۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۴۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۳۷۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۱ - ۱۳-۰۷-۱۳۸۸
کد ۸۶۳۷۶
انتشار: ۱۵:۰۱ - ۱۳-۰۷-۱۳۸۸

محسن رضايي: عده‌اي از جنگ براي منافع سياسي خود سوءاستفاده مي‌كنند

جام زهري که امام فرمودند مربوط به قطعنامه 598 است؛ يعني امام در شرايطي آن را پذيرفتند که شکست‌هاي ايران شروع شده بود؛ درحالي‌که اين قطعنامه در اوج پيروزي‌هاي ايران نوشته شده بود؛ لذا امام در واقع جنازه‌اي از 598 را پذيرفتند و مسلما بسيار تلخ بود.


جام جم آنلاين: فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس،درباره تشكيك عده‌اي كه در جنگ حضور نداشتند، درباره مديريت آن و يا نظرات حضرت اظهار نظر مي‌كنند پاسخ داد؛ بالاخره اين‌ها افرادي بودند که يا در جبهه‌ها نبودند، يا کمترين حضور داشتند و اصلا حضوري در تصميم‌گيري‌هاي جنگ نداشتند و بي‌اطلاع بودند؛ لذا دليل اين حرف‌هايشان يا بي‌اطلاعي است يا سوءاستفاده از جنگ براي منافع حزبي و سياسي خود.

دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام و فرمانده پيشين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه با پايگاه اطلاع‌رساني و خبري جماران گفت‌وگو كرده است، درباره بازخواني دهه اول انقلاب اسلامي و دلايل آن ضمن اين كه اين اقدام را كاري ضروري دانست دلايل اهميت آن را « يادآوري و انحراف‌سنجي» خواند و درباره شيوه‌هاي اين بازخواني افزود: شيوه‌هاي انتقال پيام شيوه‌هاي شناخته‌ شده‌اي است که در تمام دنيا از آن استفاده مي‌شود؛ مانند، فيلم، شعر و کتاب؛ بنابراين بايد از ابزارهاي شناخته‌شده بهره برد، اما نکته مهم در هنر، انتقال پيام نهفته است؛ يعني، چگونه هنر حقايق را درک و سپس آن را قابل انتقال و به نحو درست و تاثيرگذار منتقل کرده است؛ لذا درک درست پيام‌هاي امام، اسلام و انقلاب کار ساده اي نيست؛ در واقع، مشکلي که در ارتباط با پيام‌هاي انقلاب وجود دارد، اين قسمت‌هاست که به خوبي صورت نمي‌گيرد؛ مثلا اگر نسل‌هاي امروز در دوران حيات امام بودند، ديگر لزومي نداشت در صدد باشيم براي آنها دهه اول انقلاب را تبيين کنيم؛ اما چون حضور نداشتند، با مشکل پيام‌رساني مواجه هستيم که به شدت به هنرمندي و توانايي نياز دارد. به عنوان مثال شهيد باکري يا آقاي رشيد، انسان هاي خلاقي بودند، اما اين اصلا منتقل نشد. در انتخابات اخير، عده زيادي مي‌گفتند ما امروز متوجه شديم در زمان جنگ بچه هاي خود را به دست آدم‌هاي عاقل سپرديم و خدا را شکر کرديم؛ در حالي که در آن مناظرات اصلا صحبتي از جنگ نشد. اين گفته‌هاي آنان اين نکته را آشکار کرد که با گذشت 20 سال از جنگ، در اذهان خانواده‌هايي که فرزندان خود را به جبهه فرستاده بودند، ابهاماتي مبني بر اين که عزيزان خود را به دست چه کساني سپرده بودند وجود داشته است. آنها در واقع از مناظره‌ها بازخواني کرده بودند به دفاع مقدس و گفتند خدا را شاکريم بچه‌هاي خود را به دست آدم‌هاي عاقل سپرديم.

وي افزود: البته به نظر من هنرمندان اصلي ما توان لازم را براي تبيين جدي دهه اول انقلاب نگذاشتند. بايد کاري کرد که آنها تشويق شوند و در اين زمينه فعاليت جدي داشته باشند.

رضايي درباره دلايل اين امر گفت: قاعدتا يکي از عوامل انتقال‌ندادن پيام‌هاي دفاع مقدس مساله چگونگي حمايت از فعاليت‌هاي هنري و معرفتي است؛ به عنوان مثال، اگر امکانات بيشتر يا اجازه فعاليت بيشتري مي‌دادند شايد کارهاي خوبي انجام مي‌شد؛ اما، اين مشکل را تنها نمي‌توان از سوي دولت و حاکميت دانست؛ گرچه موثر بوده اما هنرمندان هنوز خيز جدي در اين زمينه برنداشته‌اند. سوژه‌هاي فراواني براي ساختن فيلم در زمينه جنگ و دفاع مقدس وجود دارد و نيازي به سوژه سازي نيست و هنرمند اگر بخواهد، به راحتي مي‌تواند در برابر فشارها مقابله کند و حرف خود را بزند و قاعدتا در اين زمينه کساني که بخواهند مانعي ايجاد کنند با مشکل مواجه خواهند شد؛ چون به هرحال هنرمند بخشي از واقعيت جنگ را منتقل مي کند؛ لذا، هنرمندان هم در اين کم کاري موثر بودند؛ البته کار آثار فرهنگي دفاع مقدس از نظر توليدي سخت‌تر از ساير موارد است.

بازگرداندن ايران به همان نظام سابق (هدف اصلي جنگ بود)رضايي در ادامه با اشاره به اين كه هدف اصلي تحميل جنگ ساقط کردن انقلاب بوده است، گفت: بازگرداندن ايران به همان نظام سابق (هدف اصلي جنگ بود)، حالا چه از طريق سقوط انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و چه از نظر اين که گروه‌هاي ديگر در کشور حاکم شوند، ولو به نام جمهوري اسلامي؛ اما در همان مسير حرکت مي‌کردند؛ يعني، در همان چارچوب نقشه بين المللي که آمريکا مي‌خواهد؛ لذا هدف اصلي جنگ، گرفتن استقلال ما بود و ما که در جنگ پيروز شديم، در واقع توانستيم استقلالمان را تثبيت کنيم. دولت ملي اعلام کنيم و بعد از 200-300 سال که فاقد دولت ملي و مستقل بوديم، ايران با پيروزي در جنگ آن را تثبيت کرد.

وي همچنين درباره اين كه « اگر تسخير لانه جاسوسي و يا برخي شعارهاي ديگر داده نمي‌شد، تاثيري در جنگ عليه ما نداشت؟» افزود: چرا موثر بود، ولي در شدت و ضعف جنگ تاثير داشت و هم در دير يا زود آن؛ اما به جاي گرفتن خوزستان، فقط ممکن بود به ارتفاعات و اروند حمله کنند و بحث را به قرارداد 1975 سوق دهند؛ ولي به هر حال، جنگ به ما تحميل مي شد؛ چون صدام اين موقعيت را از دست نمي‌داد. ايران در ضعيف‌ترين حالت خود در طول سي چهل سال اخير قرار داشت و عراق چون مي‌خواست در شمال خليج فارس و به عنوان يک نيروي جديد ظهور کند، حتما اين کار را انجام مي‌داد؛ در حقيقت صدام انگيزه‌هاي زيادي داشت. يکي اين که هم به عنوان رهبر جهان عرب مطرح شود و رقابتي نيز بين سوريه و عراق و عربستان در اين زمينه وجود داشت. هر يک تلاش مي‌کردند محوريت پيدا کنند. مساله دوم اين که بعد از فروپاشي رژيم شاه، صدام مي‌خواست به ژاندارم منطقه تبديل شود و از طريق آن موقعيت جديد بين‌المللي پيدا کند.

فرمانده پيشين سپاه در ادامه درباره رابطه امام با فرماندهان جنگ گفت: رابطه امام با دفاع مقدس دو مرحله داشت. ابتدا امام بني‌صدر را به عنوان فرمانده کل قوا انتخاب و اختيارات جنگ را به او واگذار کرد. در اين مقطع امام نقش ناظر را داشت و مستقيم در جنگ دخالت نمي‌كرد. در مرحله دوم امام به اين نتيجه مي‌رسد که خودش فرمانده کل قوا شود؛ اين تاکتيک امام بود، يعني شناخته‌شدن بني‌صدر با واگذاري امور. امام در گزينش آقاي بني‌صدر و بازرگان از تدبيري حکيمانه استفاده کردند که شدت برخورد غرب را با ايران کاهش دادند. بعد از مدتي امام ديدند بني‌صدر به جاي اين که امور جنگ را پيش ببرد، اختلافات را تشديد مي‌کند. با اين حال باز هم ايشان او را تحمل مي‌کردند تا بلکه کاري را از پيش ببرد و موفقيتي به دست آورد، تا زماني که ديدند نه تنها قدمي برنمي‌دارد، بلکه اختلافاتي که او ايجاد مي‌کند آسيب نيز وارد مي‌کند كه از او حمايت نکردند.

دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در ادامه گفت:پس از آن امام فرماندهي کل قوا را برعهده گرفتند و تا پايان جنگ آن را ادامه دادند. در اين مقطع با دو مرحله مواجه شديم؛ در مرحله اول، فرماندهان به طور مستقيم با امام در ارتباط بودند و هيچ واسطه‌اي ميانشان نبود. اما پس از آزادسازي خرمشهر، امام يکبار مقام معظم رهبري را به مدت يک سال به عنوان واسطه خود در جنگ انتخاب کردند و سپس آقاي هاشمي را در دو سه مرحله گوناگون. در اواخر جنگ نيز حکم جانشين فرمانده کل قوا را به آقاي هاشمي دادند.

وي ادامه داد: امام دو تاثير مهم در اداره جنگ داشت؛ يکي انگيزشي بود؛ يعني گاهي يک کلام و سخن امام غوغايي در جنگ برپا مي‌کرد؛ مثلا در عمليات بدر که آقاي مهدي باکري در آن شهيد شدند، در جزيره جنوبي، بچه‌ها جمع شده بودند براي شهادت ايشان روضه مي‌خواندند و عزاداري مي کردند. امام پيام دادند به بچه‌ها بگوييد ناراحت نباشند و خود را براي عمليات بعد آماده کنند، پيروزي از آن شماست. همين دو سه جمله امام آن چنان روحيات را تغيير داد که فرماندهان خود را براي عمليات بعدي که فاو بود آماده کردند و پيروزي بزرگ را کسب کرديم.اثر دوم امام هدايت‌هاي راهبردي جنگ بود. ايشان به خوبي جنگ را از طريق راهبردي حمايت مي‌کرد.

فرمانده پيشين سپاه در ادامه درباره دلايل حضرت امام براي استفاده از نيروهاي جوان و آموزش‌نديده در جنگ اظهار داشت: الگوهايي وجود داشت که ما پيش از انقلاب آن‌ها را آموخته بوديم. در دوران تحصيلي که ما حتي سلاح هم نديده بوديم، اما کم کم به صورت خودجوش آموختيم که چگونه بايد يک تيم تشکيل بدهيم و با شاه مبارزه کنيم و يا چگونه مخفي بشويم؛ در واقع بخش عمده‌اي از مسائلي که ما در جنگ استفاده مي‌کرديم، مربوط به تجارب پيش از انقلاب و در زمان مبارزات انقلاب بود؛ لذا هسته اصلي جنگ، من، شهيد باکري، آقاي رحيم صفوي، آقاي شمخاني و آقاي رشيدي و کساني بودند که فعاليت‌هاي چريکي را پيش از انقلاب آموخته و تمرين کرده بودند.

وي گفت: نکته دوم تجارب سال اول جنگ بود؛ چون فرماندهي جنگ در اختيار بني‌صدر قرار داشت، دوستان ما فرصت پيدا کرده بودند حملات چريکي، جنگ شبانه و جنگ داخل شهرها مانند دفاع از خرمشهر را تجربه کنند. تجارب سال اول جنگ به تجارب مبارزات پيش از انقلاب اضافه شد و وقتي در ابتداي سال دوم جنگ اختيار به دست اين هسته اصلي مي‌افتد، در جنگ تحول اساسي به وجود مي‌آيد.

رضايي همچنين درباره چرايي تداوم جنگ بعد از آزادسازي خرمشهر افزود: مفهوم دفاع مقدس پيش از آزادسازي خرمشهر شکل گرفت و دو دليل اصلي براي آن وجود داشت. يکي آن که شهرهايمان اشغال شده بود و ما براي آزادساي سرزمين‌مان بايد مي‌جنگيديم که کار مقدسي بود، نکته دوم اينکه مبارزه ما براي انقلاب اسلامي و ديني بود و اين نيز به نوبه خود کار مقدسي محسوب مي‌شد؛ به همين دليل، وقتي سرزمين‌مان را آزاد کرديم و به مرزهاي بين‌المللي رسيديم، در حمله به خاک عراق هم در واقع از خودمان دفاع مي‌کرديم؛ چرا که نوعي فشار به صدام بود براي پايان دادن به جنگ و اگر جنگ بر سر مرزها بلاتکليف مي‌ماند، ممکن بود 20 تا 30 سال با حالت جنگ و صلح به طول بينجامد؛ بنابراين ادامه جنگ بعد از آزادسازي خرمشهر، بيشتر مفهوم دفاعي را در خود داشت. ما هيچ چشم‌داشتي به خاک عراق نداشتيم و اعلام کرده بوديم ورود ما به عراق، به اين دليل است که مطمئن شويم در آينده جنگي رخ نمي‌دهد و اين جز از طريق سقوط صدام امکان‌پذير نيست. تجربه پس از جنگ هم درستي حرف ما را ثابت کرد؛ صدام حسين شروري بود که اگر از ايران خيالش راحت مي‌شد به جاي ديگري حمله مي‌کرد.

جام زهري که امام فرمودند مربوط به قطعنامه 598 است؛ يعني امام در شرايطي آن را پذيرفتند که شکست‌هاي ايران شروع شده بود؛ درحالي‌که اين قطعنامه در اوج پيروزي‌هاي ايران نوشته شده بود؛ لذا امام در واقع جنازه‌اي از 598 را پذيرفتند و مسلما بسيار تلخ بود.

وي درباره نظرات حضرت امام در اين باره و القاي برخي شبهات گفت: بله اين دقيقا جزو همان جفاهايي است که به امام وارد شد. ايشان در طول 10 سال رهبري مستقيم بر مردم نشان داد هيچ گاه بر اساس هوي و هوس تصميم نگرفت و نيز هيچ‌گاه به دليل ترس و وحشت کاري نکرد. تصميم ايشان هميشه همراه با مشورت بود و البته در برخي موارد، خلاف نظر مشورت هم عمل مي‌کردند؛ مثلا درباره آمدن ايشان به ايران، اعضاي شوراي انقلاب گفتند نياييد؛ چون ما مي‌ترسيم اتفاقي براي شما بيفتد؛ اما امام فرمودند، صلاح در آمدن است. اما در مجموع، امام معمولا مشورت مي‌کردند؛ چرا که مي‌خواستند حداکثر عقلانيت را به خرج دهند. در جنگ نيز همين‌طور، گاهي امام مي پرسيدند به چه دليل مي‌خواهيد وارد خاک عراق شويد؟ برخي آن را مخالفت امام با ورود به خاک عراق تلقي کردند؛ در حالي‌که سوال ايشان، بدين معنا بود که در اين مورد ابهام دارند و اگر بخواهند چنين دستوري بدهند تا اين ابهام برطرف نشود تصميمي نمي‌گرفتند؛ لذا کساني که مي‌گويند امام با طرح اين سوال مخالفت خود را با جنگ اعلام کردند، اين را نمي‌دانند که ايشان پس از آن دو سه بار جلساتي را برگزار مي‌كنند و به نظرخواهي مي‌پردازند. من هم در يکي از آن جلسات حضور داشتم، امام فرمودند من صحبت‌هاي شما را شنيدم، فکر مي‌کنم و نتيجه را به شما مي‌گويم. پس از چند روز تامل، موافقت خود را اعلام کردند؛ البته با چند شرط ؛ يکي اين‌که بر روي بصره آتش ريخته نشود و به مناطق مسکوني کاري نداشته باشند. دوم آن که دنيا خواهد گفت ما تجاوز کرديم، بايد خود را آماده پاسخگويي کنيم و وقتي هم که حمله شد، امام به مردم عراق پيام و هدف ايران را براي آنان توضيح دادند؛ بنابراين اينکه ابهام امام را مخالفت ايشان اعلام کنند، در واقع کاري تبليغاتي است و در واقع نوعي جنگ رواني محسوب مي‌شود که هيچ استدلال عقلي براي آن وجود ندارد.

عده‌اي مي‌گفتند مسئولان وقت با تهي نشان دادن خزانه، امام را مجبور به پذيرش قطعنامه کردند و عده‌اي ديگر نيز مي‌گفتند فرماندهان ارشد، به امام گفته بودند ما ديگر نيرويي نداريم و در واقع، با طرح اين دو بحث دو نفر از کانديداهاي انتخابات اخير مورد سوال قرار گرفتند.وي در ادامه درباره اين كه وقتي تصميم گرفته شد جنگ ادامه يابد، آيا پاياني براي آن در نظر گرفته شده بود؟ گفت: در جنگ معمولا زمان در نظر نمي‌گيرند؛ بلکه هدف را تعيين مي‌کنند. قاعدتا هرچه سريع‌تر به هدف برسيم، هزينه‌هاي آن کمتر است و هدف ما اين بود که جنگ را هرچه سريع‌تر به نفع ايران پايان دهيم که پس از آن جنگ ديگري نداشته باشيم؛يعني يک امنيت پايدار در منطقه ايجاد کنيم که البته اين نيز تفاسير مختلفي داشت. عده‌اي مي‌گفتند با يک عمليات به اين نقطه (امنيت پايدار) مي‌رسيم و برخي ديگر معتقد بودند بايد پيشروي بزرگي کنيم تا به نقطه مورد نظر برسيم؛ لذا در مصداق رسيدن به هدف، اختلاف نظر وجود داشت. اما در اين که جنگ را با پيروزي به اتمام برسانيم و يک امنيت پايدار در منطقه و ايران ايجاد کنيم، همه توافق داشتند.

رضايي در بخش ديگر سخنانش درباره پذيرش قطعنامه و تعبير حضرت امام مبني بر نوشيدن جام زهر و طرح برخي شبهات در اين باره كه عده‌اي جام زهر را به امام نوشاندند، گفت: جام زهري که امام فرمودند مربوط به قطعنامه 598 است؛ يعني امام در شرايطي آن را پذيرفتند که شکست‌هاي ايران شروع شده بود؛ درحالي‌که اين قطعنامه در اوج پيروزي‌هاي ايران نوشته شده بود؛ لذا امام در واقع جنازه‌اي از 598 را پذيرفتند و مسلما بسيار تلخ بود. شرايط کشور به گونه‌اي بود که امام از نظر سياسي کار بسيار تلخي انجام دادند؛ اما همين کار ايشان موجب يک انقلاب بسيار بزرگ شد؛ يعني اگر ايشان قطعنامه‌ي 598 را نپذيرفته بودند، اين انقلاب در جنگ صورت نمي‌گرفت. وقتي امام با آن حالت صادقانه و معصومانه قطعنامه را پذيرفتند، هم دولت و هم مردم به بسيج عمومي کشيده شدند که تقريبا مي‌توان گفت همه‌ي کمبودها و نيازهاي جنگ را برطرف کرد. از اسلحه، پول مخارج و هزينه‌ها گرفته تا ساير موارد و ما آماده شديم دور جديدي از حملاتمان را آغاز کنيم و شکست‌هاي پي در پي دشمن را سامان دهيم. در چنين شرايطي صدام اشتباه کرد و 598 را نپذيرفت و به حملات خود ادامه داد و اين بار به داخل خاک ايران وارد شد. ما که به دليل پذيرش 598 کمبودهايمان را برطرف کرده بوديم نيز، به عراق حمله کرديم و دوباره مناطقي را که اشغال شده بود، آزاد کرديم و عمليات مرصاد را با پيروزي به پايان برديم و عراق را تا مرزهاي بين‌المللي مجبور به عقب‌نشيني کرديم. در حال آماده شدن براي حمله به بصره بوديم که امام جلوي ما را گرفتند و گفتند سومين عمليات ما با اراده خودمان انجام نمي‌شود. بعد از آن صدام اعلام کرد که قطعنامه را پذيرفته است. در واقع بايد گفت پيروزي‌هاي پس از پذيرش قطعنامه توسط امام، تلخي جام زهر را از کام ايشان زدود. سند ما هم اين است که امام يک ماه پس از پيروزي‌ها فرمودند من حتي يک لحظه هم از جنگ نادم و پشيمان نيستم و اين به معناي خنثي شدن تلخي جام زهر بود؛ لذا دو سوءاستفاده در رابطه با جنگ صورت مي‌گيرد؛ يکي آن که پس از آزادي خرمشهر جنگ ادامه پيدا کرد و چرا ايران صلح را نپذيرفت؟

قبل از قطعنامه 598، قرارداد صلحي در کار نبود، بلکه بحث آتش‌بس مطرح بود که يک واژه شناخته‌شده بين‌المللي است؛ بدين معنا که ممکن است جنگ 40 سال هم ادامه پيدا کند با آتش‌بسي که هر دو سه هفته يک بار بهم بخورد؛وي در پاسخ به همان پرسشي كه خود مطرح كرد، گفت: پاسخ اين است که قبل از قطعنامه‌ي 598، قرارداد صلحي در کار نبود، بلکه بحث آتش‌بس مطرح بود که يک واژه شناخته‌شده بين‌المللي است؛ بدين معنا که ممکن است جنگ 40 سال هم ادامه پيدا کند با آتش‌بسي که هر دو سه هفته يک بار بهم بخورد؛ لذا آتش‌بس صلح محسوب نمي‌شود؛ اما عده‌اي از اين موضوع سوءاستفاده مي‌کنند که البته جزو مخالفان امام و انقلاب هستند؛ اما گروه ديگر که خود را از موافقان امام و انقلاب مي‌دانند نيز سوءاستفاده‌هايي از اين مورد مي‌کنند. مي‌گويند جام زهري که امام نوشيدند، معنايش اين بود که ما شکست‌خورده بوديم و جنگ را با ناکامي به پايان برديم؛ اما اين هم دروغي بيش نيست؛ چرا که اساسا پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران به معناي پايان جنگ نبود؛ در غير اين صورت چه دليلي داشت عملياتي اتفاق بيفتد، صدام دوباره به خاک ايران وارد شود و ما او را تا مرزهاي بين‌المللي عقب بزنيم؛ لذا دو فريبکاري درباره جنگ صورت مي گيرد. البته اخيرا دو بحث ديگر هم مطرح شد؛ يکي اين که عده‌اي مي‌گفتند مسئولان وقت با تهي نشان دادن خزانه، امام را مجبور به پذيرش قطعنامه کردند و عده‌اي ديگر نيز مي‌گفتند فرماندهان ارشد، به امام گفته بودند ما ديگر نيرويي نداريم و در واقع، با طرح اين دو بحث دو نفر از کانديداهاي انتخابات اخير مورد سوال قرار گرفتند.

فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس با اشاره به اين كه اتفاقا خود امام در نامه‌شان به اين شبهه پاسخ دادند که نبايد عده‌اي در آينده پيدا شوند و بگويند چرا عده‌اي به من نامه نوشتند و من پايان جنگ را پذيرفتم، گفت: آنجا اشاره مي‌کند اين‌ها افرادي افراطي هستند و من با دورانديشي و مطالعه و تامل به اين نتيجه رسيدم؛ يعني در واقع خود امام نيز اين مورد را پيش‌بيني مي‌کردند.

به قدري مقطع زماني آخر جنگ زود سپري شد که کسي به آن نپرداخت که ببيند اساسا بعد از پذيرش قطعنامه 598 توسط ما چه اتفاقاتي رخ داد و ما دوباره در اوج پيروزي‌ها قرار گرفتيم و صدام در اوج شکست آن را قبول کرد.هم‌چنين ايشان در بخش ديگري از نامه خود اشاره مي‌کنند به گفته عده‌اي از آن افراد که ما با همه اين احوال جنگ را ادامه مي دهيم و ايشان مي‌فرمايند اين حرف‌ها شعاري بيش نيست و امام مي‌خواهد بگويد تا حدي مساله را عميق درک و بررسي كرده‌اند و خود به نتيجه رسيده‌اند. اما به قدري مقطع زماني آخر جنگ زود سپري شد که کسي به آن نپرداخت که ببيند اساسا بعد از پذيرش قطعنامه 598 توسط ما چه اتفاقاتي رخ داد و ما دوباره در اوج پيروزي‌ها قرار گرفتيم و صدام در اوج شکست آن را قبول کرد.

وي درباره اين كه صدام به چه علت در آن مقطع قطعنامه 598 را نپذيرفت گفت: به دليل آن که فکر مي‌کرد مواردي در قطعنامه 598 ذکر شده بود که به ضرر او تمام مي‌شد و نمي‌خواست زير بار برود.

رضايي هم‌چنين درباره اين كه چرا دقيقا همان زمان که در حال پيروزي‌هاي پياپي بوديم، قطعنامه 598 را نپذيرفتيم؟ افزود: اين هم از مواردي است که هنوز افشا نشده است. ايران قطعنامه‌ 598 را پذيرفته بود اما به صورت مشروط و غيرعلني؛ يعني وزير خارجه ايران به سازمان ملل گفته بود ما چارچوب را قبول داريم و نيز رييس‌جمهور ايران در سازمان ملل گفتند قطعنامه 598 را رد نکرديم؛ لذا ايران مشروط پذيرفته بود، اما قرار بود تا به تفاهم کامل در اين زمينه نرسند، موضوع علني نشود و تلاش‌ها از سوي ايران بر اين محور صورت مي‌گرفت که دو بند اين قطعنامه جابجا شود و لذا مي‌گفتند دبيرکل سازمان ملل بايد پروتکل الحاقي به آن اضافه کند. بحث ديگر هم در بندي بود که خسارات وارده به ما را چطور تامين کند و بعد آزادسازي اسرا را بعد از بند تعيين متجاوز و خسارات بگذارند؛ لذا ايران مشروط پذيرفته بود اما مصلحت نبود اعلام شود.

وي در ادامه درباره تشكيك عده‌اي كه در جنگ حضور نداشتند، درباره مديريت آن و يا نظرات حضرت اظهار نظر مي‌كنند پاسخ داد؛ بالاخره اين‌ها افرادي بودند که يا در جبهه‌ها نبودند، يا کمترين حضور داشتند و اصلا حضوري در تصميم‌گيري‌هاي جنگ نداشتند و بي‌اطلاع بودند؛ لذا دليل اين حرف‌هايشان يا بي‌اطلاعي است يا سوءاستفاده از جنگ براي منافع حزبي و سياسي خود.

رضايي درباره اين كه آيا طرح برخي شبهات لطمه‌اي به آن دوران وارد نمي‌کند، افزود: به نظر من، اگر پاسخ آنها درست و منطقي داده شود و به افکار عمومي نيز انتقال پيدا کند، خير است و حتي مظلوميت امام را نيز بيشتر نشان مي‌دهد. پس از سي سال افرادي هستند که براي دوران پرافتخار و مقدسي که با دست خالي مي‌جنگيديم، فضاسازي مي‌کنند كه پاسخ به آنها مظلوميت امام و رزمندگان را بيشتر نمايان مي‌سازد. برخي از اين افراد امروز بر کرسي‌هايي تکيه زده‌اند که رزمندگان آنها را تثبيت کرده‌اند و اين افراد در جايگاهي که مانند امانت به دستشان سپرده شده، عليه همين رزمندگان صحبت مي‌کنند.

فرمانده پيشين سپاه پاسداران در ادامه درباره نوع برخورد با خانواده‌هاي برخي شهدا و عدم شناخت نسل جديد از آنها گفت: متاسفانه يک استحاله فرهنگي سياسي در 20 سال اخير صورت گرفته است که دلايل زيادي دارد؛ از جمله اتفاقات تاريخي که در کشورهاي ديگر هم اتفاق افتاده است؛ يعني انقلاب تا مدتي شاداب است و پس از مدتي انحرافاتي در آن پديدار مي‌شود. در انقلاب اسلامي نيز انحرافاتي صورت گرفته است. دليل دوم آن اين است که مردم در گزينش‌ها و انتخاب‌هايي که انجام دادند، تغيير و تحولي را در قدرت رقم زدند و با جايگزيني حاکمان به جاي يکديگر، فرهنگ‌ها نيز جابه جا شدند و فرهنگ‌هاي جديدي در نظام سياسي حاکم شد که جامعه را تحت تاثير قرار مي‌دهد. در مثال‌ها هست که مردم به دين مسئولانشان مي‌گرايند، يعني فرهنگ اجتماعي از فرهنگ سياسي متاثر مي‌شود و اگر شهيد باکري‌ها و شهيد همت‌هاي پس از جنگ در قدرت نقش پيدا مي‌کردند، شايد برخي مسائل شکل نمي‌گرفت و اين اتفاقات نمي‌افتاد.

اگر شهيد باکري‌ها و شهيد همت‌هاي پس از جنگ در قدرت نقش پيدا مي‌کردند، شايد برخي مسائل شکل نمي‌گرفت و اين اتفاقات نمي‌افتاد.وي درباره اين كه عمدي در عدم استفاده از تجربيات برخي بوده است افزود: البته بعيد مي‌دانم عمدي در کار باشد. ما ايراني‌ها سعي مي‌کنيم بيشتر به خود متکي باشيم و اين موضوع ما را به اشتباه مي‌اندازد و از تجربيات و دانش دنيا کمتر استفاده مي کنيم. اين عيبي است که در نظام اداري ما نيز وجود دارد. عده‌اي نيز هستند که به خود تکيه نمي‌کنند و فقط مي‌خواهند از تجارب دنيا استفاده کنند که اين نيز انحراف ديگري است؛ در واقع ما در اداره کشور با اين دو انحراف مواجه بوديم، در حالي که اگر بر خود تکيه کنيم و از نظر تجربه و معرفت از تجارب دنيا بهره ببريم، در عين حفظ استقلال، حکيمانه‌تر مي‌توانيم پيش برويم.

يکي از خط قرمزهاي جدي اين نظام بايد امام باشد و کساني به خود اجازه ندهند که به اين خط قرمز که بيت امام و آثار و انديشه‌هاي ايشان را شامل مي‌شود ورود پيدا کننددبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در پايان درباره برخي اظهارنظرها كه اخير درباره بيت امام(ره) انجام شده است گفت: من از اين موضوع بسيار ناراحتم. به نظر من يکي از خط قرمزهاي جدي اين نظام بايد امام باشد و کساني به خود اجازه ندهند که به اين خط قرمز که بيت امام و آثار و انديشه‌هاي ايشان را شامل مي‌شود ورود پيدا کنند؛ در واقع افرادي که به اين حريم‌ها وارد مي شوند، به انقلاب جفا مي‌کنند.
 
ارسال به دوستان
وبگردی