۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۵۱۹۵
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۰ - ۰۱-۰۷-۱۳۸۸
کد ۸۵۱۹۵
انتشار: ۱۹:۱۰ - ۰۱-۰۷-۱۳۸۸
«قيصر» تمام شده است و ديگر قهرمان امروز نيست. او فاعلي فردي است كه مي‌خواهد تبديل به فاعل اجتماعي شود اما آنچه مهم است اين است كه وقتي حركتي شبيه به حركت او وسيع شد ديگر به جايي مي‌رسد كه يك طبقه فاعل اجتماعي نيست، بلكه تمام طبقات جامعه اين نقش را پيدا مي‌كنند.
فارس: مسعود كيميايي گفت: «قيصر» تمام شده است و ديگر قهرمان امروز نيست. او فاعلي فردي است كه مي‌خواهد تبديل به فاعل اجتماعي شود .
 
چهاردهمين جلسه از سلسله جلسات تئوريك انجمن بازيگران ديروز با موضوع «قهرمان سينما و ادبيات در جهان سوم» برگزار شد و مسعود كيميايي سخنران اين جلسه بود.

در ابتداي اين جلسه داوود رشيدي رئيس انجمن بازيگران و مجري اين جلسه پس از تسليت بابت فوت همسر بيوك ميرزايي از اعضاي انجمن بازيگران خواست كه از اين جلسات استقبال بيشتري بكنند و گفت: متاسفم كه بعضي وقت‌ها تعداد حاضران غير عضو جلسه در اين انجمن بيشتر از اعضاي انجمن بازيگران است.

در ادامه كيميايي در ابتداي سخنان خود گفت: من احترام زيادي براي دوستان و همكارانم قائلم مخصوصا فيلمسازان كه هر كدام در كار خود خبره‌اند. در جشن خانه سينما، در مورد ناصر تقوايي گفتم كه فيلم نساختنش مورد سوال است اما با اينكه اين نساختن براي ناصر تقوايي فضيلت است، كم ساختن هم خوب نيست اما گاهي شرايطي پيش مي‌آيد كه نمي‌توان فيلم ساخت.
 
من خودم در دو نوبت 6 و 7 ساله در كارنامه كاري‌ام مجبور شدم فيلم نسازم، چون فيلم چيزي نيست كه به زور آن را ساخت و بايد از درون آدم بجوشد.

وي در ادامه با اشاره به موضوع جلسه گفت: موضوع اساسي در جهان سوم براي من فيلمساز يا هر هنرمند ديگر اين است كه متاسفانه هنر هميشه به سمت سياسي شدن پيش مي‌رود كه از خصوصيات جهان سوم است. در آمريكاي لاتين از 1953 تا 1997 سي و سه انقلاب به وقوع پيوست كه اين انقلاب‌ها جز اضطراب چيزي براي مردم نمي‌آورد و اين اتفاق در سرزمين ما هم افتاد. البته هميشه اين بحث وجود دارد كه آيا تلاطم و اضطراب يك هنرمند جزئي از اثر اوست يا نه اما نمي‌توان اين نكته را ناديده گرفت كه هنرمند انقلاب دروني همانند مردم دارد و با ساير مردم كه در اين وضعيت هستند، در جامعه زندگي مي‌كند. هنرمند فيلمساز يا نويسنده جزء آدم‌هاي معمولي جامعه است تنها تفاوتش اين است كه سعي مي‌كند در اطراف خود تاثير زيادي بگذارد و در اثر هنري به شكل فراگيرتري قهرماني را كه براي مردم لازم است، مي‌سازد. اين مهم‌ترين كاري است كه يك هنرمند مي‌كند چون فاعل فردي را بر اثر اثر خود تبديل به فاعل اجتماعي مي‌كند. اين چيزي بود كه در سينماي قبل از انقلاب تجربه شد و قطعا در سينماي بعد از انقلاب نيز به آن خواهيم رسيد.

وي در ادامه افزود: در جهان سوم قهرماني كه نويسنده يا فيلمساز پيشنهاد مي‌كند، اكثر اوقات هدفي معين يا دليل معيني براي كار ندارد. بلكه او سازنده تازه‌اي در بطن جامعه است كه از رئاليسم جامعه نيز دور نيست و در پروسه آفرينش‌اش به مخاطبان خود نزديك مي‌شود. هنرمند هم در اين ميان كار خود را مي‌كند و هرگز منتظر دستور حكومت نمي‌ماند و وجود و حضور هنرمند به دليل خاص انديشي او باعث گرم‌روي و حركت تندتر او نسبت به مردم و حكومت مي‌شود و به همين دليل است كه هنرمند تاثير زيادي بر جريانات اجتماعي مي‌گذارد.

وقتي داوود رشيدي به عنوان نمونه يك قهرمان در اثر كيميايي از قيصر نام برد و در مورد آن از وي توضيح خواست، كيميايي گفت: «قيصر» تمام شده است و ديگر قهرمان امروز نيست. او فاعلي فردي است كه مي‌خواهد تبديل به فاعل اجتماعي شود اما آنچه مهم است اين است كه وقتي حركتي شبيه به حركت او وسيع شد ديگر به جايي مي‌رسد كه يك طبقه فاعل اجتماعي نيست، بلكه تمام طبقات جامعه اين نقش را پيدا مي‌كنند. متاسفانه جهان سوم هنوز به اين موضوع عقيده دارد كه يك طبقه خاص بايد فاعل اجتماعي باشد اما متاسفانه اين موضوع نبايد به طبقه خاصي محدود شود، چون فاعل شدن يك طبقه خاص فاشيسم را به همراه مي‌آورد.

وي در ادامه تصريح كرد: تعدد تعويض حكومت در جهان سوم اضطرابي را به وجود مي‌آورد كه آن اضطراب نيز در گذر زمان تغيير مي‌كند و بسياري از سينماهاي كشورهاي جهان سوم، مثلا سينماي تند و خون‌آلود آمريكاي لاتين به خاطر همين اضطرابات است كه در دنيا مطرح مي‌شود.

كيميايي در ادامه گفت: بازيگر و يا كارگرداني كه در اين محيط درس مي‌خواند يا كار مي‌كند بايد بداند كه مهمترين چيز اين است كه بتواند الگوي ذهني خود را از انسان وطني خود بازآفريني كند و خود را در حد زيادي به سينماي جهان گرايش ندهد، چون مهمترين مسئله براي هر هنرمندي اين است كه اطراف خود را به خوبي نگاه كند و بتواند نمونه كاملي از انسان سرزمين خود را بيافريند.

وي در ادامه،‌رو به داوود رشيدي گفت: مثل نقش شما در «فرار از تله» ساخته مرحوم جلال مقدم كه ايراني‌ترين نقش شما در طول كارنامه‌ كاري‌تان بود.

وي در ادامه تصريح كرد: قهرمان‌ها اشكال مختلفي دارند مثلا حميد هامون در فيلم «هامون» اثر داريوش مهرجويي، قهرمان سال‌هاي خودش است و قرار نيست همه فاعلان قهرماني كلاسيك داشته باشند. كافي است يك قهرمان به جايي برسد كه خود را به مخاطبان زيادتري تبديل كند تا بتواند تاثير خود را بگذارد.
وي در ادامه، در پاسخ به سوالي در مورد اين كه آيا نقش داريوش ارجمند در فيلم «اعتراض» نوعي قيصركشي است، گفت: نه، خيلي منتقدان هم اين حرف‌ها را زده‌اند اما اگر كسي كه اين سوال را پرسيده استقلال فكري داشته باشد قطعا به نتيجه بهتري مي‌رسد.

وي در ادامه، در مورد لزوم به وجود آوردن قهرمان براي كشور گفت: شاهنامه فردوسي نمونه احتياج زمانه به قهرمان است كه در گذر سال‌ها به يك داشته ملي و باوري وسيع تبديل شد و اين اتفاق براي خود فردوسي افتاد نه براي شخصيت‌هايش و خودش با آن كتاب تبديل به فاعل جمعي شد.

وي در ادامه در پاسخ به سوالي در مورد بحث انتخاب بازيگر براي آثارش و چگونگي اين انتخاب، گفت: بخشي از بازي بازيگر قبل از اجرا براي او نوشته مي‌شود و بازيگر مورد نظر در زمان خواندن متن كم كم به آن نزديك مي‌شود و من بازيگرانم را با بررسي انتخاب مي‌كنم. هميشه هم اولين برداشتي كه از بازيگر مي‌گيريم بهترين برداشت است. البته بايد اذعان كنم كه هميشه هم در انتخاب بازيگرانم موفق نبوده‌ام.

وي در پاسخ به سوالاتي كه چرا قهرمانانش در گذر از زمان كم كم قلمروهاي كوچكي پيدا كرده‌اند، گفت: اين موضوعي است كه همه آ‌ن را مي‌دانند و نمي‌دانم چرا باز هم پرسيده مي‌شود. من كار مي‌كنم و نمي‌خواهم و نمي‌توانم كه در سكوت باشم. البته مي‌دانم كه شما چه قهرماني را در ذهن داريد، اما من در حد توانم فيلم مي‌سازم، پس حتما قهرمان رويايي شما ديگر در توان من وجود ندارد.

وي در ادامه افزود: قهرمان به هر جهت در جامعه عقب نمي‌ماند و هنرمند با ثبت بخشي از واقعيت تفكر خود را نشان مي‌دهد كه عقب نيست و مي‌خواهد با مردم و اتفاقات حركت كند.
وي در پاسخ به سوالي كه چرا با بازيگران كم و معدودي كار مي‌كنيد اين گفته را رد كرد و گفت: من با افراد بسيار متنوع و زيادي در تمام شاخه‌هاي سينما كار كرده‌ام و با اكثر فيلم‌هايم آدم‌هاي تازه‌اي به سينما داده‌ام كه اكثر آنها در سينما ماندگار شده‌اند.

وي در پاسخ به سوالي در مورد چگونگي شخصيت‌نويسي و اينكه آيا بر اساس بازيگر شخصيت‌پردازي مي‌كند، گفت: شخصيت‌ها در هر حالي نوشته مي‌شوند و اگر رمان «حسد» يا رمان «جسدهاي شيشه‌‌اي» را بخوانيد كه خارج از سينما هستند به روش شخصيت‌پردازي من پي مي‌بريد، چون قهرمان‌هاي سابقم در آن كتاب‌ها هنوز حضور دارند.

مسعود كيميايي در پاسخ به سوالي در اين مورد كه چرا اكثر قهرمانانش در آثار متأخرش راهي بي‌بازگشت را طي مي‌كنند، گفت: ما مي‌دانيم كه هر انساني رفتاري را در خود تعقيب مي‌كند كه با آن رفتار بر پيرامونش تاثير بگذارد. اينكه شخصيت داستان بداند كه كاري كه مي‌كند، مؤثر است، تقدير مهمي است. شايد نبود آن شخص او را قهرمان مي‌كند و تاثير كارش را زياد مي‌كند و باعث مي‌شود كار او كه به خاطرش از بين رفته در جمع بازتاب جديدي بيابد.

وي در پاسخ به اين سوال كه قبل و بعد از انقلاب سبك فيلمسازي‌اش تغيير كرده، ضمن رد اين موضوع گفت: من با تمام هستي و وجودم فيلم مي‌سازم حتي ابزار فيلم ساختن مانند جوهر، كاغذ، نگاتيو و ساير وسايل در حال تغيير هستند، اضطراب هم در ذات اين حركت و روزگار است كه مسئله جهاني است. اگر تغييراتي در فيلمسازي من وجود آمده قطعا به خاطر تعويض‌هاي مكرر عقايد حاكميت است.

وي در پاسخ به سوالي كه چرا خونريزي در آثار شما زياد است، گفت: اين زمينه اثر است قهرمان اثر براي عقيده‌اش خون مي‌ريزد و در اكثر اوقات نبودنش ارزشي است كه مي‌تواند آن ارزش را به تماشاچي عام منتقل كند.

وي افزود: سينما هنر وسيع و پرقله‌اي است و آدم‌هاي زيادي در قله آن هستند اما بايد به ياد داشت كه سينما هنر پنج‌شنبه و جمعه است يعني زماني كه مردم عام به سينما مي‌ايند و بايد با مردم سخن گفت تا بهفمندو با آنها ارتباط برقرار كرد. سخت است فيلمي را هم خودت دوست داشته باشي هم تماشاگران اما نبايد فراموش كرد كه هدف تماشاگر عام است.

وي در ادامه در پاسخ به سوالي در مورد اينكه آيا بازيگر مي‌تواند فاعل اجتماعي شود گفت: بازيگران موفق مي‌شوند چون آدم‌هاي برگزيده‌اي هستند اما بازيگر وقتي هنرمند مي‌شود كه ديدش از پيچي بگذرد و به يك چشم‌انداز برسد وگرنه قبل از آن پيچ و چشم‌انداز بازيگر آدم خودپسندي است.

وي در پاسخ به سوالي در مورد رابطه‌اش با بهروز وثوقي گفت: رابطه من با بهروز وثوقي هميشه خوب بوده اما چندي پيش در سفري كه به آمريكا داشتم و دوستان قديم‌ام را ديديم، او از من خواست در آنجا بمانم و كار كنم اما من دوست نداشتم در آنجا بمانم و اين موضوع رابطه سطحي ما را مخدوش كرد اما او بازيگر بسيار خوبي است و در كنار اسفنديار منفرد‌زاده از دوستان قديم خوب من هستند.

وي در پاسخ به سوالي در مورد طرز كار كارگردانان جديد گفت: گاهي تازه‌كارها فيلم‌هاي شاهكاري مي‌سازند و درجا مي‌زنند و بعضي از آنها نيز، آرام‌آرام خود را در سينماي ايران نشان مي‌دهند كه بسياري از آنها با من شروع كرده‌اند.

وي در ادامه در پاسخ به سوالي در مورد فيلم «رئيس» گفت: «رئيس» فيلم بدي است و آشفتگي فيلم، ناشي از مونتاژ بد است. البته اين مونتاژ به تدوينگر ربطي نداشت، بلكه مونتاژ مسئله‌اي فيلم ايراد داشت.

وي در پاسخ به اين سوال كه آيا روزگاري از محمد مصدق فيلم خواهد ساخت يا نه، گفت: وارد تاريخ معاصر شدن قضاوت مي‌خواهد و اين قضاوت آدم را به اشتباه مي‌اندازد به نظرم هر فيلم را بايد در دوره خودش ساخت و بهتر از هر زماني مي‌شد مصدق را در زمان خودش به تصوير كشيد.
همچنين وي در پاسخ به سوالي در مورد فيلم «قيصر 40 سال بعد» كه در مورد فيلم قيصر ساخته مي‌شود، گفت: اطلاعات من هم در حد حاضران است و بايد از كارگردان آن مسعود نجفي در اين مورد سوال كنم.

در پايان اين جلسه لوح تقديري از طرف انجمن بازيگران به مسعود كيميايي تقديم شد.
ارسال به دوستان
وبگردی