جعفر محمدی*
1- "ملاک حال فعلی افراد است"؛ این جمله ای است که این روزها در میان حامیان یک جریان خاص سیاسی رواج ویژه ای دارد؛ آنها، عمدتا این جمله را درباره رقبای سیاسی شان به کار می برند تا مبادا در نبرد سیاست، سوابق رقیب، کفه ترازو را به سود او سنگین کند.
2- در همین جا تکلیف این نوشته را با این نکته که سوابق درخشان افراد برای آنها مصونیت نمی آورد و همه در معرض انحراف و لغزش و حتی سقوط هستند روشن می کنم: بله! من نیز با این موضوع موافقم و این، نه یک موافقت سیاسی یا مصلحت اندیشانه که یک "بدیهی عقلی" است.
این گزاره، نتایجی هم دارد، از جمله اینکه افراد نمی توانند به استناد گذشته شان، خود را در حال حاضر مبری از خطا بندانند؛ کسانی که در گذشته منشاء خدمت بوده اند، اگر مرتکب جرم و تخلفی شوند، درباره آنها نیز باید همانند مردم عادی قانون اعمال شود ؛ کسانی که در پیدایش و پویش انقلاب، نقش داشته اند، مالک انقلاب و جمهوری اسلامی نیستند و ... .
این نتایج عقلی از آن بدیهی عقلی ، البته شمولیت عام دارند و همه را به طور یکسان دربر می گیرند چه اکبر هاشمی رفسنجانی باشد با آن همه شکنجه ای که در زندان های ساواک دیده و تلاش هایی که در دوران فرماندهی جنگ و عرصه سازندگی داشته است و چه عزیز جعفری باشد که روزگاری لباس رزم پوشید و برای دفاع از کشورش به جبهه رفت و اینک یک ژنرال تمام عیار شده است.
3- برمی گردیم به جمله صدر این نوشتار - ملاک حال فعلی افراد است- و این سوال را طرح می کنم: معیار سنجش حال افراد چیست؟
اگر بخواهیم پاسخ این سوال را در رفتارهای سیاسیون جستجو کنیم پاسخ ها متفاوت خواهد بود.
رصد رفتار سیاسی حامیان دولت عملا به این پاسخ منتهی می شود که معیار سنجش حال افراد، فردی است به نام محمود احمدی نژاد! از این رو، خوب بودن حال افراد، بستگی به میزان نزدیکی یا دوری آنها از رییس جمهور دارد، اگر زیر علم او سینه بزنند، تعریف و تمجیدش کنند، از او حمایت نمایند، خطاهایش را نادیده بگیرند و ... حتما یک نیروی سالم، وطن دوست، مسلمان، انقلابی و صد البته کارآمد و پرتلاش هستند.
چند مثال کوچک می زنم: اگر وبلاگ یکی از مشاوران رییس جمهور را از ابتدای راه اندازی تاکنون مرور کنید درخواهید یافت که این آقای مشاور در وبلاگش چیزی جز مدح و ثنای احمدی نژاد ندارد. گویا منتظر است احمدی نژاد حرفی بزند یا کاری انجام دهد تا فردای آن روز، مقاله ای در وصف آن بنگارد و منتشر کند. حتی یک بار وقتی او درباره مدرک تحصیلی کردان، انتقادی کرده بود، بلافاصله بعد از حمایت احمدی نژاد از کردان، تغییر موضع داد تا مبادا از معیار سنجش حق منحرف شود!
این آقای مشاور، در دولت جدید جایگاه بهتری یافته است.اما یکی از مسوولان خبرگزاری دولت که حامی احمدی نژاد بود، هنگامی که یک نقد کوچک بر احمدی نژاد نوشت، از کار برکنار شد.یا چند تن از وزرای احمدی نژاد که به کارآمدی، سلامت مالی و در
خط ولایت فقیه بودن شهره بودند، تنها هنگامی حال شان "بد" دانسته شد که
در قضیه معاونت اولی مشایی با رییس جمهور مخالفت کردند و لذا از کابینه هم
خط خوردند. اما افرادی که به اختلاف مواضع با برخی آرمان های امام و
انقلاب معروف هستند یا مرتکب جرایمی مانند استفاده از مدرک تحصیلی غیر
واقعی هستند، چون با معیار و ملاک سنجش حامیان نزدیک دولت سنجیده می شوند،
نه تنها ابقا می شوند بلکه ارتقا نیز می یابند.
جالب اینجاست که وقتی در مجلس ، فراکسیون اصولگرایان رأی به ابقای لاریجانی در ریاست این فراکسیون داد و نماینده نزدیک به احمدی نژاد یعنی آقاتهرانی رأی نیاورد ، رسایی (حامی دولت) گفت که اصولگرایی نمایندگان زیر سوال رفته است!
این در حالی است که نه احمدی نژاد و نه هیچ کس دیگری نمی تواند معیار و ملاکی برای سنجش افراد باشد بلکه باید مفاهیم و ارزش هایی ملاک سنجش حال افراد باشد که خود احمدی نژاد و هاشمی و ناطق نوری، رحیم مشایی و عزیز جعفری و موسوی و کروبی و خاتمی و رضایی و رحیمی و ... بدان سنجیده شوند.
در جبهه مقابل دولت نیز ملاک نامتعارفی برای سنجش حال افراد وجود دارد، ملاکی متناقض نما به نام برابری حال با گذشته! به گونه ای که هرگاه نقدی متوجه یکی از آنان که سابقه ای در انقلاب وجود داشته است می شود، فورا برمی آشوبند که به فلانی نگویید بالای چشمت ابروست! چرا؟چون او در زمان شاه مبارز بوده، زندان رفته، با امام (ره) در نجف و نوفل لوشاتو بوده، در جبهه فرماندهی می کرده و ... و چون بر نقد خود پافشاری می کنی، تحقیرت می کنند که وقتی تو در کوچه ها
گردوبازی می کردی ما اعلامیه های امام (ره) را پخش می کردیم یا در کوه های
کردستان و هورهای خوزستان با ارتش عراق می جنگیدیم و ... .
در واقع آنان، ملاک حال افراد را در گذشته متوقف کرده اند زیرا بسیاری از آنان، گذشته ای به مراتب پاک تر از امروز داشته اند و از جمله اینکه فرزندانشان در آن سالهای دور، حداکثر به همان گردوبازی مشغول بودند و به آقازاده های رانتخوار امروزی تبدیل نشده بودند.
بنابراین اگر بخواهیم میزان سنجش حال افراد را در اردوگاه های سیاسیون جستجو کنیم به نتیجه مطلوب نمی رسیم چه آنکه یک طرف دعوا، این ملاک و محک را فرد خاصی مانند احمدی نژاد می شمارد و طرف دیگر نیز از گذشته ها سپر ساخته است و همچنان چنگ بر دامان سالیان دور می زند.
اما اینکه ملاک و میزان واقعی چه می تواند باشد تا بتوان حال افراد را فارغ از حب و بغض های فردی و جناحی سنجید، سوالی است که پاسخ به آن تنها اندکی عقل مداری و وارستگی می خواهد والا کسانی که حول بت های خودساخته امروز می گردند یا در خاطرات گذشته سیر می کنند، از این بحث ثمری نخواهند برد که گفته اند: کور، آنچه را گرفته، رها نمی کند!
کسی که در گذشته، وظایفی که باید انجام می داد، انجام داده است (مثل اینکه در هنگام نیاز کشور به نیروی جنگی، راهی جبهه شده باشد) و امروز نیز:
-کارآمد است و از عهده مسوولیت هایی که به دوش او گذاشته می شود به درستی برمی آید
- سلامت نفسانی دارد و از این رو، در کارنامه اش فساد مالی، سوءاستفاده از قدرت و قانونگریزیی هایی مانند جعل سند و ... ندارد
- به اصول و آرمان های انقلاب اسلامی مردم ایران پایبند است
- به قانون اساسی که اکثریت مردم به آن رای داده اند، وفادار است
- و عقل اندیش و خردگراست
حتما باید او را در زمره نیروهایی دانست که حال شان "خوب" است، و فرقی ندارد که عضو کدام حزب و گروهی باشند و یا اساسا فارغ از جناح بندی ها حرکت می کنند.
این شخص، اگر احمدی نژاد نام دارد، باید قدرش را دانست و اگر هاشمی می خوانندش باید حرمتش را پاس داشت.
این، جفای بزرگی است کسی را که با این ملاک ها و معیارها همراه باشد چون درخط ما نیست لگدمال اش کنیم و منحرف اش بدانیم و مگر ملاک انقلاب هاشمی و موسوی و احمدی نژاد و ... هستند که اگر کسی با اینان مخالفت ورزید، فورا انگ ضدانقلاب و ضد نظام و ضد ولایت فقیه به او بزنیم و از میدان بدرش کنیم؟
اتفاقا مخالفت با برخی رفتارهای هر کدام از اینها نیز می تواند در چارچوب انقلاب و نظام و وطن دوستی تعریف شود ؛ کسی که ایران اش را دوست دارد و به ارزش های واقعی انقلاب و نظام
برآمده از انقلاب مردم پایبند است، هرگز نمی تواند هاشمی پرست یا احمدی
نژاد پرست باشد یا در موسوی و کروبی و ... محو شود بلکه با ملاک های پیش
گفته و یا هر ملاک عقلانی دیگری که به باورش درست باشد، یک یک اعمال آنها
را می سنجد، هر کدام که همخوانی داشته باشد را می پذیرد و تقویت می کند و
بر هر کدامشان که از معیارها انحراف داشته باشد، فریاد می کشد و خواستار
اصلاح اش می شود نه اینکه ابلهانه بر این مسیر گام بردارد که اگر فلانی
کاری کرد، حتما خوب است و خدمت یا قطعا ناشایست است و خیانت.
بنابراین، تا سیاسیون و رسانه های وابسته به آنها استانداردهای عقلانی را برای تدوین معیار سنجش حال افراد در نظر نگیرند و اشخاص حاضر و تاریخ گذشته را تنها مبنای قضاوت خود قرار دهند، این جمله معروف وصیت نامه امام (ره) همچنان در غربت و مظلومیت خواهد ماند و حداکثر به عنوان یک ابزار سیاسی مورد سوءاستفاده قرار خواهد گرفت.
4- اگر ملاک، حال افراد است- که هست- باید بپذیریم کسانی که در گذشته مرتکب خطاهایی بوده اند نیز مشمول این اصل عقلانی هستند.
اگر به تاریخ استناد می کنیم که "شمر" عضو سپاه علی (ع) بود ولی سرانجام، سر حسین (ع) را برید، نمی توانیم "حر" را از یاد ببریم که سردار سپاه یزید بود و عاقبت کار در رکاب سیدالشهدا اولین شهید کربلا شد.
5 - فقها، از اصل استصحاب، بسیار بهره می گیرند. استصحاب آن است که اگر شک کنیم آنچه قبلا موجود بوده، اکنون هم موجود است، اگر دلیلی بر خلافش نیافتیم، آن را موجود بدانیم. مثلا کسی که وضو گرفته ولی شک دارد که وضویش همچنان برقرار است، بقای وضو را استصحاب می کند و برای نماز گزاردن نیازی به وضو گرفتن مجدد ندارد.
این اصل درباره اصحاب انقلاب که گذشته درخشانی در عملکرد دارند نیز
صادق است و نمی توان تا به طور قطعی خطا و انحراف کسی ثابت نشده او را
محکوم کرد و بر گذشته اش خط بطلان کشید کما اینکه درباره خطاکاران گذشته
نیز تا حسن نیست کنونی شان ثابت نشود، نمی توان اعتماد را جاری و ساری
دانست.
به علاوه نباید به استناد ملاک بودن حال فعلی افراد ، سوابق تابناک افراد را نادیده گرفت و بین آنها و کسانی که در گذشته قدمی برای کشور و انقلاب برنداشته اند تفاوتی قائل نشد چه آن که "السابقون السابقن اولئک المقربون".
همچنین فراموش نکنیم این آیه شریف قرآنی را که "ان بعض الظن اثم" (همانا برخی
گمان ها گناه است) و باز یادمان باشد که در روز جزا باید پاسخگوی قضاوت های مان درباره دیگران و نسبت هایی که به این و آن می دهیم باشیم، در روزی که نه پست ها و مقام ها به دادمان
خواهند رسید، نه سفارش ها و تلفن های این و آن و نه جریان سازی های رسانه
ای و وابستگی های سیاسی... در روزی که لله الواحد القهار.
*سردبیر عصرایران
مطلب صحیح و سنجیده و معقولی بود. ملاک سنجش اعمال تقوی و حق مداری است نه اینکه اشخاص ملاک سنجش حق باشند.
جناب سردبير ! ملاك فعلي افراد در ديدگاه اكثريت قريب به اتفاق حاميان دولت فقط و فقط ميزان تعهد و دلبستگي افراد به ولايت مطلقه فقيه است . اگر واقع بين و منصف باشيد ( اگر باشيد ) در همين ماجراي مشايي كاملا شفاف و مشخص شد كه شخص دكتر احمدي نژاد نيز تا زماني محبوب قلوب متدينين ايران اسلامي است كه خود را سرباز ولايت مي داند . لذا ، در همين بند سوم نوشته ي شما خروج از مسير انصاف و عدالت را در قبال اكثريت جامعه ايراني مشاهده نمودم و از شما مي خواهم يكبار ديگر به اين فرمايش حياتي و سرنوشت ساز سرور آزادگان جهان ، حضرت امام حسين (ع) ، با نگاهي ژرف انديشانه دقت نماييد كه حضرتش فرمود : اگر دين داريد لااقل آزاده باشيد .
مشکل ما عدم تقوا سفرش کنندگان به تفوا ست هر دوطرف خود را حق ودیگری باطل ولی اونی که بیشتر خودشو حق میدونه جناح حاکمه که همیه چیزو در اختیا ر داره و فکر میکنه اونا طلحه وزبیرند همش میگن انقلاب ریزش داره خیلی بده پس از سی سال انقلاب که اونم میگیم فرهنگیه و ام القرا جهان اسلام فقط طلحه وزبیر تربیت کرده باشه و از سلمان فارسی خبری نباشه
تو را خدا یکم گذشت داشته باشیم
نویسنده محترم با اهداء سلام به نکات خوبی اشاره فرموده اید اما نکته مغفول در این نوشته آنکه حضرت امام خمینی(ره) در سه جا به حال فعلی افراد اشاره دارند که با توجه به فضایی که آن را مطرح کرده اند نشانگر سعه صدر و جهت گیری های مثبت ایشان نسبت به افراد خاطی می باشد. حال آنکه کسانی با استناد به جمله ملاک و میزان حال فعلی افراد است، قصد دارند تا سوابق درخشان دیگران را نفی کنند. حال آنکه در دو مورد امام میزان را حال فعلی افراد می دانند تا اگر کسانی سوابق بدی داشته اند ولی اکنون رفتار گذشته خود را کنار گذاشته اند از حقوق اجتماعی محروم نشوند. لذا ممکن است استفاده از یک جمله با دو رویکرد و خاستگاه مخالف هم به زبان و قلم جاری شود. البته مورد سومی که در وصیتنامه ایشان آمده تا حدودی به معنای آن است که اگر در گذشته از کسانی تعریف کرده اند که درست نبوده، میزان حال فعلی آنان است تا از تمجیدهای گذشته سوء استفاده نشود. با این حال اگر در منظومه فکری آن اندیشمند بیشتر غور کنیم این مورد نیز جهت گیری نفی¬یی ندارد. دریغ است که عین جملات ایشان برای آندسته از خوانندگان که به صحیفه امام دسترسی ندارند، درج نشود.
مورد اول در بند دوم فرمان هشت ماده ای آمده و با عنایت به روح این فرمان و مشکلات پیش آمده در آن زمان موضوع کاملا روشن است:
2- رسيدگى به صلاحيت قضات و دادستانها و دادگاهها با سرعت و دقت عمل شود تا جريان امور، شرعى و الهى شده و حقوق مردم ضايع نگردد. و به همين نحو رسيدگى به صلاحيت ساير كارمندان و متصديان امور، با بيطرفى كامل بدون مسامحه و بدون اشكالتراشيهاى جاهلانه كه گاهى از تندروها نقل مىشود، صورت گيرد تا در حالى كه اشخاص فاسد و مفسد تصفيه مىشوند اشخاص مفيد و مؤثر با اشكالات واهى كنار گذاشته نشوند. و ميزان، حال فعلى اشخاص است با غمض عين از بعض لغزشهايى كه در رژيم سابق داشتهاند، مگر آنكه با قرائن صحيح معلوم شود كه فعلًا نيز كارشكن و مفسدند. (صحيفه امام ج17 صفحه 139)
مورد دیگر در زمانی بیان شده که حکم به انحلال هیئت های گزینش که افراطی عمل می کردند داده اند:
1- تمام هيأتهايى را كه به نام گزينش در سراسر كشور تشكيل شدهاند، منحل اعلام مىنمايم، چه در قواى مسلح يا در وزارتخانهها و ادارات، و چه در مراكز آموزش و پرورش تا برسد به دانشگاهها، تمام آنها منحل است و ستاد انحلال را اعلام نمايد.
2- ستاد موظف است در اسرع وقت دستور دهد تا هيأتهايى به جاى هيأتهاى منحله، از افراد صالح و متعهد و عاقل و صاحب اخلاق كريمه و فاضل و متوجه به مسائل روز تعيين تا در گزينش افراد صالح، بدون ملاحظه روابط اقدام نمايند، و گزينش زير نظر آنها. انجام گيرد، و دقت شود تا اين افراد، تنگ نظر و تندخو و نيز مسامحه كار و سهل انگار نباشند. و چنانچه قبلًا تذكر دادهام ميزان در گزينش، حال فعلى افراد است، مگر آنكه از گروهكها و مفسدين باشند، يا حال فعلى آنها مفسدهجويى و اخلالگرى باشد. و اما كسانى كه در رژيم سابق به واسطه جو حاكم يا الزام رژيم ستمگر مرتكب بعضى نارواها شدهاند ولى فعلًا به حال عادى و اخلاق صحيح برگشتهاند، تندرويهاى جاهلانه در حق آنها نشود كه اين ظلم است و مخالف دستور اسلام، و بايد ممنوع اعلام شود. (صحيفه امام ج17 صص 219 - 220)
مورد سوم عبارات پایانی وصیتنامه می باشد:
من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلامنمايى بعضى افراد ذكرى از آنان كرده و تمجيدى نمودهام، كه بعد فهميدم از دغلبازى آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالى بود كه خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مىنماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هر كس حال فعلى او است. (صحيفه امام ج21 452 )
پاچه خوار تشکیلات سبز می باشد
و یا
در حال پوست کندن خر مرده تشکیلات سبز می باشند تا برای گروه خود وجه سیاسی کسب کند .
غافل از اینکه کوس رسوایی گوش فلک را پر کرده است .