ما با شاه ایران ارتباط های نظامی و غیر نظامی خوب و بسیاری داشتیم اما بعد از اینکه مردم تصمیم گرفتند انقلاب کنند ما هم موید انقلاب و امام بودیم.
سلطان قابوس تصمیم گرفت هیاتی را برای دیدار با رهبر ایران اعزام کند.من در سخت ترین زمان به عنوان نخستین هیأت خارجی به دیدار امام خمینی ره رفتم.در همین زمان ما با یمن جنوبی در حال نزاع و جنگ بودیم.من دیدم فرصت خوبی است تا از ایشان درباره این جنگ و نوع برخورد ما با حوادث پیش آمده سوال کنم.
به ایشان گفتم که یک دولت عربی غیر اسلامی در یمن جنوبی حاکم شده است. من توقع داشتم که بگوید این ها مارکسیست هستند و دین ندارند و باید با آنها جنگید.اما ایشان خیلی مختصر و مفید در یک جمله جواب دادند که : این ها با اسلام آشنا نیستند و باید بار دیگر اسلام را به آنها تعلیم داد.این نشان میداد که امام مصلح بود.
او در یک خانه ساده زندگی می کرد.خانه دو اتاق داشت . یکی برای استراحت و دیگری برای دیدار با مردم. ما وقتی با او دیدار کردیم که حدود نیم میلیون نفر بیرون از خانه منتظر دید.