۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۳۴۶۳۴
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۵ - ۱۳-۰۶-۱۳۸۹
کد ۱۳۴۶۳۴
انتشار: ۱۹:۳۵ - ۱۳-۰۶-۱۳۸۹

سِحر كلمات "پدر اجراي ايران " در سَحر تلويزيون

 مي‎گويند مجري موفق كسي است كه خوب بتواند به معني سينمايي كلمه، "بازي " كند؛ در مورد خاص جمشيدي، جوشش واژگان از يك شاعرانگي و دانش برمي‎خيزد؛ هرچند كه باز مطالعه و فن اجرا هم براي رسيدن به سبك "اجراي ويژه " او كفايت نمي‏كند.

به گزارش فارس، رجا نيوز نوشت: سال‎ها پيش كه هنوز تلويزيون مهمان سفره افطار خانه‎ها نبود، راديو با دعاي سحر مشهور استاد صالحي زمزمه‎اي داشت كه سكوت سفره سحر را پر مي‎كرد و با اهل مناجات همنوا بود. اما حالا، تلويزيون جاي راديو را براي وقت سحري گرفته و نگاه ما به فرزاد جمشيدي و سبك متفاوت اجرايش گره مي‎خورد؛ تا آنجاكه اجراي او همان اندازه نماد وقت سحر شده كه اذان موذن زاده اردبيلي، نشان وقت افطار.

در سال‌هاي گذشته روند استقبال از اين برنامه به نحوي بوده است كه سال گذشته با استقبال 88 درصدي مخاطبان صداوسيما روبرو شد؛ ركوردي كه تاكنون براي كمتر برنامه اي محقق شده است. امسال نيز درخواست هاي مكرر بينندگان براي استمرار اين برنامه در طول سال از سيما ارائه مي شود.

در نامه هاي ارسالي بينندگان به اين برنامه، آنها خواستار اين هستند كه در وقت مناسب ديگري براي طول سال، اين برنامه زنده با رويكرد معارفي استمرار يابد.

سحري با طعم كلمات فرزاد

سبك متفاوت جمشيدي به آساني به دست نيامده و به مرور پخته شده. او نويسنده‎ اي بوده كه مجري شده.
 خودش مي‎گويد: "من اول كار نويسندگي مي‌كردم. بعد از جنگ شروع به بازنويسي خاطرات رزمنده‌ها كردم كه آنها مجموعه‌هايي شدند از آن جمله اين شرح بي‌نهايت، آبي به رنگ خاطره و... همزمان در صفحه جبهه و جنگ روزنامه جمهوري اسلامي قلم مي‌زدم. بعد آمدم راديو پس از مدتي از راديو به شبكه چهارم تلويزيون آمدم و بعد ادامه ماجرا... الان 15 سال است با راديو و تلويزيون همكاري مي‌كنم. "

بعد كه به تلويزيون آمد، برخلاف اين برنامه مونولوگ سحرهاي ماه رمضان، با يك برنامه ديالوگ چالشي به نام "نماي نزديك " شروع كرد و در همانجا شد نمونه يك "مجري مولّف "
اجراي موفق، تجربه، تحصيل و مطالعات گسترده، آرام آرام باعث شد تا پايش به دانشكده علوم اجتماعي تهران باز شود؛ آنهم به عنوان اولين مدرس اصول و مباني اجراي تلويزيون و صحنه.

 وي در گفتگو با شبكه ايران گفته بود: "بنده رفتم 33 امتحان دادم تا توانستم از وزارت كار مدرك مربي‌گري گويندگي را با استانداردش تعريف كنم، سال 79 در وزارت كار براي اين كار استاندارد تعريف شد، سپس گواهينامه مديريت آموزشگاه فني و حرفه‌اي گرفتم براي تأسيس اولين مدرسه اجراي تلويزيوني. "

و بالاخره همين سه سال پيش بود كه رئيس دفتر هماهنگي و سازماندهي مجريان سيما شد. به اين ترتيب شايد الان تنها مجري تلويزيون است كه حق دارد از همكارانش انتقاد كند و به آنها آموزش بدهد. فرزاد درباره كار مجريان معتقد است: "لحظه مرگ يك مجري لحظه‌اي است كه ديگران هم بتوانند مثل او صحبت كنند، مهمترين ابزار يك مجري واژه است. " و خودش نيز البته بيش از همه به ابزار كارش وارد است.

ابزار كارش كلمه است و كارش هم اينكه چنان اديبانه بداهه گويي كند كه اهل ادبيات از آن لذت ببرند و ما مردم عادي نيز رشته كلام از دستمان نرود. او در برنامه سحرگاه فقط صحبت نمي‎كند؛ جلوي چشم ما و شما قاليچه‎اي از كلمات مي‎بافد. هر روز يعني هر سحر هم نقش تازه‎اي مي‎زند. نقش‎هايي كه بازي نيست.

مي‎گويند مجري موفق كسي است كه خوب بتواند به معني سينمايي كلمه، "بازي " كند؛ در مورد خاص جمشيدي، جوشش واژگان از يك شاعرانگي و دانش برمي‎خيزد؛ هرچند كه باز مطالعه و فن اجرا هم براي رسيدن به سبك "اجراي ويژه " او كفايت نمي‏كند.

"براي همين برنامه سحري حداقل 10 ساعت مطالعه مي‎كنم "؛ مجري سحري رمضان نكته مهم در اجراي يك مجري را مطالعه مي‎داند: "انبان ذهن يك مجري هم خيلي زود تمام مي‌شود، اگر 50-40 تا واژه داشته باشد، زود تمام مي‌شود، مگر بتواند واژه ذخيره كند. " فرزاد نمي‎تواند از مطالعه دل بكند حتي موقع غذا خوردن! اين نكته را دوستش رضا رشيدپور مي‎گويد.

اجراي جمشيدي، مجموعه‎اي از تدارك انديشگي، تكنيك بيان و اجرا، خلاقيت ادبي و روحيه شاعرانه اوست كه خروجي‎اش، شهرت او به صفت "مرغ سحر " است. تناقض ثقيل‏گويي با پر هيجان و پيوسته سخن گفتن از تفاوتهاي اوست.

اما اين "پديده جمشيدي " وقتي با ميان‏برنامه‎ها جمع مي‎شود، خوراك معرفتي و معنوي سحري روزه‏داران را جور مي‏كند.

دشواري كار مجري اين برنامه، اجراهاي مونولوگ چند دقيقه‎اي و سرساعت چرخاندن آيتم‏ها و ميان‎برنامه‏ها است به نحوي كه راس ساعت اذان با ما خداحافظي كند؛ خداحافظي و سلامي كه به كلي متفاوت از همه اجراهاي تلويزيوني است.

 مثلا فقط براي يك سلام مي‎گويد: "در دنيايي كه مردم قناري لطيفه‌هايشان رو تو تلفن همراه حبس مي‌كنند، تو دنيايي كه مردم خبر بزرگ مرگ آدم‌ها رو روي ورق‌هاي A4 براي هم فكس مي‌كنند، من دستم را مي‌گذارم روي سينه به شما مي‌گويم سلام. "

فرزاد جمشيدي با تكرار و عادت، غريبه است و سحر روز بعد جور ديگري سلام مي‎كند: "اگه راست باشه كه بسم‌الله الرحمن الرحيم اسم اعظم خداست، اگه راست باشه كه خاصيت اين اسم رهاندن پليدي‌ها از دل مخاطب‌هاست، توي يه دستم بسم‌الله الرحمن الرحيم و تو دست ديگرم سلام مي‌گذارم و به شما عرض احترام مي‌كنم. "

او ضمن آسيب شناسي اجراي تكراري مجريان سيما معتقد است: "ما سراغ واژه‌ها نرفته‌ايم، چون به روح واژه‌ها نزديك نشده‌ايم. " وقتي از او مي‎پرسيم منظورش دقيقا چيست و اصلا او اين سبك نوشتن و گفتن را از كجا بدست آورده، مي‎گويد: "در اين مورد دو تا چيز را سر كلاس دانشگاه به بچه‌ها گفته‌ام، دو نكته را من ياد گرفتم از شهيد آويني و علي حاتمي، از علي حاتمي تصويرسازي و تصويري نوشتن را ياد گرفتم، از شهيد آويني آن چيزي كه براي من به يادگار مانده، صراحت در لهجه و صادقانه نويسي است.

شهيد آويني اصلاً به دنبال دستچين كردن جملات نبود، من فكر مي‌كنم به روح واژه رسيده بود و از اين جهت كه روح واژه را با مخاطب در ميان گذاشته بود، توانسته بود قالب تعارف‌آميز روزمره را بشكند و بيننده و شنونده را خيلي راحت دستشان را بگذارد در دست واقعيت؛ صداقت را، آويني مثل نفس كشيدن در دست لمس مي‌كرد و مي‌توانست به را حتي با ما در ميان بگذارد. "

اين نكته روشن است كه نمي‎شود اين همه كلمات فاخر را در قالب يك متن از پيش تنظيم شده حفظ كرد و آنجا جلوي آنتن زنده و چشم ميليون‎ها بيننده مثل يك ضبط صوت تحويل مخاطب داد؛ آنهم بدون تپق و سكته و اشتباه لپي!

اگرچه او نمي‎خواهد پدرخوانده اجرا در ايران باشد اما "پدر اجراي ايران " عنواني است كه در ميان مجريان سيما، بيش از همه برازنده سيماي اوست.
ارسال به دوستان
وبگردی