۱۱ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۱ آبان ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۴۸۴۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۶ - ۲۳-۱۱-۱۳۸۷
کد ۶۴۸۴۰
انتشار: ۰۹:۰۶ - ۲۳-۱۱-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


ابتكار

«قصه آدم و حواي انقلاب ايران! » عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم عزيز نجف پور است كه در آن مي‌خوانيد؛ «و قلنا يا آدم اسکن انت و زوجک الجنه و کلا منها رغدا"... » (بقره 35-36-37)« و گفتيم اي آدم! خود و همسرت در اين باغ سکونت گيريد و از هرکجاي آن که خواهيد، فراوان بخوريد و به اين درخت نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد بود. پس شيطان هر دوي آنها را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را بدر آورد و فرموديم: فرود آييد، شما دشمن همديگريد و براي شما در زمين قرارگاه است، و تا چندي برخورداري خواهيد بود. پس آدم از پروردگارش کلماتي را دريافت کرد و خدا او را ببخشود آري! اوست که توبه پذير مهربان است. »پيروزي انقلاب اسلامي، تحقق آن وعده الهي بود که خداوند براي مومنين جهادگر في سبيل الله بر شمرده است و اينگونه بود که مومنان به پاس زحمات و ايثاري که در راه خدا متحمل گرديدند، گام به بهشت گونه اي گذاردند که باغبانش مي گفت: « از هر کجاي آن که خواهيد فراوان بخوريد » هزاران شهيد بهاي ورود به اين بهشت گونه بود.

بهشت گونه اي که ديگر در آن راحت مي توانستي بدور از فشار شيطان و شيطان صفتان که کمر همت بسته اند تا مومنان را غمگين و افسرده کنند و يا با سخنان لغو و گناه آلوده، فشاري مضاعف بر دوششان تحميل نمايند، در راه خدا جهاد کني مسجد بسازي به کمک آوارگان و يتيمان و فقيران بشتابي و با جماعت همراه شوي ونماز جماعت بر پا داري و از فضاي معنوي جامعه ديني استفاده کني و آخرتي بهتر، هم براي خود و هم براي ديگران مهيا سازي و يا به جنگ ظالمان بروي و مستضعفان را از زير يوغ جهل و ظلم نجات دهي و زمينه را براي خوب شدن آنان که مي خواهند خوب بشوند، آماده کني و خود در غروبي دل انگيز بر بلندايي بنشيني و فرو رفتن خورشيد را بنگري!ديگر راحت مي توانستي باغچه اي پر از گلهاي محمدي بکاري تا سحرگاهان که نسيم مي وزد عطر دل انگيز گلهاي تازه شکفته باغچه ات، کوچه پس کوچه هاي شهر را پرکند و از حصار ها در گذرد و سر به صحراها و بيابانها بگذارد و از شرق تا غرب عالم را با خود همراه کند و دلمردگان را طراوتي دوباره ببخشد و عاشقان را شوري دوباره و تشنگان را جامي دوباره عطا کند.

ديگر پسربقال سرکوچه تان مي توانست بدون احساس حقارت از نداشتن ماشيني با کلاس مثل ماشين فلان آقا، تو را هم سوار بر ترک دوچرخه زنگ زده اش بکند و دو نفري کوچه پس کوچه هاي شهر را که ديگر پر از خدا و عرفان شده است، بگرديد و بدون ديدن دخترکان ناآگاهي که با نيرنگ، بزک کرده و به خيابان فرستاده شده اند، در مورد نحوه حل مشکلات مردم و درمان صدها زخم استضعاف و اسارت مادي و روحي آنان بينديشي و با شور و شعف ناشي از احساس حريت و آزادي از دست شيطان و نفس، آرام بگيري.مي توانستي مطمئن باشي که ديگر فلان گردن کلفت، جرات تجاوز و زورگفتن به تو را نخواهد داشت و اگر هم چنين چيزي رخ دهد، قوه قهريه اي در هيات حاکمه خفته است که متجاوز را به صلابه خواهد کشيد و مظلوم را به حقوقش خواهد رسانيد. ديگر مي توانستي مطمئن باشي که خود و برادر و خواهرهايت با جبر آموزش طبقاتي، از تحصيل محروم نخواهيد شد و فرمان انوشيروان33 که فقط اشراف و شاهزادگان را محق تحصيلا ت مي دانست براي هميشه در گور خواهد شد و هر کس فقط به تناسب هوش و استعداد و همت و تلاش شخصي خودش، درجات علمي را به انتخاب خويش طي خواهد کرد.

ديگر مي توانستي مطمئن باشي که کسي با کار کمتر،بيشتر از تو نخواهد خورد و کسي نخواهد توانست با تکيه بر گنج پدر، که معلوم نبود قبلا از کدام راه نامشروعي انباشته گشته است، تمامي فرصت هاي اجتماعي را از دست تو بربايد به حدي که دختر مورد علاقه ات هم به خاطر ماشين اسپورت پسر بهمان آقا، دلش را زير پايش بگذارد و از تو بگذرد.! ديگر بچه هاي مسجد به خاطر بي تقوايي بزرگترهايشان و.. از خدا و پيغمبر زده نمي شدند. و هانيه و الميرا و نسرين موهايشان را از زير روسري هايشان بيرون نمي گذاشتند و از رقاصه هاي لوس آنجلس نشين تقليد نمي کردند. تو مجبور نبودي به خاطر معصوميت از دست رفته ياسمن تا صبح اشک بريزي و سرت را بر بالش بفشاري! ديگر مي شد هم عاشق شد و هم خدايي بود... مثل هزاران لاله عرق بر پيشاني که در گلستان بهشت زهرا روييدند و مثل«فهيمه34»، که بعد نگاشتن نامه هايش، ستاره اي شد و به آسمان رفت و ما گم گشتگان فقط نشانه اي کوچک از او در زمين به يادگار داريم.آري ديگر مي شد مثل همه اينها شد و بود و توانست.

آري! آن نسيم صبحگاهي که سپيده دم پهنه دشت را درمي نوردد و آهوي وحشي بيابان را فقط به عشق استشمام بارقه اي از خود، آواره کوه و دشت مي کند، ديگر وزيدن گرفته بود و با موسيقي آرام بخشي، که در گوش زمينيان مي خواند همگان را به ياد آن عهدي مي انداخت که در صبح روز ازل، با الهه عشق و زيبايي بسته بودند. و اينگونه بود که فرزندان محرم توانستند براي يک بار هم که شده ذبح شدن حسين حق و حقيقت را در کربلاي زمينيان مشاهده نکنند و مسجدها بسازند و بر مناره اش فرياد آزادي از هر نوع قيد و بند را برآوردند و دين را با عشق، و نه با کراهت و اجبار، انتخاب کنند و در زمين صبحگاه پادگان دوکوهه شب را به نماز شب به صبح برسانند و آرام آرام قدم در صحراي بيکران ابديت بگذارند و از ميان غرش رودهاي بزرگ و از زير بارش بارانهاي عظيم، با طمانينه و طيب خاطر فقط با پاي عشق و ايمان بگذرند و تا آنجا بروند که فاصله شان تا خورشيد هيچ نباشد و تازه آنوقت است که بر اثر گرماي آفتاب، «هيچ» شان هم هيچ شود و جالب اينکه سنت خداوند بر اين است که مبدا و منشا» حيات و اصلاح در زمين همين «هيچ»ها باشند.همانطور که گفته شد اين بهشت گونه باغباني داشت که مي گفت «از هر جاي آن که مي خواهيد فراوان بخوريد» ولي فقط به يک شرط: ولا تقربا هذه الشجره... « به اين درخت ممنوعه نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد بود.» شما در اين بوستان پرگل از عطر گلهاي زيبا، فراوان بهره مند شويد ولي به اين درخت نزديک نشويد که درخت حدود الهي است که اگر از ميوه اين درخت «عدول از حق» متمتع شويد، از ستمکاران خواهيد بود.

در اين گونه بهشت گونه بگرديد و فعاليت و رشد کنيد و دروغ نگوييد، دزدي نکنيد، حق مردم را نخوريد و با همديگر مهربان باشيد. قسط را بر پا داريد در راه خدا جهاد کنيد امر به معروف و نهي از منکر نماييد و دست يتيمان را بگيريد، بيت المال را ضايع نکنيد، جنگ قدرت و مسابقه ثروت راه نيندازيد. فقيران را در يابيد و دل آنها را نشکنيد. خدا را فراموش نکنيد و...از آنجا که انقلابيون فرزندان آدم هستند پس شايد تکرار اشتباه پدر توسط آنها عجيب ننمايد و شايد، بايد انتظار داشت که تاريخ دوباره تکرار گردد و آدم (ع) دوباره فريب شيطان را بخورد و مرتکب گناه بگردد و از بهشت هبوط کند و و اينگونه هم شد!تاريخ دوباره تکرار گرديد و انقلابيون به آن درخت ممنوعه نزديک شدند و حرام خوردند و دزدي کردند و تهمت زدند و اسراف کردند و خدا را فراموش نمودند و شرک ورزيدند و  و آنگاه هبوط رخ داد و از آسمان ندا آمد که: «قلنا اهبطا منها جميعا"بعضکم لبعض« عدوا... » آن فضاي زيبا و روحاني که محملي براي رشد روحي و فکري و اجتماعي انقلابيون بود تبديل به بياباني خشک و بي آب و علف شد که جز زقوم در آن نمي روييد! و «بعض» اي نمي شد يافت که با «بعض» اي ديگر «عدو» نباشد! و همگان در مهبطي سخت گرفتار آمدند.

ايمان جاي خود را به شرک و کفر داد و حسادت ها شروع شد و شعله هاي بي امانش،دامن گلستان پر گل انقلاب را فرا گرفت و آن لاله هاي سرخ که سحرگاهان با وزش نسيم صبح گاهي عطرشان در فضا مي پيچيد، پژمردند و سکوتي سخت بر فضا حاکم شد. فساد در دريا و خشکي آشکار گشت و به حدي بالا گرفت که تا ديروز که چادر به سر کردن فاطمه و حجب و حيايش، مورد تحسين همه فاميل و دوستانش بود ديگر مانع «آزادي و حقوق زن» تلقي گرديد و او که تا ديروز به واسطه ارتباطي که با خدا داشت همچون شعله اي، گرما بخش محيط لطيف خانواده شان به شمار مي رفت ديگر پشت کيوسک تلفني و يا اردوي دانشکده اي و يا گردش در پارکي، آنقدر مشغول گشته بود که نه تنها خانواده را، بلکه «گرما» را هم فراموش نموده بود!به بازار که مي رفتي، همه اش دزدي و کلاشي و ربا خواري و حرام خوري بود. به محکمه که مي رفتي همه اش حق کشي و نامردي و رشوه و رانت بود و خيابانها پر از فساد، پارکها پر از شيطان و سينماها پر از انحراف.

همانطور که خداوند گفته بود «ظهرالفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس37 »اگر پول نداشتي و لباس رنگارنگ نمي پوشيدي و ماشين گران قيمت نداشتي و در ساختمان مجلل زندگي نمي کردي، آدم کلاس پاييني به حساب مي آمدي و اگر پول نداشتي نمي توانستي مدرسه غير انتفاعي بروي و اگر مدرسه غير انتفاعي نمي رفتي نمي توانستي دانشگاه قبول شوي و اگر دانشگاه قبول نمي شدي آدم بي عرضه ناميده مي شدي و دچار مرگ زودرس در اوج جواني مي گشتي! اگر پول نداشتي تحقير مي شدي و اگر تحقير مي شدي اذيت مي شدي و براي فرار از اين فشار به هر دري مي زدي و چون همه منافذ طبيعي درآمد توسط عده اي غصب شده بود پس به سمت دزدي، رشوه و... روي مي آوردي و از جامعه، امنيت اقتصادي، فرهنگي و اخلاقي را سلب مي کردي! اگر پول نداشتي نمي توانستي زن بگيري و اگر بابايت پول نداشت کسي به خواستگاريت نمي آمد و تو مي ماندي و ميليونها دختر و پسر ازدواج نکرده و پا به سن گذاشته، که قدم به قدم به سمت فساد و مشکلات رواني حرکت مي کردند و اگر هم پول داشتي روز به روز وحشي تر مي شدي و خون مردم را بيشتر در شيشه مي کردي و حق ها که به ناحق نمي خوردي و زندگيها که از هم نمي پاشاندي. اگر پول داشتي راحت مي توانستي در يکي از دانشگاههاي خوب کشور به اسم نوبت دوم يا انتقال به داخل! اسم بنويسي و با اندکي زحمت يک مدرک مشتي بگيري و به ريش جواد و اصغر که از شدت درس خواندن چشم هايشان بابا غوري گشته بود، بخندي و همچون فاتحان، سوار بر مرکبي گران قيمت بشوي و موبايل با کلاست را به رخ همه بکشي و قلب هزاران ضعيف حسرت به دل را زير چرخهاي ماشين ات له کني شهر شلوغ بود و مردم در خود مي لوليدند و هيچ کس حواسش به آسمان نبود و کسي پيدا نمي شد تا هوس ديدن صحنه دل انگيز غروب خورشيد را بکند و يا در نماز شبي دلش بشکند و همچون آن مرد بزرگوار تاريخ، کيسه نان را بر دوش بگيرد و بر اطراف شهر بگردد و آرام بخش شبهاي تنهايي يتيمان و ضعيفان بشود و اين پرده سياه رنج را با خورشيد توحيد بدرد.

شهر در هياهوي خويش گم بود و ديگر کسي به زيباييهاي خفته در نقش هاي به يادگار مانده از دوران جوش و خروش انقلاب، کار نداشت و از همه آن آرمانها و حقايق فقط چناري زخم خورده که زخم هايش نشان از آن دوران پر شور داشت، باقي مانده بود. و بر روي آن چنار فرشته اي زيبا، اما غمگين که با حسرت مردمان را مي پاييد، خانه کرده بود و شبانگاهان بر بلندترين شاخه چنار پير مي رفت و آرام مي گريست. صداي گريه اش در کوچه پس کوچه هاي شهر مي پيچيد. اما خوابي عميق همه را فرا گرفته بود و اگر احيانا کسي خواب پريشاني مي ديد و از جا مي جست، براي اينکه به صداي فرشته که به دنبال بيدار کردن فطرت انسانها بود گوش فرا ندهد، متکا بر سر مي گرفت و دستها بر گوش مي نهاد و لحاف بر سر ميکشيد تا مبادا خواب غفلتش برهم بخورد.

فرشته زيبا غمگين بود ولي هنوز رگه هاي اميد در دلش مي درخشيد. او به دوران شکست طلسم شيطان و روي آوردن دولت حق اميدوار بود و با خود مي انديشيد که همانطور که آدم (ع) توانست کلماتي از خداوند فرا بگيرد و توبه کند و به سوي بهشت برگردد، آيا انقلابيون هم خواهند توانست آن کلمات را فرا بگيرند و به «بهشت گونه» برگردند؟...فهميدن جواب اين سوال زمان مي برد...

اعتماد ملي

«شكوه انقلاب اسلامي در سي‌امين سال پيروزي» عنوان سرمقاله روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي خوانيد؛ راهپيمايي سي‌امين سالگرد پيروزي انقلا‌ب اسلا‌مي در سراسر كشور باشكوه‌تر و باصلا‌بت‌تر از سال‌هاي قبل برگزار شد. حركت توفنده انقلا‌ب پس از 30 سال بالندگي و پويش همچنان اقيانوسي عظيم را تجلي مي‌دهد؛ اقيانوسي كه همچنان از رودها و مسيل‌هاي مختلف، پويا، زنده و رو به تزايد تغذيه شده و مي‌شود.

به تعبير فيلسوفان اجتماعي، 30 سال عمر مفيد يك نسل است. حال دوره‌اي از حيات نسلي به پايان رسيده و عصر جديدي آغاز شده است. اما در اين تغيير و پوست‌اندازي نه‌تنها ارزش‌ها و هنجارهاي مردمي‌ترين انقلا‌ب قرن بيستم به فراموشي سپرده نشده بلكه قدرتمندتر از هميشه در عرصه حضور دارد.

با شهادت، بازنشستگي، كهولت و كنار رفتن نسل اول انقلا‌ب، نيروهاي جديد با همان سرسپردگي، دلدادگي، اعتقاد و باور در جهت تداوم اين آرمان در حركت هستند. اين در حالي است كه كمتر جنبش اجتماعي‌اي در تاريخ معاصر بسان انقلا‌ب اسلا‌مي در معرض تهديد، فشار، تحريم و نامرادي قدرت‌هاي خارجي بوده است. با اين همه تهديدهاي مختلف، جنگ تحميلي، تهاجم فرهنگي، فشارهاي نرم و توطئه‌هاي ريز و درشت نه‌تنها انقلا‌ب را كند و مسير آن را معوج نكرد و آرمان‌هاي آن را به بايگاني نسپرد بلكه قدرت و حقانيت خويش را بيش از پيش اثبات كرده است. همه اين اتفاقات تنها در گرو اعتقاد به انقلا‌ب اسلا‌مي و با فداكاري و حضور مردم، عشق آنها به امام خميني(ره) و آرمانش و رهبري‌هاي خردمندانه رهبر معظم انقلا‌ب اسلا‌مي تحقق يافت.

توفيق در عرصه‌هاي علمي، تربيت نيروي انساني، حضور اثرگذار بانوان، ارتقاي سطح علم و دانش و فراگيري آن، پيشرفت فناوري هسته‌اي، دستيابي به فناوري سلول‌هاي بنيادين، حضور در عرصه هوا و فضا و... بيانگر رشد همه‌جانبه و تحقق اهداف اوليه انقلا‌ب و دست يازيدن به شعارمحوري استقلا‌ل، آزادي و جمهوري اسلا‌مي است؛ ميراث باشكوه و قابل تكريمي كه نيازمند مراقبت و حفاظت همه‌جانبه است تا مابقي اهداف و آرمان‌هاي برزمين مانده و محقق نشده، در دهه چهارم انقلا‌ب و در عصري كه با <پيشرفت و عدالت> اختصاص يافته به بار نشيند.
ان‌شاءالله

كيهان

«حالا چه مى گوييد ؟!» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسني شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛ «برتولت برشت» مي گفت: «مي توان براي يک بار به همه دروغ گفت و مي شود براي هميشه به يک نفر دروغ گفت، اما هرگز نمي توان براي هميشه به همه دروغ گفت». چند هفته قبل، «دبورا سالامون» نويسنده و تحليل گر معروف روزنامه واشنگتن پست نوشته بود؛ «ما آمريکايي ها طي 3 دهه گذشته درباره ايران به خودمان دروغ گفته ايم.» سالامون مي نويسد؛ «رسانه هاي آمريکايي براساس يک توافق نانوشته از پوشش خبري درباره واقعيت هاي ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي خودداري کردند و در تحليل رخدادهاي اين کشور انقلابي و مسلمان به گفته ها و نوشته هاي طيفي از مخالفان جمهوري اسلامي ايران در داخل و خارج کشور مراجعه کردند و اين در حالي بود که طيف مورد اشاره، به جاي انعکاس واقعيات، رؤياهاي تحقق نيافته و خواسته هاي ناکام مانده آمريکا درباره ايران را بازگو مي کردند و نتيجه آن که امروزه با ايراني روبرو هستيم کاملاً متفاوت با تصويري که طي 3 دهه گذشته از آن ترسيم کرده و انتشار داده ايم، يعني حالا در چالش با ايران به چاهي افتاده ايم که خودمان حفر کرده ايم».

«توماس فريدمن» سرمقاله نويس مشهور آمريکايي طي يادداشتي در روزنامه نيويورک تايمز، اظهارات همکار خود در واشنگتن پست را به گونه اي مشابه و از زاويه اي ديگر بازگو کرده و مي نويسد؛ «ما در تحليل وقايع ايران به جاي مراجعه و درک آنچه توده هاي مردم مي خواهند، به سراغ،  گروههايي رفتيم که ساخته و پرداخته خودمان بودند، تصور ما اين بود که انقلاب اسلامي ايران هم مانند ساير انقلاب ها بعد از مدتي به دو بخش موافق آموزه هاي انقلاب و کساني که مي کوشند از انقلاب ترجمه اي همراه و همساز با آمريکا ارائه دهند، تقسيم خواهد شد و آمريکا با حمايت از جريان دوم مي تواند بار ديگر ايران خارج شده از بلوک غرب را به اين اردوگاه بازگرداند.»  فريدمن تأکيد مي کند که در اين ارزيابي مرتکب اشتباه فاحشي شده ايم و از درک اين نکته غافل بوده ايم که مخالفان انقلاب ايران در مقايسه با توده هاي طرفدار انقلاب تا چه اندازه کوچک و غيرقابل محاسبه هستند.

ديروز در جريان راهپيمايي عظيم و گسترده مردم ايران، خبرنگاران صدا و سيما به سراغ خبرنگاران رسانه هاي خارجي که براي پوشش خبري راهپيمايي 22 بهمن به تهران آمده بودند رفته و نظر آنها را درباره اين رخداد بزرگ و حضور يکپارچه مردم در دفاع از انقلاب جويا شدند. خبرنگار شبکه تلويزيوني معروف و پربيننده CNN آمريکا در پاسخ به سؤال خبرنگاران صدا و سيما گفت: «اجازه گفت وگو و اظهار نظر نداريم»! پاسخ سؤال خبرنگاران صدا و سيما را به آساني از پاسخ ندادن خبرنگاران CNN مي توان درک کرد. آنها نمي توانند در مقابل ديدگان همه حضور عظيم و سيل خروشان مردم در دفاع از انقلاب را انکار کنند و از سوي ديگر اعتراف به اين حضور حماسي با آنچه قرار است شبکه CNN از آن مخابره کند، در تناقض آشکار است. يعني دميدن در همان شيپور فريب که «دبورا سالامون» و «توماس فريدمن» در روزنامه هاي واشنگتن پست و نيويورک تايمز به آن اشاره کرده اند.

خدا بر درجات امام راحلمان (ره) بيفزايد که در جريان جنگ تحميلي وقتي صدام حسين به دروغ ادعا مي کرد تعداد بي شماري از رزمندگان اسلام را اسير کرده است، خطاب به او مي فرمود؛ بالاخره جنگ تمام مي شود و زمان باز پس دادن اسرا فرامي رسد، در آن هنگام با اين همه دروغ که درباره تعداد رزمندگان اسير گفته اي چه خواهي کرد؟ و اين همه اسير ايراني را که ادعا کرده اي از کجا براي تحويل دادن خواهي آورد؟! بعد از پايان جنگ تحميلي، هنگامي که مسئولان کشورمان با ارائه آمار اعلام شده صدام درباره تعداد اسرا، خواستار تحويل آنها بودند،  ديکتاتور  عراق ابتدا در آمار ارائه شده ايران ابراز ترديد کرد و سرانجام وقتي اين آمار را با آنچه خود او ادعا کرده بود منطبق ديد، با شرمندگي اعتراف کرد که در آن هنگام به عنوان عمليات رواني عليه ايران، در اعلام تعداد اسيرشدگان اغراق کرده است!!

ديروز ، در سالروز پيروزي انقلاب اسلامي و در نخستين روز از ورود انقلاب به دهه چهارم، همه مردم به خيابان ها آمده بودند، انگار هيچ کس در خانه نمانده بود. پيرمردان و پيرزنان، جوانان، ميان سالان، کودکان ... همه آمده بودند. ديروز توده هاي عظيم مردم  در سراسر ايران اسلامي با حضور در راهپيمايي پرشکوه 22 بهمن، تحليل هاي آمريکا و متحدانش درباره کمرنگ شدن وفاداري و تعهد ملت به اسلام و انقلاب را زير گام هاي مصمم خود لگدمال کردند.

راستي، اين روزها برخي از مقامات آمريکايي و اروپايي در مقابل سؤال شکننده و رسوايي برانگيزي قرار گرفته و مانند صدام حسين - گماشته قبلي خود بر عراق-  از اين که پاسخي براي آن ندارند به شدت رنج مي برند. توضيح آن که اخيراً چند نشريه معروف آمريکايي و اروپايي به نقل از مردم کشورشان و در تفسير و تحليل هاي خود پيرامون جايگاه کنوني ايران اسلامي در منطقه و جهان، از مقامات آمريکايي پرسيده اند؛ اگر جمهوري اسلامي ايران آنگونه که شما طي سه دهه گذشته ادعا مي کرديد، کشوري ضعيف، عقب مانده از نظر علمي و تکنولوژي، منزوي در ميان مردم، فاقد جايگاه در معادلات منطقه و... است و به گفته ها و نوشته هاي پي در پي شما - مقامات آمريکايي و اروپايي- روي قوس نزول منحني پيشرفت قرارگرفته است! چگونه به فن آوري هسته اي، نانوتکنولوژي، توليد سلول هاي بنيادي، ساخت موشک هاي بالستيک و دوربرد، ساخت نيروگاه و سدهاي عظيم و اخيراً ارسال ماهواره به فضا دست يافته است؟ چرا در معادلات منطقه حرف اول را مي زند؟ چرا آمريکا در عراق دست  نياز  به سوي ايران دراز کرده است؟ چگونه خاورميانه بزرگ در حال شکل گيري با محوريت ايران است؟ در فلسطين پوزه اسرائيل را به خاک ماليده است؟ و اگر ادعا مي کنيد که ايران اسلامي طي 30 سال گذشته، ضعيف و ضعيف تر شده است، چرا تلاش آمريکا و متحدانش براي مقابله با آن، روز به روز شتاب بيشتري مي گيرد؟! و...
اين سؤال ها از نوع پرسش هايي هستند که پاسخ را بدون کمترين ابهامي در خود دارند، ياد امام راحلمان(ره) به خير که خطاب به آمريکا مي فرمود: اگر مي گوئيد چيزي نشده پس چرا اينقدر سر و صدا مي کنيد؟!

آفتاب يزد

«رفراندوم يا اعتماد سنجي؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛طرح موسوم به جمع آوري اطلاعات اقتصادي خانوار، از نخستين روز تا امروز با حاشيه هاي جالبي مواجه بوده است. رئيس جمهور تاكنون چند بار حضور 70 درصدي مردم در اين طرح را بزرگترين رفراندوم اقتصادي براي اعلام‌اعتماد مردم به برنامه هاي دولت نهم ناميده است. آنچه كه اين سخن را در كانون توجهات قرار داد هشداري بود كه در دوره جمع آوري اطلاعات، بارها تكرار شد: »عدم شركت در طرح به معناي عدم دريافت يارانه در سال هاي آينده خواهد بود«. به عبارت ديگر، مي توان با اطمينان ادعا كرد كه علت شركت عده اي از مردم در طرح، نگراني آنها از احتمال » محروميت از دريافت يارانه« بوده است نه اعلام اعتماد به دولت و تبديل يك آمارگيري به رفراندوم !

البته بعد از آنكه رئيس جمهور براي اولين بار موضوع رفراندوم را مطرح كرد در برخي رسانه ها همين موضوع مـورد اشـاره قـرار گـرفـت امـا تكرار اين ادعا توسط رئيس جمهور نشان مي داد او اطلاعات و اخباري در اختيار دارد كه او را مطمئن ساخته است 70 درصد مردم بـراي ابراز اعتماد به رئيس جمهور و دولت نهم، در رفراندومي اعلام نشده شركت كرده اند. بر همين اساس، اعلام مخالفت غير جناحي عده‌اي از نمايندگان مجلسو گـروهـي از اقـتصاددانان با طرح تحول اقتصادي، مي توانست ايستادگي در مقابل رفراندوم 70 درصدي تلقي شود . اما اظهارات اخير يك مقام دولتي، روي ديگر اين سكه را به نمايش گذاشت. رئيس مركز آمار ايران براي دومين بار در يك ماه گذشته، صحت بخش هايي از اطلاعات ارائه شده توسط مردم را زير سوال برده است.بر اساس آخرين اظهارات اين مقام دولـتي، اطلاعات اعلام شده توسط مردم در زمينه »خودرو« به ميزان 75 درصد دقت داشته و »ميزان صحت اطلاعات مربوط به حقوق بيمه شدگان« حدود 50 درصد بوده است . رئيس مركز آمار ايران در يك معدل‌گيري از اطلاعات ارائه شده توسط مردم اعلام كرده است: »اطلاعات حدود 30 درصد مردم مغايرت دارد و مردم مي‌توانند آن را اصلاح كنند.«‌‌

اين اظهارات كه توسط شبكه خبر منتشر شده است بلافاصله اين سوال را در اذهان ايجاد مي‌كند كه »اگر دولت اطلاعات دقيقي از دارايي‌ها و درآمدهاي آحاد مردم در اختيار دارد علت اجراي يك آمارگيري پرخرج چه بوده است؟« مسئولان دولتي با گذشت چند ماه، هنوز به اين پرسش رئيس‌كميسيون اقتصادي مجلس پاسخ نداده‌اند كه »هزينه 40 ميليارد توماني اجراي طرح، از چه محلي تامين شده و مجوز قانوني آن توسط چه كسي صادر شده است؟« اكنون سوال رئيس كميسيون اقتصادي مجلس را مي‌توان به صورت تكميل شده، تكرار نمود كه »برايجمع ا~وري اطلاعاتي كه دولت از منابع ديگر به آنها دسترسي داشته و حتي مي‌تواند عدم صحت يا عدم دقت اطلاعات ارائه شده توسط مردم را مشخص نمايد چه ضرورتي به هزينه كردن 40 ميليارد تومان بدون اخذ مجوز از مجلس وجود داشته است!؟«‌

البته اين اظهارات از زاويه ديگري نيز مي‌تواند مورد توجه قرار گيرد. مسئولان دولتي كه حضور 70 درصدي مردم در طرح آمارگيري را »رفراندوم اعتماد به دولت« مي‌نامند براي ارائه اطلاعات غلط، چه توجيهي دارند؟ اگر ادعاي رئيس مركز آمار ايران صحيح باشد و 50 درصد بيمه‌شدگان، اطلاعات مربوط به حقوق و دريافتي‌هاي خـود را بـه صـورت غلـط اعلام كرده باشند، آيا اين »مخفي‌كاري« نشانه نوعي »عدم اعتماد مردم به آينده« نيست؟ به عبارت ديگر، اگر ادعاي رئيس مركز آمار ايران درسـت بـاشـد حدود 50 درصد بيمه‌شدگان، نسبت به فاصله درآمدها و هزينه‌هاي خود در سال‌هاي اجراي طرح تحول،‌ترديد داشته‌اند و به دنبال راهي بوده‌اند تا اين فاصله را به حداقل برسانند. سخن واضح‌تر آنكه عده‌اي از مـردم نـمـي‌دانـنـد سياست‌هاي اقتصادي دولت چه پيامدهايي در سال‌هاي آينده خواهد داشت. اگر كسي بخواهد به طرح جمع ا~وري اطلاعات اقتصادي خانواربا عينك »رفراندوم« نگاه كند، ارائه اطلاعات غلط به دولت را بايد نشانه »اعتماد« به دولت دانست يا د ليل واضح بـه »عـدم اعـتـمـاد« نـسبت به برخي سياست‌هاي اقتصادي دولت؟

‌ ‌پـيـش از ايـن بـسياري از نمايندگان مجلس نگراني‌هاي شديدخود را در خصوص اجراي طرح تحول اقتصادي دولت و پيامدهاي قابل محاسبه و غير قابل پيش بيني آن اعلام كرده‌اند. ادعاهاي اخير رئيس مركز آمار ايران نيز نشان مي‌دهد كه درصد قابل توجهي از شركت كنندگان در طرح جمع ا~وري اطلاعات اقتصادي ،‌با نگراني و ترس از آينده، فرم‌ها را پر كرده‌اند. ضمن آنكه بسياري از افراد هم، تنها زماني در طرح شركت كردند كه با تهديدهاي مكرر مسئولان مربوطه - عدم پرداخت يارانه به كساني كه فرم‌ها را پر نكرده‌اند- مواجه شدند. آيا »اتحاد نانوشته « درصـد قابل توجهي از مردم با نمايندگان مجلس وكارشناسان اقتصادي ، ‌نبايستي دولت را به بازنگري در طرح مورد نظر خود وادار كند؟ البته رد اين ادعا و چشم بستن بر پيشنهاد مندرج در اين مقاله ،‌تنها يك راه دارد. اين راه برگزاري يك رفراندوم رسمي با موضوع مشخص است كه البته بايستي پس از كشف ابعاد طرح ‌براي مردم و نمايندگان آنها صورت گيرد. تا آن روز، ‌رفراندوم مورد ادعاي دولت را تنها مي‌توان »رفراندوم ترديد« ناميد.

رسالت

«مردم مي‌دانستند چه مي‌خواهند و چه نمي‌خواهند» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در آن مي‌خوانيد؛

واقع‌بينانه‌ترين توصيف از روز پيروزي انقلاب اسلامي ايران يعني  22 بهمن 1357 عبارت از اين است كه در اين روز، “مستضعفين بر مستكبرين” غلبه پيدا كردند. در مقطعي كه جهان شاهد قطب‌بندي‌هاي شديد مبتني بر سياست، ايدئولوژي، اقتصاد، قدرت نظامي و رسانه‌اي و ... بود، عملا دو قطب غالب “سلطه‌گر” و “سلطه‌پذير” نيز وجود داشت. قدرت، پول و ابزارهاي فرهنگي و اهرم‌هاي اعمال فشار همگي در دست سلطه‌گران بود و آنها از اين ابزارها در جهت بسط سلطه خود بر كشورهاي جهان سوم و استثمار و چپاول منابع و ثروت‌هاي مادي و معنوي آنان بهره مي‌گرفتند. اين وضعيت در ايران ما هم تا حدود زيادي حكمفرما بود اما در 22 بهمن 1357 به هم خورد و تاريخ قرن بيستم، اين روز را به عنوان تنها استثناء ثبت و ضبط نمود.

در اين روز لبه‌هاي قيچي استكبار و امپرياليسم كه يكي با عنوان و نام و نشان “ليبراليسم” و ديگري با مارك “سوسياليسم” جهان را تكه‌تكه نموده و مي‌بلعيدند، احساس كردند كه با يك صخره، با يك سنگ و با يك لقمه غيرقابل هضم روبرو شده‌اند. صخره و سنگي كه ممكن است لبه‌هاي اين قيچي را خرد كند! اين برداشت كاملا صحيح بود و آنچه كه در گوشه و كنار جهان رخ داد، صحت آن را به اثبات رسانيد. بزرگترين ضربه‌اي كه در اثر پيروزي انقلاب اسلامي بر پيكر امپرياليسم جهاني، اعم از شرقي و غربي، وارد شد اين بود كه صاحبان اين انقلاب با ايستادگي در برابر همه زورمداري‌هاي زورمداران و توطئه‌هاي توطئه‌گران به مستضعفان جهان فهماندند كه مي‌توان استكبار و امپرياليسم را درهم شكست، مي‌توان در برابر آنها قد علم كرد و گردن گردنكشان را خرد نمود. مي‌توان خارج از معادلات طراحي شده سلطه‌گران ايفاي نقش نمود و به سلطه پذيري پايان داد ... آري! اين انقلاب ما بود كه هيمنه قدرت‌هاي شيطاني را به لرزه درآورد و عصيان عليه استكبار را رواج داد و بر پيكر فرتوت كفر جهاني زخم‌هاي كاري وارد آورد.

آنچه بيان شد ناظر بر بعد بين‌المللي انقلاب بود اما در داخل، انقلاب ما عكس‌العمل فراگيري بود بر روزهاي سياه حكومت طاغوتي كه همه شاخص‌هاي فرهنگ اسلامي- ايراني ما را به زوال و نابودي كشانده بود. در همه جا سياست اسلام‌زدايي حكومت مي‌كرد و حكومت در دست مزدوران اجانب و كارگزاران بهايي بود. جوانان و خانواده‌ها تحت شديدترين بمباران فسادهاي اخلاقي و ضدديني قرار داشتند و در يك كلام، هرزگي آزاد اما انسانيت به بند كشيده شده بود. در كنار اينها تشخص و اعتماد به نفس ملي ايران و ايراني زيرپاي غرب و شرق رنگ باخته بود و اساسا به نحوي ضمني و بي‌سر و صدا كشور در حال تبديل شدن به يك مستعمره بود .... سياهي شب همچنان بر سر مردم سنگيني مي‌كرد كه ناگهان مژده سپيده از راه رسيد.

اراده خدا بر پيروزي مومنين تعلق گرفت. و افق روح‌بخش و نوازشگر فطرت انسان‌ها از “نجف” سرزد. امواج پيام‌هاي دلنشين و تكان دهنده امام خميني (ره ) از راه نجف جان‌هاي خسته را با نور خورشيد اسلام عزيز دوباره آشنا ساخت. همه به خود آمدند. تحول از درون آغاز گرديد. مردم براي دستيابي به جوهر انسانيت در رسيدن به قله آدميت حركت خويش را آغاز كردند. در كمترين زمان، چهره‌ جامعه تغيير كرد. نداي الله اكبر از همه جا بلند شد. سيلاب ايمان، ايثار، شهادتشجاعت، صفا و صميميت و فضيلت در رودهاي جان انسان‌ها جاري شد، هر چه زمان به جلو مي‌رفت فرهنگ طاغوت كمرنگ تر مي‌شد و فرهنگ عبوديت و فضيلت‌خواهي جانشين آن مي‌شد. زمزمه “لا اله الا الله” و “الله اكبر” انسان‌‌ها را سرشار از انگيزه و لذت ايمان و خودباوري كرد.

مردم فرهنگ طاغوت را در شخص شاه مجسم يافته بودند و مبارزه خود را با اين فرهنگ با شعار مرگ بر شاه به جهانيان اعلام مي‌كردند. نهايتا اينكه شرايطي فراهم آمد كه مردم دقيقا مي‌دانستند چه مي‌خواهند و چه نمي‌خواهند. آنها بارها در شعارهايشان تكرار مي‌كردند: استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي، يعني به نحوي عالمانه و آگاهانه و در حركتي منسجم و عميق مي‌دانستند كه حكومت فاسد طاغوتي را نمي‌خواهند و بايد آن را ساقط كنند و در عوض حاكميت الهي و اسلامي را مي‌خواهند كه بايد جايگزين طاغوتيان شود.

مردم مصائب و مرارت‌ها را در مسير انقلاب اسلامي خويش به جان خريدند و سرانجام با همين رشادت‌ها و ايثارگري‌ها، انقلاب را به پيروزي رساندند و نظام اسلامي را مستقر ساختند و چون “مي‌دانستند” دقيقا چه مي‌خواسته‌اند، با تمام توان، با جان و مال و ناموس خود از انقلاب اسلامي خود در برابر توطئه‌ها و دسيسه‌ها و ناجوانمردي‌ها پشتيباني كردند. بنابراين اين شائبه برخي از معاندان انقلاب كه پس از 30 سال شبهه پراكني مي‌كنند و اتفاقاتي نادرست در ذهن و فكر جوانان و توده‌هاي اجتماعي مي‌كنند از اساس باطل است. آنها ادعا مي‌كنند: در سال‌هاي انقلاب، مردم مي‌دانستند چه نمي‌خواهند اما نمي‌دانستند چه مي‌خواهند!! چطور ممكن است ملتي متوجه نشده و ندانسته باشند در يك انقلاب استثنايي، چه مي‌خواسته‌اند ولي در طول  سه دهه باز هم از انقلاب و نظام سياسي برآمده از آن به اشكال مختلف حمايت كرده باشند.

با گراميداشت سي‌امين فجر آزادي، از نخبگان و دانشگاهيان و صاحبان بيان و بنان انتظار مي‌رود حقايق تاريخ و واقعيات اجتماعي و سياسي انقلاب را براي نسل‌هاي جديد بازگو كنند و شبهات و شائبه‌هاي مغرضانه و منافقانه دشمان و كج‌انديشان را پاسخگو باشند.

جمهوري اسلامي

«الزامات دهه چهارم انقلاب» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد؛ ديروز مردم سراسر ايران در راه پيمائي هاي پرشور يوم الله 22 بهمن 30 ساله شدن انقلاب اسلامي را جشن گرفتند . بدين تريب ملت ايران اكنون صاحب انقلابي است كه وارد دهه چهارم خود شده و در اين مدت معادلات سياسي حاكم بر جهان را درهم ريخته به ملت ها آگاهي بخشيده به نهضت هاي آزاديبخش جهان اعتماد به نفس و خوداتكائي داده ايران را از استبداد و استعمار نجات داده و به استقلال و آزادي رسانده است .

اينها واقعيت ها انكارپذيري هستند كه تاثيرات خود را در زندگي مردم ايران و معادلات سياسي جهان نشان داده اند و راه را براي تحولات عميق تر باز كرده اند. اينكه انقلاب اسلامي ايران و تشكيلات حكومتي ـ سياسي برآمده از آن يعني نظام جمهوري اسلامي عليرغم انبوه توطئه هاي رنگارنگ قدرت هاي سلطه گر توانسته است 30 سال دوام بياورد و در زمان ورود به دهه چهارم قدرتمند پرصلابت و تثبيت شده به راه پرافتخار خود ادامه دهد يك موفقيت بزرگ است زيرا دشمنان داخلي و خارجي اين انقلاب و نظام همواره ميگفتند اجازه نخواهند داد حاكميت ديني در ايران ادامه يابد و حتي بعضي از آنها وعده براندازي سه ماهه آنرا داده بودند! توطئه هاي پياپي و رنگارنگ دشمنان در طول 30 سال گذشته از كودتاهاي متعدد گرفته تا تحريم هاي اقتصادي و فشارهاي سياسي و كارشكني هاي پيوسته نيز تلاش پرحجمي بودند كه آنها براي تحقق خواسته خود بعمل آوردند ولي در برابر اراده پولادين امام و رهبري اين انقلاب و مسئولان و مديران نظام و هوشياري مردم و البته به فضل الهي همواره ناكام ماندند و امروز پيروزي اين انقلاب همراه با ناكامي دشمنان وارد چهارمين دهه شده است .

همه مسئولان در برابر اينهمه فداكاري و ايثار و حضور مردم در صحنه هاي مختلف كه موجب ماندگاري انقلاب و قوت و قدرت نظام جمهوري اسلامي شد مسئوليت هاي سنگيني برعهده دارند. سنگين ترين مسئوليت تلاش براي حفظ مردم در صحنه است . اين مهم فقط با شعار و توصيه و تاكيدات لفظي محقق نمي شود بلكه نيازمند التزام مسئولان به اموري است كه عوامل حضور مردم در صحنه هستند. بعضي از اين عوامل كه شايد بيشترين تاثير را در تشويق مردم براي حضور در صحنه هاي مختلف دارند اينها هستند :

1 ـ حل مشكلات اقتصادي مبارزه موثر و تاثيرگذار با بيكاري و تورم و بي مبالاتي هائي كه در تعيين قيمت ها توسط عوامل غيرمسئول وجود دارد. شايد براي خود اين عوامل غيرمسئول و كسان ديگري كه شغل و درآمدهاي آزاد دارند اين وضعيت قابل تحمل باشد اما براي كارمندان و كارگران و اقشاري كه حقوق هاي ثابت دارند و ميخواهند به رعايت حلال و حرام پاي بند بمانند قابل تحمل نيست . سروسامان دادن به اقتصاد و به ثبات رساندن آن به ويژه حل مشكل بيكاري و گراني و عدم ثبات قيمت ها الزام مهمي است كه بايد اولين اقدام مسئولان در دهه چهارم باشد.

2 ـ تلاش براي ارتقا علمي جامعه و جبران عقب ماندگي هاي تحميل شده بر ملت ايران در دوران قبل از انقلاب از ديگر الزامات است .

 خوشبختانه در سه دهه بعد از پيروزي انقلاب اقدامات موثري براي جبران عقب ماندگي هاي علمي صورت گرفت و جايگاه ايران در پاره اي موارد چنان ارتقا يافت كه حائز رتبه هاي تك رقمي شده است اما براي يك كشور اسلامي و انقلابي اين جايگاه قابل قبولي نيست . در دهه چهارم بايد ايران بسياري از سدها را بشكند و با عمل به الزامات سند چشم انداز به جايگاه واقعي خود برسد.

3 ـ بهره وري از تجربيات مديران انقلابي و متعهد كه در كوران جنگ و انواع توطئه ها و تحريم ها توانستند انقلاب و نظام اسلامي را از همه پرتگاه ها عبور دهند و به دهه چهارم وارد نمايند الزام ديگر است . اين واقعيت تلخ را نمي توان انكار كرد كه مدتي است فرهنگ تخريب و حذف و طرد جاي خود را به فرهنگ قدرشناسي و جذب مديران با تجربه و انقلابي و لايق داده است . اين روش غلط سم مهلكي است كه كمترين عارضه آن دلسرد شدن مردم و دور ساختن آنها از صحنه است . اين ضايعه بايد با سرعت ترميم شود و فرهنگ انحرافي حذف و تخريب بايد جاي خود را به فرهنگ قدرشناسي و جذب بدهد.

4 ـ تلاش روزافزون براي خارج ساختن فرهنگ از مظلوميت الزام مهم ديگري است كه بايد مسئولان به آن ملتزم باشند و دهه چهارم را به دهه رفع مظلوميت از فرهنگ تبديل كنند. متاسفانه نوعي وادادگي در برابر فرهنگ هاي بيگانه كه قبل از انقلاب همچون خوره به جان جامعه ايراني افتاده بود و با پيروزي انقلاب طرد شد ولي در دوران باصطلاح اصلاحات بار ديگر بازگشت اكنون نيز به شكل هاي مختلف و در بخش هاي مختلف درحال فعاليت است . هنوز مقابله با تهاجم فرهنگي جدي گرفته نشده و حتي در بخش هائي از بسترهاي فرهنگي جلوه هائي از مرعوب بودن در برابر فرهنگ غرب كاملا مشهود است . اين ميراث شوم فقط با عزمي راسخ براي خارج ساختن فرهنگ از مظلوميت و استفاده از نيروهاي متفكر و متعهد مي تواند از جامعه ما رخت بربندد.

5 ـ پاي بندي مردم و مسئولان به نفي سلطه استكبار در طول 30 سال گذشته همواره پرصلابت ادامه يافت و راه پيمائي ديروز نيز جلوه اي پررنگ از همين واقعيت بود. اين اقتدار ملي كه نتيجه اعتماد به نفس ناشي از رهنمودهاي امام خميني است بايد همچنان ادامه يابد و هر روز قوي تر شود تا استقلال سياسي ايران كه با پيروزي انقلاب اسلامي به دست آمد حفظ گردد. اين از الزامات دهه چهارم است كه به هيچ بهانه اي و توسط هيچكس نبايد مورد غفلت قرار گيرد. سخن ديروز رئيس جمهور جديد آمريكا كه با تكرار سخنان سخيف اسلاف خود جمهوري اسلامي ايران را به حمايت از تروريسم متهم كرد نشان داد كه آمريكا در دوران رياست جمهوري « اوباما » نيز شيطان بزرگ است و همچنان در پي سلطه جوئي است . راه پيمائي بزرگ ديروز مردم ايران مشت محكمي بر دهان رئيس جمهور جديد آمريكا بود هم او كه از جمهوري اسلامي ايران خواسته است مشت خود را باز كند تا شاهد دراز شدن دست دوستي آمريكا به سوي خود باشد! اظهارات ديروز « اوباما » نشان داد مردم ايران بايد مشت خود را گره كرده نگهدارند تا هر زمان كه لازم باشد آنرا به دهان شيطان بزرگ بكوبند. اين نيز از الزامات دهه چهارم انقلاب است .

مردم سالاري

«قدر حضور حماسي مردم را بدانيم» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حسين رهنورد است كه در آن مي‌خوانيد؛بهمن يادآور به ثمر نشستن مجاهدت ها، رشادت ها و از خودگذشتگي هايي است که تاريخ بشر کمتر به خود ديده است. 22بهمن، معجزه اي است که قرن بيستم و بلکه تمام دوران هاي گذشته را تکان داد و روح مردانگي و ايثار برخاسته از فطرت پاک آدمي را در فضاي سرد و تاريک خاطره يک ملت و بلکه همه جهانيان پراکنده ساخت.

معجزه انقلاب! ... آري; اگر معجزه بگوييم، پربيراه نگفته ايم، چه پس از گذشت سي سال از آن دوران، امروز باز هم همه، از مرد و زن، پير و جوان و حتي نسلي که در آن زمان حضور هم نداشت، آن را با شور و حرارتي انقلابي، گرامي مي دارند و ارزش هايش را به پاس و حرمت خوني که پاي آن ريخته شده، محترم مي شمارند.

آري انقلاب ما معجزه بود، چراکه پس از سي سال، همچنان شعار محوري استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي آن پابرجاست و طعم شيرين و برکات فراوانش در ذايقه هر ايراني ماندگار است.

انقلاب ما معجزه بود، چراکه ايران و ايراني در زمانه اومانيسم و اصالت سود و لذت که اخلاق، عطوفت و مهرباني در چنگال خشم و شهوت گرفتار آمده، همچنان يگانه پشتيبان و فريادرس هر مظلوم و زجرکشيده اي در هر گوشه از عالم است و چشم اميد مستضعفان جهان، همواره به سوي اين ام القراي شرف و انسانيت نظاره گر است. اما اين همه، از چه روي امکان تحقق يافت؟

انقلاب عظيم و مقدس ما نه يک تغيير و دگرگوني صرف در رژيم سياسي که دميدن يک روح بلند، آرماني و آزاديخواهانه در اعماق وجود مردمي بود که پس از قرن ها استبداد و ظلمت، مشتاقانه رهايي و پرکشيدن از قعر تاريخ را آرزو مي کردند و رايحه خوش دمي مسيحايي را بر کرانه هاي اميد به انتظار نشسته بودند.

ملت انقلابي ايران، همانطور که انتظار مي رفت، امسال نيز در سالگرد انقلاب اسلامي بار ديگر با حضور در راهپيمايي 22 بهمن و پاسداشت اين روز بزرگ که يادآور شور و حماسه و قيام بود با آرمان هاي انقلاب و امام(ره) تجديد ميثاق کردند و نشان دادند که همچنان با قدرت و استوار از مجاهدت ها و رشادت هايي که به پيروزي انقلاب انجاميد، پاسداري مي کنند و در همان راه قدم برمي دارند.

اين حضور حماسي، البته بار ديگر بايد اين واقعيت را به مسوولان تاکيد کرد که آنها بايد قدردان مردم و حمايت بي دريغ آنها از نظام باشند و هرگونه اهمال و سياسي کاري در خدمت به مردم، خيانت به اين همه از خودگذشتگي است. بايد همه مسوولان قدردان حضور حماسي مردم باشند و با خدمت بيشتر پاسخ اين اعتماد را بدهند.

قدس

«دهه چهارم ؛ الگوي ايراني- اسلامي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز ملت شهيد پرور ايران اسلامي در صفوف به هم فشرده، حماسه اي ديگر آفريدند و دشمنان با نااميدي، صحنه هاي فراموش نشدني همايش ملي و تصوير زيباي بيعت با آرمانهاي انقلاب را در طليعه دهه چهارم انقلاب اسلامي نظاره گر بودند.

ديروز شعارهاي «مرگ بر آمريکا» و «مرگ بر اسرائيل» به عنوان دو محور دشمني کانوني با انقلاب اسلامي همچون سالهاي گذشته در فضاي ايران طنين انداز بود، اما توجه به اين شعار و صداي يکپارچه مردم که مرگ و نيستي را براي زورگويان عالم و جهانخواران آرزو مي کنند، بيانگر شکست دشمنان در ايجاد مانع براي رسيدن ايران به قله هاي پيشرفت است.

دستاوردهاي انقلاب اسلامي گوياي اين واقعيت است که پيشرفت در سايه تحريمها و تنگناهاي اقتصادي و سياسي و امنيتي از سوي آمريکا و همپيمانان و مهره هاي منطقه اي اش نتوانسته است ايران اسلامي را در دستيابي به آرمانهايش متوقف کند، بلکه به تعبير مقام معظم رهبري، از دل تحريمها پيشرفتهاي علوم هسته اي و ماهواره «اميد» به دست آمد که توانست در ميان بهت و حيرت کشورهاي غربي اميد آنها را براي توقف ايران نااميد نمايد.

ترديدي نيست که در آستانه مناسبتهاي گوناگون در ايران بويژه بزرگداشت پيروزي انقلاب اسلامي، رسانه ها و بنگاه هاي خبري بيگانه در فرافکني تکراري تلاش مي کنند مردم را در حمايت از دستاوردهاي نظام اسلامي مأيوس نمايند تا بتوانند ادعاهاي بي منطق خويش را موجه جلوه دهند، اما تاکنون انسجام ملي در گستره ايران اسلامي سرمايه گذاري آنها را بي نتيجه گذاشته است.

اينک انقلاب اسلامي پس از سه دهه افتخار و سربلندي دهه چهارم را شروع مي کند تا نويد دهنده پيشرفت و عدالت باشد. از آنجا که دو مقوله ياد شده داراي تعدد معاني و استنباط هاي متنوع است و به منظور پرهيز از برداشتهاي متفاوت، مقام معظم رهبري در اظهاراتي با تبيين عبارتهاي ياد شده، قطب نماي مسير را در اختيار متوليان و متصديان امور قرار دادند.
اگر موضوع پيشرفت تک بعدي مورد کنکاش قرار گيرد و به عنوان يکي از ابعاد توسعه به آن نگريسته شود، بي گمان نمي تواند نتيجه مطلوب را تأمين نمايد. پر واضح است، نگرش تک بعدي، به معناي غفلت از ديگر جنبه هاي پيشرفت مي باشد که اهتمام به آنها نيز از ضرورياتي است که نيازمنديهاي جامعه، نخبگان را درگير مباحث تئوريک و عملي آن خواهد نمود.

ناتواني الگوهاي بشري در فضاي فکري و دو قطبي مارکسيستي و ليبراليستي که هر دو در ذيل ادبيات ماترياليستي تعبير مي گردد، از جمله ناکاميهاي مدلهاي موجود است که هر کدام از آنها با گذشت زمان به تعديل و اصلاح خويش پرداختند. همان گونه که مقام معظم رهبري در اظهاراتي ناکارآمدي برخي الگوهاي موجود را مطرح و فرمودند: «نبايد خيال کنيم که نسخه هاي اقتصادي غرب، آخرين حد دستاورد بشري است؛ نه، اين هم يک نسخه اي است، دوره اي دارد؛ آن دوره طي مي شود و فکر تازه و فکر نويي به ميدان وارد مي شود؛ بگرديد آن فکر نو را پيدا کنيد؛ شاخص بايد اين باشد. اين را پيدا کنيد.»

البته، طي سالهاي اخير با غلبه جريان فکري اصولگرايي در جامعه و بازخواني ادبيات انقلابي، انديشه هاي غيربومي و وارداتي مبتني بر الگوهاي توسعه اقتصادي و سياسي غربي با ادبار عمومي مواجه گرديده و اکنون بيش از پيش افکار عمومي با مفاهيمي از قبيل عدالت، مبارزه با فقر و فساد، اهتمام به مناطق محروم و... جايگزين واژه هاي توسعه سياسي و جامعه مدني گرديده است.

اکنون که افکار عمومي در سطوح گوناگون جامعه قبل از توجه به انديشه هاي انتزاعي و روشنفکرانه، خروجي ملموس و محسوس متوليان حکومت را مورد واکاوي قرار مي دهند، به نظر مي رسد بستر براي پذيرش و حرکت در مسير ياد شده فراهم مي باشد.بحران اقتصادي غرب و ناکارآمدي تئوريهاي اقتصادي که برخي از استراتژيستهاي آمريکا را به عقب نشيني از ديدگاه هاي خويش وادار نمودند، بيانگر بن بست و نسخه هاي غرب محور مي باشد که جامعه غرب را از پذيرفتن الگوهاي مغاير با اقتصاد کلاسيک ناگزير نموده است.

ورود ايران به باشگاه هسته اي، شناسايي ايران به عنوان يک قدرت موشکي در جهان، پيوستن به باشگاه کشورهاي فضايي دنيا و پرتاب ماهواره «اميد» به مدار کره زمين و... از جنس جهشهايي است که مدل بومي را در شتاب بخشيدن به پيشرفت کشور، موفق معرفي مي نمايد.

پيشرفت با تدوين الگوي مناسبي که توسعه همه جانبه را با رويکرد ملي در برداشته باشد، بدون توجه به مقوله عدالت امکان ناپذير است. به ديگر سخن، پيشرفت با عدالت ايجاد برابري در فرصتها و کاستن از فاصله طبقاتي، از آرمانهاي اصلي انقلاب اسلامي است که بي توجهي به آنها مطالبات انقلاب را ناکام خواهد گذاشت.

بدين ترتيب، جمهوري اسلامي با توسعه در عرصه هاي گوناگون مي تواند الگوي جهان اسلام و گستره جغرافيايي مستضعفان قرار گيرد. اکنون ملتهاي جهان با پيروي از مردم سربلند ايران مسيري متفاوت از نمونه هاي تحميلي استعمارگران را برگزيده اند و طبيعي است که ضريب موفقيت تلاشهاي جمهوري اسلامي در اميد بخشيدن به ديگر کشورها، ضمن نجات آنها از گرفتار شدن در دام نسخه هاي تجويزي استعماري، نقش بازيگري خويش را نيز ارتقا مي بخشد که بازتابهاي جهاني به دستاوردهاي علمي ايران در سالهاي اخير، مؤيد آن است.

صداي عدالت

«انقلاب اسلامي و انسان قرآني» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم سيد خدايار مرتضوي است كه در آن مي‌خوانيد؛ماه بهمن و ايام دهه فجر يادآور بزرگترين حماسه ملت ايران در تاريخ معاصر و بلکه در سراسر تاريخ اين مرز و بوم است؛ حماسه‌اي که دستاوردهاي ارزشمند و جاودانه‌اي براي اين ملت در پي داشته است: انقلاب اسلامي. دستيابي به استقلال سياسي و حاکميت ملي و کوتاه کردن دست اجانب و بيگانگان از اين سرزمين از برجسته‌ترين دستاوردهاي اين حماسه بزرگ بشمار مي‌آيد.

بدون ترديد، ايران امروز يکي از مستقل‌ترين کشورهاي منطقه و بلکه جهان است. اگرچه در جهان امروز با توجه به توسعه برق‌آساي تکنولوژيهاي ارتباطي و فن‌آوريهاي اطلاعاتي و در نتيجه گسترش روزافزون ارتباطات بين‌المللي و وابستگي‌هاي متقابل معنا و مفهوم واژه "استقلال" دستخوش تغيير و تحول شده و ديگر نمي‌توان اين واژه را به مفهومي که در گذشته از آن مراد مي‌شد، بکار گرفت ولي اگر از استقلال سياسي و حاکميت ملي اين معنا را مراد کنيم که تصميم‌گيريها، سياستگذاريها، برنامه‌ريزيها و قانونگذاريهاي يک کشور چه در سطح کلان و چه در سطح خرد و نيز تعيين و تغيير هيأت حاکمه در درون يک نظام سياسي به طور مستقيم يا غيرمستقيم و توسط مردم آن کشور صورت گيرد، ايران امروز مصداق بارز آن محسوب مي‌شود.

ارزش و اهميت استقلال و حاکميت ملي زماني بيشتر هويدا مي‌گردد که اوضاع و احوال حاکم بر حکومتهاي معاصر ايران زمين به‌خصوص از قاجاريه تا پهلوي شناخته شده باشد؛ حکومتهاي وابسته‌اي که حاکمان سست‌اراده و سلوب‌الاختياري آنها در نقش عروسکهايي بودند که از بيرون مرزها به حرکت درمي‌آمدند و جهت‌گيري و سمت و سوي آنها در مراکز قدرت جهاني (لندن، مسکو، پاريس، نيويورک و . . . ) تعيين مي‌شد.‏احياءگري ديني و قرار گرفتن دين در مسند حاکميت سياسي از ديگر دستاوردهاي عظيم اين حماسه ماندگار است که در نوع خود بي‌سابقه و بي‌نظير و بلکه منحصربفرد است و به همين سبب از انقلاب اسلامي به عنوان بزرگترين انقلاب ديني و معنوي در قرن بيستم قلمداد شده است.

بيداري ملتهاي مسلمان در سراسر جهان و تقويت نهضت الهيات رهايي‌بخش در آمريکاي لاتين بي‌تأثير از اين دستاورد عظيم ملت ايران نبوده است.تبديل نظام سلطنتي موروثي باسابقه چند هزار ساله به نظام جمهوري مبتني بر انتخابات و آراء عمومي دستاورد مهم ديگر اين حماسه است که براي نخستين بار در تاريخ اين سرزمين به وقوع پيوست.‏هر کدام از اين دستاوردها به تنهايي کافي است تا ملت ايران و بخصوص نسل‌هاي جديد و جديدتر سالگرد ايام فجر پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند و خوشحال و مسرور از اين پيروزي افتخارآميز باشند. و به گذشتگان خود بالاخص به انقلابيون و مبارزان سرافراز و شهيدان به خون خفته ببالند.

اما بايد افزود که دستاوردهاي انقلاب ا سلامي هرگز محدود به اين موارد نيست و مي‌توان فهرست طولاني‌تري از نتايج و دستاوردهاي آن در عرصه‌هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي بدست داد.‏با اين همه، پويايي و پايايي انقلاب اسلامي و حفظ و استمرار آرمانها و اهداف متعالي آن مستلزم يادآوري و بازنگري مداوم آن اهداف و آرمانها از سويي و ارزيابي تحليلي و انتقادي عملکرد ادامه‌دهندگان مسير انقلاب در تحقق آن اهداف از سوي ديگر است. ضرورت اين بازنگري ضرورتي هميشگي و انکارناپذير است. سپري شدن سي سال از عمر اين انقلاب چنين ضرورتي را مضاعف و دوچندان مي‌سازد؛ چراکه گذشت سي سال از عمر يک انقلاب و نظام سياسي مبتني بر آن مدت زمان مناسبي براي چنين بازنگريها و عملکردهايي است.‏لذا، يکي از پرسشهاي بنياديني که امروزه انقلابيون و مسئولان نظام جمهوري ا سلامي د ر وهله اول و تمامي ملت ايران در وهله دوم بايد بدان پاسخ گويند، پرسش از تحقق آن چيزي است که رهبر انقلاب و بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي از آن به عنوان "انسان قرآني" ياد نموده‌اند.

امام خميني بارها و بارها يکي از اهداف اصلي و بلکه اصلي‌ترين هدف انقلاب اسلامي را انسان‌سازي و تمهيد مقدمات لازم براي نيل به سعادت و رستگاري انسانها و تقرب به پروردگار متعال دانسته و بر آن تأکيد داشته‌اند. ايشان صراحتاً و با جديت هر چه تمام در پي ايجاد جامعه‌اي بودند که در آن انسانها با قرآن مأنوس گردند و آموزه‌هاي قرآني سرلوحه زندگي فردي و اجتماعي قرار گيرد. صراحت و جديت و اصرار امام خميني بر اين مقوله تا بدان حد است که لقمان‌وار در نامه‌اي به فرزند خويش توصيه به انس با قرآن را در صدر توصيه‌هاي ديگر قرار مي‌دهد و مؤکداً گوشزد مي‌نمايد که مبادا انس با قرآن و حتي قرائت قرآن کنار گذاشته شود و مبادا تصور شود که حتي قرائت و روخواني قرآن بر تربيت انسان و تزکيه و تهذيب نفس انساني تأثيري ندارد.

البته، روشن است که انس با قرآن صرفاً به معناي قرائت و روخواني و تلفظ کلمات و آيات آن نيست بلکه اين تنها آغاز کار است و سرانجام آن انس با مفاهيم و معاني قرآني و کاريست عيني و عملي آنها در متن زندگي فردي و اجماعي است.‏بر اين اساس، "انسان قرآني" انسان طراز جهاني است و ا لگو و سرمشقي است که مي‌بايست به عنوان ثمره و حاصل انقلاب اسلامي به جهانيان معرفي شود. حال اين پرسش مطرح مي‌شود که آيات انقلاب اسلامي در مقوله انسان‌سازي و تربيت انسان قرآني تا چه ميزان موفق بوده است؟ و يا اين انقلاب و نظام سياسي برخاسته از آن تا چه ميزان در ايمان‌افزايي و دانش‌افزايي مردم ايران توفيق داشته است؟

‏بديهي است "انسان قرآني" موردنظر امام خميني انساني ناآگاه، بيسواد يا کم‌سواد نيست بلکه انساني آگاه و اهل علم و دانش است که مي‌بايست تلاش کند تا مدارج عاليه علمي را طي کند. همچنين، اين انسان، ا نساني منزوي و گوشه‌گير و منفعل نيست بلکه انساني پرسشگر، فعال، پرتلاش، نقاد و اهل معاشرت و مشارکت سياسي و اجتماعي است. انساني است که زيربار زور و ننگ نخواهد رفت و خود نيز به کسي ستمگري روا نخواهد داشت. انساني است داراي استقلال رأي و اراده استوار و مستحکم که در تعيين سرنوشت سياسي و اجتماعي خود و جامعه خود سهيم و مؤثر است و حتي در برابر ساير انسانها در ساير جوامع نيز بي‌تفاوت و بي‌مسئوليت نيست.‏حال، اگر اين‌گونه موارد را را به عنوان معيارها و ملاکهاي "انسان قرآني" تلقي کنيم و انسان قرآني را به عنوان انسان طراز جهاني در نظر بگيريم، اين سؤال به طور جديتري مطرح مي‌شود که انقلاب اسلامي در تربيت و پرورش چنين انسانهايي چقدر موفق بوده است؟ به نظر مي‌رسد پاسخ اين سؤال مثبت نباشد و در اين صورت بايد پرسيد علل ناکافي و عدم‌موفقيت آن در اين خصوص چه بوده است؟ چه بايد کرد، و چه راهکارهايي بايد انديشيد تا چنين انسانهايي تربيت شود؟‏

سياست روز

«ماموريت خانم سفير» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد پيرعلي است كه در آن مي‌خوانيد؛دذر ترافيك اخبار مربوط به برقراري رابطه بين دو كشور ايران و آمريكا، استوار‌نامه سفير جديد سوئيس در تهران تسليم رئيس‌جمهور شد. همانطور كه انتظار مي‌رفت بخش اعظم ديالوگ طرفين هر چند غيرمستقيم حول محور تعامل تهران - واشنگتن متمركز بود چونان كه رئيس‌جمهور، ايران را آماده استقبال از تغييرات در دولت جديد آمريكا دانست و اضافه كرد كه سوئيس مي‌تواند نقش موثري در اصلا‌ح وضع فعلي جهاني ايفا كند و در عين حال آمادگي ايران را براي مشاركت در حل مشكلا‌ت اساسي جهان اعلا‌م كرد.

اين جابجايي سفير از اين رو مي‌تواند حائز اهميت باشد كه سفارت سوئيس مدتهاست ميزبان دفتر حفاظت از منافع ايالا‌ت متحده در ايران است لذا برخي ناظران عرصه بين‌الملل كه علا‌قه‌مند به مطالعه ظرفيت‌هاي ديپلماسي دفاتر حافظ منافع و ميزبان آنان هستند، هوشمندانه رفتارها و عكس‌العمل‌ها را رصد و تحليل مي‌كنند.

رويه ايجاد دفتر حافظ منافع در عرصه تعاملا‌ت ديپلماتيك اولين بار توسط انگليس در سال 1965 و متعاقب اعلا‌م استقلا‌ل كشور زيمبابوه (رودزياي جنوبي) شكل گرفت كه دولت انگليس پس از قطع ارتباط ديپلماتيك با دولت جديد زيمبابوه، تعدادي از اعضاي سفارتخانه خود را تحت پوشش و حمايت دولت ثالث، به حفاظت از منافع‌انگليس و اتباع آن گماشت.

امروزه برخي از دولت‌ها كه به عللي از جمله اختلا‌فات عميق سياسي، فاقد دفتر نمايندگي رسمي (سفارتخانه) در كشوري باشند بمنظور حفظ يك روزنه ارتباط و باريك‌ترين خطوط ديپلماتيك و در حاشيه آن انجام برخي امور كنسولي از رويه ايجاد دفتر حافظ منافع كه اكنون تبديل به يك عرف در حقوق بين‌الملل گرديده، استفاده مي‌كنند و دفتر حافظ منافع خود را در سفارتخانه كشور ثالثي كه داراي روابط استراتژيك با او هستند استقرار مي‌دهند از اين جهت نقش سفارتخانه ثالث و در راس آن سفير، به يك نقش بارز و با اهميت مبدل مي‌گردد لذا در مقطع زماني كه چگونگي برقراري روابط تهران- واشنگتن درصدر اخبار و اظهارات مقامات دو كشور، زمان كنوني را آبستن اخبار مهمي نموده است، معرفي و حضور يك خانم، براي اولين بار پس از انقلا‌ب در كسوت سفير آنهم در راس سفارتخانه‌اي كه نقش حافظ منافع آمريكا را عهده‌دار مي‌باشد بسيار قابل تامل و محل تحليل مي‌‌نمايد.

خانم ليويالئوآگوستي ديپلمات 47 ساله و سفير جديد سوئيس از سالها قبل از ورود به ايران فراگيري زبان فارسي را آغاز نمود. هر چند او اذعان دارد به علت اينكه والدين او مالك يك هتل بوده‌اند و بزرگ‌شدن او در ميان توريست‌ها عامل علا‌قه‌مندي به فرهنگ‌ها و يادگيري زبان‌ها شده است . اما فراگيري زبان فارسي نشان ديگري از ماموريت ويژه وي مي‌تواند باشد. خانم آگوستي در كارنامه خود نمايندگي سوئيس در سازمان ملل در سن 28 سالگي ـ مسئوليت ميز آفريقا و خاورميانه وزارت امور خارجه سوئيس و اشتغال در سفارت سوئيس در قاهره را دارد.

 از سوي ديگر وي از فعالين جدي حقوق بشر است لذا نمي‌توان حوزه فعاليت ايشان در مقوله حقوق بشر و زنان كه اتفاقا از ابزارهاي فشار اتحاديه اروپا برعليه ايران است را هم بي‌ارتباط به هم دانست. علي‌ايحال ناظرين عرصه سياست خارجي به دقت رفتار‌ها و سخنان خانم آگوستي را رصد مي‌كنند تا ميزان موفقيت ماموريت محوله به خانم سفير را ارزيابي كنند.

دنياي اقتصاد

«درباره ركود اقتصادي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق جنان صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛ دميدن روح اميد و خوش‌بيني از راه انتشار خبرها و گزارش‌هاي پيشرفت و بالندگي در عرصه‌‌هاي گوناگون حيات اجتماعي با هدف ايجاد تحرك و تلاش در ميان شهروندان، يك اصل پذيرفته شده است كه اكثريت دولت‌ها انجام مي‌دهند.

اين رفتار دولت‌‌ها اما به گونه‌اي است كه با واقعيت‌هاي روز تناسب، توازن و تعادل دارد و برپايه اصول كارشناسي صورت مي‌پذيرد. دولت فعلي ايران به ويژه رييس‌جمهور محمود احمدي‌نژاد نيز در چارچوب اين اصل و قاعده عمل كرده و كوشش مي‌كند مانع از دلسردي شهروندان ايراني شود. ديده شده است كه دولت و هواداران اما در پويش اين راه بعضا از اصول كارشناسانه عدول كرده و حتي تندروي‌هايي نشان مي‌دهند. اين رفتار نهاد دولت موجب شده است شهروندان با ديدن واقعيت‌ها و ناسازگاري آنها با گفتارها، واكنش‌هايي نشان دهند كه در چارچوب هدف و خواسته دولت قرار نمي‌گيرد و حتي ضد اين استراتژي مي‌شود. دوگانگي و تضاد واكنش شهروندان با رفتار و خواست و هدف دولت، بيش از هر جا در كسب و كار، معيشت و فعاليت‌هاي اقتصادي شهروندان نمود دارد.

به طور مثال و در حالي كه نرخ تورم به عدد ويران كننده 26درصد رسيده و دارايي و درآمد شهروندان را در آتش سوزانده است، گفته مي‌شود شرايط كسب و كار و معيشت عادي است كه اين ناسازگاري موجب دلسردي مي‌شود. به عنوان مثال ديگر مي‌توان به مساله بحران مالي و اقتصادي جهان و آثار آن بر فعاليت‌هاي اقتصادي در ايران اشاره كرد كه حرف‌ها و واقعيت‌ها ناسازگارند.

واقعيت اين است كه روزگار اهالي كسب و كار و معيشت و فعاليت‌هاي اقتصادي شهروندان ايراني در ركود و بهت‌زدگي شگفت‌انگيزي قرار گرفته و چشم‌انداز آينده نزديك نيز شفاف و روشن نيست و نگراني در ابعاد و زواياي گوناگون به وضوح ديده مي‌شود. وقتي شهروندان حجم انتقادهاي گسترده كارشناسان، اقتصاددانان و اعضاي مجلس قانون‌گذاري را از عملكرد دولت در عرصه بانكداري، تدوين لايحه بودجه و وضعيت تعرفه‌ها مي‌شنوند، بر ميزان نگراني آنها اضافه مي‌شود.

با توجه به اين كه انتقادها عموما از سوي نهادها و شخصيت‌هاي سياسي همسو با دولت انجام مي‌شود، موثرتر واقع مي‌شود و دلسردي بيشتر مي‌شود. جلوگيري از ادامه اين وضعيت و ايجاد شرايط اميد و سرزندگي، كاري است كه انجام آن يك ضرورت اجتناب ناپذير است. براي اين كه اين اقدام ضروري با كاميابي همراه باشد، پذيرفتن برخي واقعيت‌ها و اشتباه‌ها شايد چاره كار باشد. واقعيت اين است كه دست و دل‌ اهالي كسب و كار مي‌لرزد و نمي‌دانند چه كنند و اين مي‌تواند خطرناك باشد. اين سروده فردوسي بزرگ كه «زنيرو بود مرد را راستي – زسستي كژي زايد و كاستي» را در برابر ديدگان قرار داده و به آن عمل كنيم و اجازه ندهيم ركود اقتصادي، نااميدي را افزون‌تر كند.

سرمايه
 
«بازگشت سريع سرمايه گذاري در پتروشيمي جم»
عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم مويد حسيني صدر است كه در آن مي‌خوانيد؛ بزرگ ترين واحد الفين جهان با نام «پتروشيمي جم» که روز يکشنبه بيستم بهمن ماه 87 افتتاح شد در طول يک سال بهره برداري خود و با استفاده از 80 درصد ظرفيت موجود، توانسته است دو ميليارد دلار صادرات داشته باشد که نزديک به 2/2 ميليارد دلار سرمايه گذاري اوليه اين واحد براي احداث و بهره برداري است.

به عبارت ديگر اصل سرمايه گذاري در احداث اين واحد عظيم الفين جهان در مدت يک سال برگشته و از اين به بعد رقم فروش و صادرات آن جزء ارزش افزوده و سود اين سرمايه گذاري محسوب مي شود. اگرچه مزيت نسبي کشور ما در اين گونه سرمايه گذاري ها، برخورداري از منابع عظيم نفت و گاز جهان است و ايران به عنوان دومين دارنده ذخاير گاز جهان و برخوردار از مواد اوليه موثر در توليد محصولات پتروشيمي مي تواند سرمايه گذاري و سودآوري گسترده اي در بخش پتروشيمي و صنايع جانبي نفت و گاز داشته باشد، اما به نظر مي رسد عامل عمده در موفقيت اين واحد عظيم الفين جهان، همزماني بهره برداري از پتروشيمي جم در زمان اوج قيمت نفت است. براين اساس ضرورت دارد متوليان صنعت نفت و پتروشيمي در شرايط فعلي که قيمت ها پايين تر است و فرصت جذب سرمايه هاي خارجي و داخلي و تشويق بخش خصوصي با هزينه کمتر به وجود آمده و هزينه احداث واحدهاي جديد و جذب سرمايه ها در مقايسه با زمان افزايش شديد قيمت نفت، پايين تر است، نسبت به احداث واحدهاي پتروشيمي بيشتر، تقويت خصوصي سازي در اين صنعت و سرمايه گذاري بيشتر اقدام کنند و چنين طرح هاي موفقي را به بهره برداري برسانند تا در زمان افزايش قيمت نفت، فرآورده هاي نفتي و محصولات پتروشيمي بتوانيم بيش از درآمد نفت از محل فروش محصولات پتروشيمي و فرآورده هاي نفتي، درآمد کسب کنيم زيرا خام فروشي نفت و گاز با نوسان قيمت ها مواجه است اما فروش فرآورده و محصولات پتروشيمي با نوسان کمتر و مزيت نسبي و ارزش افزوده بيشتر نسبت به نفت همراه است و درآمد بيشتري را نصيب کشور مي کند و ما را از اقتصاد تک محصولي نجات مي دهد. سرمايه گذاري در بخش هاي جانبي نفت يکي از راهکارهاي کاهش فروش نفت خام است و سرمايه گذاري در بسياري از بخش هاي جانبي نفت گاز بين دو تا پنج سال قابل برگشت است و مي تواند ارزش افزوده زيادي را نصيب کشور کند. علاوه بر صنايع پتروشيمي، ايران مي تواند در بخش دکل هاي حفاري نيز با سرمايه 400 ميليون دلار فعاليت کند و با يکي دو بار استفاده از آن اصل سرمايه را برگرداند و اجاره اين دکل ها حدود يک پنجم قيمت تمام شده آن است.

يکي ديگر از فعاليت هاي مرتبط با نفت تجارت مشتقات نفتي و نفت خام است که در ايران متداول نيست و سهمي از تجارت نفت در جهان نداريم. در برخي مناطق جهان سود تجارت نفت با فروش نفت برابري مي کند. الجزاير داراي يک درصد گاز دنيا و 16درصد تجارت گاز جهان است اما ايران داراي 16درصد گاز جهان و يک درصد تجارت گاز جهان است. بر اين اساس با توجه به سرمايه پذير بودن بخش هاي جانبي صنعت نفت، جاي آن دارد که دولت و وزارت نفت با اطلاع رساني و حتي دادن تعهد و بيمه نامه به سرمايه گذاران بخش خصوصي اين بخش ها را رونق دهند.
 
ارسال به دوستان
نظرسنجی
پیش بینی شما از برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ؟