جام جم: روز بزرگ
«روز بزرگ» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم محسن ماندگاري است كه در آن ميخوانيد؛ فردا روز بزرگي است، روز تعيين سرنوشت ميليونها ايراني كه قلبهايشان براي ايران ميتپد.
پس از چند هفته تبليغات انتخاباتي كه شور و حال ويژهاي در جامعه ايجاد كرده است و بويژه پس از انجام مناظرههاي بيسابقه تلويزيوني نامزدهاي انتخابات، همه نظرسنجيها از حضور گسترده مردم در صحنه انتخابات و شكسته شدن ركورد ميزان مشاركت مردم حكايت دارد.
همان طور كه رهبر معظم انقلاب نيز بارها تاكيد كردهاند فارغ از آن كه چه كسي انتخاب شود، مهمترين اصل براي نظام جمهوري اسلامي ايران، «مشاركت گسترده مردم» است و از اين رو است كه فردا روز بزرگي است.
شايد براي ايرانيان كه تنها 30 سال است، مزه مردمسالاري را به بركت انقلاب اسلامي ميچشند فردا روزي تكرار ناشدني باشد و نتيجه آن فارغ از آن كه چه كسي انتخاب شود سالهاي سال در ياد و ذهن همه مردم باقي بماند.انتخابات 88 از هر جهت با همه انتخاباتهاي ديگر متفاوت بوده و هست و براي درك اين موضوع كافي است سري به خيابانها و ميادين شهرها بزنيم. شور انتخاباتي همه را فرا گرفته وتو گويي همه براي حضور در پاي صندوقهاي راي لحظهشماري ميكنند.
شايد اين بار ديگر نيازي به تبليغ عمومي براي دعوت به شركت در انتخابات نيست، چرا كه مردم، يك به يك خود اين وظيفه را برعهده گرفتهاند. تفاوتي هم ندارد هوادار كدام نامزد باشند، مهم اين است كه به يكديگر توصيه ميكنند روز جمعه را در خانه نمانند و در تعيين سرنوشت خود مشاركت نمايند.
تبليغات انتخاباتي از نيمه شب گذشته ممنوع شده است. نامزدها و طرفدارانشان هر چه لازم بوده براي تبليغ و پيروزي انجام دادهاند و امروز، روز تصميم گيري است و فردا روز بزرگ تعيين سرنوشت ؛ ازاين رو انتظار ميرود فردا با رعايت كامل قانون و با احترام به همه مقررات براي حفظ سلامت انتخابات از خانه بيرون آييم و به درياي بيكران ملت بپيونديم.
فردا، روز بزرگي است، روزي كه براي هميشه درخاطرهها باقي خواهد ماند. روز تعيين سرنوشت.
آفتاب يزد: براي «شنبه» و بعد از آن!
«براي شنبه و بعد از آن!» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛ كمتر از 48 ساعت ديگر، نتيجه انتخابات رياست جمهوري آشكار شده و دستاندركاران امور سياسي بايستي از فاز رقابت به فاز انجام تكاليف روزمره خود نقل مكان كنند.
نتيجه هم هر چه كه باشد نه دنيا به آخر ميرسد و نه اگر بهشت يا جهنمي در كشور وجود داشته باشد با نتيجه اين انتخابات، بهشت بلافاصله جاي خود را به جهنم نخواهد داد و جهنم به بهشت تبديل نخواهد شد. پس بهتر است از هم اكنون خود را براي روزهاي بعد از شنبه آماده كنيم و به انتظار چهار سالي بنشينيم كه بسيار زودتر از تصور بعضي سـياستمداران تشنه قدرت يا شيفته خدمت« سپري خواهد شد. اما سپري كردن موفق روز شنبه و روزهاي بعد از آن، جز با نگاهي هوشمندانه و غيرمتعصبانه به حوادث گذشته به ويژه اتفاقاتي كه در هفتههاي اخير به وقوع پيوسته، امكانپذير نيست.
در دوره تبليغات انتخاباتي، نامزدهاي انتخابات و حـامـيـان آنـهـا از بينظيرترين روشها براي جلب توجه مردم استفاده كردند. اينكه بعضي روشها -از جمله اتهامافكنيهاي بيسابقه- مشروع و اخلاقي هست يا نه، موضوعي است كه بايستي در روزهاي آينده به آن پرداخت، اما همين روشها ميتواند براي آينده، درس ا~موز باشد. در اين مدت اتهامافكنيها بالاترين سطوح سياسي كشور را دربرگرفت. رئيسمجلس خبرگان كه اعضاي نهاد ناظر بر عاليترين مقام كشور، او را به رياست خود برگزيدهاند يكي از كساني بود كه مورد اتهام واقع شد. رئيس بازرسي دفتر رهبري نيز از اين اتهامافكني ها يا افشاگريها مصون نماند. اما بلندگوهايي كه قبلاحتي انتقاد از يك روحاني نه چندان انقلابي را برنميتافتند امروز سكوت پيشه ساختهاند و از به خطر افتادن نظام سخن نميگويند. البته حق با آنهاست. كشور و نظام ايران مستحكمتر از آن است كه با انتقاد - ولو ناحق - عليه يك يا چند مقام به خطر بيفتد. امنيت ملي كشور نيز مبتني بر قواعد و پايههايي است كه حتي دروغ پراكني عليه بعضي عناصر موثر نظام، آن را متزلزل نخواهد كرد. اما روزهاي آينده نشان خواهد داد كه آيا بعضي افراد به استحكام نظام و كشور اعتقاد عميق دارند يا حركات تبليغي آنها در روزهاي اخير، با پايان انتخابات خاتمه خواهد يافت و باز هم به روزهايي برخواهند گشت كه در آن، انتقاد از بعضي مسئولان - ولو دقيق و صحيح - فرياد آنها را به آسمان مي برد كه اسلام و نظام به خطر افتاد!
در همين روزها ،هر چهار كانديدا تلاش كردند خود را داراي سعه صدر و صاحب تحمل در برابر انتقادات وحملات رقبا نشان دهند. از روز شنبه مشخص خواهد شد كه »تحمل نمايي« و »لبخندها« تنها به دليل وجود دوربين 70 ميليوني در بـرابـر آنها بوده است يا تحمل وصبوري،به آموختهاي غيرقابل خدشه براي آنها تبديل شده است؟ ما نشانههايي در دست داريم كه ثابت ميكند با پايان انتخابات، تحمل نماييها نيز تمام خواهد شــد. اخــطــاري كــه ســه روز قـبـل بـه بـهانهيكي از سرمقالات به آفتاب يزد داده شد يكي از دلايل ما براي اين اظهارنظر ناخوشايند است. اما اميدواريم اينگونه نباشد!
روزهاي آينده نشان خواهد داد برخي نهادهاي نظارتي، حفظ حيثيت خود را واجب ميدانند و به انجام وظايف قانوني براي رسيدگي به تخلفات آشكار در تبليغات انتخاباتي خواهند پرداخت يا از كنار اقدامات جانبدارانه تعدادي از رسانههاي عمومي، عبور خواهند كرد؟ در روزهاي اخير، تعدادي از سازمانهاي نظارتي با هشدارهايي مبهم، بر رسيدگي به اينگونه تخلفات تاكيد كردند. از روز شنبه آينده، عملكرد نهادها ي نظارتيزير ذرهبين مردم هوشمند ايران قرار خواهد داشت تا مشخص شود كه اين هشدارها تنها براي خالي نبودن عريضه مطرح شده يا آنكه حفظ اعتماد عمومي بر»جلب محبت دوستان هم جناح« ترجيح داده خواهد شد! آيا باز هم كساني پيدا خواهند شد كه به دوستان خود توصيه كنند »حفظ وحدت جناحي از آشكار ساختن تخلفات و كوتاهي هاي فرصت سوز، مهم تر است«؟
اما نكته مهم تر كه با سرنوشت چهار سال آيـنـده كـشـور، ارتـبـاط كـامل دارد تعامل كانديداي منتخب با اقشار گوناگون جامعه است. از هم اكنون مي توان پيش بيني كرد كه خوش اقبال ترين كانديدا، چيزي بيش از 17 تا 20 ميليون راي نخواهد داشت. به عبارت ديگر حداقل 27 تا 30 ميليون ايراني نسبت به سوابق و برنامه هاي »رئيس جمهور منتخب« قانع نخواهند شد.
ضـمن آنكه احتمالاً اگر تنوع بيشتري در كانديداها وجود داشت تعداد آراي اختصاص يافته به هر يك از كانديداها كه به معناي درصد پذيرش برنامه هاي آنها در جامعه است كاهش مي يافت.
پس هر كس كه رئيس جمهور مي شود اگر به امنيت ملي و پيشرفت كشور مي انديشد به جاي »رجزخواني« براي رقيب يا رقبا، بايستي به فكر راههايي باشد كه ريشه نارضايتي، نااميدي يا عدم اقناع ميليون ها مخالف خويش را شناسايي و آنها را به جمع همراهان خويش براي پيشرفت كشور اضافه كند. اين كار بايستي از نخستين لحظه پس از اعلام نتايج انتخابات انجام شود تا مردم مطمئن شوند منتخب 22 خرداد، بيش از آنكه به ساختمان سفيد رياست جمهوري بينديشد در فكر كسب رضايت ملت ايران به ويژه اكثريتي است كه او يا برنامههاي او را داراي كفايت كافي براي انجام وظايف رياست جمهوري نميدانسته اند.
تا روز شنبه زمان زيادي باقي نمانده است همانطور كه تا نخستين شنبه بعد از يازدهمين انتخابات رياست جمهوري (سال 92) زماني طولاني در پيش نيست. پس اي كاش مخـاطبان بخش هاي مختلف اين سرمقاله به گونه اي رفتار كنند كه در شنبه سال 92، بسيار سربلندتر از شنبه 22 خرداد 88 باشند!
كيهان: روز سرنوشت
«روز سرنوشت» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن ميخوانيد؛ در شرايطي به روز رأي گيري در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري نزديک مي شويم که کانديداها در فرجه قانوني تبليغات، ماراتن نفس گيري را پشت سر گذاشته و اکنون خود را در معرض «انتخاب مردم» قرار داده اند. در اين مدت نامزدها - حتي آنهايي که تبليغات زودرس خود را پيش از زمان قانوني آغاز کردند- سعي داشتند با بيان ديدگاهها و تبيين برنامه هايشان براي اداره کشور، نظر رأي دهندگان را بسوي خود جلب کنند. هر چند شناخت و آگاهي مردم محدود به دوره تبليغاتي کانديداها نمي شود اما از اثربخشي حجم فشرده اي از آراء و نظرات که در ميدان رقابت انتخاباتي نصيب مردم شد نيز نمي توان گذشت. در اين باره مناظره هاي تلويزيوني سهم عمده اي به خود اختصاص دادند.
اما مردم براي رأي گيري فردا در حالي خود را آماده مي کنند که برخلاف ادوار گذشته- و حداقل نه به اين وسعت- طي چند هفته اخير از تونل بداخلاقي هاي انتخاباتي، تخريب و حجم وسيعي از سياه نمايي، تهمت، افترا، دروغ و جنگ رواني که به وضوح کليد آن در خارج از کشور خورده شد، عبور داده شدند. اين بداخلاقي ها- از سوي هر کدام از کانديداها که باشد- به مذاق مردم خوش نيامد. بحث اين نوشتار نقد فضاي تبليغاتي و چگونگي و چرايي استفاده نامزدها از ابزار تبليغي نيست- که البته به جاي خود قابل طرح و نقد جدي است-دراين باره به يکي از فرمايشات حکيم فرزانه انقلاب کفايت مي شود که؛ «مردم از دعواهاي سياسي و اختلافات سياسي و من خوبم و تو بدي خسته اند. مردم اين چيزها را دوست ندارند. در کشور کارهاي زيادي هست که بايد انجام بگيرد. گره هايي هست که بايد باز شود. دعواهاي لفظي، شعارهاي لفاظي گونه مشکل مردم را حل نمي کند. مردم احتياج دارند به اينکه در ميدان عمل و کار با لجن هايي که نمي گذارد اين درياچه مصفا، طراوت لازم را داشته باشد مبارزه شود.»
فردا روز سرنوشت است. روزي که شعور و آگاهي مردم روي برگه هاي رأي و در صف هاي بهم فشرده و شورآفرين آنان متبلور مي شود. ميزان حضور مردم در هر انتخاباتي عيار سنجش مقبوليت و مشروعيت يک نظام سياسي به حساب مي آيد. مردم آگاه و هميشه در صحنه ما در طول 30 سال انقلاب و 30 انتخابات نشان داده اند که براي حفظ ارزشهاي امام و انقلاب، تحقق آرمانها و اعتلا، سرافرازي و پيشرفت کشورشان همواره با حضوري گسترده براي انتخاب شايسته ترين ها پاي صندوق هاي رأي، حاضر شده اند. انتخاب اصلح؛ يعني کسي که «درد کشور را بفهمد، درد مردم را بفهمد و از درد مردم احساس درد کند، با مردم يگانه و صميمي باشد. ساده زيست باشد و خود و خانواده و نزديکانش از فساد و اشرافي گري و اسراف دور باشند...»
در نظام جمهوري اسلامي ايران، نقش مردم نقشي برجسته و تعيين کننده است. به استناد وقايع دوران انقلاب و پس از آن استقرار نظام و حکومت اسلامي و تمامي سالهاي پس از آن، مردم ايران نقش محوري در حفظ نظام اسلامي برعهده داشته اند. برگ برگ تاريخ انقلاب از رشادت ها، شجاعت ها و گذشت و ايثار ملت بزرگ ايران، زرين است. اکنون نوبت آن است که در فرصتي ديگر، مردم نقش خود را در استحکام پايه هاي حکومت مبتني بر مردم سالاري ديني، ايفا کنند.
معمار انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام(ره) به نقش و جايگاه مردم اهميت فراواني داده و همواره بر مشارکت آنان در انتخابات تاکيد داشته و مي فرمودند؛ «بايد مشارکت کنيد. اگر خداي نخواسته از عدم مشارکت شما يک لطمه اي بر جمهوري اسلامي وارد بشود، بدانيد که آحاد ما که اين خلاف را کرده باشيم خداي نخواسته، مسئول هستيم. مسئول پيش خدا هستيم. مساله، مساله رياست جمهور نيست. مساله، مساله اسلام است. مساله، مساله قواعد اسلام است. مساله، مساله حيثيت اسلام است.»
در شرايط حساس کنوني جهاني و منطقه اي، دشمن مترصد آن است که از کوچکترين شکاف بين مردم و مسئولان در جهت منافع سلطه جويانه و به طمع ناکارآمد جلوه دادن حکومت ديني، بيشترين بهره برداري را نمايد. هوشياري مردم و شرکت عظيم آنان پاي صندوقهاي رأي مثل هميشه دشمنان را مايوس خواهد کرد. شايد دشمن پس از 30 سال توطئه، جنگ، ترور و تيرهايي که همه به سنگ صلابت و مقاومت مردم ايران اصابت کرده، ظاهراً چشم بر روي براندازي نظام اسلامي بسته است، اما دشمن هميشه دشمن است و در کمين!
حجم وسيع تبليغات رسانه ها و راديوهاي بيگانه با اين هدف که تفکر اصولگرايي پيروز ميدان انتخابات نباشد، از نشانه گذاري آنان براي دور کردن انقلاب و کشور از آرمانها و اهداف بزرگ خبر مي دهد. آنان حتي اگر- در ظاهر هم که شده- از يک کانديداي خاص حمايت کنند، باز با اصل انتخابات مخالفند و نمي خواهند که مردم پاي صندوقهاي رأي حاضر شوند. هدف دشمن کمرنگ و بي رونق جلوه دادن انتخابات است و حضور پرشور مردم قادر خواهد بود تا مثل هميشه نقشه هاي شوم آنان را نقش بر آب کند.
با شرکت در انتخابات فردا، انديشه «انقلابي بودن و انقلابي ماندن» را به فرزندان و نسل هاي بعد از خود انتقال داده و با انتخاب اصلح ضامن بقاء نظام بوده و از بزرگترين سرمايه و نعمت الهي يعني «حکومت اسلامي» حفاظت خواهيم کرد.
مقام معظم رهبري درباره ويژگي هاي انتخاب اصلح مي فرمايند: «آنچه کشور احتياج دارد، رئيس جمهوري مصمم، کاردان، توانا، پيگير و با حوصله است. رئيس جمهوري که قدر مردم را بداند. با مردم صميمي باشد. براي مردم مجاهدت کند. براي مردم کار و تلاش کند. ظرفيت هاي کشور را آنچنان به کار بگيرد که مردم بتوانند از اين ظرفيت ها در همه جا بهره مند شوند. رئيس جمهوري که اعماق کشور و روستاهاي دور افتاده براي او با تهران تفاوتي نداشته باشد. حق شهرهاي بزرگ و کوچک در نظر او يکسان باشد. بتواند براي رفع تبعيض و پر کردن شکاف ميان ثروتمندان و فقرا تلاش و کار کند و رئيس جمهوري شجاع، با تدبير و مومن به هدفهاي انقلاب و نظام باشد.»
فردا روز سرنوشت است. بايد در آغاز دهه چهارم انقلاب براي وحدت و انسجام بيشتر، تقويت نقش خود در اداره امور کشور، استحکام پايه هاي حکومت ديني و مردمي و شکست و ياس دشمنان، بار ديگر پاي در رکاب انقلاب بگذاريم.
اعتماد ملي: صيانت از راي ملت
«صيانت از راي ملت»عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد ملي به قلم سيد عطا الله مهاجراني است كه در آن ميخوانيد؛قانون اساسي ما رکن اداره کشور را مراجعه به آراي عمومي ميداند مثل انتخابات رياست جمهوري. مراقبت از آرا و امانت داري در حفظ راي مردم از چند منظر قابل توجه است:
اول: نهاد شوراي نگهبان بر انتخابات نظارت دارد و نظارت هيچ نهاد ديگري را هم بر نميتابد. چنان که در انتخابات دوم خرداد اجازه نداد نهاد رياست جمهوري هم نظارتي داشته باشد. در اين دوره هم به سازمان بازرسي گفتند که اجازه نظارت ندارد. تفسير قانون اساسي با شوراي نگهبان است و غير تسليم و رضا راه و چارهاي نيست.
دوم: نظارتي است که نامزدها از طريق معرفي نمايندگان خود ميتوانند بر آرا داشته باشند. به نظرم هر سه کانديدا، آقايان رضايي و کروبي و موسوي( به ترتيب الفبا نوشتم!) بايد اين حق را بسيار جدي بگيرند. و مشخصا از آرا در هر حوزه انتخاباتي اطلاع دقيق داشته باشند. چنان که ميدانيم آراي شمرده شده حوزهها در مرکز فرمانداري تجميع ميشود و آراي شهرها و شهرستانها در مرکز استان و نهايتا وزارت کشور است که جمع آراء را اعلام ميکند. اين بار هم لابد شوراي نگهبان در اعلام نتايج آرا بر وزارت کشور سبقت نميگيرد.
بايد قانوني تصويب کرد که وزارت کشور موظف باشد آراي تمامي حوزههاي انتخاباتي را به تفکيک در اختيار نامزدها بگذارد و اگر هم لازم بود هزينه چنين کاري از نامزدها گرفته شود. اوراق انتخاباتي اقلا براي يک دهه حفظ شود. و نيز چنان که در دنياي مدرن مرسوم است، از شمارش آرا فيلم گرفته شود.
سوم: نظارت مهمتر، نظارت ملي است. معتمدان مردم در حقيقت بخش کوچک نظارت ملي هستند. همه مردم بايد مراقب باشند تا کسي به خود اجازه دخالت در آرا مردم را ندهد. در انتخابات رياست جمهوري 1376 شاهد بوديم که در يکي از استانها، مجموعه آرا ريخته شده در صندوقهاي راي از عدد کل واجدين شرايط راي بيشتر بود. مشارکت بيش از صد در صد.
صيانت از راي ملت
در جواني براي ما ميگفتند که«ارائه طريق» با «ايصال الي المطلوب» فرق دارد. فرقش اين بود. در ارائه طريق شما به فردي نشاني ميدهيد که از کدام راه برود. در ايصال اليالمطلوب او را همراهي ميکنيد تا به مقصد برسد. به گمانم در انتخابات فعلي مردم ايران، همين موجي که برخاسته و سراسر کشور و ملت را فرا گرفته، بايد با راي خود تا پايان شمارش و اعلام نتيجه همراه باشد تا آراي ملت به مقصد برسد.
بايد تدبير و آينده بيني را همگي ما از جمله طرفداران رئيسجمهور فعلي از سيد حسن نصرالله بياموزيم و بياموزند. که در برابر راي مردم با تدبير و تواضع تسليم شد. همه ميدانند که کانديداهاي حزب الله و امل پيروز شدند. اما هم پيمانان مسيحي آنان، گروه ميشل عون آراء لازم را کسب نکردند. آيندهنگري و تدبير همان اقتضا را داشت که حزبالله عمل کرد.
مردم بايد به شکل طبيعي از نتيجه راي خود مطمئن باشند. چنانچه وجدان عمومي جامعه نشان دهد که اقبال به سوي کدام جبهه و جريان فکري است. اما در عمل برخي بخواهند به هر ترتيب که شده پيروز انتخابات باشند. کشور و ملت دچار بيساماني خواهد شد. همان نکتهاي که در نامه تاريخي رئيس مجلس خبرگان به رهبري اشاره شده است. سالها پيش مهندس بازرگان در دادگاه نظامي سخن درست و درشتي گفت:«ما آخرين کساني هستيم که از راه قانون اساسي به مبارزه سياسي برخاستهايم. ما از رئيس دادگاه انتظار داريم اين نکته را به بالاتريها بگويند»
مردم بايد احساس کنند و اقناع شوند که راي آنان موثر است و از راي آنها صيانت ميشود. به گمانم هيچگاه در تاريخ انتخابات صيانت از آرا تا به اين حد پراهميت و حساس نبوده است.
رسالت: پرشورترين انتخابات
«پرشورترين انتخابات» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛ فردا 22 خرداد يك روز به ياد ماندني در تاريخ ايران زمين خواهد بود. انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري يكي از پرهيجانترين و پرماجراترين انتخاباتهاي پس از انقلاب است . تقريبا همه ملت اعم از نخبگان ، گروهها ، احزاب و شخصيتهاي سياسي و مذهبي و حتي مخالفان نظام درگير اين انتخابات بودند.
هيچ گروه و سازمان سياسي در داخل و خارج كشور انتخابات را تحريم نكرده است . حتي راديوهاي بيگانه با نوعي سوزنباني تمايل خود را از رايآوردن برخي كانديداها پنهان نكردند.
به اين ترتيب ما يك انتخابات پرشور با عمق و ژرفاي بالايي از مشاركت را شاهد خواهيم بود.
مردم طي دو سه هفته اخير تصميم قطعي خود را گرفتهاند . دقيقا هر كس ميداند به چه كسي راي ميدهد.
از چهار نامزد محترم مطرح يكي رئيس دولت نهم ميباشد كه يك كارنامه شفاف و روشن از خود باقي گذاشته است.
بسياري از گروهها و احزاب، بويژه علماي بزرگ و تشكلهاي روحاني آقاي احمدينژاد را به عنوان كانديداي اصلح معرفي كردهاند و معتقدند كارآمدي دولت نهم كمنظير و قابل دفاع است . اگر مردم به احمدينژاد راي بدهند در حقيقت مهر تائيدي به شجاعت، كفايت و كارآمدي دولت زدهاند و معلوم ميشود كه مردم راضي هستند 4 سال ديگر خدمتگزاري مسئولان فعلي تداوم يابد. اين رويكرد به مفهوم دادن نمره قابل قبول به چهارسال ديكته دولت فعلي است.اگر مردم به هر يك از سه نامزد محترم مطرح راي دهند مفهوم آن است كه به برنامهها و وعدههاي آنان اعتماد كردهاند و انشاي نامزد مورد علاقه خود را به ديكته رئيس دولت نهم ترجيح دادهاند.انتخابات به تعبيرمقام معظم رهبري آبروي ملي ما و يكي از شاخصهاي رشد ملي ماست. بايد حريم و حرمت هر چهار نامزد به عنوان رجال سياسي و مذهبي كشور محفوظ بماند.
يك جريان افراطي مستظهر به حمايت بيگانگان سعي ميكند مانع اعلام نتيجه انتخابات مطابق آنچه كه مردم اراده كردهاند بشود و با راهاندازي جنگ رواني و پخش شايعه، اعلام نتايج را مخدوش نشان دهد. همين جريان است كه زيباييهاي مردمسالاري ديني را در ايران ميخواهد زشت جلوه دهد و به جاي بذر اخوت و برادري و تحكيم وحدت ملي و انسجام اسلامي، تخم خشونت و اغتشاش بكارد.
هوشياري مردم ضامن سلامت انتخابات است و عقلانيت سياسي نامزدها وطرفداران واقعي آنها در يك رقابت اخلاقي، خنثي كننده توطئه فتنهگران خواهد بود.
اعتماد: دولت عقل
«دولت عقل»عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد به قلم بهروز بهزادي است كه در آن ميخوانيد؛فردا جمعه 22 خرداد است؛ يک روز بزرگ در تاريخ ملت ايران. اين ملت فردا مي خواهد بگويد بزرگ است، رشيد است. به بلوغ سياسي رسيده است و سرنوشت خود را در دست دارد. تصميم مي گيرد و البته بهترين تصميم را. ملت ايران فردا بيش از هر چيزي براي پاسداري از منافع ملي خود به صحنه مي آيد و اين معني خود را دارد، يعني اينکه آينده کشور از هر چيزي مهم تر است. مردم ايران فردا مي خواهند کسي را انتخاب کنند که براي چهار سال کشورشان را به او بسپارند و اين «او» بايد توانا، قدرتمند و قابل اعتماد و اعتنا باشد. اين «او» بايد کسي باشد که با بررسي درباره زندگي و احوالاتش به اين نتيجه رسيده باشيم که توانايي نمايندگي يکايک ما را دارد.
شايد خيلي کسان باشند که به آنان احترام مي گذاريم. شايد خيلي کسان باشند که اگر جان و مال ما را بخواهند بي دريغ تقديم شان مي کنيم. شايد خيلي کسان باشند که مورد اطمينان ما واقع شده اند و شايد خيلي کسان باشند که آنان را دوست مي داريم ولي آيا همه آنها صلاحيت راي ما را دارند؟ اين پرسشي است که در مقابل يکايک ما ايرانيان قرار دارد؛ چه کسي را انتخاب کنيم که علاوه بر داشتن صفاتي که برشمردم توانايي اداره کشوري بزرگ به نام ايران را داشته باشد. سهل و آسان نگيريم.
به صرف عشق و علاقه و دوستي و احساسات راي ندهيم بلکه اينها بخشي از دلايل راي دادن ما بايد باشد. بخش دوم و مهم تر دانايي و توانايي است. اينجاست که متوجه مي شويم مسووليتي بزرگ بر دوش يکايک ما سنگيني مي کند. در انتخاباتي چون فردا غلتيدن در سراب زيباي احساسات نابخشودني است. چرا اين سخن را مي گويم؟ به اين دليل که در روزهاي گذشته بسياري از کسان را ديده ام که با معيار احساس به انتخاب نامزد موردعلاقه خود رفته اند و چون احساس کور است، اجازه بدهيد بگويم کورکورانه به دفاع از يک نامزد پرداخته اند. باز بسيار کسان را ديده ام که به نفع شخصي يا گروهي خود را در انتخاب نامزدي مورد توجه قرار داده اند و چشم بسته اند و به چيز ديگري نينديشيده اند و حتي کساني را ديده ام که در برابر برخي تبليغات بدون بررسي، تفکر و تعقل سر تسليم فرود آورده اند.
در انتخاباتي به بزرگي 22 خرداد بايد احساس را به کناري بيفکنيم و به ادراک و تعقل روآوريم و با اين پيشداوري که وظيفه بزرگي برعهده داريم وارد صحنه شويم. کسي را انتخاب کنيم که به اين نتيجه رسيده باشيم که مي تواند نگهبان اين کشور بزرگ باشد. بايد توانايي اين نگهباني را در او ببينيم.ورود به چنين فرآيندي راه دارد و راه آن بررسي برنامه هاي کانديداها از يک سو و شناخت شخصيت آنان از سوي ديگر است.امروز و امشب را وقت داريم. يک بار ديگر برنامه هاي کانديداها را بخوانيم، يکايک آنها را با عقل خود بررسي کنيم، توان کانديداها را با غور در زندگي آنان بسنجيم تا ببينيم کدام يک از نظر ما بهترين برنامه را براي توسعه و پيشرفت کشور اعلام کرده است.
تازه اين بخشي از کار است، آنگاه بايد بررسي کنيم که آيا او توانايي اجراي اين برنامه را دارد؟ آنگاه است که مي توانيم بگوييم با تمسک به عقل و خرد به کانديدايي راي داده ايم که معتقديم بهترين و تواناترين فرد براي حفظ کشور و پاسبان منافع ملي است. مسلم بدانيم که همه ما چنين فردي را دوست مي داريم و مي توانيم بگوييم با احساس و ادراک توامان به او راي داده ايم.چه بسيار کشورهايي که با احساسات مردم شان فروغلتيده اند و چه بسيار کشورهايي که با تعقل ملت شان سرافراز از گردنه هاي تاريخ عبور کرده اند. ما بايد دومي باشيم چرا که هميشه دومي بوده ايم. اکثريت اين ملت آگاه است و به اين آگاهي افتخار مي کند. اين آگاهي يعني اينکه فردا به کسي راي مي دهيم که با هر محاسبه يي بهترين باشد.
کوتاه سخن آنکه اين «بهترين» را يکايک ما با مراجعه به عقل و خرد خود به آساني مي توانيم انتخاب کنيم و به انتخاب خود بباليم و بنازيم و بگوييم آنجا که سخن از منافع ملي است، ملت ايران متحد و يکپارچه ايستاده است. اگر چنين شود که مي شود، همه به انتخاب هم افتخار خواهيم کرد. همه به آراي يکديگر احترام خواهيم گذارد و نتايج را هرچه باشد خواهيم پذيرفت چرا که روندي از عقلانيت بر عرصه انتخابات حاکم بوده است و عقلانيت هيچ گاه اجازه خلاف و خطا و حتي اشتباه را نمي دهد.
جمهوري اسلامي: تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛در اصول مترقي قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي ايران كه خونبهاي شهيدان و نقطه آمال و آرزوهاي يك ملت ستمديده است انتخابات نه به عنوان يك « وظيفه » بلكه به مثابه يك « حق » عمومي و ملي براي آحاد مردم ايران تصريح شده است . در اصل پنجاه و ششم قانون اساسي آمده است : « حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت خويش حاكم ساخته است هيچكس نمي تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد و ملت اين حق خداداد را از طرقي كه در اصول بعد مي آيد اعمال مي كند. » از جمله اين حقوق و طرقي كه در قانون اساسي آمده و در اختيار مردم قرار گرفته تا حق حاكميت خويش را اعمال كنند برگزاري انتخابات و انتخاب مسئولين و مجريان نظام است كه تاكنون در انتخابات متعددي كه در كشور برگزار گرديده به اجرا گذاشته شده است ولي آنچه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري را متمايز از انتخابات ديگر كرده وقوع فتنه ها و اختلافاتي است كه دلسوختگان و وفاداران انقلاب را بشدت نگران ساخته و دستاوردهاي 30 ساله نظام را در معرض تعرض و لكه دار كردن قرار داده است .
آنچه در روزهاي تبليغاتي بر انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و اركان آن گذشت چيزي نيست كه به اين سادگي از اذهان زدوده شود و نشان داد افرادي براي بالاكشيدن خود و توجيه مدعيات خود همه ارزشهاي اخلاقي و دستاوردهاي انقلاب را زيرپا گذاشته و با ملكوك كردن استوانه هاي نظام حاضر به فتنه گري و به جان هم انداختن مردم هستند. واقعيت اينست انقلاب اسلامي كه بر پايه ايمان صداقت اخلاق يكرنگي و اعتقاد ديني شكل گرفت در يك ميثاق عمومي به نام قانون اساسي متبلور گشت كه اهداف اصول روشها و معيارها را مشخص مي كند و هر حركتي را كه بخواهد در كشور محقق شود ملزم به انطباق با اصول نموده و از اين قاعده مستثني نمي كند. مردم ايران اهداف و خواسته هايي داشته و دارند و توقع شان اينست كه جامعه به سمت استقرار اسلام و ارزشهاي اخلاقي و اصولي انقلابي برود و نمي پذيرند كه در ايام انتخابات عده اي براي كشاندن مردم به سمت خويش و براي بدست آوردن راي آنها به روشهاي عوامفريبانه و زيرسئوال بردن دستاوردهاي انقلاب متوسل شوند. اين افراد با اين شيوه هاي ضداخلاقي به جاي حاكم كردن معيارهاي انقلاب به دنبال حاكميت بخشيدن خرده فرهنگ هاي مغاير با ارزشهاي اخلاقي بوده و انحرافاتي را در بدنه انقلاب ايجاد مي كنند كه در صورت بي اعتنايي ادامه مسير انقلاب را مشكل خواهد نمود. بنابراين همه آنهايي كه دل در گرو انقلاب و نظام دارند در اين شرايط حساس كه شاهد نزول سطح اخلاقيات فرهنگ و اقتصاد در جامعه هستند بايد حق خود را در صحنه انتخابات به كار گرفته و خواست عمومي را مبني بر حفظ كرامت انساني و انقلابي و تعالي و توسعه همه جانبه با آرا خود اعلام كنند.
بسياري از مردم اكنون چاره كار را درا ين مي بينند كه حفظ نظام وتحقق عملي خواسته هاي عمومي نيازمند عزم ملي در حضور مقتدرانه در روز انتخابات و پاي صندوق هاي راي است و انتخاب دقيق عالمانه و حكمت آميز آنها مي تواند به نهادينه كردن اصول اخلاقي و استقرار راهبردها و برنامه هاي مناسب براي توسعه انقلاب و مايوس كردن دشمنان انقلاب منجرشود.
در بررسي مسائل خارجي اين هفته انتخابات لبنان تشديد تنش ميان آمريكا و كره شمالي و اظهارات باراك اوباما در قاهره از جمله اهم رخدادها بودند . در لبنان نتايج نهايي انتخابات حاكي از آن بود كه گروه حاكم موسوم به « 14 مارس » با كسب 71 كرسي مجلس اكثريت را به دست آورد و مخالفان دولت موسوم به « 8 مارس » توانستند 57 كرسي پارلمان را به خود اختصاص دهند . گرچه نتيجه انتخابات به گونه اي نسبي به نفع گروه غربگرا بود ولي بايد توجه داشت كه جناح حزب الله اكثريت قاطع آرا را در مناطق مورد رقابت خود كسب كردند و اين جناح مسيحي و وابسته به ميشل عون شريك ائتلافي حزب الله در گروه 8 مارس بود كه نتوانست آراي لازم را به دست آورد.
در پي اعلام نتايج انتخابات سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله نتيجه را پذيرفت و آنرا به جريان رقيب و ملت لبنان تبريك گفت . سيدحسن نصرالله در عين حال افزود كه نتيجه انتخابات حقيقت مهمي را روشن كرد و آن اين موضوع بود كه برخلاف جوسازي جناح مقابل تهديدي از سوي سلاح هاي حزب الله بر فضاي انتخابات مشاهده نشد و مردم لبنان در كمال آرامش و اطمينان راي دادند. نصرالله افزود اين مسئله بار ديگر بر ادعاهاي حزب الله كه سلاح اين جنبش تنهابراي دفاع از لبنان است صحه گذاشت . اكنون با روشن شدن نتايج انتخابات بايد گفت كه در صحنه سياسي و معادلات داخلي اين كشور تغيير محسوسي ايجاد نشده است و روال كار به صورت گذشته ادامه خواهد داشت .
مجلس لبنان 128 كرسي دارد و طبق قانون گروه اكثريت دولت آينده را تشكيل خواهد داد . در جريان انتخابات اخير ائتلاف مخالفان دولت متشكل از جنبش حزب الله جنبش امل و جريان آزاد ملي به رهبري ميشل عون در برابر ائتلاف حاكم متشكل از حزب « المستقبل » به رهبري سعد حريري حزب سوسياليست به رهبري وليد جنبلاط و دو حزب كتائب و فوات رقابت داشتند. گفتني است از چند ماه قبل تلاش هاي گسترده اي از خارج از جمله توسط آمريكا عربستان و مصر براي تاثيرگذاري بر انتخابات لبنان در جريان بود كه جنجال سازي قاهره بر سر موضوع كشف مقداري سلاح و دستگيري چند نفر كه ادعا شد با حزب الله در ارتباط بوده و از طريق مصر به غزه اسلحه مي رساندند از آن جمله مي باشد.
ديگر موضوع مهم خبري هفته جاري تشديد بحران شبه جزيره كره و افزايش تنش ميان واشنگتن و پيونگ يانگ بود. پس از آنكه آزمايش هسته اي پيونگ يانگ و پرتاب چند موشك جديد با واكنش واشنگتن مواجه شد و آمريكا پيش نويس قطعنامه اي را براي اعمال تحريم هاي تازه در شوراي امنيت به تصويب رساند كره اي ها اعلام نمودند به آزمايش هاي هسته اي و موشكي ادامه خواهند داد.
در ادامه اين مشاجرات كره شمالي دو روز قبل دو خبرنگار آمريكايي را به جرم جاسوسي به 12 سال زندان محكوم نمود . اين دو خبرنگار زن سه ماه قبل در منطقه مرزي با چين توسط ماموران امنيتي كره شمالي دستگير شدند و آن دو كه براي يك شبكه تلويزيوني متعلق به « ال گور » نامزد سابق رياست جمهوري آمريكا كار مي كردند حين تهيه گزارش از قاچاق زنان دستگير شدند. كارشناسان براين عقيده اند كه كره شمالي درصدد است از اين موضوع براي اعمال فشار بر آمريكا استفاده كند. اين درحالي است كه آمريكا هفته جاري اعلام كرد قصد دارد كره شمالي را بار ديگر به فهرست موسوم به كشورهاي حامي تروريسم باز گرداند.
با شدت گرفتن رويارويي ميان كره و آمريكا اوضاع در شبه جزيره متشنج شده و كره جنوبي نيز كه متحد آمريكا مي باشد تسليحات جديدي را در مرز خود با كره شمالي مستقر نموده است . بحران شبه جزيره كره اواخر سال گذشته پس از آن شدت گرفت كه كره اي ها آمريكا را به فريب كاري و عدم پايبندي به قول هايش در مذاكرات متهم نمودند. كره شمالي سال گذشته پس از چندين دور مذاكره با آمريكا كه با نظارت 4 كشور ديگر از جمله روسيه صورت گرفت پذيرفت كه در قبال دريافت امتيازاتي فعاليت بزرگترين مركز هسته اي خود را به حال تعليق در آورد.
بازتاب اظهارات باراك اوباما در دانشگاه الازهر قاهره كه تحت عنوان بهبود مناسبات با جهان اسلام صورت گرفت ديگر رخداد هفته جاري بود. اگرچه برخي كشورها و جريانات به سرعت از اظهارات اوباما و ابراز علاقه رئيس جمهور جديد آمريكا براي ترميم روابط با كشورهاي اسلامي استقبال كردند ولي تعدادي ديگر اين اظهارات را ناكافي و حتي آنرا يك تاكتيك دانستند. واقعيت اين است كه آمريكا با اقداماتي كه طي سالهاي اخير عليه كشورهاي اسلامي و مسلمانان صورت داده به شدت در ميان مسلمانان منفور است . حمله آمريكا به دو كشور اسلامي يعني عراق و افغانستان به جريان انداختن تبليغات منفي عليه اسلام و مسلمانان پس از انفجارهاي 20 شهريور 1380 نيويورك و حمايت همه جانبه از جنايت هاي رژيم صهيونيستي از جمله در كشتار مردم غزه مواردي هستند كه وجهه آمريكا در ميان مسلمانان را به شدت بي اعتبار ساخته اند. موج تنفر و انزجار از آمريكا در ميان مسلمانان امروز به حدي است كه در گذشته كمتر سابقه داشته است . با اينحال با توجه به واقعيات موجود بسيار بعيد است كه آمريكايي ها به صورت جدي در صدد تغيير سياستهاي خود در قبال مسائل مورد علاقه جهان اسلام باشند. تغييراتي كه اوباما مدعي است مي خواهد در قبال كشورهاي اسلامي انجام دهد به دو محور مهم ارتباط پيدا مي كند. نخست تفكر قيم مابانه و مداخله جويانه واشنگتن در برخورد با كشورهاي اسلامي و دوم حمايت بي چون و چرا از رژيم صهيونيستي مي باشد و تا زمانيكه تغييري اصولي در اين دو مورد صورت نگيرد تمامي ادعاها بي حاصل و بيهوده خواهد بود.
ابتكار: دموکراسي به خيابان آمده است
«دموکراسي به خيابان آمده است» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد؛در تاريخ انقلاب از روزهاي "طلايي" سخن رفته است که خيابانهاي شهرهاي بزرگ به ويژه تهران و مهم تر از همه جلوي دانشگاه تهران جولانگاه افکار و آرا بود. از روزهايي ياد مي -شود که گروههاي مختلف سياسي و احزاب تازه شکل گرفته - که يک آزادي ناگهاني را در حال تجربه بودند- در جلوي دانشگاه تهران نشريات خود را عرضه مي کردند و در کنار آن با شدت و حرارت يک خرد معتقد به دفاع از آرمانهاي خود پرداخت دفاعي که البته در آن از فشنگ و تفنگ خبري نبود. تنها واژه بود که در برابر واژه رد و بدل مي شد. استدلال بود و برهان و از توهين و تحقير - هنوز- خبري نبود. آن روزها خيابانهاي شهرهاي بزرگ محل برخورد آرا و افکار بود. تحمل و مدارا بود که خرج مخالفت با سخنان رقيب مي شد. اگر به تاريخ هاي مختلفي که احزاب و گروههاي مختلف سياسي از انقلاب اسلامي نوشته و هرکس از ظن خود يار انقلاب شده اند نگاهي انداخته شود همه در قضاوت پيرامون اين روزها اتفاق نظر دارند. آن روزها که هنوز از درگيري هاي خياباني خبري نبود و هنوز گروه ها از لوله تفنگ سخن نمي گفتند و هيچ واژه اي بوي باروت نمي داد، همه روزهاي طلايي انقلاب مي خوانند.اين روزها و در آستانه برگزاري دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اتفاق خجسته اي در فضاي سياسي کشور رخ داده است. خيابانهاي شهرهاي بزرگ و تهران (که من شاهد بوده ام) يادآور آن روزهاي زيباست. ميدان وليعصر تهران اين روزها که تبليغات انتخابات رياست جمهوري بصورت قانوني در جريان بوده است، تنها يک ميدان در پايتخت نيست که خود پايتخت دموکراسي و تضارب آرا شده است. ميداني که بازيگران آن البته سياستمداران سرد و گرم چشيده نيست. که دختران و پسران جواني است که با همه شور و حرارت جواني- که همه مي دانيم در شرايط بحراني و عصبي کنترل آن چقدر دشوار است- خردمندانه به صحنه آمده اند. اين روزها گذر از اين ميدان که پيش از اين به محلي براي ارضاي حس تنوع طلبي و زيباسازي و پوشش و صورت و چشم و ابرو، تبديل شده بود، انسان را با پديده اي اجتماعي روبرو مي کند.
هواداران کانديداهاي انتخابات رياست جمهوري هر روزه در گوشه و کنار اين ميدان جمع مي شوند و روبروي هواداران رقيب مي ايستند و چشم در چشم و رو به رو به بيان ويژگي هاي مثبت نامزد مورد حمايت خود و البته انتقاد از نامزد رقيب مي پردازند. رويارويي هک در آن مشت هاي گره کرده و رگ هاي برآمده نيز وجود دارد. اما مدارا و تحمل نيز ديده مي شود. اين ميدان که به جولانگاه انتخاباتي هواداران نامزدهايي تبديل شده است که خود بيشترين و تندترين انتقادات را به سوي طرف مقابل روانه کرده اند و گاه نيز از جاده انصاف و اخلاق خارج شده اند. شگفت اينکه هواداران راه نامزدها را نرفته اند. بدون آن که ميزي ميان آنها فاصله انداخته باشد و يا کسي حساب وقت را داشته باشد نقطه نظرات خود را بيان مي کنند.نگاهي به تعداد جمعيتي که اين روزها در ميدان وليعصر ديده مي شود و توجه به آمارهايي که نهادهاي انتظامي از آمار برخورد و درگيري داده اند نشان دهنده اتفاق بزرگي است .
اتفاقي که نشان دهنده بالارفتن درجه تحمل و مدارا در ملتي است که پيش از اين به عجول بودن و احساسي بودن آن ترديد نداشتيم.اين روزها هواداران نامزدها بصورت جمعي و در حال راهپيمايي با پلاکاردها و پوسترهاي کانديداي خود در خيابان هاي تهران در رفت و آمدند. حضور همزمان دو گروه رقيب که بيش از اين امکان درگيري و زد و خورد را افزايش مي داد. اين روزها تنها به تندشدن شعارها و افزايش هيجانات ظاهري منجر مي شود.
بسيار ديده مي شود که گروهي راه را براي عبور هواداران رقيب باز مي کنند. اين روند براي ملتي که در سي سال پس از انقلاب آستانه تحمل پاييني را به نمايش گذاشته بود و عملا امکان گفتگوي دو جانبه را از گروههاي مختلف سياسي گرفته بود، اتفاق خجسته اي است. براي ما که در سالهاي مياني دهه هفتاد شاهد درگيري هاي شديد در تجمعات کوچک و کم اهميت نيز بوده ايم، براي ما که شاهد به هم خوردن تجمعات قانوني احزاب و گروههاي درون نظام بوده ايم، براي ما که آرامش در تجمعات سياسي تنها با حضور يک نيروي نظامي و انتظامي قابل تصور بود. وضعيت اين روزها اتفاق خوبي در تاريخ سياسي کشور است.
اما اين اتفاق نبايد تنها در حد يک خبر جالب تلقي شود، بلکه بايد به چشم يک "آغاز" به آن نگريست. آغاز تغييرات مثبت در روش ها و نگرش هاي بخش بزرگي از ملت ايران. آغاز کنار گذاشتن روشهاي کهنه، بي فايده و پرهزينه براي دستيابي به هدفهاي اجتماعي و سياسي. اين تغيير البته مي تواند در نگاه نخبگان سياسي، اعم از رهبران گروهها و احزاب، نامزدهاي حال و آينده و هرکسي که قرار است گروهي يا همه اين مردم را روزي رهبري کند. بدون ترديد نگاهي به تجمعات خياباني ميدان و خيابان وليعصر و مناظره هايي که در منتهي اليه اين خيابان و در ساختمان جام جم برگزار شد مي تواند ما را به مقايسه وا دارد که نتيجه آن مي تواند اين باشد که ديگر نمي توان مردم را توده بي شکلي ديد که سرآمدان و رهبران احزاب و گروهها آن ها را شکل مي دهند، گويي اين اتفاق بايد به عکس در جريان باشد. رفتار و سلوک سياسي و اجتماعي اين روزهاي جوان ايران مي تواند الگوي مناسبي براي اداره کشور، حزب و گروه سياسي و اجتماعي باشد.
اين روزها خيابان بين گروههاي مختلف تقسيم شده است. هرکس در گوشه اي از آن به فعاليت مشغول است. گروههايي که از اول در آن مستقر بودند، آن را ملک طلق خود نمي دانند و به گروههاي جديد نيز ميدان مي دهند. آنان که تعداد خود را بيشتر مي بينند جمعيت کمتر را نيز راه مي دهند. اين روزها ميدان وليعصر تهران، نمونه اي از جامعه متکثر و دموکرات را به نمايش گذاشته است، بي حضور قواي قهريه و نظارتي.اتفاق اين روزها را مي توان با افتخار در تلويزيون با ارائه نمودار نشان داد. اين رفتار بايد حد پاييني باشد براي ارتقاي رفتارهاي دمکراتيک، بايد به آن به چشم يک حداقل نگاه کرد که بايد به وضعيتي حداکثري برسد تا متناسب به چيزي باشد که در عمق جانهاي ايراني نهفته است و تحت عنوان فرهنگ جغرافيا و تاريخي بنام "ايران" شناخته مي شود. انتخابات به پايان مي رسد و کانديداي يکي از همين گروههاي فعال در خيابان در مسند رياست جمهوري قرار مي گيرد.
برنده اين ميدان (هم رئيس جمهور آينده و هم هواداران) مي توانند اين رفتار را از جايگاه يک پيروز ارتقا ببخشند. چرا که خود اولين کساني بوده اند که طعم شيرين اين اتفاق را چشيده اند. سخن پاياني با آناني است که هنوز اين اتفاق را نديده اند و اين خبر مهم را نشنيده اند و يا خود را به نديدن و نشنيدن زده اند، آنان که "دمکراسي" را به چشم يک اسب ترواي غربي مي بينند، براي تسخير قلعه هاي هويت ملي و مذهبي.دمکراسي آن شبه ترسناک نيست، چشم ها را بگشاييم . همين است که به خيابانها آمده است.
سرمايه: همه راي مي دهيم
«همه راي مي دهيم»عنوان سرمقالهي روزنامهي سرمايه به قلم حسين عبده تبريزي است كه در آن ميخوانيد؛اين که گويي اين کنم يا آن کنم اين دليل اختيار است اي صنم(مولوي) در مسير مردم سالاري، کشور در آستانه انتخابي بزرگ است. ناظران سياسي معتقدند تعداد شهروندان تحريمي در اين انتخابات در مقايسه با ارقام 30 سال تاريخ انقلاب اسلامي حداقل خواهد بود.
اگر به مردم سالاري علاقه مند باشيم، ناچاريم نقش تحريم در مردم سالاري را مورد بررسي قرار دهيم. بايکوت انتخاباتي البته در دموکراسي اي که کار مي کند، جايگاهي ندارد. زيرا مشارکت در کانون فرآيندهاي مردم سالارانه است.
تحريم انتخابات نوعي اعتراض سياسي است که در آن گروهي از رأي دهندگان احساس مي کنند تقلب انتخاباتي محتمل است، يا نظام انتخاباتي عليه کانديداهاي خاصي جبهه گيري مي کند و به نفع کانديداي خاصي عمل مي کند، و يا گروه اداره کننده انتخابات فاقد مشروعيت است. حال، پرسش آن است که وقوع کدام شرايط در فرآيند دموکراتيک مي تواند تحريم را توجيه کند؟ قبل از اين که تصميم به تحريم گرفته شود، اين موارد يک به يک بايد مورد بررسي قرار گيرد. مثلاً، بايد بپرسيم آيا در ايران شبيه به تايلند به دليل قانون اساسي اي که تثبيت قدرت نيرويي خاص را ممکن مي کند، تحريم، توجيه پذير است؟ به نظر نمي رسد اين توجيه در مورد ايران صادق باشد.
سوال ديگر آن است که آيا روندهاي گذشته و معمول در انتخابات قبلي بيانگر آن است که راي دادن فايده اي ندارد؟ در اين مورد نيز پاسخ منفي است، چرا که در دوم خرداد نيز شرايط انتخاباتي براي جريان اصلاحات کاملاً نامناسب تشخيص داده مي شد، اما نتيجه متفاوت شد.
تثبيت مردم سالاري زمان بر است. زمان مي خواهد تا دموکراسي با بطن جامعه تلفيق شود. دموکراسي تنها شکل گيري چند نهاد نيست. کثرت نهادهاي حامي مردم سالاري در سطوح مختلف (قانون اساسي، مجالس مقننه، احزاب سياسي، دادگاه ها، رسانه ها، نهادهاي مدني و غيره) لازم است. اين نهادها همه بايد به ارزش هاي دموکراتيک پاي بند باشند، و نه اين که صرفاً بيانگر شکاف ها و عدم اطمينان هايي باشند که در جامعه يافت مي شود. به علاوه، اين نهادها مي بايد از ميان مردم يارگيري کنند و توسط مردم حمايت شوند. جامعه ايراني با وجود برداشتن گام هاي بلند البته با مرحله مطلوب فاصله دارد.
در جامعه مردم سالارانه، مردم براي دموکراسي ذهنيت و فضاي فکري مناسب دارند. چنين کاري به وقت نياز دارد و زمان مي برد تا جامعه به چنين مرحله اي برسد، به ويژه اگر مردم در تاريخ چند هزار ساله خود، سال هاي طولاني در اقتصادها و رژيم هاي سلطه/ قدرت زندگي کرده باشند. جامعه ايران هنوز با رسيدن به جامعه اي دموکراتيک پرفاصله است.
در ايران هنوز عده اي به اشکال مختلف و به دلايل مختلف مورد سوءاستفاده قرار مي گيرند. فرقه گرايي، ترس و امنيت، عدم توسعه يافتگي اقتصادي، و احساس ناامني اجتماعي کردن همه عواملي است که ممکن است مردم را به سمت انتخاب هاي کوتاه مدتي ببرد که در بلندمدت مردم سالاري آنها را به خطر مي اندازد. با اين همه، در ايران، دموکراسي امري در جريان است، و البته روشن است که به پختگي کامل نرسيده است، و نمي توان آن را روي دکمه خودکار گذاشت. براي تعميق آن و حمايت از آن چه به دست آمده، مي بايد زحمت کشيد. شرکت در انتخابات و تشويق گسترده ديگران به اين حوزه و دعوت از آنان براي رأي به جريان اصلاحات ضرورت تام دارد.
بنابراين، در روز جمعه 22 خردادماه 1388 همگي به طور گسترده در انتخابات شرکت کرده، و حرکت اصلاح گرايانه جاري کشور را پيش خواهيم برد و به تعميق دموکراسي و توسعه در ايران کمک خواهيم کرد.
دنياي اقتصاد: روز سرنوشتساز
«روز سرنوشتساز»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد است كه در آـن ميخوانيد؛ از ساعت 8 امروز مهلت تبليغات انتخاباتي رياستجمهوري به پايان ميرسد و نيروي انتظامي اعلام كرده است كه بر پايي هر نوع تجمع انتخاباتي ممنوع است و اگر ستادي انتخاباتي به قانون توجه نكنند، با آنان برخورد قانوني صورت خواهد گرفت.
البته ديروز عصر و شب گذشته تحركات تبليغاتي چهار كانديداي موجود به اوج خود رسيد و همين تجمعات هم نشان از برگزاري انتخاباتي پرشور دارد. در چنين شرايطي احزاب، تشكلها، گروهها، شخصيتها، مراجع و نهادهاي رسمي با صدور اطلاعيههاي گوناگون از تمامي مردم ايران دعوت كردند با حضور گسترده پاي صندوقهاي راي سرنوشت چهار سال آينده ايران را خود تعيين كنند.
البته انتخاباتي كه فردا در ايران برگزار ميشود، توجه رسانههاي خارجي را هم به خود جلب كرده است و گروههاي متعدد خبري و تصويري به ايران آمدهاند تا انتخابات را پوشش دهند. ولي هر چه هست، فردا روزي سرنوشتساز در تاريخ ايران خواهد بود و هر راي ايراني ميتواند در تعيين سياستهاي كشور طي چهار سال آينده موثر باشد، به خصوص اينكه در انتخابات اخير براي اولين بار مناظرههاي مستقيمي بين چهار كانديدا برگزار شد و همين مناظرهها هم شور انتخاباتي را در ايران به حد اعلا رساند. فردا روزي تاريخي براي ايران خواهد بود و همه ايرانيان همگام با هم پاي صندوقهاي راي ميروند. واجدين شرايط راي دادن در اين انتخابات 46ميليون و 200هزار نفر هستند و آن گونه كه وزارت كشور اعلام كرده است، رايگيري از ساعت 8 صبح فردا شروع ميشود و تا ساعت 6 عصر ادامه خواهد داشت و اگر نياز باشد، زمان رايگيري در چند نوبت يكساعته تمديد خواهد شد.
البته روال سالهاي گذشته چنين بوده كه معمولا در چند نوبت يكساعته زمان رايگيري تمديد شده است، ولي توصيه اين است كه مردم اول وقت پاي صندوقهاي راي بروند و برگههاي راي خود را به صندوقها بيندازند، ضمن آنكه توصيه ميشود حتيالمقدور رايدهندگان با خود قلم همراه داشته باشند تا براي راي دادن با مشكلي مواجه نشوند. همچنين طبق اعلام وزارت كشور هر نوع تبليغ هنگام اخذ راي ممنوع است و كساني كه به اين موضوع توجه نكنند، مطابق قانون متخلف انتخاباتي شناخته ميشوند و با آنان برخورد قانوني خواهد شد. وزارت كشور همچنين اعلام كرده است كه نتايج آرا به تدريج اعلام خواهد و اولين نتيجه انتخابات پس از شمارش حداقل پنجهزار صندوق راي اعلام ميشود و به تدريج نتايج جديد اعلام ميشود.
گزارشهاي تكميلي دنياي اقتصاد درباره شرايط برگزاري انتخابات را در صفحات خبر (2 و 8) بخوانيد.
مردم سالاري: تداوم 22 بهمن در 22 خرداد
«تداوم 22 بهمن در 22 خرداد»عنوتن يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم محسن دقت دوست است كه در آن ميخوانيد؛
چندي است که وارد چهارمين دهه از عمر پربرکت نظام جمهوري اسلامي شده ايم. اينکه مي گوييم پربرکت نه از روي کليشه و تعارفات معمول است، که باور داريم دستاوردهاي بي بديل انقلاب اسلامي را و توانش را در برآوردن آرزوهاي شيرين ايرانيان در طول صدها سال گذشته، آرزوهايي همچون آزادگي و استقلال حقيقي که صدسال پيش مردمان اين سرزمين برايش فداکارانه مبارزه کردند و از نثار جان و مال دريغ ننمودند. آري، در روزگاري که غربيان اينک مصدرنشين و زياده خواه، چپ و راست خويش را تمايز نمي دادند، اين اجداد ما بودند که حلاوت رستن از قيد و بندهاي اسارت بيگانگان و حکومتي آزاد و مردم سالار را چشيدند و ديگران نيز چون هميشه از ما گرته برداري کردند. مشروطه دستاورد بزرگي بود که ماحصل مجموعه انسجام مردمي و رهبري هوشمندانه علماي ديني و فرهيختگان ملي بود. عظمت قيام مشروطه آنجا نمايانتر است که بدانيم حضور مردم در صحنه و روشن گري هاي بزرگان در زمانه اي صورت گرفت که خفقان صدها ساله حکومت هاي ستم پيشه، تمامي ابزار و امکانات سرکوب شور و قيام مردم را در اختيار حاکمان وقت قرار داده بود.
اما ديري نپاييد که از شيريني اين ظفر شکوهمند جز تلخکامي و حقارت باقي نماند و روند حاکميت بازهم به قلدري و ديکتاتوري انجاميد.
اگر با هر عالمي که تسلط بر تاريخ معاصر ايران دارد در مورد مشروطه صحبت کنيد بي گمان در همان ابتدا برق غرور و افتخار را در چشمانش مشاهده خواهيد کرد. اما رفته رفته آن بشاشيت آغازين جاي خود را به چهره اي درهم رفته همراه با آه و افسوس فراوان خواهد داد. و شما کنجکاوانه خواهيد پرسيد که چرا؟ چه شد که ايرانيان از اوج استقلال و آزادي به خصيض استبداد و سرخوردگي رسيدند؟ چه عواملي سبب ايجاد شکاف و گسست در آرمان ملتي شد که حاضر شدند براي دفاع از شرف و عزت خود در مقابل گلوله و سرنيزه نيز بايستند؟ چه شد که هم اينان نظاره گر بردار رفتن بزرگي چون "شيخ فضل ا.. نوري" و بسياري ديگر شدند و دم برنياوردند؟
اين پرسش به ظاهر کم حجم پاسخي به بلنداي همان تاريخ مشروطه دارد. پاسخي پيچيده با دلايل پنهان و آشکاري که در هم فرو رفته اند و سعي در بازکردن اين کلاف سردرگم اتلاف وقت است و دردي را درمان نمي کند. ما بايد گذشته را چراغ راه آينده کنيم. مطمئنا عواملي چون تن دادن به نااهليها و دورشدن از اتکا به رهبران عالم و دلسوز و شکستن صفوف وحدت و پيوستگي مردم و اينکه عده اي سعي نمودند تا با ايجاد انحراف در مسير خواسته هاي حقيقي مردم، کليد آرمان هاي متعالي آنان را در جيب خودشان نشان دهند، مجموعه اي بودند که دست در دست يکديگر رفعت قيام مشروطه را به حقارت استبداد رضاخاني رساندند. تاريخ از اين بازي ها بسيار دارد. اگر جستجو کنيد که چرا پس از وفات حضرت رسول (ص) ماجراي "صغيفه" تحميل شد و آن رفتار با دخت ايشان صورت گرفت و به فاصله چندسال بعد بر يار و ياور هميشگي آن حضرت تاختند و امت اسلام حتي شهادت اميرالمومنين (ع) را در محراب مسجد و در حين خواندن نماز باور نمي کردند و همچنان که روزها و سالها سپري شدند ابعاد و عمق اين شکاف بيشتر و بيشتر شد، به ژرفاي مشابهات استدلالي رويدادهاي تاريخ پي مي بريم.
هموطن، در واقع فردا من و تو رسالت تاريخي خويش را به انجام مي رسانيم. ما وارث کشوري هستيم که وجب به وجب خاکش ناظر دلاوري مردان و زنان شجاع اين سرزمين بوده و از خون همين عاشقان دين و ميهن آغشته است. ما نبايد بگذاريم تا در "ضمير اميدوار" بنيانگذار نظام مقدس ما خللي وارد شود. ما نبايد بگذاريم که بدخواهان و بدطينتان بار ديگر موفق شوند تا اتحاد و همدلي مردم را از آنان بگيرند و بذر کينه و عداوت بپاشند تا خرمن خويش انباشته کنند. بي شک مفسدان و غارتگران حقيقي بيت المال هم ايناند که مي خواهند حلاوت سه دهه زندگي مستقل و سرافرازانه مردم ما را بستانند و با ايجاد فضاي ياس و بدبيني، خود بر گرده اين ملت سوار شوند. و چنان هاله معنويت و تقدسي دور خويش بسازند که حقوق اساسي ملت که پاسخگويي مسئولين را در مقابل کرده هايشان ايجاب مي کند فراموش شود. در صورتي که اين ملت هوشيار و آگاه است و اين کشور و نظام را به خوبي از سم پاشي ها محافظت کرده و مي کند تا زماني که آنها را به دستان مبارک صاحب حقيقي خود يعني حضرت بقيه ا.. (عج) برساند. آري، 22 خرداد 88 يادآور 22 بهمن 57 است، آينده ما و فرزندان ما در گرو آموختن از گذشته و ساختن آينده اي دارد که گذرگاه انتخابات فردا بدون شک از مهمترين ارکان اين سازه است. به اميد قبولي در اين آزمون تاريخي.
قدس:مشارکت سياسي نماد قدرت نرم افزاري
«مشارکت سياسي نماد قدرت نرم افزاري»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد؛فردا ايران اسلامي بار ديگر صحنه يکي از به يادماندني ترين حماسه هاي تاريخ انقلاب اسلامي خواهد شد تا به جهانيان ثابت کنند که جوانان و شهروندان اين جامعه در راستاي اداي دين خويش نسبت به دستاوردهاي نظام همواره در عرصه هاي سياسي و اجتماعي نقش آفريني نموده و توانسته اند تاکنون با خلق شگفتي هاي مثال زدني، در دفاع از آرمان جمهوري اسلامي استوار و مستحکم بمانند.
22 خرداد جغرافياي ايران شاهد يکي از پر شورترين صحنه هاي حماسي ملت سلحشور ايران مي باشد که فراز ديگري از افتخارات و توفيقات نظام را در حافظه تاريخي مردم ايران به ثبت مي رساند و بيانگر حضور همه جانبه مردم شهيد پرور کشورمان در صحنه انتخابات است.
فردا آحاد جامعه اعم از شهري و روستايي و طبقات گوناگون جامعه از صنوف مختلف، بر حسب تکليف در صفهاي طويل و فشرده، حماسه اي به يادماندني را در مقابل چشمان ناظران سياسي، تحليلگران بين المللي و چهره هاي ژورناليستي که براي ثبت و گزارش اين رخداد سياسي به ايران آمده اند به نمايش خواهند گذاشت.
انتخابات تجلي حضور و مشارکت سياسي مردم و عرصه تحقق اراده ملت براي تعيين سرنوشت خويش است، از اين رو داراي اهميت و جايگاه بلندي است و مردم نقش برجسته اي در ايفاي اين رسالت و تکليف بزرگ بر دوش خواهند داشت.
بر اساس اصل ششم قانون اساسي، در نظام جمهوري اسلامي ايران «امور کشور بايد به اتکاي آراي عمومي اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، اعضاي شوراها و نظاير اينها، يا از راه همه پرسي در مواردي که در اصول ديگر اين قانون تعيين مي گردد.»
بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي حضرت امام(ره) در ارتباط با اهميت مشارکت گسترده مردم در انتخابات معتقدند: «بايد همه شما، همه ما زن و مرد، هر مکلف، همان طور که بايد نماز بخواند، همان طور بايد سرنوشت خودش را تعيين کند.»
اساس نظامهاي مردم سالار مبتني بر مشارکت سياسي مردم است. امروزه اين نظامها ضريب مشروعيتشان را بر اساس چگونگي حضور مردم، محاسبه مي کنند. اگر در دموکراسي ها حضور مردم از درصد قابل قبولي برخوردار نباشد، نظامهاي سياسي مزبور، با بحران مشارکت روبه رو مي شوند. بدين ترتيب، براي بقا و دوامشان پيوسته به حضور مردم در سطوح قابل قبولي نياز دارند.
نظام مردم سالاري ديني در ايران که از دو پايه جمهوريت و اسلاميت برخوردار است، براي مقبوليت و عينيت بخشي به مشارکت سياسي مردم، مي بايد دوام و بقاي خود را از اين رهگذر تضمين نمايد.
مردم ايران همه مي آيند تا حمايت قاطع خود را از نظام اسلامي و دستاوردهايش به نمايش بگذارند. مردمي که تاکنون در عرصه هاي مختلف در انجام وظيفه خويش کوتاهي نکرده و در هر حوزه اي با وظيفه شناسي خود و موقعيت شناسي سربلند بيرون آمده اند، در اين برهه نيز نقش خود را به نحو شايسته اي ايفا خواهند نمود تا برگ زرين ديگري بر افتخارات جمهوري اسلامي بيفزايند.
لذا نقش پررنگ مردم در انتخابات به منزله تجديد بيعت با رهبري نظام و آرمانهاي جمهوري اسلامي است، تا از اين رهگذر ثابت نمايند پشتيباني شهروندان با وجود گذشت زمان نه تنها کم رنگ نگرديده، بلکه هوشياري و بيداري ملت همواره توانسته است پايه هاي نظام را از استحکام قابل قبولي برخوردار نمايد.
مشارکت در پاي صندوقهاي رأي، نماد اتحاد و يکپارچگي آحاد شهروندان فارغ از تعلقات حزبي، فرقه اي، قومي و مذهبي است، زيرا آنچه از درجه اهميت بالايي برخوردار مي باشد، اعتلاي قدرت، وحدت و يکپارچگي است که اين مهم از طريق حضور در انتخابات تحقق مي يابد.
حماسه حضور به نوعي نمايش اقتدار ملي است که جمهوري اسلامي به دليل پافشاري بر مواضع ايدئولوژيک خويش در معرض تهديدها از سوي جبهه استکبار مي باشد، ولي قراين و شواهد بويژه در حوزه نرم افزاري، گوياي اين واقعيت است که ايران به قدرتي تبديل شده که دنياي غرب را از هرگونه اقدام تهديدآميز نسبت به اين سرزمين اسلامي منصرف کرده است. تعاملات ايران و جهان غرب در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي بويژه در سالهاي اخير مؤيد اين اظهارات است.
شهروندان با نمايش حماسه وحدت خود عملاً تبليغات ماه هاي اخير دشمنان را که همواره در آستانه هر انتخاباتي با جوسازيهاي منفي تلاش مي کنند، شرايط جامعه را با سياه نمايي وارونه جلوه دهند، تا از اين طريق بر مشارکت مردم تأثير بگذارند، نقش بر آب نموده و هوشياري خويش را به اثبات خواهند رساند.
امروزه اين باور در ميان طيف وسيعي از صاحب نظران سياسي مبني بر تقويت پايه هاي نظامهاي سياسي از طريق ساز و کار دموکراتيک و بر اساس انتخابات، از جايگاه ويژه اي برخوردار است.
به سخن ديگر، اگر حضور پر شور و هوشمندانه هر شهروند ايران اسلامي را به منزله شليک تيري به قلب دشمنان نظام تعبير نماييم، سخني به گزافه و اغراق نگفته ايم.
انتخابات رياست جمهوري دهم يکي از بهترين فرصتها جهت نااميد کردن دشمنان اين نظام، در پاي صندوق رأي مي باشد تا از اين رهگذر بدخواهان انقلاب اسلامي را از پيگيري اهدافشان منصرف کنند.
مردم خداجوي، دفاع از آرمانهاي نظام را بر خود واجب مي دانند و در هيچ برهه اي در اين خصوص کوتاهي نکرده اند، به نحوي که حمايتهاي بي دريغ سالهاي دوران دفاع مقدس که نمونه مثال زدني از ملت ايران در پاسداري و صيانت از دستاوردهاي انقلاب اسلامي بر جاي گذاشته است، اکنون نيز با حضور پر شور توأم با شعور، بر گ زرين ديگري در کارنامه درخشان خود به ثبت خواهد رساند.
بدين ترتيب، آحاد شهروندان در انتخابات با شور وصف ناپذيري حضور خواهند يافت تا پاسخي عملي و عيني به تحليلهاي مغرضانه بدخواهان جمهوري اسلامي داده باشند.
صداي عدالت:چالش هايي كه رئيس جمهور آينده ...
«چالش هايي كه رئيس جمهور آينده در سياست خارجي با آنها روبهروست»عنوانه سرمقاله روزنامه صداي عدالت به قلم حسين عادلي است كه در آن ميخوانيد؛ اگرچه مشکلات اقتصادي و معيشتي مردم بهويژه اقشار کم درآمد از يک سو و احترام به کرامت و شرافت و آزاديهاي مردم از سوي ديگر از مهمترين چالشهاي رئيس جمهور آينده به شمار ميآيد، ولي واقعيت اين است که حل بسياري از مسائل اقتصادي در گرو ايجاد يک تعامل مناسب با جهان ميسر است. امروزه همه کشورهاي جهان بهويژه کشورهايي چون ايران همواره در تعامل و درگير با ديگر کشورها هستند و نميتوانند در انزوا باقي بمانند. ايران با داشتن موقعيت ژئوپليتيک و ژئو اکونوميک و نيز با برخورداري از گذشته تمدني بزرگ چه قبل و چه بعد از اسلام و برتر از همه با سر دادن شعارهاي آرماني انقلاب اسلامي نميتواند خودرا از صحنه بازي بينالمللي کنار بکشد. ايران مانند بازيکن فوتبال است که در وسط ميدان قرار دارد. اگر فعال نباشد گل ميخورد. دفاع از خودرا نيز بايد با همکاري و تعامل تاثيرگذار با ديگران پي بگيرد.
از اين روست که چالش سياست خارجي از مهمترين چالشهاي رئيس جمهور آينده است. وضع ما در صحنه بينالمللي نياز به بازسازي جدي دارد. به ياد داريم که کشورمان در چند سال گذشته با تهديد روبهرو بود و هر روز اخباري در مورد احتمال حمله نظامي آمريکا و يا اسرائيل به ايران در رسانههاي دنيا منتشر ميشد. از همين رو نيروهاي مسلح، ارتش و سپاه، ميبايستي آمادگي دفاع ميداشتند. انواع و اقسام تحريمها و تحقيرها بر کشور و بر مقامات ما تحميل شد و کشور ما توسط شوراي امنيت سازمان ملل به اتفاق آراء به عنوان تهديد کننده صلح و امنيت جهاني قلمداد شد. شيخ نشينهاي خليج فارس که در سالهاي قبل تازه عادت کرده بودند با احترام با ايران سخن بگويند به طور علني شروع به تبليغات منفي کردند. کار به آنجا رسيده که اعلام کردهاند شرکت در بازيهاي اسلامي در ايران مشروط به عدم استفاده از نام خليج فارس است. آن يکي ما را متهم ميکند که در کشورشان شورش بپا ميکنيم و اين يکي از سخنان غيررسمي يکي از مسولين اسبق کشور بهانهگيري ميکند و شاخ و شانه ميکشد. زماني که رئيس جمهور کشور در جلسه سران کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس شرکت ميکند حتي حرمت مهمان را نگه نميدارند و با آويزان کردن نام مجعولي از خليج فارس و محکوم کردن ايران از ميهمان عاليقدر ايراني خود پذيرائي ميکنند. هم اکنون نيز درصدد هستند پاي يک نيروي نظامي خارجي ديگر را به بهانه ترس و تهديد ايران به منطقه بکشانند. فرانسه براي اولين بار نيروي نظامي وارد امارات ميکند.
وفتي به اروپا ميرويم ميبينيم از روابط ما با اين کشورها فقط پوستهاي بس شکننده مانده است، پوستهاي بيمحتوا که در آن نه خبري از احترام هست و نه تفاهم و نه همکاري. هرچه هست تحريم هست و تحقير و تحديد و گاهي هم تهديد.
از اين دست نمونه ها کم نيست و هريک داستاني پر درد دارد.
اما وضع موجود نياز به رسيدگي و بازسازي سياست خارجي را دو چندان ميکند. به نظر اينجانب موارد زير را ميتوان برشمرد.
1- بازتعريف هدفها سياست خارجي و کارکردهاي آن: به مجموعه رفت و آمدهاي بدون هدف و بدون نتيجه و برنامهريزي نشده با ادبيات تند و تبليغاتي سياست خارجي نميگويند. هدف سياست خارجي عبارت است از حفظ امنيت کشور، تامين منافع ملي و ايجاد فرصت براي توسعه ملي و همه جانبه کشور. درسند چشماندار نيز راه رسيدن به اين هدفها تعامل موثر خوانده شده است. در مرحله نخست بايد در ادبيات و مفاهيم سياست خارجي، کارکرد و در ابزار آن بازنگري کرد. بهکارگيري ادبيات مناسب و هم شان خودمان و تاريخ تمدنمان و مذهبمان چيزي است که از ما انتظار ميرود. ابزارهاي سياست خارجي را بايد با نتايج آن سنجيد نه با گفتارهاي تبليغاتي آن. در شيوههاي کارشناسي نشده و اقدامات احساسي و بدون برنامهريزي و استفاده از عوامل غير متخصص و ناکارآمد بايد تجديد نظر اساسي كرد. سياست خارجي بايد به عنوان يکي از ستونهاي اصلي امنيت کشور به شمار آيد و آن را بايد به دست عوامل توانمند و با اراده قوي سپرد. بايد براي تدوين سياستها از همه ظرفيتهاي حقيقي و حقوقي کشور استفاده كرد، همانطور که در همه جاي دنيا چنين ميکنند. سياست خارجي بر سرنوشت همه مردم اثر ميگذارد و بايد براي تدوين و اجراي آن از همه کمک گرفت.
سياست خارجي بايد از امنيتي کردن کشورمان در جهان به طور جدي بپرهيزد و سياست تفاهم و همکاري را جايگزين آن کند. درگير شدن در يک گفتمان امنيتي و تهديد بسيار آسان است، ولي به کارگيري گفتمان هوشمندانه ديپلماتيک براي پيشبرد مقاصد عالي کشور و تامين امنيت و منافع ملي سخت است. ما بايد استفاده از اين راه سخت را دوباره از سر بگيريم. به هر روي چالش اول سياست خارجي بازسازي سياست خارجي از نظر مفهومي، نقش و کارکرد و عوامل آن است.
2- چالش رفع تحريمهاي اقتصادي: واقعيت اين است که کشورمان از هر طرف در محاصره اقتصادي قرار گرفته است. البته تحريمها در سالهاي قبل هم وجود داشت، ولي همه تحريمهاي سالهاي قبل تحريمهاي يک جانبه آمريکا بود که حتي در برابر آنها اروپا ايستادگي ميکرد و آنها را به مورد اجرا نميگذاشت و نسبت به آنها اعتراض ميکرد. اما در سالهاي اخير تحريمها چند جانبه و الزامي شده است و از سوي شوراي امنيت به همه کشورها ابلاغ شده که اين تحريمها را اعمال کنند و گزارش اجراي آن را به کميته نظارت براين تحريمها بدهند. اين تحريم از دو جنبه قابل بررسي است: يکي از منظر خارجي و ديگري از ديدگاه داخلي.
از منظر خارجي مسلما همه ما ميگوئيم که اگر اين اقدامات براي به زانو درآوردن ايران باشد ملت ما در برابر آن مقاومت ميکند و اين تحريمها اثري براي کوتاه آمدن ما در صرفنظر کردن از حقوقمان ندارد. اما جنبه ديگر اين تحريمها اين است که اين اقدامات هزينههاي سنگيني بر ملت ما وارد ميآورد. اقتصاد ما را تحتالشعاع خود قرار ميدهد. درست است که اقتصاد ما بزرگ است و سالها طول ميکشد تا آثار اوليه آنها ظاهر شود، ولي چه کسي است که از نتايج منفي آن بر اقتصاد غافل شود. سوال اصلي اين است که آيا نميتوانستيم و نميبايست از اين ديپلماسي پر هزينه پرهيز کنيم؟ آيا تنها راه براي احقاق حقوقمان پرداخت چنين هزينههاي گزاف از جيب ملت بود؟
چالش پيش روي رئيس جمهور آينده اين است که براي کاهش و حذف کليه تحريمها به نحوي مناسب برنامهريزي کند و با اتخاذ يک ديپلماسي اقتصادي فعال نه تنها تهديدها و تحديدهاي اقتصادي را از بين ببرد، بلکه با استفاده از ابزار سياست خارجي فرصتهاي اقتصادي را افزايش دهد و موجبات رشد و شکوفائي اقتصاد كشور را فراهم کند، اشتغال را افزايش دهد و امكان حضور اقتصادي مديريت ما، نيروي تخصصي ما و ابتکارات ما را در بازارهاي جهاني فراهم آورد. اين ديپلماسي براي ما عزت و سربلندي ميآورد. تحريم اقتصادي نه فقط تحديد فرصتهاست، بلکه تحقير کارآفرينان ما و محروم کردن جوانان ما از اميد به آينده است. دولت آينده نبايد از اتخاذ ديپلماسي که فرصت اقتصادي را در اختيار مردم قرار ميدهد و جوانان را به آينده اميدوار ميکند نگران باشد.
3- روابط با آمريکاي جديد: آمريکا و ايران گرچه روابط رسمي ندارند، ولي همواره با يکديگر درگيرند و تعامل منفي، و گاه مثبت، دارند. بزرگترين تهديد کننده امنيت ما آمريکا بوده است و ما نيز آن را بزرگترين دشمن دانستهايم و براي دفاع از خودمان از هيچ کوششي فروگذار نکردهايم. آمريکا در سالهاي گذشته در شرق و غرب، علاوه بر جنوب، هممرز ما شده است و با بالا گرفتن تنش ميان دوکشور، کار را به تهديد نظامي رسانده است. مسائل مربوط به آمريکا به صورت مستقيم يا غيرمستقيم بر بسياري از روابط ما با جهان و فرصتهاي اقتصادي ما اثرگذار است. گرچه ما ميتوانيم آن را ناديده بگيريم، ولي صورت مسئله را نميتوانيم پاک کنيم، چرا که آثار آن هر روز به سوي ما جاري ميشود و ما را به شيوهاي منفعلانه وادار به موضعگيري ميکند. بنابراين ما بايد خود با رويکردي فعال برنامهريزي لازم را به عمل آوريم. اکنون که آمريکا با انتخاب رئيس جمهور جديد ژست يک ديپلماسي تازه را نسبت به ايران گرفته زمان آن فرا رسيده که ما هم برنامهريزي لازم را براي پاسخ و يا مقابله با آن انجام دهيم. اوباما پيام جديد به رهبري و ملت ايران فرستاد، لحن خودرا تغيير داد، عنوان جمهوري اسلامي را براي اولين با به نشانه به رسميت شناختن و آمادگي براي تعامل با آن به کار برد، براي گفتگو بدون قيد و شرط اعلام آمادگي کرد و ايران را براي مذاکرات افغانستان و جي 8 دعوت کرد. در مقابل، مقام معظم رهبري نيز پاسخي در خور و حساب شده و کارشناسي شدهاي را به وي داد. اين اتفاقات زمينه لازم را براي يک برنامهريزي حساب شده فراهم ميکند. دشمنان ملت و نظام ما از هرگونه تحول در روابط ما با آمريکا و حتي هرگونه گفتوگو ميان دو كشور هراس دارند، زيرا ميدانند که ممکن است به ارتقاء جايگاه ما در جهان منجر شود و لذا به شدت ميخواهند جلوي آن را بگيرند. واقعيتهاي منطقه ما نشان ميدهد که ايران و آمريکا در عين اختلاف بر سر برخي موضوعات از منافع مشترکي برخوردارند. همين امر ميتواند زمينه همکاري آنان را فراهم کند. البته اين کار پيچيدهاي است که بايد با درايت لازم انجام شود.
4- موضوع هستهاي: پرونده هستهاي ما بايد در شوراي امنيت بسته شود. اين کار از طريق ناديده گرفتن و دشنام دادن به قطعنامهها ميسر نيست. نياز به برنامهريزي حساب شده دارد. ميتوان چشم خودرا بست، ولي واقعيت اين است که سايه اين پروند بر بخش وسيعي از روابط خارجي ما گسترده شده است. پيشرفتهاي خوب ايران در اين حوزه ميتواند زمينه اعتماد به نفس ما و تعامل را افزايش دهد. پرونده هستهاي از آن چنان اهميتي برخوردار است که نبايد آن را تبليغاتي و براي هدفها داخلي استفاده كرد. موضوع هستهاي آنچنان که گاهي تبليغ ميشود يک بازي مجموع صفر نيست، يعني لازم نيست براي جلب اعتماد جهاني و تعامل با آنها از حقوق حقه خود صرفنظر کنيم. ميتوان مانند بسياري از کشورهاي ديگر هم از تکنولوژي برخوردار بود و هم اعتماد ديگران را جلب کرد. اين کار به هوشمندي، صبر و حوصله و حسابگري نياز دارد.
5- روابط با کشورهاي منطقه: کشورهاي منطقه براي ما از اهميت امنيتي زيادي برخوردارند، کما اينکه به لحاظ اشتراکات تاريخي، فرهنگي و مذهبي از اولويت ويژهاي نيز برخوردارند. آسياي ميانه، خليج فارس و خاورميانه مناطقي هستند که ايران بايد به آن اولويت ويژه بدهد و از مزيتهاي نسبي خود استفاده کند. ايران حق دارد نسبت به تمامي تحولاتي که در اين مناطق رخ ميدهد حساس باشد و اقدامات لازم را براي حفظ منافع خود به عمل آورد. اما روابط ما بهويژه با عربهاي مسلمان به شدت نياز به اعتماد سازي و بازسازي دارد. اعراب از هرگونه تحول مثبت در جايگاه ايران در جهان و هرگونه تحول در روابط بين ايران و آمريکا هراس دارند و از هر کوششي جهت جلوگيري از آن فرو گذار نميکنند و در اين ميان جنگ تبلغات مختلفي برعليه ما بهراه انداختند. گوئي که سياست استمالت زياد از حد و حساب نشده به ايشان جواب معکوس داده است.
6- روابط با اروپا : اروپا، از شرکاي قديمي ايران، امروزه روابط خود را به حداقل ممکن رسانده است. در واقع، تحت تاثير انواع تحريمهاي بين المللي همکاريهاي موثر اقتصادي ميان ايران و اروپا تقريبا قفل شده است. اروپا زماني با درايت در سياست خارجي خود برابرآمريکا ايستادگي كرد. چه در مورد تحريمها که بيانيه داد و چه در مورد هستهاي که سعي در منعطف کردن آمريکا داشت. اما امروز از هر نظر متحد آمريكا و در برخي موارد حتي پيشتاز است. بايد اين روابط را بازسازي كرد. اروپا و ايران ميتوانند به تامين منافع ملي يکديگر کمک کنند. نيازهاي اقتصادي و امنيتي و استراتژيک يکديگر را درک و به آن کمک کنند. ايران براي اروپا و اروپا براي ايران دارائي مهم و ارزشمندي هستند.
7- ديپلماسي انرژي: از بزرگترين مزيتهاي کشور داشتن منابع سرشار انرژي فسيلي است که جهان حداقل تا 50 سال آينده همچنان به آن نيازمند است. برنامهريزي براي ديپلماسي انرژي بايد در اولويت قرار گيرد. اعمال اين ديپلماسي در ارتباط تنگاتنگ با توسعه منابع انرژي کشور در داخل و برنامهريزي اقتصادي و نيز چگونگي تعامل با جهان امکان پذير است.
راقم اين سطور برآن نيست همه موضوعات مهم سياست خارجي را برشمرد و در اين مختصر تنها به چالشهاي بزرگ اشاره دارد، اما روابط با کشورهاي چين، روسيه و هند نيز از اهميت فوقالعادهاي برخوردارند. از همين رو لازم است تمهيدات لازم براي توسعه زمينههاي همکاريهاي سياسي، بينالمللي و اقتصادي به صورت توامان فراهم آيد. همکاري استراتژيک ايران بهويژه با چين و هند و تا حدودي با روسيه براي تامين امنيت در آسيا در آينده بسيار مهم خواهد بود. در عين حال بايد با يک ديپلماسي قويتر همکاريهاي خودرا با کشورهاي آسيائي و آفريقا و آمريکاي لاتين ادامه داده و برنامههاي نويني براي آن طراحي کنيم.
در يک کلام سياست خارجي ما بايد به دور از هدفها داخلي گروههاي سياسي منافع ملي و فرصتهاي ملي توسعه ما را هدف بگيرد و با يک ديپلماسي فعال و تاثيرگذار اعتماد سازي و تنشزدائي کند و از ايجاد هزينه براي ملت و کشور بپرهيزد و موجبات عزت و سربلندي هر چه بيشتر کشور را فراهم كند.
با انتخاب مناسب از يك سياست خارجي پويا كه متضمن عزت و سربلندي هر چه بيشتر ايران باشد برخوردار خواهد گرديد.
آفرينش: سياست خارجي، تعامل يا تقابل
«سياست خارجي، تعامل يا تقابل»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم دکترمحمدمهدي مظاهري است كه در آن ميخوانيد؛ درحالي که اقتصاد در تبليغات انتخاباتي کانديداها بدليل مشکلات فراروي جامعه به محور اصلي بدل گرديده است وهرکدام به نوعي به نقد وبيان عملکردها مي پردازند. بااين وجود به نظر مي رسد که نحوه تعامل با جهان خارج و تدوين سياست خارجي مدرن که برآيند منافع ملي کشور باشد، همچنان جايگاه ويژه خود را حفظ کرده است. کارشناسان اقتصادي براين باورند که رشدوتوسعه جامعه در گرو ثبات امنيت سرمايه و جذب سرمايه گذاري هاي خارجي است. چرا که بدون تعامل مثبت با جهان خارج و رعايت قوانين حاکم بر نظام بين الملل نمي توان به رشد وتوسعه پايدار دست يافت.
از منظر ديگر، جايگاه ژئوپليتيکي و ژئواستراتژيکي و نوع نگاه قدرت هاي منطقه، اجازه انزواي سياسي را به ايران نمي دهد. ازاين رو ايران ناگزير به نقش آفريني در معاملات پيچيده قدرت در خاورميانه است. اما درمورد اينکه چهار کانديداي حاضر در عرصه انتخابات چه شعارهايي را براي سياست خارجي ايران و فعاليت دراين زمينه انتخاب کرده اند واستقبال عامه مردم تا چه حد است تا مشخص شدن قطعي نتايج انتخابات آتي نمي توان به درستي پيش داوري نمود. با اين وجود به نظر مي رسد که دو عنصراصلي درسياست خارجي مطرح است تعامل يا تقابل با جهان خارج.
در واقع سياست خارجي برآيند اقتدار گرايانه تخصيص ارزشها دربرخورد با يکديگر است که يک واحد سياسي از مجموعه توانايي ها وقابليت هايش جهت بهره وري و استانداردهاي مطلوب استفاده مي کند. بطوريکه بعد خارجي مي تواند در سطح ارتباط با دولت ها، ملت ها وسازمان هاي بين المللي تجلي يابد. آنچه مسلم است ايران بدليل تاثيرگذاري در مسائل خاورميانه، روند صلح اعراب واسرائيل و ترتيبات جديد امنيت منطقه خليج فارس و چگونگي پيشبرد اهداف صلح آميز هسته اي ازيک سو وتنظيم مناسبات با آمريکا درسال هاي اخيردچار چالش هاي اساسي درعرصه سياست خارجي است.
چراکه تاکيد بر استفاده از روش هاي ستيزه جويانه وتحريک کننده فرصت مغتنمي براي آمريکا وبرخي ازکشورهاي اروپايي فراهم ساخته که باطرح « ايران هراسي» در منطقه، مداخله پايدار خود را در منازعات خاورميانه توجيه نمايند. در بحث پيشبرد اهداف صلح آميز هسته اي بدون ترديد هيچ يک از کانديداها حاضر به عدول از منافع ملي ودستاوردهاي درخشان آن نيستند پس اصل حفظ اين بحث وتداوم چرخه کامل سوخت هسته اي فصل مشترکي است با اين وجود، چگونگي تداوم اين فرايند دشوار محل مناقشه است، چرا که درچندسال اخير برغم دستاوردهاي درخشان دراين عرصه مهم، بدليل اتخاذ رويکرد تقابل با جهان غرب شاهد تشديد فشارهاي بين المللي واجراي مکانيزم هاي تنبيهي از مجراي شوراي امنيت عليه کشور بوديم. لذا بحث اعتمادسازي دوسويه و مطرح شدن ايجاد کنسرسيوم مشترک غني سازي اورانيوم درمنطقه از شعارهاي انتخاباتي بعضي کانديداهاست. واما بحث نقش آفريني ايران در روند صلح اعراب واسرائيل وتعامل با گروه هاي فلسطيني ازديگر مسائل مطروحه مي باشد. درنقد روند سياست خارجي ايران نسبت به مسئله فلسطين ونحوه تعامل با اعراب بايد گفت دراصل حمايت از گروه هاي فلسطيني واحقاق حقوق آنان نبايد دچار ترديد شد. با اين وجود برخي تندروي ها وناديده گرفتن واقعيت هاي موجود منطقه مي تواند ضمن تضعيف موقعيت ايران درمنطقه، معادلات را پيچيده سازد.
بي ترديد اصل بکارگيري سازمان هاي بين المللي و منطقه اي از جمله سازمان کنفرانس اسلامي ونيز ايجاد وحدت رويه درميان کشورهاي مسلمان منطقه مي تواند در کاهش منازعه وحل وفصل مسئله مهم قلمداد گردد. دريک بررسي کلي واجماع موجود ميان نخبگان جامعه براي ايجاد توسعه پايدار وبرقراري امنيت در کشور نيازمند ارائه الگوي جديدي ازسياست خارجي تعامل گرا با محيط بين الملل هستيم. چرا که ايران بابيش از70 ميليون نفر جمعيت، موقعيت ژئوپليتيکي استثنايي وتوان اقتصادي ونظامي قابل توجه يکي از کشورهاي عمده خاورميانه محسوب شود. ولي ازلحاظ جريان تجارت جمهوري اسلامي ايران در رديف 90 کشورها يا به عبارتي جز کشورهاي متوسط از لحاظ شاخص هاي توسعه انساني به حساب مي آيد.