عصرایران - بحث ورود نظامیان به عرصه سیاست، مدت هاست که بر سر زبان هاست و آنچه برخی راستگرایان را در این موضوع با مشکل مواجه کرده، تاکیدات صریح و قاطعانه حضرت امام (ره) در مقاطع مختلف بر منع مداخله نظامیان در سیاست است، چه آنکه آنان از یک طرف خود را مرید راه امام (ره) می دانند و از سوی دیگر، حامی نظریه مداخله نظامیان در سیاست هستند.
از این رو، برای آنکه هم خود را مطیع خط امام (ره) قلمداد کنند و در عین حال حضور نظامیان در عرصه سیاست را توجیه نمایند، رو به استدلال هایی آورده اند که قابل بررسی اند که موضوع این مقال، "نقد یکی از این توجیهات" در خصوص حضور بسیج در عرصه سیاست است.
از جمله انتقاداتی که از سوی مخالفان حضور نظامیان در سیاست مطرح می شود این است که بسیج به عنوان بخشی از نیروهای مسلح نباید در سیاست دخالت کند.
در مقابل مدافعان حضور بسیج در عرصه سیاست نیز می گویند: بسیج یک نهاد نظامی نیست که مشمول دستور امام (ره) برای عدم مداخله در سیاست باشد. بسیج نهادی متشکل از توده های مردم است و کسی هم نمی تواند بگوید مردم نباید در سیاست مداخله کنند.
محور این استدلال این است که ابتدا بسیج را از تعریف نظامی خارج کنند و سپس آن را وارد سیاست نماید تا دستور امام (ره) مبنی بر عدم مداخله نظامیان در سیاست ظاهرا محفوظ بماند.
برای قضاوت درباره این سخن، ابتدا باید تعریفی از نیروی نظامی داشته باشیم تا ببینیم آیا بسیج مشمول آن تعریف می شود یا خیر؟
بدیهی است اگر منطقا بسیج در قالب نیروی نظامی تعریف شود، حق مداخله در سیاست را به فرموده امام (ره) نخواهد داشت و در غیر این صورت برای ورود به عرصه سیاست محق خواهد بود.
هر چند در کتاب های مختلف علوم انسانی و نظامی، می توان تعاریف متعددی را برای بازشناسی نیروهای نظامی، جستجو کرد، اما نقطه مشترک همه تعریف ها و اساس آن چنین است: "تشکلی دارای سلسله مراتب فرماندهی، نیروهای سازماندهی شده و مسلح به انواع سلاح های گرم."
در واقع هر مجموعه ای که دارای چهار ویژگی "متشکل بودن"، "فرماندهی"، "نیرو" و "سلاح گرم" باشد، یک نیروی نظامی است.
حال باید دید که آیا بسیج نیز دارای این چهار ویژگی هست یا خیر؟
پر واضح است که بسیج دارای تشکلی وسیع در همه کشور است. فرمانده و سلسله مراتب فرماندهی دارد که بعضی از انها حتی سرتیپ و سرهنگ و... هستند، دارای نیروی انسانی است و انواع سلاح های گرم، از کلاشینکف و نارنجک گرفته تا آرپی جی و ... .
حال اگر چنین تشکلی را نظامی ندانیم، در این کشور چه مجموعه ای را می توان نظامی شمرد؟ مگر ارتش جمهوری اسلامی نیز دارای این چهار ویژگی نیست؟ آیا کسی می تواند بگوید ارتش یک نهاد نظامی نیست؟ آیا می توان گفت که چون ارتش متشکل از مردم است و مردم حق دارند در سرنوشت سیاسی شان دخالت داشته باشند، پس ارتش هم می تواند وارد سیاست شود؟ قطعا نمی توان چنین استدلالی را موجه دانست چون اگر این توجیه پذیرفته شود ، با توجه به اینکه همه تشکل های جامعه از حضور مردم شکل گرفته اند، نمی توان استثنایی در این باره قائل شد و نظامیان را که طبیعتا آنها هم بخشی از مردم هستند، از حضور در سیاست منع کرد.
اساسا عرصه سیاست در جوامع مردمسالار، بر مبنای رقابت برابر استوار است و فلسفه منع مداخله نظامیان از این حوزه نیز نشات گرفته از اصل"برابری در رقابت" است.
نظامیان امکانی در اختیار دارند که توده های مردم و گروه های سیاسی از آن بی بهره اند و این امکان، آنها را در موقعیت برتر قرار می دهد و برابری رقابت را از بین می برد و آن امکان عبارت است از "سلاح".
به همین دلیل گفته اند که نیروهای مسلح وارد عرصه سیاست نشوند چون موازنه رقابت سیاسی به هم می خورد و اساس مردمسالاری منهدم می شود.