يک مصاحبه منتشر نشده با رياست محترم يکي از موسسات مشروطه پژوهي
اگر شما در زمان مشروطيت بوديد دلتان ميخواست جاي كدام يك از مبارزان – روشنفكران و سردمداران مشروطيت باشيد؟
بسمالله الرحمن الرحيم. پيش از هرچيز واجبه كه از شما كه قدم رنجه فرموديد و حقير رو براي اظهار نظر كارشناسي قابل دونستيد تشكر كنم. همينطور از همكارانتون هم بسيار سپاسگزارم كه حقا زحمت زيادي ميكشند براي انتقال نظرات و آراي فضلا و علما و روشنفكران متعهد به مردم و عوام كه البته نورچشم و ولي نعمت ما هستند. همينطور همينجا هم فرصت رو مغتنم ميشمرم براي يادي از {...} كه واقعا مرد شريف و عالم و با خدا و اديب و انقلابي و البته از دوستان بودند. يادم ميآيد در ايام مبارزه، يك شبي خدمت ايشان و چند نفر از همرزمان بوديم كه...
به نظر شما شيريني امضاي فرمان مشروطيت در ذائقه تاريخ بيشتر باقي مانده يا تلخي به توپ بسته شدن مجلس اول؟
ج. بله... داشتم ميگفتم. چي ميگفتم؟... ببخشيد رشته كلام پاره شد. اشكالي هم ندارد. لابد مصلحت بوده و مثل هميشه كه از دوست جز آنچه نيكوست به ما نرسيده، اينبار هم خيريتي بوده. بله در باب مشروطيت هم حرف زياد است و آرا و نظرات تا دلتان بخواهد گوناگون. ما خودمان در اين چند سالي كه اين موسسه راه افتاده، كارمان جمع آوري و بستهبندي همين نظرات بوده تا انشاالله به وقتش آنهارا تحليل كنيم. منتها يك مقداري ارگانهايي كه قرار بوده بودجه ما را تامين كنند، كوتاهي مي كنند. البته نه اينكه قصد و غرضي خدايناكرده باشه، ولي همين پارسال بودجهاي كه به ما رسيد، 4 ميليارد از ان چيزي كه انتظار داشتيم كمتر بود. ميدانيد سركار علّيه، اينها نشون مي ده كه جايگاه علم و تحقيق چقدر اينجا متزلزله. استغفرالله ربي و اتوب اليه، ميترسم غيبت بشود والّا ... حالا شما بفرماييد چايتان را بخوريد... سرد كه نشده؟... اصلا ميگم عوض كنند... نه چه زحمتي... الو، خانم به آقاي مويدي بگوييد يك چاي با باقلوا بياره... خب... خوب هستيد شما انشاالله؟...
به نظرتان بالاخره مردم به مشروطه رسيدند يا نرسيدند؟
حالا يك گلويي تازه كنيد به آن هم مِيرسيم... آقاي مويدي، به خانم سالاري بگيد مصاحبه واجبيه، كسي مزاحم نشه؛ در رو هم پشت سرت ببند. بله... ميدانيد، به نظر اين كمترين، ما دو مشروطه داريم: يك مشروطه ظاهري و مجازي و يك مشروطه باطني و حقيقي. اين مشروطه ظاهري براي عوام خوب است كه سرشان گرم باشد و براي روشنفكران كه پزش را بدهند و از اين حرفها.
ولي مشروطه واقعي توي دل آدمهاست و نوريه كه وقتي تابيد همه اخلاق و رفتار آدم رو تحت تاثير قرار ميده. اگر هم ميخواهيم ببينيم مردم واقعا به اون رسيدن يا نه بايد به اخلاق و رفتار آدمها نيگاه كنيم. حتما خود شما هم كه علاوه بر منظرِ وجيه –ماشاالله-، خوش فكر و با كمالات هستيد هم تاييد مي فرماييد كه نميشه گفت جماعتي كه –نعوذ بالله- به صفات مذمومهاي مثل دروغ و ريا و نزولخوري و خلاصه حروم خدا رو حلال و مخصوصا «حلال خدا رو حروم كردن» متصف باشند، خيلي با مشروطه فاصله دارند.
البته اينطور هم نيست كه خداي ناكرده بگوييم كه آن مشروطه ظاهري كه صد، صد و پنجاه سال پيش اتفاق افتاده هيچ بوده. خير... بالاخره اون مثلا انقلاب مشروطه يك اتفاق مهمي در كشور ما بوده به طوري كه ما چند ساله داريم روي اون كار مي كنيم و تقريبا تمام كارمان تا بحال بر روي نقش بسيار برجسته و حياتي شيخ نوري شهيد در اين رويداد بوده و هنوز هم كارمان تمام نشده. تازه اينها در حاليست كه بعيد نيست علماي ديگري هم در اين جريان نقش داشته باشند. و صد البته به مصداق "الناس علي دين رئوسهم" عوام هم به تبعيت از علما در اين جريان بودهاند. اين رابطه دال و مدلولي تبعيت نبايد مغفول بماند. مثلا همين خود شما تابع راي آقاتون هستيد... بله ديگه؟...
اِ... آقا نداريد!...عجب! ... چه جالب! ... آها... بله... همانطور كه عرض كردم، آن مرحوم حق بزرگي به گردن آن غائله يا انقلاب يا هرچي اسمش را مي خواهيد بگذاريد داشت كه انشاالله اگر -بيفكر پيش- در تخصيص بودجه هاي آتي ما اخلال نشود، آنها را در چند مجلد و با جلد شميز منتشر خواهيم كرد. كتاب خانومِ محترم خيلي مهمه. من خودم در اوقاتي فراغت از مسووليتهاي اجرايي متنوعي كه دارم كتابهاي زيادي ميخوانم از فهيمه رحيمي تا دانيل استيل. پيش خودمان بماند ها ولي ر.اعتمادي به نظرم چيز ديگريست! بِه از شما نباشد هرچند كه مدير و محقق و مسووليم، ولي دلمان جوان و عاشق پيشه ...
فكر ميكنيد شباهت مشروطهطلبان ديروز با اصلاحطلبان امروز در چيست؟
شباهت كه خب... خيلي چيزها شبيه هم ممكن است باشند ولي در حقيقت شبيه نباشند. يا نباشند ولي باشند. مثلا خود سركار... به چشم خواهري تالي تلو يكي از عموزادههاي من هستيد كه چندي پيش آقاشان عمرش را داد به شما. ولي اين دليل نميشود كه نتيجه بگيريم كه آقاي شما هم عمرش را داده باشد به من! اصلا شايد شما ازدواج نكرده باشيد؛ كه البته زياد در اصل موضوع تغييري حاصل نمي شود، چون خيليها اذن پدر را واجب نمي دانند...
اگر شما در زمان مشروطه بوديد و ناگهان ميديديد كودتا شد چه كار ميكرديد؟
اي بابا خانم محترم... شما هم به قول بچههاي امروزي چه گيري دادهايد به اين مشروطه. حالا صد سال پيش يك كاري شده من و شما چرا اوقاتمان را تلخ كنيم. به خصوص شما كه اينقدر ماشاالله هزار ماشالله ... فتبارك الله احسن الخالقين!
ميدوني، من چه اگه زمان مشروطيت بودم و چه حالا، هميشه حواسم هست كه زبانم لال حلال خدارو حروم نكنم كه از هزار كودتا هم بدتره! ما دلمون مشروطه است و ميگه بايد قدر اين دو روز عمر رو دانست و به بهترين وجهي از حلاليات بهره برد كه اگر غير اين باشه كفران نعمته. مشروطهاي هم اگر بوده و زميني كه حتما خورده بابت همين بوده.
مطمئن باشيد همون حضراتي هم كه توپ و تفنگ كردند و به تهران آمدند، اگر دربندي ميرفتند و چنجهاي مي خوردند و نكاحي مي كردند... ميفهميدند در دنيا واقعا چه خبره و اي بسا اونقدر براي خودشان و ديگران و به خصوص شيخ شهيد دردسر درست نمي كردند. راستي نگفتيد، چنجه كه دوست داريد...!
منبع:وبلاگ "باران در دهان نیمه باز"