عصر ایران- روزنامه جمهوری اسلامی در سر مقاله امروز خود با عنوان "آیا صدای زنگ خطر را می شنوید؟" به بررسی مدیریت فرهنگی در جمهوری اسلامی پرداخته و نسبت به وضعیت فرهنگی موجود هشدار داده است.
در بخشی از این سرمقاله آمده است:
... سؤال اينست كه آيا هويت فرهنگي را در اقداماتي كه در نظام جمهوري اسلامي صورت ميگيرد ميتوان مشاهده كرد؟
پاسخ به اين سؤال را با ظاهرسازيهاي فرهنگي ميتوان كاملاً مثبت دانست. آمارهاي چشمگير و دهن پركن همراه با گزارشها و مصاحبههاي تلويزيوني سفارشي، خبرهاي خوبي از پيشرفت فرهنگي ميدهند. اين تعداد جوان دختر و پسر در قالب كاروان راهيان نور به جبههها رفته اند، اين تعداد دانشجو و دانش آموز در اعتكاف شركت كرده اند، اين تعداد جوان در كلاسهاي آموزش قرآن حضور يافتهاند و اين تعداد هم به اردوهاي فرهنگي تابستاني پيوستهاند و...
بسيار خوب، اينها را كه جمع بزني حداكثر به يكي دو ميليون ميرسد و به دست اندركارانش هم خدا قوت بايد گفت. اما خروجي اين اقدامات اگر با هزينههائي كه صرف ميشود و نيروهائي كه بكار گرفته ميشود و زماني كه گذاشته ميشود، مقايسه شود آيا ميتواند قابل قبول و مايه اميدواري باشد؟ در صحنه اجتماعي چه ميزان بازدهي از اين خروجي قابل مشاهده و اتكاء است؟ آيا ميزان چادريها افزايش يافته اند؟ آيا ميزان بدحجابها كاهش يافته اند؟ آيا صداقتها بيشتر شده؟ آيا دروغگوئيها كم شده؟ آيا آمار نمازخوانها در ميان جوانان بالا رفته؟ آيا گران فروشيها فروكش كرده؟ آيا كم فروشيها از بين رفته؟ و...
اگر پاسخ اين سؤال مهم كه "آيا هويت فرهنگي را در كليه اقداماتي كه در نظام جمهوري اسلامي صورت ميگيرد ميتوان مشاهده كرد؟" را با تكيه بر واقعيتهاي موجود در جامعه بخواهيم به دست بياوريم، بايد با احتياط عمل كنيم و مسئولان فرهنگي كشور را مورد سؤال و بازخواست قرار دهيم. بيش از 30 سال است كه هر وقت نوبت ارزيابي عملكرد فرهنگي مسئولان شد، تلاش كردند با مطرح كردن معماي پيچيده "آيا كار فرهنگي مقدم است يا برخورد قانوني؟" همه را سرگرم كنند و وقت گذراني نمايند و سرانجام هيچ جمع بندي قابل اتكائي ارائه ننمايند، درست مثل معماي معروف مرغ و تخم مرغ كه تا قيامت هم معلوم نخواهد شد مرغ اول بوده و بعد تخم مرغ يا بالعكس؟
نه مردمي كه انقلاب كردهاند و نه اولياء دين، به پاسخ اين سؤال كه كار فرهنگي مقدم است يا برخورد قانوني؟ كاري ندارند. سؤال آنها اينست كه چرا جامعه انقلابي و اسلامي ما از نظر فرهنگي دچار معضلاتي است كه هرگز رو به حل شدن نميرود؟ اگر اقدامات فرهنگي مسئولان ما عمق داشت و اگر حرفهاي مسئولان با عملكردهايشان منطبق بود، قطعاً مشكلات و معضلات فرهنگي هر روز رو به كاهش بودند و اكنون كه 33 سال از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي گذشته، آمارهاي ناهنجاريهاي اجتماعي نگران كننده نبودند. اين واقعيت را نميتوان انكار كرد كه انقلاب اسلامي در عين حال كه ماهيت فرهنگي دارد، در بخش فرهنگ به معناي عام آن نه تنها فتح نماياني نكرده بلكه نسبت به آنچه از يك جامعه اسلامي انقلابي انتظار ميرود بسيار عقبتر است. اين عقب ماندگي براي اين انقلاب يك خطر است. كمترين ترديدي به خود راه ندهيم كه مشكلات فرهنگي امروز جامعه ما يك زنگ خطر است. اين صداي هشدار دهنده را بايد مسئولان بشنوند و درصدد چاره برآيند.
صداي اين زنگ خطر را ميتوان در عرصه سياسي با توجه به گسترش جنگ قدرتها و حذف كردنها و رقابتهاي ناسالم شنيد. ميتوان در عرصه ورزش با رصد كردن پولهاي هنگفتي كه از بيت المال به جيب افرادي ريخته ميشود كه نه الگوي جوانمردي هستند و نه اخلاق بلكه بعضي از آنها از محافل منكراتي سر در ميآورند و يا حداكثر به سوداگراني قهار تبديل ميشوند، شنيد.
ميتوان در سينما با ترويج اباحيگري و سكس پنهان و ضديت با اصول و ارزشها شنيد. ميتوان در تلويزيون جمهوري اسلامي كه از زنان بدحجاب و هفت قلم آرايش كرده براي ابراز علاقه به راه پيمائي 22 بهمن مصاحبه ميگيرد و در نهايت وقاحت، فيلم "ورود آقايان ممنوع" كه اباحي گري و به سخره گرفتن انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و احكام دين در آن موج ميزند را پخش ميكند، شنيد. و ميتوان در كاسبيهاي حرامي كه گران فروشي و كم فروشي و كلاهبرداري را مجاز و مباح ميداند، شنيد كه نتيجه طبيعي بيمبالاتي فرهنگي در بخشهاي ديگر است.
اينها نشان ميدهند كه مدتي است الگوها در جامعه ما تغيير كردهاند و فرهنگ به جاي آنكه بر سياست تأثير بگذارد، خودش سياست زده شده است. فرهنگ وقتي سياست زده شود، ديگر نميتوان انتظاري غير از ابزاري عمل كردن از آن داشت. فرهنگ اگر ابزار شود، همچون بمبي عمل ميكند كه دردست باندهاي آدم كش باشد. صداي زنگ خطر را درست در همينجا بايد شنيد.
امروز اگر عقلاي قوم بخواهند مشكل فرهنگي كشور را كه غيرقابل انكار است حل كنند، بايد سكان امور فرهنگي كشور را به دست كساني بسپارند كه از جنس فرهنگ هستند. مشكلات فرهنگي امروز جامعه، از ضعف مديريت فرهنگي ناشي شده است. مديريت اجارهاي و عاريهاي براي فرهنگ جامعه، نتيجهاي غير از سياسي شدن فرهنگ ندارد. مديريتهاي فرهنگي را به انسانهاي فرهنگي، اصيل، اهل مبنا، مستقل، باسواد و متدين بسپاريد تا شاهد بازگشت جامعه به جريان ارزشي و اصولي باشيد، جرياني كه با جاذبه بينظير خود توانست يك ملت را جذب انقلاب اسلامي كند و در آينده نيز ميتواند تضمين كننده استمرار آن باشد.