعيت منطقهاي قدرت فراواني يافته است. ايران در سه دهه اخير در برابر قدرت طلبي هاي آمريکا و ساير قدرت هاي جهاني ايستادگي کرده و توانسته است با اتکاي به نيروي مردمي و رهبري مدبرانه، موقعيت منطقه اي ممتازي از لحاظ سياسي پيدا کند. در اين رهگذر فشارهاي فراوان دول خارجي براي تغيير مسير ايران، تاثيراتي بر اقتصاد کشور نهاده است.
بنابراين يک ضرورت مهم براي دهه هاي آتي، "سازندگي اقتصادي" و "تضمين ثبات" کشور با هدف ايجاد موقعيت ممتاز از لحاظ ساختار اقتصادي همسان با موقعيت ممتاز سياسي در جهان است. در همين راستا بايد بکوشيم با ايجاد امنيت اقتصادي در جهت تضمين سرمايهگذاري، از مانورهاي سياسي که منجر به ضربه خوردن امنيت اقتصادي ما ميشود پرهيز کنيم. بايد پذيرفت که هر کشور در تعامل با ساير کشورهاي جهان ميتواند مسير مناسبي را در جهت رشد در زمينههاي مختلف اقتصادي و فنآوري بپيمايد. از اين رو بايد تعامل با ديگر کشورها در جهت جلوگيري از انزوايي که ميخواهند براي ما ايجاد کنند را به جد در دستور کار داشته باشيم.اگر به گذشته بنگريم ايران در سي سال پيشين به طور متوسط در هر سال به ميزان سه درصد رشد اقتصادي داشته است. عليرغم اين رشد اقتصادي، جمعيت ايران در همين مدت به دو برابر افزايش پيدا کرده است. بدين شکل رشد اقتصادي کشور در زمينه اقتصاد پايهاي نتوانسته است رفاه نسبي را براي اين جمعيت ايجاد کند. چرا که دو برابر شدن جمعيت نيازها و خواستههاي فراواني را براي کشور ايجاد کرده است. به هر صورت جمعيتي که در سي سال گذشته به ايران افزوده شده است نياز به بسياري از خدمات و منابع داشته است و بنابراين در چشم انداز آينده، کنترل جمعيت و ايجاد توازن ميان رشد اقتصادي و نرخ رشد جمعيت امري ضروري است. اگر در سي سال آينده نيز ايران با دو برابر رشد جمعيت مواجه باشد، افزايش نسبي رشد اقتصادي کشور تنها صرف تامين خدمات مورد نياز اين جمعيت خواهد شد. اگر در قرن بيستم مهم ترين عوامل رشد اقتصادي، سرمايه گذاري و بهرهوري تشخيص داده شده است، کشور ما همان گونه که در سند چشم انداز نيز پيش بيني شده، علاوه بر اين دو مورد، نياز به سيستم بخشي به جريانات اقتصادي در جهت افزايش رشد اقتصادي دارد. بايد مشخص کرد که دولت تا چه ميزان اختيارات مردم را به خودشان بازخواهد گرداند؟دولت بر اساس قانون اساسي بر بسياري از گلوگاه هاي اقتصادي حاکم است و نفت و انفال در اختيار دولت قرار دارد.
براي تحقق آنچه در سند چشم انداز و سياست هاي اصل 44 آمده است دولت جمهوري اسلامي ميبايست با آزاد سازي اقتصادي بخشهاي خصوصي مولد را در کشور تقويت کرده و به بيان ديگر مديريت کلان اقتصادي در اختيار دولت و مديريت خرد اقتصادي در اختيار مردم (بخش خصوصي) قرار گيرد. اگر دولت جمهوري اسلامي بستر سازي لازم براي امکان رقابت سالم اقتصادي مردم را فراهم آورد وضعيت اشتغال و توليد ناخالص ملي کشور بهبود يافته و درعين حال شاخصههاي رفاه اجتماعي نيز تامين خواهد شد. اين مهم احتياج به برنامهريزي، برنامه محوري در سطوح کلان دارد. متاسفانه در حال حاضر دولت در وضعيت روزمرگي به سر ميبرد بهعبارت ديگر اگر چه دولت با برنامه حرکت ميکند اما اين برنامه روزمره است. تغيير دولتها در دهههاي آينده عمر انقلاب بايد به گونهاي متکامل باشد و دولتها بايد از يک برنامه استراتژيک واحد پيروي کنند به عنوان مثال يکي از مهمترين مشکلات اقتصاد ايران ساختار تورمي است.
دولت براي شکوفايي اقتصاد کشور ضروري است در جهت ثابت ساختن نرخ تورم کوشش فراواني داشته باشد. با وضعيت حاکم که نرخ تورم و حجم نقدينگي در کشور رو به افزايش دارد، مشکلات اقتصادي دو چندان خواهد شد. افزايش مشکلات اقتصادي موجب خواهد شد که سياست بر اقتصاد حاکم شود و سياستمداران براي حل مشکلات بغرنج اقتصادي راه حل هاي سياسي را در نظر بگيرند. بدين شکل اگر اقتصاد به زير بليت سياستمداران رود، "دستوري" شده و "علمي" نخواهد بود. بر اساس آنچه ذکر شد دولت جمهوري اسلامي در دهههاي آينده بايد معتقد به "برنامه محوري" و "برنامهريزي" کلان باشد تا بتواند برنامههاي کلان در نظر گرفته شده براي کشور و در راس آنها سند چشم انداز را محقق سازد.
قدس
« استقلال دستاورد سترگ انقلاب اسلامي» عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد؛ شناخت دستاوردهاي انقلاب اسلامي و شناساندن آنها به جوانان و نوجواناني که سه چهارم جمعيت کشور را تشکيل مي دهند، ضرورتي اجتناب ناپذير است، زيرا يکي از راه هاي پيوند مستحکم آنان با آرمانهاي انقلاب اسلامي، شناخت و آگاهي از دستاوردهاي نظام اسلامي است.
امام راحل در يکي از سخنرانيهاي خويش در سال 1359 فرمودند: «... آن اشخاصي که مي خواهند صدمه بزنند به جمهوري اسلامي، راه افتاده اند که هيچ کاري نکرده، اين همان رژيم شاهنشاهي است. اين فرقي با رژيم شاهنشاهي ندارد... ما يک وظيفه اسلامي، يک وظيفه انساني داريم که آن چيزهايي را که در اين جمهوري اسلامي شده است بگوييم و برسانيم به مردم.»
همواره اين سؤال در ذهن بسياري از شهروندان و انديشمندان مطرح است که انقلابها و يا حرکتهاي گسترده مردمي در نهايت چه دستاورد قابل دفاعي را براي جامعه رقم زده اند. انقلاب اسلامي ايران نيز از اين موضوع مستثنا نيست، عملکرد قابل دفاع انقلاب اسلامي در عرصه هاي گوناگون، بيانگر اين واقعيت است که نظام در حيات 30 ساله خويش توفيقات قابل اعتنايي داشته است.
شايد بتوان بيش از 100 دستاورد برجسته را براي عملکرد 30 ساله انقلاب احصاء نمود، اگرچه در اين مجال فرصت پرداختن به آنها نيست. معرفي دستاورد «استقلال» به عنوان يکي از نتايج عملکرد سالهاي حيات طيبه انقلاب، مي تواند بيانگر يکي از مهمترين «نتايج مثبتي» باشد که حوزه هاي گوناگون ديگر نيز از آن متأثر مي گردند.بنيانگذار جمهوري اسلامي، کشوري وابسته به اجانب را از سرسپردگي چندين ساله نجات داد، بويژه پس از کودتاي 28 مرداد که با عقد کنسرسيوم نفتي، ايران از سيطره انگليس رها گرديد، ولي به دام وابستگي آمريکا گرفتار شد.
گستره ايران با ترکيب جمعيتي 98 درصد مسلمان، آموزه هاي اعتقادي مبني بر برتري اسلام را شامل است، ولي سلطه بيگانگان بر اين مملکت به نحوي توسط مهره هاي آنها طبيعي جلوه مي نمود که افق رسيدن به دروازه هاي تمدن را در گرو تشديد وابستگي با ادبيات گسترش تعاملات تبيين مي نمودند. حضرت امام خميني(ره) با درايت و هوشمندي، جغرافياي ايران را که در صورت استمرار روابط با ايالات متحده مي توانست به يکي از ايالتهاي اين کشور تبديل شود، آزاد نمود و از يک کشور مستعمره، بازيگري مستقل با ادبيات منحصر به فرد به دنيا معرفي کرد.
نفوذ اختاپوسي ارکان اطلاعاتي واشنگتن و اهتمام به چهره هاي بهايي براي هموار کردن زمينه تسلط بيگانگان، اقدامهايي در راستاي وابستگي بيشتر و بيانگر تعميق روابط با بيگانگان بود.
نهادينه کردن رفتارهاي سلطه جويانه از طريق ساز و کارهاي حقوقي و تحميل خواسته هاي نامشروع بر ساختار سياسي که از نبود استقلال رنج مي برد، سيطره روز افزون عوامل آمريکايي را بر عرصه هاي گوناگون کشور، جلوه بيشتري مي بخشيد.انقلاب اسلامي با اثبات اين مهم که دوران جدايي دين از سياست منقضي گرديده است، توانست دين را از لايه هاي فکري سکولاريستها و پلوراليستها خارج کند و به متن زندگي مسلمانان باز گرداند که عزت و عظمت جمهوري اسلامي در داخل و خارج، نتيجه آن بود.
انديشه امام(ره) در حالي به عنوان يک آلترناتيو وارد عرصه گرديد که تا مقطع پيروزي انقلاب اسلامي، جهان انديشه و نظريه مشحون از رقابتهاي ايسمهاي ماترياليستي بود که در نهايت يا به سکولاريسم منجر مي شد و يا لائيسيته را به عنوان يک الگوي نظري و عملي به جوامع معرفي مي کرد. حضور اين مباني تئوريک، عرصه را براي موجوديت دين تنگ کرده بود و اعلام موجوديت پديده اي به نام دين با رويکرد و کارکرد سياسي براي زمامداران و صاحبان خرد متأثر از عصر مدرنيته، امري عجيب به نظر مي رسيد و برخي با مباني معرفتي اومانيستي و سنخيت نداشتن با آموزه هاي متافيزيکي، چنين رويکردي را شکست خورده معرفي مي کردند.جمهوري اسلامي با معرفي پيوند دين و سياست توانست افقي متفاوت را در برابر ديدگان بشريت قرار دهد تا با مقايسه کارکرد دين، به ناکارآمدي مکاتب دست پرورده انسانها بيش از پيش واقف گردند.
ديدگاه جديد، استقلال را به عنوان مهمترين دستاورد معرفي نمود و اين نگرش حوزه هاي تحت امر را با بهره گيري از دکترين ديني تدوين نمود که نه تنها در داخل صورت بندي جديدي از قدرت را شکل داد، بلکه توانست در عرصه مناسبات بين المللي نيز با تعريف پارادايمي جديد، نظامهاي سياسي موجود را با چالشهاي نظري روبرو سازد.
اين رهيافت، با قطع وابستگيها در داخل، پايه هاي ساختارهاي نوين اقتصادي، فرهنگي و ديپلماسي را بنيان نهاد و به دليل وابستگي و پيوستگي به آموزه هاي شيعه در مقابل موج عظيم توطئه ها، از مواضع اصولي الهي خويش عقب ننشست. به همين دليل بسياري از ملتهاي خارج از گستره اسلامي، راهکار کسب استقلال و اقامه حق را در پيروي از انقلاب اسلامي مي دانند. اعتقاد به اين موضوع که منظومه قدرت با شالوده نظم فکري ناشي از بلوک بندي -عصر رقابت دو بلوک- محصول استعمار جديد است، سخني به گزافه نيست و براي ايفاي نقش بازيگري به عنوان متغير مستقل در صحنه تعاملهاي بين المللي ناگزير از ارائه الگوي متمايز از روندهاي موجود است. لذا انقلاب اسلامي با اهتمام به نقش ملتها و باورهاي آنان، توانست الگوي سنتي نگاه به قدرت را دگرگون نمايد؛ چنانکه امروزه آثار اين تأثير شگرف کاملاً نمايان است.
ايده ملت باوري اکنون شعاع گسترده اي از جهان اسلام و مستضعفان را درنورديده و تأثير روزافزون آن بيش از پيش نمايان مي شود، به نحوي که پيروزي حزب ا... در جنگ 33 روزه و مقاومت قابل تحسين حماس در جنگ 22 روزه، از نتايج موفق اين الگوي جديد است.
پر واضح است، حضور گسترده ملتها در خيابانها در اعتراض به جنايتهاي رژيم نامشروع اسرائيل در طول 22 روز جنگ غزه، نمونه ديگري از بيداري ملتهاست که پرتوهاي زرين انديشه امام(ره) و هدايتهاي ارزنده رهبرمعظم انقلاب و امام جامعه اسلامي روشني بخش جهت گيريهاي آنها مي باشد.
حضور آقاي اردوغان نخست وزير ترکيه در نشست داووس که در اعتراض به سخنان فاقد منطق شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي و با هدف دفاع از مردم مظلوم فلسطين جلسه را ترک نمود، مصداق ديگري از پر رنگ شدن نقش ملتها در پروسه تحولات سياسي است.
بدين ترتيب، يکي از دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي را در حوزه سياسي «استقلال» بايد عنوان نمود. اين نداشتن وابستگي نه تنها در داخل سربلندي را براي مردم ايران به ارمغان آورد، بلکه با تأثيرگذاري بر ديگر ملتها و ايجاد موج بيداري و خود باوري، آنها را نيز در دفاع از حقشان وارد صحنه نموده است که امروزه آثار آن، تحولات منطقه اي خاورميانه را بر خلاف ميل ابرقدرتها شکل داده است.
سياست روز
«بيبيسي فارسي، تهديد يا فرصت» عنوان سرمقالهي روزنامه ي سياست روز به قلم محمد پيرعلي است كه در آن ميخوانيد؛ ژوزفناي، نظريهپرداز مشهور آمريكايي و مبتكر نظريه قدرت نرم تعريف قابل تاملي از اين نوع قدرت ارائه ميدهد. وي معتقد است در عصر كنوني بايد به كارگيري چهره سخت قدرت را به حاشيه راند و از ابزار نرم آن ياري جست. او در تعريفي كه از قدرت نرم ارائه ميدهد اشغال فضاي ذهني كشور هدف را با رويكردي متفاوت مطمع نظر قرار داده و اذعان ميدارد بايد به ترتيبي عمل كرد كه بتوان از محور دانايي و اطلاعاتبه منظور پايان دادن به اختلافات استفاده كرد و اختلافات را به گونهاي ترسيم كرد كه بتوان از آن امتياز هم گرفت، لذا از نظرگاه ناي بايد با اعمال قدرت نرم كاري كرد كه< توهمان چيزي را بخواهي كه من ميخواهم> به عبارتي ديگر طرف مقابل به گونه اي متقاعد شود كه به ميل، اراده و تمايل خود و با خشنودي، تن به هدف موردنظر دهد و در نهايت احساس رضايت بيشتري هم كند، بدون اينكه به زور و خشونت متوسل شد و چهره سخت قدرت را بروز داد.
اين روش مدتهاست كه در دستور كار دولتهاي مقابل نظام ايران قرار گرفته است و راهاندازي دهها شبكه فارسيزبان چه راديويي وچه تلويزيوني در اين راستا قلمداد ميشود لذا همانطور كه ملاحظه ميشود شبكه BBC فارسي با استفاده از موفقيتها و ناكاميهاي شبكه VOA با ساز وكاري متفاوت و با بهرهبرداري از تكنولوژي روز با برش حرفهاي اخبار، تلاش خود را در اعتمادسازي و جذب مخاطب بكار گرفته است.
با اين تفاصيل نگارنده بر اين باور است كه بايد اين تهديد نرم را به فرصت مبدل كرد با اين نگاه كه با واگذاري برخي شبكههاي سراسري و شبكههاي استاني به بخش غير دولتي كه حائز شرايط لازم هستند ميتوان يك فضاي رقابتي دررسانه هاي داخلي ايجاد كرد و بستربروز نوآوريهاي بسيار متنوع و مخاطبپسندي در عرضه محصولات راديويي و تلويزيوني را فراهم كرد و متوليان رسانه ملي در قامت نقش نظارتي و حاكميتي، بجاي تصديگري در حوزه توليد، به ماموريت خطير برنامهريزي كلان، هدايت و لجستيك آن بخش بپردازند. در خاتمه تصريح ميگردد مواجهه با رفتار نرم بيبيسي فارسي رفتاري ازهمان جنس را ميطلبد و در اين كارزار بكارگير ابزارهاي سخت از جمله غيرقانوني اعلام كردن يا اعمال اختلالات فني و پارازيتي نه تنهااثربخش نخواهد بود بلكه در راستاي تحقق اهداف آنان در تسخير افكار عمومي و فضاي فكري مخاطبين در داخل كشورعمل خواهد كرد.
دنياي اقتصاد
كارشناسان معتقدند كه عمده اشكالات ساختاري اقتصاد كشور، از نبود فضاي مناسب كسب و كار و بازار رقابتي، سرچشمه ميگيرد و به نظر آنها تا زماني كه اقتصاد كشور به سمت اصلاحات ساختاري حركت نكند، حل مسايل مطروحه از طرق ديگر، جز ناكامي، ارمغان ديگري به همراه نخواهد داشت.امروزه مشاهده ميشود كه دولت به ناكارآمد بودن اقتصاد دستوري مثلا در مورد مسايل پولي و بانكي واقف شده و استدلال منتقدين را در زمينه رابطه علت و معلولي تورم و بهره بانكي پذيرفته باشد كه بسيار جاي خوشحالي دارد، ولي در عين حال مشاهده ميشود كه در مورد ديگري به همان سياستهاي دستوري روي آورده است. هيچ كس با اين گفته دولت كه قيمت كالاهاي وارداتي و توليدي تابعي از قيمت مواد اوليه، ماشينآلات، اقلام واسطهاي و قطعات يدكي در سطح جهاني است، مخالفتي ندارد و تمامي مردم خسارت ديده از افزايش شديد قيمتها در نتيجه رشد قيمتهاي جهاني عوامل توليد، انتظار دارند با فروكش كردن حباب قيمتها از مواهب اين رويداد نيز برخوردار شوند. هرچند كه كاهش قيمتهاي جهاني عمدتا ناشي از ركود بهوجود آمده در سراسر گيتي است و نهايتا مردمايران نيز از صدمات اين ركود بيبهره نخواهند بود، ولي انتظار آنها اين است كه حداقل براي يك دوره كوتاه هم كه شده است، افزايش قدرت خريد و درآمدهاي خود را تجربه كنند. بنابراين وظيفه دولت است كه به اين خواسته بهحق مردم پاسخ مناسب بدهد.
بديهي است در يك اقتصاد رقابتي براي اصلاح قيمتها نيازي به مداخله دولت وجود ندارد و سازوكار بازار بلافاصله تاثير كاهش محسوس هزينه عوامل توليد را در تصحيح قيمت كالاهاي مورد نياز مردم، خواهد گذاشت. ولي در يك اقتصاد انحصاري و يك بازار غير رقابتي، دولت از طريق قانوني توليد كنندگان و واردكنندگان انحصاري را وادار به بازنگري در محاسبات مربوط به قيمت تمام شده و قيمت فروش محصولات خود ميكند.
براي مثال حتي در كشوري مانندايالات متحده آمريكا كه مهد اقتصاد سرمايه داري به شمار ميرود، انحصارات طبيعي مانند توليدكنندگان الكتريسته نميتوانند قيمتهاي خود را در مقابل نوسانات ناشي از حاملهاي انرژي غيرمنعطف نگاه داشته و از آن بدتر در هنگام افزايش قيمت اين حاملها، قيمت برق را بالا برده و پس از فروكش كردن قيمت، به صرف استيصال مصرفكننده، بيتفاوت باقي بمانند. بديهي است در اين صورت دولت طبق قوانين دخالت كرده و انحصارگر يا انحصارگران را وادار به تصحيح قيمت خواهد كرد. ولي به هرحال اين مداخله هرگز با اين صورت نيست كه دولت دستور دهد قيمت برق توزيعي، چند درصد كاهش يابد، بلكه سازوكار طراحي شده براي قيمتگذاري كالاها و خدمات انحصاري بهگونهاي است كه خودبهخود، كاهش محسوس هزينه عوامل توليد، قيمت فروش را تصحيح خواهدكرد و دولت فقط مراقب است كه اين سازوكار درست طراحي شده و به موقع در تصحيح قيمتها اثرگذار باشد. در چنين كشورهايي بهدليل وجود بازار رقابتي كامل و سيستمهاي نوين توليد و مديريت، كاهش محسوس هزينه عوامل توليد بلافاصله موجب تصحيح قيمتها ميشود. مثلا در صنايع اتومبيل، فولاد، فلزات رنگي و پتروشيمي اگر توليدكنندگان بخواهند در زمان كاهش هزينه عوامل توليد و مهمترين آن، يعني مواد مصرفي، نسبت به كاهش قيمت محصولات توليدي اقدام نكنند، رقباي خارجي بلافاصله بخشي از بازار آنها را تصاحب خواهند كرد.
اما در ايران، از آنجا كه اين نوع توليدات عمدتا انحصاري است و موانع بلند تعرفهاي و غيرتعرفهاي، رقابت آزادانه محصولات مشابه خارجي را ناممكن ميسازد، لذا دولت بايد از طريقايجاد سازوكار مناسب، در چنين مواقعي از حقوق مصرفكننده حمايت كند. با اين حال مشاهده ميشود كه مخاطب دولت (وزارت بازرگاني) در اين مورد بيشتر توليدكنندگان بخش خصوصي ميباشند كه قاعدتا ناچارند تحت فشار نظام بازار خودبهخود نسبت به تصحيح قيمتها اقدام نمايند.
براي مثال شرايط در يك شركت توليدي اتومبيل مانند تويوتا كه هيچگاه مواد اوليه، قطعات و كالاي واسطهاي خود را انبار نميكند و حتي براي سفارش مواد و قطعات مورد نياز، منابع خود را درگير نميسازد، كاهش بهاي مواد اوليه بايد بلافاصله در بهاي تمام شده محصولات شركت تاثيرگذار باشد، ولي اين موضوع در مورد شركتهاي توليديايراني و حتي شركتهاي انحصاري توليد خودرو كه ناچارند بسياري از مواد اوليه و قطعات مورد نياز خود را در انبارها نگاهداري كنند و براي سفارشهاي مورد نياز بخش مهمي از منابع خود را تخصيص دهند، اولا تاثير كاهش بهاي مواد اوليه در قيمت تمام شده محصولات يك فرآيند تدريجي است، زيرا برخلاف رقباي خارجي كه مواد و كالاي مصرفي در توليد خود را برمبناي سيستمJust in Time خريداري ميكنند و در عمل از روش اولين صادره از آخرين وارده (كه از نظر استانداردهاي حسابداري روشي مطرود است) استفاده به عمل ميآورند. شركتهاي توليدي داخلي ناچارند بهدليل نگراني از تحريمها، تصميمات متنوع مسوولان، اعتبارات بانكي نامطمئن، نوسانات نرخ ارز و نظاير آن، مواد و كالاي مصرفي در توليد خود را براي مدت طولاني در انبار و سفارشها نگاهداري كنند و در نتيجه چارهاي جز استفاده از روش ميانگين موزون براي منظور نمودن قيمت مواد و كالاي مصرفي در توليد ندارند. معني اين حرف آن است كه مثلا هزينه ورق آهن مصرفشده در توليدات امروز يك بنگاه صنعتي درايران معادل بهاي خريد امروز آن نيست، بلكه ميانگين موزوني از قيمتهاي قبلي (كه ممكن است متاثر از اوج قيمت ورق آهن در چند ماه گذشته باشد) و قيمتهاي جديد ميباشد.
بنابراين، اين تصور كه توليد كننده ايراني مواد اوليه و كالاي واسطهاي خود را در حداقل قيمت خريداري كرده است و بايد مابهالتفاوت اين قيمتهاي حداقل را با قيمتهاي حداكثر چند ماه پيش در قيمت محصولات خود تاثير دهد، تصوري اشتباه است.
ثانيا ممكن است توليدكنندهاي به دليل فشار ناشي از رقابت غير منصفانه كالاهاي مشابه وارداتي (ناشي از سياست تثبيت نرخ ارز و غيره) در هنگام افزايش قيمتهاي جهاني مواد اوليه، نتوانسته باشد اين افزايش را در بهاي فروش محصولات خود تاثير دهد، بنابراين نبايد وي را ناچار به پذيرش دستور وزارت بازرگاني كرد. ثالثا اين امكان وجود دارد كه بعضي از شركتهاي توليديايراني به دلايل پيش گفته در گذشته زير ظرفيت توليد ميكردهاند، بنابراين حداكثر در نقطه سربهسر بوده اند و لذا كاهش بهاي تمام شده ناشي از پايين آمدن قيمت مواد اوليه، فقط توانسته است توليد آنها را اقتصادي كرده و ادامه حيات را براي آنها ميسر سازد. رابعا تورم 30درصدي داخلي در ساير عوامل توليد ميتواند سهم مهمي از كاهش جهاني بهاي مواد اوليه را خنثي سازد از اينرو تاكيد صرف بر كاهش بهاي مواد اوليه بدون در نظر گرفتن افزايش ساير هزينههاي توليدي، غيرمنطقي به نظر ميرسد. خامسا، مشكلات نقدينگي و سرمايه در گردش ناشي از خدشه وارده به سيستم بانكي كشور و طولانيتر شدن دوره وصول مطالبات براي توليد كنندگان داخلي نكاتي است كه نبايد از نظر دور داشت.
با توجه به نكات پيش گفته انتظار آن است كه وزارت بازرگاني و سازمان حمايت از مصرفكننده به جاي استفاده از اهرم فشار به توليدكنندگان داخلي و پيگيري سياستهاي شكست خورده دستوري، اقدام به طراحي سازوكار تعيين اندازه نوسانات عمده در هزينه عوامل توليد در قيمت محصولات شركتهاي توليدي انحصاري كنند و در مورد ساير توليدكنندگان اجازه دهند مكانيزم بازار نسبت به تصحيح قيمتها دخالت كند و از هر نوع مداخلهاي كه اوضاع نابسامان صنايع كشور را ازاين هم بدتر نمايد، اجتناب ورزند.
سرمايه
«بازنگري در بهاي حامل هاي انرژي» عنوان سرمقالهي روزنامهي سرمايه به قلم جمشيد انصاري است كه در آن ميخوانيد؛ تعيين بهينه قيمت حامل هاي انرژي براي سال آينده و همچنين اجراي لايحه هدفمند کردن يارانه ها به طوري که هم اهداف دولت را محقق کند و هم حداقل فشار را بر اقشار آسيب پذير جامعه وارد کند از حساسيت بسيار بالايي برخوردار است.
بر اين اساس کميسيون طرح تحول در عين حال که خود پيشنهادهايي دارد اما تلاش مي کند تمام پيشنهادهايي را که از سوي دولت و نمايندگان مجلس مطرح مي شود بررسي کند.
تاکيد کميسيون در تعيين حامل هاي انرژي اين است که رقمي از پيش تعيين شده براي يارانه نقدي وجود نداشته باشد تا نمايندگان بتوانند نقطه بهينه درخصوص تحقق همزمان اهداف دولت در هدفمندسازي يارانه ها و واقعي سازي قيمت ها از يک سو و وارد آمدن کمترين فشار به مردم را کشف کنند. بر اين اساس کميسيون تاکيد دارد درخصوص پرداخت يارانه هاي نقدي، دولت بدهکار مردم محسوب نمي شود، به طوري که رقم مشخصي مانند حقوق ماهانه کارکنان را به اقشار هدف پرداخت کند و قيمت ها به گونه اي تعيين شود که ميان تورم ايجادشده و يارانه پرداختي، امکان ايجاد تعادل وجود داشته باشد، بنابراين پس از آنکه قيمت هايي براي حامل هاي انرژي در کميسيون تصويب شد، اين قيمت ها به اطلاع کميسيون تلفيق خواهد رسيد و ميزان درآمدي که از اين طريق براي دولت حاصل خواهد شد در قالب بودجه 88 تصويب مي شود.