۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۰۱۹۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۰ - ۱۵-۰۵-۱۳۸۸
کد ۸۰۱۹۰
انتشار: ۰۹:۴۰ - ۱۵-۰۵-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم: آقاي جهان

«آقاي جهان» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ جام جم به قلم محمود اكرامي است كه در آن مي‌خوانيد؛گاهي واژه‌ها، بيش از توان خودشان باراني‌اند و حاصلخيزي زمين را به يادش مي‌آورند، گاهي واژه‌ها دروازه‌هاي بهشت مي‌شوند و انسان بودنمان را يادآور مي‌شوند تا لبخند بزنيم و در استقبال يوسف‌ترين عزيزي كه مي‌شناسيم سماع كنيم. گاهي واژه‌ها، پيامبران زلالي و زيبايي مي‌شوند و آسمان را در گوش پرندگاني كه پرواز در بال‌هايشان خميازه مي‌كشد، زمزمه مي‌كنند.

«انتظار» واژه شيريني است كه فرهادهاي تاريخ بيستون بيستون تجربه‌اش را لبخند مي‌زنند و خسروي مي‌كنند.

«انتظار» كليد واژه حيات است تا بتوانيم بهانه‌اي براي دويدن و رسيدن داشته باشيم، اين را دلم مي‌گويد كه به خودش نزديك‌تر است؛ بايد كسي بيايد، تا كبوتران چاهي آسماني شدن را تجربه كنند، بايد‌كسي بيايد تا بي‌گناهي گياهان را به يادشان بياورد.

بايد كسي بيايد تا برادري مردم جوانه بزند و جهان جوان بماند.

تا انجماد لبخند خيابان را با تموز چشم‌هايش به فردا برساند.

كسي كه مي‌داند دريا به كدام سمت مي‌دود، و درختان به كدام سمت مي‌وزند. كسي كه مي‌داند دريا در سرشاخه‌هاي كدام جنگل جريان دارد و آسمان در كدام سو آبي‌تر است. و كدام سپيده ما را به خورشيد مي‌رساند. كسي كه تنها پرندگاني كه تازه از ييلاق آمده‌اند نامش را به صراحت بيان مي‌كنند.

مهربا‌ن‌تريني كه دست‌هاي نيايش درختان براي آمدنش دعا شده‌اند و تمام شب را ستارگان بيدار مانده‌‌اند تا آمدنش را مژدگاني بگيرند.

اي آسماني مرد ممكن! خميازه دره‌ها و سكوت سرد كوهستان تنها به پاي تو پايان مي‌يابد و جهان در قدم‌هاي توست كه با تمام كوه‌ها و درختان و درياهايش به سماعي ابدي مشغول است.

حالا باراني از تو مي‌وزد.

دارد صداي پاي تو مي‌آيد
مي‌ريزد از زبان درختان گل

آقاي جهان! انتظار بهانه خوبي است تا بودنمان آغاز شود و تا آفتابي فردا نماز زيارت بخوانيم و تمام تاريخ را يك روزه ورق بزنيم.

راستي فردا چقدر دير است و دور، اما من آمدن و ديدنت را نزديك مي‌بينم، نزديك‌تر از آنچه كه در توان واژه بگنجد، نزديك‌تر از آنچه كه جهان پلكي بتكاند. نزديك‌تر در طلوع خورشيد از دامن دريا، نزديك‌تر از لبخند واژه‌ها، و نگاه ملتمس گل‌هايي كه سرخ ايستاده‌اند تا تولدت را به جهان تبريك بگويند. حالا عاشق‌تر از قبل به استقبالت مي‌دوم.

تو مي‌آيي. همين فردا كه نيمه شعبان است. فردا؟! فردا چقدر دور است!! انتظار، ريش جهان را سپيد كرده است، و من چقدر بايد لحظه‌لحظه آب شوم و در پايت بدوم.

لحظه وصل چون شود نزديك
آتش عشق تيز گردد.

تو مي‌آيي همين فردا، اين را كبوتراني مي‌گويند كه سپيدي بال‌هايشان سياهي شب را به صبح مي‌‌كشاند. تو مي‌آيي! اين را درختاني مي‌گويند كه به پاي آمدنت خيابان در خيابان در طول حياتشان سبز ايستاده‌اند. تو مي‌آيي، اين را از حركت سرشار و دائمي چشمه‌ها و ركوع بي‌شمار بيدهاي مجنون و از گوژپشتي جهان مي‌توان فهميد. فردا تو مي‌آيي، اين را دلم مي‌‌گويد كه هر روز دو‌ركعت نماز عشق مي‌خواند. فردا «نرگس» نام تمام گل‌هايي است كه سر از خاك بيرون آورده و تا عمق افلاك براي زيارتت قد كشند.

فردا «نرگس» باراني مي‌شود تا خشكسالي زمين را به دريا برساند.

فردا، تو، عزيزتريني كه مي‌شناسم. طلوع مي‌كني و انسان بودن مردم را به يادشان مي‌آوري.

من و گل‌هاي آتشي، ديريست
مي‌كشيم انتظار فردا را

رسالت: انتظار كرامت و كوشايي

«انتظار كرامت و كوشايي» عنوان سيرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم سيد مسعود علوي است كه در آن مي‌خوانيد؛فردا سالگشت طلوع آفتاب هدايت و عدالت و اميد آفرينش، حضرت مهدي موعود ارواحنا و ارواح ‌العالمين له الفداء است؛ هم او كه نور نبوي، عدالت علوي، فضيلت فاطمي، حلم حسني و حريت حسيني در وجود مقدسش مشعشع است و تمام هستي در انتظار قدومش لحظه مي‌ شمارند و از دستان مسيحايي ‌اش احياي زمينيان و تحويل خجسته زمان را خواهانند.

انتظار مصلح و منجي، مبحثي جهانگير است و انتظار موعود آسمان، انتظار استقرار و استمرار عدالت در سراسر گيتي است.
مهم ‌ترين مطالبه انسان امروزين، قسط و عدل فراگير است و بزرگ ترين درد بشر، فقدان عدالت و گسترش بي‌ حصر ستم در جاي جاي جهان مي‌ باشد. در اين ميان، آنچه مورد غفلت جامعه جهاني است و تحقق آرمان عدالت جويان را به تاخير انداخته، جدايي ‌آرمانخواهي از عملگرايي است؛ منتظر مصلحند و خود از اصلاح به دورند، جوياي منجي ‌اند و براي نجات خويش جنبشي ندارند و خواهان خيزشند و به سوي خلاصي نمي‌ خيزند. اگر همگان به باورهاي بيداري آفرين شيعه رسند، درمي ‌يابند مصلح كل، زماني خواهد آمد كه افكار عمومي مهياي برپايي حاكميت حقيقت باشد و اعمال عمومي، نشانگر اقبال به سوي حكومت عدل و براندازي فقر و فساد و تبعيض باشد. شيعه با ملاحظه تاريخ عبرت آميز آل عصمت، به اين نتيجه رسيده كه عدالت با عزلت و نصيحت به دست نمي‌ آيد. اميرمومنان علي ‌(ع) آنگاه بر مسند حكومت ديني نشست كه افكار و اعمال عموم، تشنه فضيلت گشت و اقبال مردم به سوي فلاح و صلاح، نمايان شد. بيست و پنج ‌سال زندگي حضرت امير (ع) و هزار و اندي سال از زندگي مبارك  ائمه‌ هدي (ع) به واسطه‌ رويگرداني اعتقادي و عملي مردم از حقيقت و حق، در دوري از مسند مردمسالاري ديني گذشت و تاريكي غفلت ها و جهالت ها، راه روشن هدايت و عدالت را مسدود نمود.

در تاريخ معاصر نيز هر زمان و هر جا مسلمانان دچار عدم آگاهي و فقدان تحرك و مجاهدت شده ‌اند، دست سيه‌ كاران و ستمگران براي سلطه و اجراي سياست هاي استكباري، مبسوط گشته و سايه‌ سياه سيطره تا قلب سرزمين‌هاي اسلامي نيز گسترش يافته است.
ملت ما كه اسوه بارز انتظار آگاهانه است، مي‌ داند كه  عدالتخواهي بايد قرين قدرت باشد ؛ «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط.» سفيران سعادت ‌‌گستر آسمان با بينه و قانون براي قوام قسط در زمين آمده ‌اند اما؛ «و انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس.» آنان براي تحقق اين آرمان و غايت مقدس، نياز به قدرت آهنين مفيد (سلاح) و مجاهدت دارند و مي‌ دانند كرامت انساني با كوشايي حاصل مي‌ شود.

شيعه مي ‌داند نصرت الهي، قطعي است اما فقط براي آنان كه  آزمون‌ هاي سخت و دشوار را با سرافرازي سپري مي‌ سازند؛ «و لنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات.» آنگاه استقامت و انتظار، نتيجه خواهد داد؛ «‌و بشر ‌الصابرين.»

زماني كه اهل حق، تكليف خود را فراموش كردند و از فرامين الهي سرباز زدند و تنگه «احد» را رها كردند و راه نفوذ دشمن را بازگذاشتند و عدالتخواهي را فداي منافع شخصي نمودند، سرنوشت شكست را براي خود رقم زدند و همان ‌گاه، خداوند متعال آيه ‌اي را در شماتت آنان نازل فرمود؛ «و كاين من نبي  قاتل معه ربيون كثير فما وهنوا لما اصابهم في سبيل ‌الله و ما ضعفوا و ما استكانو و الله يحب الصابرين.» (چه بسيار كساني كه همراه پيامبران مي ‌جنگيدند و مجاهده مي‌ كردند اما هرگز در برابر سختي ها سست نشدند و به ضعف و زبوني نگراييدند و خداوند، اهل صبر و استقامت را دوست دارد.)

اكنون كه ما داعيه ‌دار مبحث مهدويت و علمدار عرصه‌ انتظاريم، نبايد در انجام وظايف محوله، سستي نشان دهيم. ما كانون توجه جهانيان هستيم و به نيكي مي ‌توانيم جامعه سرآمد و كارآمد ديني و ولايي را به ديدگان دنيا بنمايانيم. ارتباط ما با موعود منتظران بايد دو سويه باشد؛ هم كردار خويش را به سيره‌ آسماني آن حضرت نزديك كنيم و هم اينكه به گونه ‌اي بينديشيم و عمل كنيم كه خرسندي امام زمان را حاصل نماييم. اگر منتظر حقيقي خورشيديم، در تاريكي به سر نبريم و خود، چراغي هر چند كم فروغ بيفروزيم. اگر طالب عدالت گيتي گستريم نبايد با بي ‌تدبيري و كم‌ كرداري خود، معضلاتي همانند گراني، فقر، بيكاري و تنگي معيشت را دامن بزنيم و حكومت و قسط و عدل را در راه مطامع سياسي و چرب و شيرين دنيا و منافع شخصي، به مسلخ ببريم. بايد به اين باور برسيم كه حكومت حقه مهدوي با تكيه بر ايمان و عمل صالح و انديشه و بازوي يكايك مردم، محقق خواهد شد نه با صرف زبان و زمزمه و اشك و آه. ميلاد مسعود حضرت حجت بن‌ الحسن العسكري (عج) بر تمام آزاديخواهان و عدالت جويان دنيا مبارك باد.

اعتماد ملي:كدام انقلاب مخملين؟ چگونه؟

«كدام انقلاب مخملين؟ چگونه؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم عماد افروغ است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها منتظريم، تا بالاخره ببينيم كه دادستان و قاضي و ديگر افراد مرتبط با پرونده بازداشت‌شدگان اخير چگونه و با استناد به چه ادله‌اي مي‌خواهند ثابت كنند كه بازداشت‌شدگان و متهمان اخير، سران جريان‌ساز انقلاب مخملين در ايران بودند؟

به عنوان يك روش‌شناس كه سال‌‌هاي بسياري را صرف پژوهش كرده‌ام. معتقدم متهم كردن يك فرد به جريان‌سازي انقلاب مخملين چندان آسان نيست، زيرا انقلاب مخملين تصميمي نيست كه يك شبه اتخاذ شود و عده‌اي در كمتر از يك ماه آن را به سرانجام برسانند و به هدف‌شان برسند، بلكه زيربناهاي تاريخي، اجتماعي و فرهنگي بسياري مي‌خواهد. براي همين نيز سخت معتقدم آنچه در قالب برگزاري اين دادگاه‌ها به نمايش گذاشته شده است نه‌تنها ارتباطي با يك حركت مخملين نداشت، بلكه حتي يك اعتراف معمولي هم نبود.

در اين دادگاه شاهد حضور افرادي بوديم كه پس از گذراندن چند روزي در زندان، تحليل‌هايشان تغيير كرده بود و حالا به اين نتيجه رسيده بودند كه نگاهشان در گذشته درست نبوده است،‌بنابراين تغيير ديدگاه را چطور مي‌توان به برنامه‌ريزي براي انقلاب مخملين ربط داد؟ چرا بايد عده‌اي دستگير شوند، آن هم تنها براي تنبه و اصلاح ديدگاه، فكر و عقيده‌شان يا حتي اينكه معتقد بودند تقلبي صورت گرفته است؟ مگر در اين ميان پولي دريافت شده است؟ كداميك از معترضان اين معترفان چه جرياني را سازماندهي كرده بود، كجا جريان‌سازي كرده بودند و ملت را كجا جمع كرده بودند و به آنها درس انقلاب مخملين داده بودند كه باقي بي‌خبر هستند و تنها ضابطان قانوني باخبر؟ آيا در جريان پخش مشروح دادگاه حرفي از استخدام اين افراد به دست قدرت‌هاي خارجي شنيديم يا اينكه اين افراد پا به ميدان گذاشته بودند تا نظام جمهوري‌اسلامي ايران را از اساس و جوهره تغيير بدهند و به ساختار تازه‌اي برسند؟ اصلا بحث ارتباط با خارجي‌ها و خط گرفتن را هم اگر كنار بگذاريم، با كدام عينك واقع‌بيني مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه محمد عطريانفر و محمدعلي ابطحي چنين قدرتي در اختيار داشتند؟ چطور است كه دو چهره مانند ابطحي و عطريانفر كه هميشه از مديران ميانه بوده‌اند به يك باره داراي چنين قدرت براندازانه‌اي شده‌اند؟ اگر اين نيست شايد هم موقعيت و پايه‌‌هاي نظام براي تغيير قدرت زيادي نمي‌خواهد!

برادران من! انقلاب مخملين تعريف روشني دارد، زيربناهايي مي‌طلبد، به اين آساني‌‌ها نيست كه هر كس كه اعتراض كرد، نافرماني مدني كرد يا بر حسب ذهنيت خود تن به تصميمي ندارد، را خيلي زود به عنوان نشانه‌اي از وقوع انقلاب مخملين تعبير كرد.

به عنوان يك جامعه‌شناس مي‌گويم و نه از منظر سياسي! چه كسي و با چه استدلالي مي‌تواند ثابت كند كه حضور مردم در خيابان‌ها و اعتراض‌شان نسبت به شرايط اخير ناشي از هدايت و تصميم محمدعلي ابطحي و عطريانفر بود؟ چرا موقعيت و قدرت افراد را براساس واقعيت‌هاي موجود مورد قضاوت و كنكاش قرار نمي‌دهيد؟ مردم ايران يك حركت خودجوش داشتند، رسانه خارجي نبود، پولي نگرفته بودند و در ميتينگي به آنها نگفته بودند «ملت پيش به سوي انقلاب مخملين!» تنها ذهنيت حاكم بر افكارعمومي اين ماجرا را پيش مي‌برد. چرا شعور مردم و ملت را دست كم بگيريم و فكر كنيم ملت و افكار عمومي هميشه بايد دنباله‌رو باشند و خود قادر به گرفتن هيچ تصميم جمعي نيستند، كاش در جريان اين محاكمات و تئوري‌پردازي‌ها ذره‌اي هم واقعيت‌هاي موجود را لحاظ مي‌كرديم.

كجاي قانون اساسي آمده است كه اعتراض مدني و آرام جرم است؟ اين افراد كه در بازداشت به سر مي‌برند، كجاي اين پروسه، قانون اساسي را از بيخ و بن ناديده گرفته‌اند، كسي كه در صدد انقلاب مخملين است كه مدام پافشاري نمي‌كند تا حقوق قانوني كه قانون اساسي برايش در نظر گرفته در جامعه پياده شود، مگر اينكه قانون اساسي ما دستورالعمل دستيابي به انقلاب مخملين باشد و ما بي‌خبر، زيرا خواسته مردم كوچه و خيابان انقلاب مخملين نيست، بلكه استفاده از تمام آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي قانون اساسي است.

از سوي ديگر انقلاب مخملين نسخه‌اي است كه تنها در جغرافياي سياسي خاصي پياده مي‌شود. كشورهاي سوسياليستي اروپاي شرقي كه سال‌ها زير نوع كمونيسم شوروي بودند تنها بخش‌هايي هستند كه اين نسخه ناقص در آنها عمل كرده است. دليل اصلي وقوع انقلاب مخملين در اين كشورها هم منش ديكتاتوري حاكم بر آنها بوده است، آيا كسي مي‌پذيرد كه به لحاظ ساختار سياسي دولت ايران منش ديكتاتوري داشته كه حالا ما بايد شاهد بروز انقلاب مخملين در آن باشيم؟ قطعا جواب واقع‌بينانه وجود اين رويكرد را از بيخ و بن نفي مي‌كند. اما به هر حال هر معادله‌اي از يك وجه ساختاري برخوردار است و نمي‌توان آن را تنها از يك بخش مورد بررسي قرار داد، بايد دو سوي معادله را نگريست.

براي رسيدن به انقلاب مخملين ملزوماتي نياز است، كه از مهم‌ترين آنها وجود و نفوذ قدرت خارجي به اضافه دولت ديكتاتوري است، كداميك از اين دو در كشور ما وجود دارد كه اكنون ما براساس آن بايد به توهم توطئه مخملين رسيده باشيم؟ كشور ما هرگز خصايص يك كشور سوسياليستي يعني بي‌توجهي به آزادي را نداشته است، پس امكان پياده شدن اين نسخه از سوي دشمن خارجي و داخلي براي هميشه در نظام جمهوري اسلامي ايران منتفي است. اين منش زيبنده جمهوري اسلامي نيست و صداوسيما سردمدار اين منش جديد و تخريبگر شده است.

اگر بپذيريم كه اين افراد بدون اعمال هيچ‌فشاري دچار چنين تغيير نگرش ژرفي هم شده‌اند، باز هم بايد گفت اين رويكرد جديد چه ربطي به اعتراف دارد و چه ربطي به كودتاي مخملين كه مدام اين تركيب نوآمده در صداوسيما تكرار مي‌شود؟ مدتي است به اين نتيجه رسيده‌ام كه ديگر اظهارنظر و نقد فايده‌اي ندارد، اما نگرانم به عنوان يك شهروند پايبند به نظام جمهوري اسلامي ايران، نگرانم. نگران جوهره انقلاب، نگران وجهه آزادي كه قرار بود در كشورم مستقر شود و نگران اعتماد عمومي ملتي كه 30 سال براي كسب آن زحمت كشيده شده است.

قرار نيست كه براي تحكيم پايه‌هاي قدرت يك جناح دست به هر رويارويي‌اي بزنيم، زيرا رويارويي‌ اينچنيني مي‌تواند تبعاتي داشته باشد. اگر اينچنين باشد پس امر به معروف و نهي از منكر در نظام ما چه مي‌شود، مشورت، همدلي و همگرايي را در كجاي اين رويارويي مي‌گنجانيد؟ اي كاش محكمه قضايي تصميم بگيرد، حتي در همين جاي كار با استناد به مدارك مستدل مخملي بودن اعتراض‌ها را ثابت كند و متهمان را با اتهام‌هايي در اندازه توان‌شان به محاكمه بكشاند و از همه مهم‌تر مردم را عاقل بپندارد، در غير اين صورت بايد گفت كه اين اعتراف نيست و از اين رويكرد نمي‌توان مدركي يافت مبني بر برنامه‌ريزي انقلاب مخملين، اگر قدرت هم وجود ندارد بهتر است كه محاكمه‌ها تعطيل شود تا آبروي قضايي كشورمان بيش ازين به خطر نيفتد. من هم مانند هر شهروندي نگرانم، نگران روزي كه پس از اين حركت، هر اعتراضي نشانه‌اي از قصد به انقلاب مخملين تعبير شود و اين لحظه دردناكي است...

كيهان:شايد اين جمعه بيايد ، شايد

«شايد اين جمعه بيايد ، شايد»يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي خوانيد؛1-نيمه شعبان نشانه تولد نوري بي پايان در ظلمات دنيازدگي و غفلت ها و اسارت بي حاصلي ها و بيهودگي هاي زندگي انسان است. آغاز انتظار است. انتظار براي طلوع آن «طلعت رشيده» و چراغ هدايتي كه بيايد و در هواي عطرآگين از عدالت و معنويت، جان تازه اي در كام بشريت بريزد. بيايد و او كه سبب اتصال زمين و آسمان است، آدمي را با خدا آشتي دهد.

2-«جهاني شدن» در شكل جدي تر خود پس از پايان جنگ سرد و فروپاشي كمونيسم و نظام دوقطبي بر سر زبانها افتاد و عليرغم آنكه نزديك به دو دهه از طرح آن مي گذرد، هنوز تعريف يكسان و واحدي از آن ارائه نشده است. لذا اين مفهوم در لباس هاي مختلف و تعاريف گوناگوني كه بر تن كرده و به خود مي گيرد، محل مناقشه قرار گرفته و معمولا موافقان و مخالفان فراواني را به خود مشغول مي دارد.

به هرحال ظهور چنين پديده اي باعث بروز تحركات قابل تاملي در عرصه هاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي شده و طبعا تفاسير جديدي از سياست، فرهنگ، اقتصاد و امنيت به دست داده است.

جهاني شدن و مفاهيم نزديك به آن عموما اشاره به نظرياتي دارند كه از سوي انديشمندان حوزه سياست و روابط بين الملل براي توصيف و تبيين وضعيت حاكم بر نظامهاي بين المللي به كار مي رود. شايد معناي عامي كه از «جهاني شدن» در اذهان شكل گرفته حاكي از فرآيندي است كه در آن قيد و بندهاي جغرافيايي و مرزهاي سياسي كه بر روابط فرهنگي و اجتماعي مردم سايه افكنده از بين مي رود تا به يك «جامعه جهاني واحد» برسند. در اين تعريف بر حاكميت آمريكا به عنوان كدخداي دهكده جهاني تاكيد مي-شود!

اما ديدگاه اسلام درباره جهاني شدن و حاكماني كه حكومتي جهاني خواهند داشت مبتني بر «قيام قائم» و «ظهور منجي» است كه روزي خواهد آمد و جهان پر از ظلم و كينه را سرشار از عدل و داد خواهد كرد. حاكميت منجي حاكميتي جهان شمول است كه مردم دنيا در سايه آزادي و عدالتي كه او مي گستراند، زندگي خواهند كرد. در آن دوران «به دست نجات بخش بزرگ» آرمان جامعه عظيم بشري و خانواده جهاني انساني تحقق يافته و آرزوي همه پيامبران و رهبران آسماني و مصلحان و خيرانديشان برآورده خواهد شد.

امام رضا(ع) از پيامبر اكرم(ص) نقل مي كند كه خداوند در شب معراج در قسمتي از سخنان خود چنين فرمود؛ زمين را به وسيله آخرين از ائمه معصومين(ع) از دشمنانم پاك خواهم ساخت و گستره زمين از شرق تا غرب عالم را در فرمانروايي او قرار خواهم داد.

اگرچه اعتقاد به ظهور يك مصلح جهاني به گونه اي در همه اديان آسماني وجود دارد، اما انتظار فرج و شكل گيري حاكميت منجي موعود در تفكر اسلامي- به ويژه تشيع- به عنوان يك ركن اعتقادي مطرح است. امام حاضر و حجت بالغه الهي كه روزي آرمان «حكومت واحد جهاني» را تحقق خواهد بخشيد. حكومت جهاني اسلام با حاكميت امام معصوم و بر پايه عدالت و اخلاق بنا خواهد شد.

حضرت مهدي(عج) در اعجازي پس از تولدش چنين دعا مي كند: «خداوندا! آنچه را به من وعده دادي محقق ساز و امر مرا در حكومت عدالت گستر جهاني به كمال برسان و گام هاي مرا استوار بدار و زمين را به وسيله من از عدل و داد پر كن.»

3-نظام اسلامي ما سايه روشني از نظام جهاني مهدوي است. انقلاب اسلامي ايران با الگوپذيري از مختصات حركت اصلاح گرانه و عدالت خواه امام موعود(ع) و تاسي به آموزه هاي امامان و رهبران ديني در حالي وارد دهه چهارم شده است كه حاكميت فرهنگ اسلام ناب محمدي(ص) و خدامحوري و عدالت گستري جزء اركان اساسي آن به شمار مي رود. انقلابي كه موج بيداري و آزادي خواهي را در ميان ملت ها به راه انداخت و حاكميت قدرت هاي بزرگ استكباري را زير سؤال برد.

حضرت امام راحل (ره) مي فرمودند: «مسئولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت- ارواحنافداه- است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد... بايد دولت جمهوري اسلامي تمام سعي و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنمايد ولي اين بدان معني نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است، منصرف كند.»

4- «ولي فقيه» شأن و جايگاه «نيابت امام زمان»(عج) را داراست و از ولايت مطلقه برخوردار مي-باشد.اينكه همگان از جمله مردم و مسئولان ملزم به ولايت پذيري هستند، به عنوان يك اصل اعتقادي ريشه در باورهاي ديني و الهي مردم دارد.

«قاعده انتظار» و نقشه راهي كه در مسير صعب و پر پيچ و خم عصر آخرالزمان «منتظر فرج» را هدايت كرده و او را زمينه ساز ظهور و حاكميت حجت خدا مي كند، «معرفت ولي فقيه» و «ولايتمداري» است. در اين ميزان تفاوتي بين عوام و خواص جامعه نيست و چه بسا خواص كه بيشتر در معرض مراجعه جامعه اند و نقش الگو دهي بيشتري ايفا مي كنند، وظيفه سنگين تر و حساس تري دارند تا آنجا كه در ولايتمداري «ترك اولي» نيز از آنان جايز نيست.
5- ... فردا جمعه است و نيمه شعبان. چه مي شد شادي اين دو عيد با خبر ظهور و نداي «انا بقيه ا...» درهم مي آميخت.
...خبر آمد خبري در راه است
سرخوش آن دل كه از آن آگاه است
شايد اين جمعه بيايد، شايد
پرده از چهره گشايد، شايد

اعتماد:براي نيمه شعبان

«براي نيمه شعبان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد به قلم مصطفي ايزدي است كه در آن مي‌خوانيد؛نيمه شعبان که فرا مي رسد، بعضي از مفاهيم کليدي و بحث هاي مذهبي-سياسي، در ميان شيعيان مورد توجه قرار مي گيرد. پانزدهم شعبان سالروز ميلاد آخرين امام شيعيان، حضرت حجت(عج) مهدي موعود و روز جهاني مستضعفين است که اين نامگذاري به پيشنهاد يکي از مراجع تقليد و اعاظم حوزه علميه قم صورت گرفته است.رابطه شيعيان با امام عصر خويش که دور از انظار آدميان روز مي گذراند، رابطه يي خاص و از نظر بعضي ها بسيار پيچيده است و به همين دليل حيات و ظهور آن حضرت و مباحث دامنه دار مربوط به اين دو امر قدسي، نحله هاي فکري فراوان و نظريه هاي متعددي را در حوزه شناخت و مقوله امامت امت اسلامي به وجود آورده است. تکيه بر اکثر اين مقولات و نظريه ها، چشمه هاي اميدي را فرا روي آينده بشريت به تماشا مي گذارد، اما بعضي از آنها علاوه بر اينکه در ميان جوامع اسلامي رخنه ايجاد مي کنند، در مواردي هم به جاي اميد و روشنايي، سستي و تاريکي را در مقابل ديد معتقدان به آن قرار مي دهند. نظريه تلاش براي گسترش فساد يا حداقل عدم جلوگيري از توليد فساد، به بهانه جلو انداختن ظهور قائم آل محمد(عج)، اگرچه در عصر حاضر کم طرفدار است، اما مي تواند جوامعي را

- هرچند کوچک- به بيراهه بکشد و ظلم و ستم را توسعه دهد. پديده انقلاب اسلامي، در اواخر قرن بيستم، طرح موضوعاتي را باعث شد که جريان اعتقاد به شيعه و حجت زنده آن را فراتر از مرزهاي بلاد شيعي و حتي ممالک اسلامي پرآوازه کند، اما در داخل کشورمان در تقابل مستقيم يا غيرمستقيم با انديشه هاي باني اين پديده يعني امام خميني(ره) حرکت هايي صورت گرفت که هرازچندگاهي به ميدان آمده و مي خواهد نفسي تازه کند. يکي از اين حرکت ها متعلق به کساني است که نقشي براي مردم در برپايي حکومت قائل نيستند و چه بسا هر حرکت مردمي براي تغيير وضع موجود به وضع مطلوب را اقدامي برخلاف آموزه هاي ديني مي دانند و اگر دست شان برسد به مقابله با آن برمي خيزند. کساني که پيش از مبارزات فراگير انقلاب، با جريان هاي فرهنگي و عناصر تبليغي جامعه آشنايي داشتند، مي دانستند عده يي از روحانيون و غيرروحانيون هيچ اعتقادي به تشکيل حکومت اسلامي در غياب امام زمان(عج) نداشتند و معتقد بودند اين امر فقط توسط آن امام همام صورت مي پذيرد و نبايد برخلاف اين انديشه اقدام کرد. همان ها در برخورد با نهضت امام خميني(ره) و در جريان خيزش عمومي مردم پاي خود را از پيگيري اهداف شان عقب کشيدند، اما همچون آتش زير خاکستر، براي روز مبادا مترصد فرصت مناسب بودند.

در برخورد با آنها، رهبر فقيد انقلاب اسلامي به ويژه براي اينکه چهره شان بيش از پيش براي همگان شناخته تر شود، در يکي از پيام هاي خود که به منشور روحانيت مشهور شد، نوشتند؛ «ديروز با حجتيه يي ها مبارزه را حرام کرده بودند در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابي تر از انقلابيون شده اند، ولايتي هاي ديروز که در سکوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريخته اند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولايت برايشان جز تکسب و تعيش نبوده است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده اند.

(صحيفه امام- ج 21- ص 281)

پس از اينکه امام بزرگوار امت رحلت کردند، سد بزرگي از جلوي ولايتمداران بي اعتقاد به مردم، يعني همان ها که آتش زير خاکستر مانده بودند برداشته شد؛ همان ها که در مخالفت با افکار امام، چراغاني نيمه شعبان را با شدت بيشتر برگزار کردند و همه توان فکري و امکانات موسساتي چون موسسه ... را براي مبارزه با مسيحيت بسيج کرده بودند، امروزه وارد ميدان شده و براي دفاع از امام زمان(عج) از بي ارزشي راي مردم دم مي زنند. اينها جمهوري اسلامي را قبول ندارند و در پي حکومت اسلامي هستند که خود را به عنوان برپادارندگان حکومت مورد نظر حضرت وليعصر(عج) جا بزنند. براي رسيدن به اين آرزوي طولاني، هيچ ابايي ندارند شاگردان و مريدان امام خميني(ره) و معتقدان به جمهوريت نظام و مدافعان حقوق ملت را يکي يکي منزوي و آنان را از صحنه خارج کنند.بديهي است فاجعه وقتي بروز پيدا مي کند که اين نحله فکري و اين منتقدان انديشه امام و مخالفان جمهوريت، با سوءاستفاده از سادگي منتظران واقعي حضرت مهدي(عج)، خود را مريدان دوآتشه و حتي تنها منتظران و علاقه مندان به آن حضرت معرفي کنند و با موقعيتي که دارند، امکانات کشور را در راستاي اين فکر انحرافي گسيل دارند. فکر مي کنيد در اين امر موفق مي شوند؟ بستگي به همت جوانان دارد.
 
جمهوري اسلامي: تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛فردا ميلاد خجسته خورشيد حياتبخش آفرينش منجي عالم بشريت و موعود انبيا و اوليا حضرت بقيه الله الاعظم امام زمان (عج ) است و ملت ايران هزار و يكصدو هفتادوپنجمين سالگرد اين مناسبت فرخنده را برپا داشته است . منتظران ظهور عدالت گستر جهان با برپايي مراسم جشن جامعه را متوجه حضور ابرمردي مي كنند كه سرانجام روزي با نداي آسماني « اناالمهدي » از كنار خانه خدا ظهور خواهد كرد و جهان را به عدالت و اقامه كمالات اخلاقي و محبت و برادري دعوت خواهد نمود. او خواهد آمد و جهان تيره و تار را به مهر و روشنايي هدايت مي كند ولي آيا منتظران چنين منجي حياتبخشي مي توانند از مسئوليتهاي سنگين نسبت به استقرار آن آرمان بشري فارغ بوده باشند.

با كمال تاسف بايد اذعان كرد كه ما با اين آرمان واقعي و آينده روشن و سرشار از عدالت فاصله هاي ناپيموده بسياري داريم و به فرموده رهبر معظم انقلاب « انتظار فرج به معناي ايجاد و حفظ آمادگي همه جانبه فردي و اجتماعي و تلاش در مسير تحقق عدل و داد است كه براي رسيدن به اين قله درخشان مجاهدات بسياري بايد صورت گيرد. « بنابراين تحقق فرهنگ انتظار در جامعه ايجاب مي كند كه تك تك علاقمندان به ساحت مقدس امام زمان (عج ) با نهادينه كردن اخلاق و معنويت در خود جامعه را براي برپايي نظام عدل جهاني آماده كنند. متاسفانه ظاهرگرايي و توقف در نمادهاي بيروني ما را از عمق بخشي به فرهنگ تحول آفرين مهدوي غافل نموده و به همين دليل نوع تعاملات اجتماعي ما در راستاي برپايي چنين جامعه اي آرماني قابل تفسير نيست . از اين روست كه ما اكنون نياز شديد به آگاهي بخشي روشنگري و تبيين مسئوليتهاي ديني و رسالتهاي تاريخي عصر غيبت داريم تا بتوانيم جامعه را به سوي پويايي حركت دهيم .

از رويدادهاي هفته جاري بايد به برگزاري مراسم تنفيذ و تحليف دهمين دوره رياست جمهوري اشاره كرد. پس از برپايي اين دو مراسم در حضور رهبر معظم انقلاب و در خانه ملت رئيس جمهور دهم موظف شد به پاس قدرداني از حضور پرشور مردم در انتخابات همه توان و تلاش خود را براي خدمت به ملت و پيشبرد اهداف انقلابي بكار گيرد.

برپايي دادگاه محاكمه جمعي از فعالان سياسي و گروهي از متهمان حوادث اخير از رويدادهاي هفته بود كه در آن معاون دادستان عمومي و انقلاب تهران كيفرخواستي عليه متهمان قرائت كرد و آنان را به انجام كودتاي مخملي عليه نظام متهم نمود. در بخشي از متن كيفرخواست متهمين به اقدام عليه امنيت ملي سازماندهي اغتشاشات و حمله به مراكز نظامي و انتظامي و ضرب و جرح ماموران متهم شده اند و روزشنبه نيز بايد در دومين جلسه اين دادگاه حاضر شوند .

در هفته جاري پس از اعتراضات بسيار به برخوردهاي غيرمسئولانه و خلاف قانون در برخي از بازداشتگاهها عليه دستگيرشدگان سرانجام دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي اعلام كرد مسئولان بازداشتگاه كهريزك بركنار شده و برخورد قضايي با آنان صورت خواهد گرفت . اين اقدام هر چند مي توانست پيشتر انجام شود ولي به هر صورت همانگونه كه در بيانيه دبيرخانه شوراي امنيت ملي نيز تصريح شده تحقيقات صورت گرفته از عملكرد بازداشتگاه كهريزك اعم از ميداني بيمارستاني و پزشكي قانوني نشان مي دهد برخوردهاي غيرقانوني با متهمين صورت گرفته كه با بركناري مسئولان بازداشتگاه كهريزك از سمت هاي خود و دستور برخورد قضايي با آنان كه اگر با جديت و اطلاع رساني دقيق به مردم انجام شود مي تواند تا حدودي باعث التيام افكار عمومي گردد.

طي هفته جاري در صحنه بين المللي نيز شاهد حوادث متعددي بوديم . تحولات لبنان و خروج وليد جنبلاط از ائتلاف حريري فشارهاي آمريكا به اعراب براي به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي حمله به پادگان منافقين در عراق و كشف كودتا در عربستان و قطر ازجمله رويدادهاي خارجي اين هفته بود.

اعلام جدايي « وليد جنبلاط » رئيس حزب سوسياليست ترقيخواه و از سياستمداران كهنه كار لبناني از جريان حاكم « 14 مارس » رخداد مهمي در صحنه سياسي لبنان تلقي مي شود به حدي كه برخي از آن به نام « سونامي » ياد كرده اند. جنبلاط روز دوشنبه در اقدامي غيرمنتظره اعلام كرد ديگر ادامه حضورش در جريان « 14 مارس » بي حاصل است و وي اين تشكيلات را ترك مي كند و از اين پس به طور مستقل عمل خواهد كرد. اقدام جنبلاط مي تواند تغييرات مهمي را در نقشه سياسي لبنان ايجاد كند و قطعا بر مجلس و تشكيل كابينه اين كشور تاثير خواهد گذاشت . جنبلاط در اظهاراتش از بازگشت به چپ گرايي خبر داد و ديدار سال گذشته خود از آمريكا را نقطه سياهي در پرونده خود ناميد.

گفتني است گروه ائتلافي 14 مارس هم اكنون اكثريت را در لبنان در اختيار دارد و سعد حريري رهبر اين جريان با تكيه بر همين اكثريت مامور تشكيل كابينه شده است ولي تلاش وي از حدود يك ماه و نيم پيش تاكنون براي تشكيل دولت بي نتيجه مانده است . بهر صورت اگرچه پيش بيني قطعي تحولات لبنان و پيامدهاي اقدام جنبلاط از هم اكنون مشكل است ولي آنچه مسلم است اين است كه اين حادثه موجب تضعيف جريان غربگراي حاكم خواهد بود كه خوشايند آمريكا اروپا و همچنين عربستان نمي باشد.

افزايش فشارهاي آمريكا به سران كشورهاي عربي براي سازش با رژيم صهيونيستي ديگر رويداد خبري مهم هفته بود. در اين زمينه رسانه هاي خبري از نامه باراك اوباما به سران عرب خبر داده اند كه وي خواسته است تا اعراب گام هايي جهت عادي سازي روابط با رژيم صهيونيستي بردارند. فشار آمريكا به اعراب براي عادي سازي رابطه با رژيم صهيونيستي در حالي صورت مي گيرد كه اين رژيم پس از روي كارآمدن بنيامين نتانياهو سياستهاي افراطي تري پيش گرفته و نشان داده است كه هيچ حق و اعتباري براي طرفهاي عربي قائل نيست و حتي كوچكترين اعتنايي به درخواست دولت اوباما مبني بر توقف موقتي ساخت شهرك هاي صهيونيست نشين جديد نداشته است .

با اين وجود اوباما در نامه خود به سران كشورهاي عربستان مصر بحرين و اردن از آنان خواسته است تا ضمن از سرگيري روابط ديپلماتيك با رژيم صهيونيستي به هواپيماهاي اين رژيم اجازه دهند از حريم هوايي آنان استفاده كند. قبول گفت وگوي حاكمان عرب با روزنامه نگاران اسرائيلي ديگر مورد درخواست اوباما در نامه اش به اعراب بوده است .

اعزام « رابرت گيتس » وزير دفاع و « جورج ميچل » فرستاده آمريكا به خاورميانه بايد در همين راستا مورد بررسي قرار گيرد. اگرچه از سوي دولتهاي عرب هنوز پاسخ روشن و مشخصي به اين نامه انتشار نيافته است ولي تجربه گذشته نشان مي دهد كه اين رهبران در باطن تمايل به ايجاد رابطه با رژيم صهيونيستي دارند ولي فشار افكار عمومي ملت هاي شان امكان آنرا نمي دهد.

ديگر رخداد هفته حمله نيروهاي عراقي به پادگان منافقين در استان ديالي عراق موسوم به اشرف بود. براساس گزارش منابع دولتي عراق در جريان اين حمله دست كم هفت نفر كشته شدند. دولت عراق به سازمان منافقين يك ماه فرصت داده است تا اين اردوگاه را كه اكنون در تصرف عراقي هاست را ترك كنند. استاندار ديالي عراق اعلام كرد اعضاي اين گروهك مي توانند به ايران و يا كشور ثالثي بروند. اين مقام عراقي بااشاره به تمايل دهها نفر از اين افراد براي خروج از عراق گفت 22 نفر از عناصر گروهك به تمايل خود پيشتر از اردوگاه خارج شده اند ولي 75 نفر ديگر خواستار خروج هستند كه افراد ديگر مانع خروج آنها هستند . وي تعداد افراد مستقر در اين اردوگاه را 3428 نفر اعلام كرد كه 900 نفر از آنان داراي تابعيت كشورهاي خارجي مي باشند كه مي توانند به آن كشورها منتقل شوند . وي گفت نيروهاي عراقي هم اكنون بر اردوگاه تسلط يافته و 50 نيرو در مركز پليس آن حضور دارند.

محافل عراقي از اين اقدام بغداد حمايت كرده و آنرا نشانه قدرت و ثبات يافتن دولت عراق به خصوص پس از عقب نشيني نيروهاي آمريكايي از شهرهاي عراق خوانده اند. در اين حال گزارش ديگري حكايت از كشف يك گورجمعي شامل اجساد اسيران كويتي در اين اردوگاه دارد كه هنوز جزئيات بيشتري از آن منتشر نشده است .

كشف كودتا در دو كشور حاشيه خليج فارس يعني عربستان و قطر رويداد ديگري بود كه محافل خبري آن را در مركز توجه خود قرار دادند . در قطر منابع خبري به نقل از منابع سياسي اين كشور خبر دادند دولت اين كشور حدود 30 افسر ارتش را به دليل تلاش براي كودتا عليه شيخ حمد بن خليفه آل ثاني امير اين كشور دستگير كرده اند كه پنج نفر از آنان جزو افسران گارد ويژه امير مي باشند. براساس اين گزارش ها شيخ حمد بن خليفه آل ثاني از زمان كشف و خنثي شدن اين كودتا نشستي را با سران خاندان آل ثاني جهت بررسي اين طرح برگزار كرده است كه در اين نشست نسبت به شكاف موجود در خانواده حاكم قطر ابراز نگراني شده است . در اين ارتباط امير قطر منشي شخصي اش را مسئول پيگيري اين قضيه ساخته است . همچنين اطلاعات منتشر شده توسط منابع خبري از دست داشتن « حمد بن علي العطيه » رئيس ستاد مشترك ارتش قطر در كودتا حكايت دارند. هنوز منابع رسمي قطر نسبت به اين گزارش ها واكنش نشان نداده اند.

از سوي ديگر برخي منابع خبري اعلام كردند شاهزاده بندر بن سلطان سفير پيشين عربستان در آمريكا كه روابط بسيار نزديكي با واشنگتن دارد به توطئه چيني عليه پادشاه عربستان و طرح ريزي يك كودتا متهم شده و تحت بازداشت خانگي قرار گرفته است . در اين باره رئيس گروه عربستاني « جنبش اصلاح اسلامي » كه مخالف دولت است در مصاحبه اي اعلام كرد حدود سه ماه است شاهزاده بندر ناپديد شده و رسانه ها هيچ خبري از محل اين ديپلمات باسابقه عربستاني منتشر نكرده اند. به گفته وي بعد از آنكه مقامات عربستان پي بردند شاهزاده بندر دويست نفر از ماموران سازمان اطلاعاتي اين كشور را ترغيب به انجام كودتا عليه ملك عبدالله پادشاه عربستان كرده است وي را تحت بازداشت خانگي قرار دادند. براساس اين گزارش برخي كشورهاي عرب در كشف و خنثي شدن اين طرح به ملك عبدالله كمك كرده اند . بندربن سلطان جزو 200 شاهزاده قدرتمند عربستاني است كه به علت روابط نزديكش با جورج بوش مشهور است . جنگ قدرت در خانواده سلطنتي عربستان كه هفت هزار عضو دارد همواره جريان داشته و هرازگاهي موردي از آن افشا و منتشر مي شود.

ابتكار: چرا نمايندگان اروپا در مراسم تحليف احمدي نژاد حضور داشتند؟ 

«چرا نمايندگان اروپا در مراسم تحليف احمدي نژاد حضور داشتند؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛اخبار صبح چهارشنبه 14 مرداد بسياري از رسانه هاي دنيا با اين خبر آغاز شد که در مراسم تحليف محمود احمدي  نژاد در مجلس شوراي اسلامي نماينده اتحاديه اروپا نيز حضور داشت. خبري که تبديل به خبر نخست شبکه خبري العربيه شد. سفير سوئد در تهران به عنوان نماينده اتحاديه اروپا که کشورش رياست اتحاديه اروپا را بر عهده دارد، در اين مراسم حضور يافت. همزمان با اعلام اين خبر، رسانه ها اعلام کردند، ايالات متحده محمود احمدي  نژاد را به عنوان رئيس جمهوري منتخب ايران به رسميت مي شناسد. اين در حالي است که آنگلا مرکل صدر اعظم سه شنبه اعلام کرد، به محمود احمدي نژاد پيام تبريک نخواهد فرستاد چرا که فکر مي کند فردي که بر سر انتخابش شک و شبهه وجود دارد لزومي نمي بيند که به او تبريک دهد.

پيش از اين نيکولا سارکوزي رئيس جمهوري فرانسه و دستگاه وزارت امور خارجه اين کشور نيز به انتخاب محمود احمدي نژاد به ديده منفي نگريسته بودند و نسبت به آن شک و شبهه وارد کرده بودند. پرسشي که براي بسياري به وجود آمده است، اين است که چرا اروپايي ها نسبت به انتخابات ايران موضع خود را تغيير دادند و حاضر به حضور در اين مراسم شدند. مگر خودشان نگفته  بودند که چگونگي انتخاب احمدي  نژاد پرسش هاي بسياري ايجاد کرده و سلامت انتخابات زير سئوال است؟ آيا مگر خودشان نسبت به تحولات پس از انتخابات ايران ابراز نگراني نکرده بودند؟ پس چرا حاضر به حضور در مراسم تحليف او شده اند؟ پاسخ اين پرسش ها را با کمي دقت به مواضع و خواسته هاي اروپا و وارد شدن به زاويه ديد ديپلماتيک مي توان يافت.

نخستين موضوع به نگراني اروپا از ايران باز مي گردد. اروپايي ها از هسته اي شدن ايران نگرانند و دائما اعلام مي کنند که تلاش دارند ماهيت فعاليت هسته اي ايران را بدانند. هنگامي که غلامحسين آقازاده رئيس سابق سازمان انرژي اتمي از سمت خود استعفا داد شايعه اي مطرح شد مبني بر اين که ايران به دنبال دست يابي به سلاح هسته اي است و تا شش ماه ديگر در دشت لوت آزمايش هسته اي انجام خواهد داد. منبع اين شايعه خبرگزاري نووستي روسيه بود. برخي منابع مدعي بودند که استعفاي آقازاده با اين شايعه مرتبط است. گرچه سردار جعفري فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به صراحت گفت، ايران هيچ وقت به دنبال دستيابي به سلاح هسته اي نبوده و هيچ وقت هم نخواهد بود. اما روند اين موضوع از زمان شايعه تا زمان تکذيب آن از سوي سردار جعفري باعث افزايش نگراني هاي غرب شد.

اگر به ياد داشته باشيم ضرب الاجلي که غرب به ايران براي آغاز مذاکرات تا پايان سپتامبر داد نيز هم زمان با همين شايعات بود. غرب اين روزها به دنبال درگيري با ايران نيست. چرا که در افغانستان عراق هنوز زمين گير است و خوب مي داند اگر بخواهد با ايران وارد جنگ شود روزهاي جهنمي را بايد تجربه کند. چرا که ايران، عراق و افغانستان نيست. بنابر اين به مذاکره روي مي آورد. لزوم مذاکره هم حفظ روابط با ايران و حفظ زمينه هاي مذاکره است. ديگر اين که به هر صورت اروپا خواهان حفظ رابطه با ايران است.

اروپايي ها نمي توانند به راحتي از کنار ايران بگذرند. چرا که در حال حاضر به رابطه با ايران در هر شرايطي نياز دارند. به ويژه اين که با رقباي مهمي چون روسيه و چين رو به رو هستند که در بخش هاي اقتصادي و انرژي مي توانند سريعا بازارهاي اروپا را آن هم در اين دوره از بحران اقتصاد جهاني ار دستشان خارج کنند. منافع اقتصادي بسيار متوجه غربي ها است. نزديک به 30 ميليارد دلار به تنهايي حجم مبادلات اقتصادي ايران و چين است.

در مبحث انرژي ايران دومين کشور توليدکننده نفت جهان است. ايران و فرانسه در صنعت خودروسازي همکاري هاي گسترده اي دارند که حتي تحريم ها نيز نتوانسته آن را تحت الشعاع قرار دهد. به غير از منافع اقتصادي در منافع سياسي نيز اروپايي -ها مشترکاتي با ايران دارند. ايران در منطقه ژئوپلتيک و استراتژيک بسيار مهمي قرار دارد که هر گونه بي اعتنايي به آن مي تواند به منافع غرب نه تنها در ايران بلکه در ديگر کشورها نيز صدمه بزند.

در افغانستان، عراق، فلسطين، لبنان، سوريه، امريکاي لاتين و حتي اروپا، غرب به وجود ايران و تفاهم با آن نياز دارد. مسئله ديگر اوضاعي است که غرب در آن گرفتار شده است. اکنون عراق و افغانستان اوج بحران هاي بين المللي غرب را رقم زده اند. شايد اين مسئله در عراق روند کندتري به خود گرفته باشد اما در افغانستان مسئله بسيار پررنگ است. مسئله افغانستان باعث پيچيده شدن تحرکات سياسي در بريتانيا، آلمان و فرانسه شده است.

ناتو به فکر تحرکات تازه براي خروج از باتلاق افغانستان افتاده است. به اين باتلاق اکنون پاکستان هم اضافه شده است. در اين ميان ايران کشوري است که از استقرار لازم برخوردار است و دنياي غرب به هيچ عنوان مايل نيست استقرار ايران به هم بخورد تا حلقه ناامني منطقه از افغانستان تا عراق يکپارچه شود. از اين رو نيازمند به ايران باثبات هستند. ايراني که متزلزل نباشد و بتواند کنترل مرزهاي خود را داشته باشد. براي رسيدن به اين خواسته ها غرب نيازمند گفت و گو با ايران است.

لازمه گفت و گو وجود خانه سياسي در کشورهاي مختلف است. اين خانه را سفارتخانه ها تشکيل مي دهند و حلقه ارتباطي تهران با کشورهايشان هستند. بنابر اين چاره اي جز اين ندارند که از ايران دلجويي کنند و تا آنجا که مي توانند با ايران کنار بيايند. مضافا بر اين که فراموش نکنيم اولويت سياست خارجي غرب اعم از اروپا و امريکا در برابر ايران گفت و گو و مذاکره است و اين گفت و گو نيز ملزوماتي دارد که اروپايي ها را ناچار مي سازد که در برخي موارد از مواضعشان عقب نشيني کنند. مثل شرکت در مراسم تحليف محمود احمدي نژاد در مجلس شوراي اسلامي.     

دنياي اقتصاد: زيان صادرات و رونق واردات

«زيان صادرات و رونق واردات»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم سيامک شهرياري است كه در آن مي‌خوانيد؛11‌سال پيش يعني سال 1377 نرخ دلار به‌ريال معادل 8500‌ ريال (850 تومان) و در همان زمان حداقل مزد کارگران روزانه حدود 21,000‌ريال بود.

در سال جاري يعني سال 1388 مي‌بينيم که قيمت دلار به ريال معادل 9900ريال است که رشد حدود 17درصد را دارد، ولي از آن طرف حداقل دستمزد روزانه کارگران به رقم 77,000‌ريال رسيده است؛ يعني رشد 360درصدي. رشد هزينه‌هاي توليد به لحاظ وجود تورم در 11سال گذشته امري محتوم است. جدول تورم، هر ساله به طور متوسط رقمي‌ در حدود 15‌‌درصد را نشان مي‌دهد که خواه ناخواه روي هزينه‌هاي توليد اثر مي‌گذارد، حال ببينيم که آيا توليد‌کننده داخلي مي‌تواند با واردکننده کالا که در حال حاضر با دلار 9900‌ريال کالاي خود را وارد مي‌کند، رقابت کند؟

هزينه‌هاي توليدکننده در ‌اين 11 سال حداقل سه برابر شده، در صورتي که واردکننده از نعمت دلار ارزان تنها 17درصد افزايش را در هزينه‌هاي خود تجربه کرده است. تورم بين‌المللي نيز سالانه حدود 2درصد يا کمتر است، لذا ملاحظه مي‌شود که سياست تثبيت نرخ ارز تبعيض فاحشي پديد آورده که تماما به نفع واردات و به ضرر توليدکننده داخلي و صادرکننده است‌. توليدکننده داخلي را ياراي رقابت با واردکننده نيست، لذا بهتر مي‌بيند به جاي توليدکننده بودن، خود به واردکننده تبديل شود و مي‌بينيم که در ‌اين چند سال تعداد قابل توجهي از توليدکنندگان کالاي صنعتي گرچه ظاهرا توليدکننده‌اند و عنوان آن را يدک مي‌کشند، ولي در عمل به واردکننده همان کالا از چين تبديل شده‌اند. چون مي‌بينند توليد همان کالا در داخل مقرون به صرفه نيست، پس بهتر است با حفظ نام و ظاهر توليدکننده از اعتبارات و تسهيلات مالي استفاده کند، ولي در عمل کالاي خود را از خارج وارد کند و فقط برچسب يا کارتن پوششي آن را در ‌ايران به آن اضافه کند. ‌اين بدان معني نيست که توليدکننده راه خطا رفته است، بلکه شرايط بازار به او ديکته شده و براي جلوگيري از زيان، توليدکننده راهي را رفته است که سودآورتر باشد.

ايضا همين موضوع در مورد صادرکنندگان مطرح است، زيرا‌ اين گروه نيز با افزايش بهاي تمام شده نمي‌توانند همان افزايش را در بهاي کالاي خود که در بازار بين‌المللي به فروش مي‌رسد دريافت دارند، لذا هر سال مقداري از بازار خود را از دست مي‌دهند؛ همانند فرش که چند سالي است صدور آن به صرفه نيست و فرش‌ ايراني در بازار جهاني توان رقابت در برابر فرش‌هاي ديگر کشورها مثل پاکستان و هندوستان را ندارد. علت ‌اين امر از آن جهت نيست که تصور شود کارآيي کارگران پاکستاني و هندي بيشتر از کارگران ‌ايراني است و فرش ارزان‌تر توليد مي‌کنند، بلکه رمز آن در رابطه نرخ ارز آن کشور با ارز خارجي است که مطابق بازار آزاد حرکت مي‌کند. به تناسب اگر تورم داشته باشند، در همان حدود نرخ اسعار خارجي تقويت مي‌شود.

مطابق اصل برابري قدرت خريد در اقتصاد آزاد، «نرخ ارز تابعي از نسبت شاخص قيمت داخلي به خارج است.» بنابراين اصل تفاضل مثبت نرخ تورم داخل به خارج بايد باعث تقليل ارزش پول داخلي و افزايش ارزش پول خارج شود. ولي سياست تثبيت نرخ ارز در‌ ايران يا به‌زعم مسوولان بانک‌مرکزي‌ ايران «سياست نرخ ارز شناور مديريت شده» دقيقا برعکس ‌اين قاعده عمل مي‌کند؛ يعني به واسطه تورم بالاي داخلي نسبت به ميانگين تورم جهاني بايستي نرخ ريال هر سال کاهش يابد ولي عملا به جاي تضعيف ريال شاهد قدرت آن هستيم. ‌اين قدرتي که دولت به ريال مي‌بخشد، در سايه درآمد ناشي از دلار نفت است که اگر ‌اين درآمد نبود، پرواضح است که ريال در شرايط بازار آزاد نسبت به اسعار خارجي قيمت‌گذاري مي‌شد که همان نظام ارز شناور است. وضعيت صادرات‌ ايران و صادرکنندگان نيز به دليل همين سياست رو به وخامت گذاشته است.

در 4‌ماه اول سال جاري (1388) صادرات نسبت به سال مشابه قبل، کاهشي حدود 17درصد دارد و صادرات 1387 نيز نسبت به سال قبل از آن کاهش داشته است.‌ اين روند کاهشي تا زماني که سياست تثبيت نرخ ارز حاکم باشد، برقرار خواهد بود و اولين قربانيان ‌اين سياست صادرات کالاهاي با ارزش افزوده بالا هستند؛ يعني کالاهايي که در داخل حجم بيشتري کار روي آن صورت مي‌گيرد. همانند فرش که حدود 4 سال است صادرات آن رو به نقصان نهاده و مي‌رود که به کل از چرخه صادرات حذف شود و قربانيان بعدي هم کالاهاي کشاورزي است؛ همانند کشمش و خرما که براي توليد و فرآوري آن زحمات زيادي در داخل کشيده مي‌شود. از صادرات ‌اين دو قلم کالا در سال 1387 نسبت به سال قبل بيشتر از 50درصد کاسته شده است،‌ آيا ‌اين کاهش وحشتناک را مسوولان به خصوص مديران وزارت کشاورزي متوجه شده‌اند؟‌ آيا وظيفه‌اي در قبال آن دارند؟!

مردم سالاري: عصر غيبت و انتظار

«عصر غيبت و انتظار»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميد لباف است كه در آن مي‌خوانيد؛هرسال نيمه شعبان، چکاد اعياد اين ماه مبارک، فرصتي براي نگاهي دوباره به عصر غيبت و مقتضيات زندگي در آن است. انتظار وغيبت دو مفهوم آشناي شيعيان در دوره امامت امام زمان عليه السلام  است.

آن چه سال ها از غيبت گفته شده دوره سراسر بد بختي وسيه روزي است. شبي تاريک وسياه که هر چه به نهايت سياهي خود نزديک مي شود، اميد رهايي بيشتر مي شود. پس انتظار هم لحظه شماري براي خروج هر چه سريع تر از اين مهلکه طاقت فرسا ست.

گويي شيعيان به تير بلا و بيابان مصيبت گرفتار آمده اند، چون قافله اي بي کاروان سالار رها شده اند و راه نجاتشان شکايت است وشکايت است وشکايت. زمين تنها زماني عدل وقسط را تجربه مي کند که از ظلم وجور پر شده باشد. اما آن چه به نظر مي رسد سزاوار تاملي بيشتر است، مفهوم غيبت امام است و آن چه به نظر مي رسد ناديده گرفته مي شود غيبت شيعيان است که اين گونه از جمله شيعيان نيز خارج و غايب اند و امامشان را غايب مي پندارند.

در شرح کتاب شريف اصول کافي،مرحوم غفاري شارح و مصحح سرشناس بسياري از کتب حديثي شيعه از جمله کتب اربعه  چنين نگاشته است که اين روايت که "يملا الارض قسطا وعدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا "  در هيچ يک از متون دست اول حديثي شيعه نيامده است و مشهور اين کتب چنين است: "يملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا" پس اين گونه نيست که زمين بعد از فراگيري ظلم وجور، عدالت را تجربه خواهد کرد بلکه همان گونه که ظلم وجور فراگير شده، عدالت  نيز فراگير خواهد شد. اگر براساس توقيع شريف امام عصر ارواحنا لمقدمه الفداي چگونگي استفاده از محضر مبارک امام را در زمان غيبت چون خورشيد پشت ابر بدانيم ، کمي تامل اين حقيقت را روشن مي کند که آن چه پشت ابر قرار گرفته است (برخلاف آن چه آنان که بر خاک ايستاده اند و زميني اند مي پندارند) زمين است وزمينيان و نه خورشيد. ابرو سايه و کدورت که نسبتي با خورشيد ندارند.

اما اهل زمين عادت کرده اند که خورشيد را پشت ابر بدانند و غيبت را به امام نسبت دهند. کمي دقت کنيم شايد اين ماييم که غايبيم و او که منتظر است امام زمانمان است. براين اساس آن چه غيبت حضرت خوانده مي شود در مقابل ظهور ايشان است و نه حضور، که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف  حاضر ند و درک طعم حيات انسان ها وابسته به درک حضور ايشان است. پس شيعيان در انتظار امام حاضر خويش اند و اين مي تواند انتظار اذن الهي باشد.

شيعيان در اين انتظار از حرکت و تلاش باز نمي مانند و دشمنان امامشان را در هر زمان مي شناسند. شکرانه زيستن در زمان حضرت  بقيه الله عليه السلام آغاز انتظارشان است.

حضور امام خويش را درک مي کنند و مي بينند که عالم به يمن وجود او رزق مي خورند. براين اساس فرج امام زمان ارواحنا لمقدمه الفداي به آينده اي  دور ونامعلوم سپرده نشده است. اين انتظار نه مخصوص جمعه ها، که شبانه روز است و آن به آن  و نفس به نفس شيعيان را فرا مي گيرد. شايد اين جمعه، روز آمدن آن حضرت باشد، جمعه اي که با نيمه شعبان مصادف شده است و اين بار با توان بيشتري مي توان ندا سر داد که: شايد اين جمعه بيايد، شايد.

قدس: اردوگاه هاي قدرت در عربستان

«اردوگاه هاي قدرت در عربستان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم حسن هاني زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛تلاش نافرجام اخير شاهزاده بندر بن سلطان مشاور امنيت ملي عربستان براي کودتا عليه عموي 85 ساله خود عبدا... بن عبدالعزيز پادشاه فعلي اين کشور، رقابت دوطايفه قدرتمند درساختار سياسي نظام غيردموکراتيک عربستان را آشکارتر کرد.

طايفه السديري که در جناح شاهزاده سلطان بن عبدالعزيز وليعهد عربستان و برادر نا تني پادشاه اين کشور قرار دارد، تلاش مي کند قدرت را از انحصار طايفه الشمري وابسته به ملک عبدا... خارج کند.

اين دو طايفه که قدرت را در اختيار دارند، همواره در طول 77 سالي که از تأسيس پادشاهي غيردموکراتيک سعودي مي گذرد، با يکديگر بر سر تصاحب کامل قدرت رقابت پنهاني دارند.

در دوران پادشاهي ملک فهد، به دليل اينکه از مادر به طايفه قدرتمند السديري منتسب مي شود اين طايفه نفوذ خود را در ارکان قدرت اين کشور مانند گارد سلطنتي، سازمان امنيت، ارتش وهيأتهاي ديني وهابي، گسترش داد.

پس از مرگ ملک فهد در آگوست سال 2005 ميلادي، قدرت به ملک عبدا... برادر نا تني وي و دهمين فرزند ملک عبدالعزيز و تنها فرزند پسر فهده دختر شيخ عاصي رئيس قبيله الشمري منتقل شد.

ملک عبدا... به اتفاق متنفذين طايفه قدرتمند الشمري تلاش کرد به بهانه اصلاحات داخلي، منتسبان به طايفه السديري را از قدرت کنار بگذارد تا راه را براي پادشاهي فرزند خود خالد بن عبدا... هموار سازد.

اما شاهزاده سلطان بن عبدالعزيز وليعهد و برادر ناتني ملک عبدا... که از بيماري سرطان رنج مي برد، نسبت به تحرکات ملک عبدا... و فرزندان وي خالد، متعب، عبدالعزيز، فيصل، مشعل، ترکي و سعود بيمناک شد.

به همين دليل، شاهزاده سلطان فرزند خود بندر بن سلطان را از واشنگتن به رياض فرا خواند تا مانع حذف اعضاي طايفه السديري از ساختار حکومتي عربستان شود.

ملک عبدا... داراي 16 فرزند پسر و 20 فرزند دختر است که همه آنان پستهاي کليدي را در اختيار دارند، اما متعب بن عبدا... نسبت به برادر بزرگتر خود خالد اشتياق بيشتري براي رسيدن به پادشاهي از خود نشان مي دهد.

بندر بن سلطان که 22 سال سفير عربستان در واشنگتن بود، توانست در دستگاه هاي حساس آمريکا از جمله سازمان سيا، پنتاگون، وزارت خارجه، کنگره و کاخ سفيد لابي قدرتمندي ايجاد کند.

بازگشت بندر بن سلطان به عرصه داخلي عربستان، نگراني فرزندان ملک عبدا... را بر انگيخت، زيرا بندر بن سلطان شخصيتي زيرک و قدرت طلب و کاملاً وابسته به آمريکا به شمار مي آيد.

بندر بن سلطان که پس از بازگشت به رياض در رأس شوراي عالي امنيت ملي قرار گرفت، تلاش کرد وابستگان به ملک عبدا... را از گارد سلطتني و سازمان امنيت حذف کند.

از همين جا بود که رقابت بر سر قدرت ميان فرزندان ملک عبدا... و شاهزاده سلطان بن عبدالعزيز شدت گرفت تا جايي که بندر بن سلطان تلاش کرد با استفاده از عوامل نفوذي خود در گارد سلطنتي و سازمان امنيت، عليه ملک عبدا... کودتا کند.

اين کودتا توسط فرزندان ملک عبدا... کشف و خنثي شد، اما از آنجا که بندر بن سلطان از پشتيباني کامل آمريکا برخوردار است، از مجازات مرگ در امان ماند.

بسياري از اعضاي طايفه الشمري اعتقاد دارند در صورتي که بندر بن سلطان قدرت را در دست بگيرد، اداره دو شهر مقدس مکه و مدينه را در اختيار کمپانيهاي آمريکايي و صهيونيستي قرار خواهد داد.

اکنون کشور غيردموکراتيک و بشدت قبيله اي عربستان در برابر يک بحران ساختاري در درون بدنه نظام سياسي خود قرار دارد.

بسياري از ناظران سياسي اعتقاد دارند سرانجام اختلافهاي پنهان دو طايفه السديري و الشمري آشکار خواهد شد و اين کشور در آينده وارد يک جنگ قبيله اي مشابه جنگ دو طايفه بزرگ اوس و خزرج در دوران جاهلي اعراب خواهند شد.

قطعاً در صورت بروز چنين جنگي، عربستان به دو بخش شرقي وغربي تقسيم خواهد شد و از آنجا که نفت نقش مهمي در معادلات سياسي و اقتصادي آمريکا دارد، به نظر مي رسد منطقه شرق عربستان که يک منطقه مهم نفتي است، در اختيار طايفه السديري قرار خواهد گرفت.
 
ارسال به دوستان
بازگشت آخرین پادشاه مصر پس از ۷۲ سال غیبت (+عکس) عروس امام خمینی درگذشت؛ معصومه حائری که بود؟ جزئیات تذکر رهبری درباره گشت ارشاد جانشین فرمانده سپاه : عملیات «وعده صادق» صهیونیست ها را مضحکه تمام جهان کرد / دشمنان از هر راهی التماس کردند تا جمهوری اسلامی اقدامی نکند، اما در این عملیات تصمیم حیدری گرفته شد سرکوب اعتراضات دانشجویی حامیان فلسطین در دانشگاه های آمریکا  (+عکس) رییس سازمان سنجش : برخی ابزارهای جاسوسی کنکور را در بدن کار گذاشتند رییس دانشگاه شاهد : باید بورسیه دانشجویان کشورهای جبهه مقاومت را در دستور کار خود قرار دهیم/ سال گذشته ۵۰ دانشجو از کشورهای مقاومت را بورسیه کردیم عبدالله گنجی : توماج صالحی حتما اعدام نمی شود / حکم اعدام هاشم آغاجری یادتان هست؟ پیام تحقیرآمیز اسیر اسرائیلی برای نتانیاهو : خجالت بکش واردات گوشت آفریقایی و تانزانیایی به ایران آیا انسان واقعا «اختیار» دارد؟ اسپینوزا پاسخ می‌دهد هشدار اسحاق جهانگیری درباره مهاجرت رتبه های اول کنکور از ایران / عزا می گیرم وقتی می بینم مردم ما خود را با کشورهای منطقه مقایسه می کنند نه اروپا بزرگداشت «فرانتس کافکا» در جشنواره کارلوی واری ۱۵ کشور قدرتمند جهان اسلام بر اساس مولفه های نظامی و اقتصادی بازار سیاه مهاجرت با ویزای جعلی
وبگردی