برسیم به بحث سینمای ایران و بحثهایی که در این حیطه مطرح است. در این میان یکی از چندین مسالهای که در حال حاضر سینمای ایران با آن روبهرو است در کنار مساله نظارت و اداره نظارت و ارزشیابي معاونت سینمایی، مساله شکل حضور بنیاد سینمایی فارابی در ساختار این سینماست. این بحث را از این جهت مطرح ميکنم که شما در هفته گذشته دو بار به این موضوع در گفتوگوهای مختلف پرداختهاید؛ یکی در بحث بودجه سینمای ایران در سال گذشته که خروجی 40ميليارد تومان بودجه سینما تنها 23 فیلم بود و در جای دیگر که مشخصا عملکرد دو سال گذشته فارابی را زیر سوال برده بودید و یکی از دلایل ضعف عمده سینمای ایران را ضعیف عمل کردن این بنیاد دانستید. البته شما تنها نبودید که فارابی را نقد کردید، کیومرث پور احمد هم در جایی گفته بود، حاضر است- در کمال تاسف!- با تلویزیون کار کند، اما با مدیر فارابی روبهرو نشود(!). این را هم بگویم که جوابگوی این شکل برخورد در فارابی باید شخص دكتر شاه حسینی، مدیر آن مرکز باشد که اساسا به پاسخگویی تن نمیدهد.
من خیلی با شخص کار ندارم. کما اینکه برخورد آدمها و شکل مواجهه آنها با دیگران بسیار مهم است، اما در اینجا نمیخواهم این بحث را باز کنم. من بحث ساختارها را دارم. پیش از اینکه به مساله فارابی برسم، این را بگویم که خانه سینما از پیش از جشنواره 27 فیلم فجر پیشنویس لایحه تشکیل نظام سینمایی را تهیه و پیشنهاد کرد که این سازمان در واقع به جای خانه انتظام، امور سینمایی را در دست بگیرد و اصناف در آن متمرکز و ساختار سینمای ایران در اندازههای خود این سینما تجدید و بازنگری شوند. این مساله با ماموریت فارابی ارتباط دارد. بنیاد سینمایی فارابی در دهه 60 قرار بود مسوولیت و ماموریت محدود و تعریف شدهای داشته باشد.این بنیاد در آن زمان نقش «هدایتی، حمایتی، نظارتی» داشت. در واقع دهه 60 دوران جنینی سینمای نوین ایران بود و مدیران خوش ذوق فارابی در آن زمان توانستند این سینما را به لحاظ افقهای اندیشهگی ارتقا دهند و با سینماگران هم تعامل کنند. این اتفاق هم افتاد، هر چند از آن سینما به عنوان سینمای گلخانهای یاد ميشود، اما به نظرم نقش بنیاد سینمایی فارابی در شکلگیری سینمای نوین ایران غیرقابل انکار است.
کاملا با شما موافقم!
اتفاقی که الان افتاده این است که این سینما در حال حاضر به جوان برومند 30 سالهای تبدیل شده که به افقهای تازهای دست پیدا کرده و دنیایش عوض شده است، نمایندگانش جهانی هستند و به زبان جهانی حرف ميزنند و مثل سابق نیازمند هدایت و ارشاد نیستند...
...نیازمند توصیه هم نیستند!
بله و این در شرایطی است که دوره به دوره از کیفیت مدیریت فارابی کاسته شده، چه به لحاظ وزن فرهنگی و چه به لحاظ نقشی که باید در هدایت سینمای ایران داشته باشد. جان کلامم این است که این سازمان متناسب با رشد سینمای ایران رشد نکرده و در جایی متوقف شده است، اما از سوی دیگر و از آنجایی که به هر حال کنترلکننده بودجه سینمای ایران بود نقش سرپلی را اختیار کرد که سینماگران ناچار بودند به آنجا مراجعه بکنند.
یعنی شاید حکم یک کیوسک نگهبانی را دارد که صرفا ویزاها را کنترل ميکند و به آدمها اجازه ميدهد رد بشوند یا نشوند!
شاید مقداری بیش از این. چون فکر ميکند پول ميدهد باید نظر هم بدهد. یعنی در واقع نماینده فرهنگی دولت در سینماست و دوست دارد حرفهای خودش را هم بشنود. ما به این شرایط معترض هستیم. سینمای ملی ما اگر شرایط ساختاریاش با چیزی که الان هست متفاوت باشد اصلا نیاز به بودجه دولت ندارد. در صورت اصلاح ساختار ما ميگوییم اصلا نیاز نیست دولت هزینه کند.
این همان حاکمیت اصل 44 و بحث خصوصیسازی است که ما هم از سال گذشته سعی کردیم در گفتوگو با سینماگران و خود معاونت سینمایی مفصل به آن بپردازیم. یعنی دولت بیاید سینما و فرهنگ را خصوصی کند و خودش تنها نظارت داشته باشد.
دقیقا، نظارت عالیه داشته باشد و سینماگران هم در مقابل آثاری که تولید ميکنند مسوول باشند؛ مسوولیت مدنی داشته باشند، مثل هر جای متمدن دیگری که صاحب سینماست. لایحهای که پیشنویسش را در خانه سینما تهیه کردهایم ناظر بر چنین روندی است.در این لایحه سینمایی را دیدهایم که هم تکلیف دارد، هم اختیار. ما الان با سینمایی روبهرو هستیم که تکالیفی بر دوشش هست،اما اختیاراتش سلب شده است. یعنی نظارت اختیارات شما را سلب ميکند...
...در مرحله تصویب فیلمنامه؟
...در عرصه نرمافزاری.
یعنی در فیلمنامه شمای فیلمنامه نویس دخالت ميکنند!
نه فقط در فیلمنامه. از لحظه تولید و ایده شما این سایه را بالای سر خودتان حس ميکنید تا پایان تولید و حتی اکران فیلم.
یعنی من درست فهمیدم که روی ایده، طرح، فیلمنامه و حتی عوامل تولید هم نظر داده ميشود تا لحظه نمایش فیلم و سینماهایی که در اختیار یک فیلم باید قرار گیرد؟
در این مورد اتفاقا من با یکی از فیلمسازان که حرف ميزدم گله داشت از اینکه سینما فرهنگ را در اختیارش قرار نمیدهند که این یکی را شخص مدیرعامل فارابی باید دستورش را بدهد که تا آن زمان نداده بود.
سینما فرهنگ نمونه کوچکی است.اگر این شرایط عوض شود بخش خصوصی سینما هم خواهد ساخت،به شرط اینکه سینما یک فعالیت سودآور شود. شما در روزنامه دنیایاقتصاد با مسائل اقتصادی سر و کار دارید و ميدانید که سرمایهگذاری امنیت ميخواهد. ابزار سینما فیلم روی پرده و ستارهها و چهرههای سینمایی است. در حالی که نظام ستارهسازی در سینمای ایران عملا ممنوع است. در سینمای جهان برای آدمهایی که ستاره ميشوند انواع مزایا در نظر گرفته ميشود، اما در اینجا..
در اینجا ستاره سینما را بازداشت ميکنند!؟...
به هر حال! یکی دیگر از موانع سینمای ما این است حرفی را که فکر ميکنید با آن ميتوانید مخاطب را به سالن سینما بیاورید، عملا نمیتوانید بزنید. سینمای ما سینمایی موضوع محور است. شما ببینید هر کسی که اجازه داشت از خط قرمز حتی به میزان بسیار کمی عبور کند فیلمش پرفروش شد. چرا اخراجیها و مارمولک پرفروش شد؟ به دلیل اینکه اینها فیلمهایی است که موضوع محور هستند. فیلمهایی هستند که به موضوعهای ممنوعه ورود ميکنند و به همین جهت مخاطب به دیدنشان ميرود. من ميگویم اگر قاعده بازی عوض شود و این عرصه، عرصه فعالیت خصوصی سودآور گردد دیگر سینما هم به قدر کافی ساخته ميشود که تولیدات سینمای ایران مجبور نباشند در صف طویل اکران بایستند. ما در سال به طور متوسط 60فیلم تولید ميکنیم، اما امکان اکران 35 تا 40 فیلم بیشتر نداریم. معنیاش این است که سالن به اندازه کافی نداریم و حدود 20 فیلم پشت خط اکران ميمانند. هر سال که این 20 فیلمها روی هم جمع شود سرمایه عظیمی راکد ميماند.
پس خبری که شما هفته قبل دادید و گفتید از 40ميليارد تومان بودجه سینمای ایران تنها 23 فیلم ساخته شده از کجا آمده بود؟
ببینید معاونت سینمایی در این دوره ای که به پایانش نزدیک ميشود در یک سری زمینهها از خودش کارنامه بسیار خوبی به جا گذاشت مثل بازسازی سالنهای سینما که موسسه
«سینما-شهر» واقعا فعالیت درخشانی در این عرصه داشت، اما ساختار اصلاح نشد. اگر این ساختار اصلاح بشود امکان رشد سینما وجود دارد. شما محاسبه کنید که اگر تولید سینمای ایران در سال را 60 فیلم بگیریم و متوسط تولید هر فیلم را 350 تا 400ميليون تومان فرض کنیم، سرمایه در گردش سینمای ایران ميشود 24ميليارد تومان. این رقم در بازار اقتصادی اصلا رقمی نیست. یک برج کوچک هم در مثلا الهیه نمیشود.
خب این پول کجا ميرود؟ شما در همان گفتوگو گفته بودید باید بیایند پاسخ بدهند که این پول کجا هزینه شده است.
من از کجا بدانم کجا ميرود. ما که گروه تحقیق و تفحص نداریم! اما اتفاق ناگواری که در این دو سال که مدیریت فعلی فارابی عهده دار مسوولیت است افتاده این است که حمایت عام را از سینما برداشتند...
...و به فیلمهای خاص پرداختند. این مساله از همان ابتدای دوره دکتر شاهحسینی ایجاد معضل کرده بود.
بله و این بودجهها به چند پروژه اختصاص پیدا کرد که اسمش را گذاشتهاند پروژه فاخر.
مثل ملک سلیمان که آقای دکتر بسیار ذوق زده از آن حرف ميزند...
...که حالا باید ببینیم واقعا ميارزد که این سرمایهها صرفش بشود؟!! نمیدانم، شاید وقتی روی پرده ببینیم بگوییم عجب کار خوبی. نمیدانم.
در نهایت ميخواهد بشود یکی از فیلمهای «بیگ پروداکشن»هالیوودی!!...
کاریکاتور آن فیلمها هم بشود خوب است!
ولی با بحث شما موافقم که آقایان یک بدنهای را به هم ریختهاند که بتوانند فیلمی مثل ملک سلیمان تولید کنند.
به هر حال در تحلیل ساختاری که پیشنهاد کردهایم بخشی از اختیارات از دولت گرفته شود و به سازمانهایی تفویض شود که دولت هم در آنها نماینده دارد و بودجههای دولتی متمرکز شود در صندوقی به نام «صندوق حمایت» که آن صندوق بر اساس شایستگی که پروژه آن را تعریف ميکند به فیلمها بودجه تخصیص دهد و به شکل شفاف همه متوجه اختصاص این بودجه بشوند.
در حال حاضر معلوم نیست این بودجهها کجا صرف ميشود و فقط رانتجویی را تقویت ميکند. شرایط غیرشفاف باعث ميشود بودجهها بر اساس رابطه و نه ضابطه تقسیم شود و عمدتا دیده شده این بودجهها در پروژههایی صرف شده که نه ملی است و نه فاخر.
برای پایان بحث تنها جواب یک سوال را ميخواهم؛اینکه پاسخ دکتر شاه حسینی به این مسائلی که شما مطرح کردید چه بود؟به هر حال مدیریت پیش از ایشان با بچههای سینما رابطه و تعامل خوبی داشتند و ایشان ظاهرا نیازی نمیبینند این رابطه حسنه باشد و حتما برای این طرز برخورد پاسخی هم دارند. پاسخ ایشان چه بود؟
آقای شاه حسینی پاسخی دادند که از نظر خودشان منطقی بود، ایشان گفتند؛ در شرایطی که ما دچار ضیق منابع مالی هستیم کوشش ميکنیم این منابع را جایی خرج کنیم که حرفهای ما را بهتر پخش کنند.
منبع: دنیای اقتصاد
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر