۲۶ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۶ آذر ۱۴۰۴ - ۲۱:۵۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۲۴۱۳۰
تاریخ انتشار: ۲۰:۰۵ - ۲۶-۰۹-۱۴۰۴
کد ۱۱۲۴۱۳۰
انتشار: ۲۰:۰۵ - ۲۶-۰۹-۱۴۰۴
واژه‌خانۀ عصر ایران

اکسیولوژی یا ارزش‌شناسی چیست؟

اکسیولوژی یا ارزش‌شناسی چیست؟
گاهی آزادی با امنیت در تعارض قرار می‌گیرد، یا عدالت با رحمت، یا حقیقت‌طلبی با سودمندی. بررسی فلسفی ارزش‌ها می‌کوشد توضیح دهد چگونه می‌توان این تعارض‌ها را فهمید و در آن‌ها تصمیم گرفت.

عصر ایران - ارزش‌شناسی یا اکسیولوژی (Axiology) در واقع مطالعۀ فلسفی "ارزش" است که می‌کوشد یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌های ذهن انسان را پاسخ دهد: چه چیز ارزش دارد؟ این پرسش ظاهرا ساده، در دل خود لایه‌هایی از پیچیدگی را نهفته دارد؛ زیرا به ‌محض آنکه بخواهیم بگوییم چیزی خوب، زیبا، درست، والاتر یا برتر است، ناگزیر وارد قلمرویی می‌شویم که چه‌ بسا نه با اندازه‌گیری، بلکه با تفسیر، سنجش، و فهم‌های گوناگون سروکار دارد. ارزش‌شناسی دقیقاً همین قلمرو را بررسی می‌کند؛ قلمرویی که در آن انسان دربارهٔ "ارزش" داوری می‌کند و می‌کوشد بفهمد این داوری‌ها از کجا می‌آیند و چه اعتبار و سنگینی‌ای دارند.

در ساده‌ترین تعریف، ارزش‌شناسی مطالعهٔ ماهیت ارزش‌ها و معیارهای ارزشمند بودن است. ارزش‌ها می‌توانند اخلاقی یا زیبایی‌شناختی و یا حتی عملی و ابزاری باشند. اما مهم این است که در هر شکل، "ارزش" در زندگی انسان نقش تعیین‌کننده دارد. انسان نه ‌فقط جهان را می‌فهمد، بلکه آن را ارزیابی می‌کند؛ یعنی به آن معنا می‌بخشد. ارزش‌شناسی تلاش می‌کند این عملِ معنا دادن و ارزش‌گذاری را از سطح یک امر روزمره و ناآگاهانه بیرون بکشد و آن را به موضوع بررسی فلسفی تبدیل کند.
 
یکی از پرسش‌های مرکزی در ارزش‌شناسی این است که آیا ارزش‌ها عینی‌اند یا ذهنی. اگر ارزش‌ها عینی باشند، معنایش این است که خوبی یا زیبایی مستقل از نظر ما وجود دارد؛ درست همان‌طور که یک کوه یا یک ستاره وجود دارد. در این نگاه، مثلاً عدالت یک واقعیت است و انسان فقط باید آن را کشف کند. اما اگر ارزش‌ها ذهنی باشند، معنایش این است که ارزش‌ها برآمده از احساسات، نیازها، ترجیحات یا ساختارهای فرهنگی و تاریخی‌اند؛ یعنی خوبی و بدی واقعیت‌هایی بیرونی نیستند، بلکه "ساخته" می‌شوند. این جدال میان عینیت و ذهنیت، شاید اصلی‌ترین کشمکش در فلسفهٔ ارزش‌ها باشد و ریشهٔ اختلاف بسیاری از مکاتب فکری.
 
ارزش‌شناسی معمولاً دو شاخهٔ بزرگ را پوشش می‌دهد: اخلاق و زیبایی‌شناسی. اخلاق به این می‌پردازد که چه عملی درست است و چه عملی نادرست؛ چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. زیبایی‌شناسی به تجربهٔ زیبایی می‌پردازد؛ اینکه چرا یک موسیقی، یک اثر نقاشی، یک چهره یا یک منظره را زیبا می‌دانیم و این زیبایی از چه سنخی است. ارزش‌شناسی مادرِ این دو شاخه است؛ یعنی از سطحی بنیادی‌تر می‌پرسد خودِ "خوبی" یا "زیبایی" چه نوع مفهومی است و چرا انسان به این مفاهیم اهمیت می‌دهد.
 
اکسیولوژی
 
نکتهٔ مهم این است که ارزش‌شناسی تنها دربارهٔ ارزش‌های اخلاقی یا هنری بحث نمی‌کند؛ بلکه دربارهٔ هر نوع ارزش، از جمله ارزش‌های ابزاری (چیزی که ارزشش در وسیله بودن است، مثل پول یا تکنولوژی)، ارزش‌های درونی (چیزی که به‌خودی‌خود ارزشمند است، مثل شادی یا دانش)، و ارزش‌های بنیادی (ارزش‌هایی که سایر ارزش‌ها از آن‌ها سرچشمه می‌گیرند) نیز سخن می‌گوید.
 
 این تقسیم‌بندی‌ها به فیلسوف امکان می‌دهد میان ارزش‌هایی که صرفاً برای رسیدن به هدفی دیگر مفیدند و ارزش‌هایی که فی‌نفسه اهمیت دارند، فرق بگذارد. به همین دلیل است که ارزش‌شناسی در اخلاق کاربرد فراوان دارد: وقتی می‌گوییم "آزادی" یا "زندگی انسان" ارزش بنیادین‌اند، در واقع از چارچوبی ارزش‌شناسانه کمک می‌گیریم.
 
یکی دیگر از مسائل مهم در ارزش‌شناسی، مبنای داوری ارزشی است. وقتی می‌گوییم «این کار درست است»، آیا منظورمان این است که دلیل عقلی برای درستی آن وجود دارد؟ یا احساس ما چنین می‌گوید؟ یا فرهنگ و جامعه این داوری را ساخته‌اند؟ از قدیم، فیلسوفان بر سر این موضوع اختلاف داشته‌اند. برخی، بویژه در سنت فلسفی عقل‌گرایان، معتقد بوده‌اند ارزش‌ها قابل استدلال و برهان‌اند. برخی دیگر مانند هیوم، ارزش‌ها را برخاسته از احساسات و عواطف آدمی می‌دانستند. هیوم اعتقاد داشت که عقل فقط ابزار است و ارزش‌ها را نمی‌تواند تعیین کند. بعدها، سنت‌های دیگری همچون پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم و تحلیل ‌زبانی، هر کدام تفسیرهای متفاوتی از ارزش و داوری ارزشی ارائه کردند.
 
ارزش‌شناسی همچنین رابطهٔ مهمی با معنا و هدف زندگی دارد. وقتی انسان دربارهٔ مفهوم سعادت، خیر، رنج، یا کمال بحث می‌کند، در واقع در حال انجام نوعی ارزش‌گذاری است. اینکه زندگی خوب چیست، پرسشی کاملاً اخلاقی نیست؛ یک پرسش ارزش‌شناختی نیز هست. انسان بدون سیستم ارزش‌گذاری اصلاً نمی‌تواند تصمیم بگیرد، انتخاب کند، یا هدف مشخص کند. به همین دلیل است که ارزش‌شناسی در عمق خود با روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، هنر، دین و حتی سیاست پیوندهای قوی دارد. هیچ نظام سیاسی‌ای بدون ارزش نمی‌تواند شکل بگیرد. هر قانون اخلاقی، هر روایت دینی، هر سبک هنری، و حتی هر الگوی مصرف اقتصادی، بر پایهٔ مجموعه‌ای از ارزش‌های پذیرفته‌شده ساخته شده است.
 
از سوی دیگر، ارزش‌ها بسیار انعطاف‌پذیرند و می‌توانند در طول زمان تغییر کنند. آنچه در یک دوره ارزشمند بوده، ممکن است در دوره‌ای دیگر بی‌ارزش تلقی شود. ارزش‌ها در جوامع مختلف نیز تفاوت دارند. این امر، ارزش‌شناسی را با چالش نسبیت روبرو می‌کند: اگر ارزش‌ها تابع زمان و فرهنگ باشند، آیا می‌توان از ارزش‌های جهان‌شمول سخن گفت؟ آیا عدالت، آزادی، یا زیبایی معیارهایی مشترک میان همهٔ انسان‌ها دارند؟ یا این‌ها تنها قراردادهایی تاریخی‌اند؟ ارزش‌شناسی در این‌جا می‌کوشد به پرسشی دشوار پاسخ دهد: کدام ارزش‌ها بنیادی و کمتر تغییرپذیرند، و کدام‌ ثانوی و وابسته به شرایط فرهنگی‌اند؟ 
 
ارزش‌شناسی
 
ارزش‌شناسی همچنین به بحث دربارهٔ تعارض ارزش‌ها می‌پردازد. در زندگی واقعی، ارزش‌ها همیشه همسو نیستند؛ گاهی آزادی با امنیت در تعارض قرار می‌گیرد، یا عدالت با رحمت، یا حقیقت‌طلبی با سودمندی. بررسی فلسفی ارزش‌ها می‌کوشد توضیح دهد چگونه می‌توان این تعارض‌ها را فهمید و در آن‌ها تصمیم گرفت. برخی نظریه‌ها می‌گویند ارزش‌ها سلسله‌مراتبی‌اند؛ یعنی برخی ارزش‌ها برترند و باید در تعارض‌ها اولویت داشته باشند (مثل فسلفۀ اخلاق دیوید راس). اما برخی نظریه‌ها معتقدند هیچ سلسله‌مراتبی وجود ندارد و ارزش‌ها ممکن است به ‌صورت تراژیک با هم درگیر شوند (مثل دیدگاه آیزیا برلین که معتقد بود دو ارزش "آزادی" و "برابری" کاملا جمع‌پذیر نیستند و هیچ یک نیز بر دیگری برتری ندارد.)
 
به‌طور کلی، ارزش‌شناسی هنرِ فهمیدن آن چیزی است که زندگی انسانی را معنا می‌بخشد. اگر انسان جهان را فقط "می‌دید" و "می‌فهمید"، فلسفه به دو شاخه محدود می‌شد: هستی‌شناسی و شناخت‌شناسی. اما انسان جهان را نه‌ فقط می‌فهمد، بلکه مطلوب می‌داند، نامطلوب می‌خواند، دوست می‌دارد، نفرت می‌ورزد، ارزش‌گذاری می‌کند. ارزش‌شناسی نشان می‌دهد که فهم انسان از جهان بدون فهم ارزش‌هایش ناقص است.
 
در نهایت، ارزش‌شناسی تلاشی است برای پاسخ دادن به پرسش‌هایی که همیشه به ما بازمی‌گردند: چرا این را انتخاب می‌کنم؟ چرا آن را دوست می‌دارم؟ چرا از دیگری می‌پرهیزم؟ چرا قضاوت می‌کنم؟ و اساساً، چرا چیزی برایم مهم است؟ پاسخ به این پرسش‌ها، گاه در اخلاق پیدا می‌شود، گاه در هنر، گاه در دین، گاه در تجربهٔ شخصی. اما ریشهٔ همهٔ آن‌ها در یک امر واحد است: ارزش. و بررسی فلسفی ارزش‌ها (یا ارزش‌شناسی)، تلاشی برای فهم همین ریشه است.
ارسال به دوستان
جان باختن ۲ کودک در سیل استان‌های فارس، هرمزگان و خوزستان تخلیه اضطراری یک روستا در قشم به دلیل طوفان شدید پایان تلخ فعالیت تنیسور فرانسوی؛ محرومیت ۲۰ ساله برای سلطان تبانی پیکر بی‌جان زن کوه‌نورد در آغوش سرد دماوند تماس مرد نجات‌یافته از مرگ با اورژانس: دندان‌هایم کو؟ وسوسه میلیون دلاری برای طلایی المپیک؛ کودی میلر راهی مسابقات «دوپینگ آزاد» شد اختصاص درآمدهای جام جهانی ۲۰۲۶ به بازسازی غزه؛ تصمیم بزرگ فیفا در دوحه هشدار یک متخصص: آنفلوآنزا شوخی نیست؛ دو روز طلایی درمان را از دست ندهید VAR به ورزشگاه یادگار امام رسید؛ تدابیر ویژه برای نبرد تراکتور و پرسپولیس شمارش معکوس برای نبرد آسیایی استقلال؛ ساپینتو در پی انتقام و صعود از بحرین سردار شکارچی: بخش اعظم شبکه جاسوسی دشمن خنثی شده است واکنش حمید رسایی به تصویر بی‌حجاب «شیرین سعیدی» در روزنامه همشهری: عذرخواهی می‌کنند آخرین وضعیت مصدومان استقلال در آستانه نبرد سرنوشت‌ساز با المحرق محمد بنا سکان هدایت تیم ملی کشتی فرنگی جمهوری آذربایجان را بر عهده گرفت تهران؛ محروم از باران