۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۶۶۸۰
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۸ - ۲۹-۰۸-۱۴۰۱
کد ۸۶۶۶۸۰
انتشار: ۱۶:۰۸ - ۲۹-۰۸-۱۴۰۱
واژه‌خانۀ عصر ایران
میلوان جیلاس در سال 1957 با انتشار کتاب «طبقۀ جدید: تحلیلی از نظام کمونیستی» به موضوع رانت‌خواری و بی‌عدالتی در حکومت‌‌هایی پرداخت که با شعار "عدالت" تأسیس شده بودند.

  عصر ایران - طبقۀ جدید (New Class) مفهومی است که میلوان جیلاس (1995-1911) نویسنده و سیاست‌مدار کمونیست اهل یوگسلاوی مطرح کرده است. جیلاس معتقد بود از دل احزاب کمونیست شوروی و اروپای شرقی، یک طبقۀ حاکمۀ جدید شکل گرفته که از امتیازات و مزایای زیادی برخوردار است.

   جیلاس در سال 1957 با انتشار کتاب «طبقۀ جدید: تحلیلی از نظام کمونیستی» به موضوع رانت‌خواری و بی‌عدالتی در حکومت‌‌هایی پرداخت که با شعار "عدالت" تأسیس شده بودند.

  مورخان و جامعه‌شناسان و تحلیل‌گران سیاسی، یکی از علل فروپاشی شوروی را پیدایش همین "طبقۀ جدید" دانسته‌اند که به تدریج موجب جدایی احزاب و دولت‌های کمونیستی از مردم تحت حاکمیت شان شد؛ مردمی که علی‌الادعا صاحبان اصلی انقلاب‌های کمونیستی بودند.

   در شرایطی که کمونیست‌ها مدام بر طبل فروپاشی محتوم و قریب‌الوقوع سرمایه‌داری می‌کوبیدند، جیلاس در سال 1969 در کتاب "جامعۀ ناقص" خود نوشت: «کمونیسم خیلی زودتر و با مقاومتی به مراتب کمتر از آنچه پیش‌بینی می‌شود، ناپدید خواهد شد. طبقات حاکمۀ سابق، اعم از اربابان فئودال یا سرمایه‌داران (کاپیتالیست‌ها)، قدرت خود را با مؤسسات پایدار که منعکس‌کنندۀ واقعیات اقتصادی بودند جوش دادند اما کمونیست‌ها چون فقط به "قدرت" متکی گشته‌اند، نتوانسته‌اند مؤسساتی پایدار ایجاد کنند و از این رو به محض اینکه قدرت آن‌ها ناپدید شود یا رو به ضعف بگذارد، تمام کارهای آن‌ها نیز از بین می‌رود.»

میلوان جیلاس

  جیلاس پس از طرح مفهوم "طبقۀ جدید" از حزب کمونیست یوگسلاوی اخراج شد و کتاب  "جامعۀ ناقص" را در آمریکا منتشر کرد. او عضو بلندپایۀ حزب کمونیست یوگسلاوی بود و در ساختار این حزب اهمیتش به قدری بود که بسیاری او را جانشین مارشال تیتو می‌دانستند. تیتو از 1953 تا 1980 رئیس‌جمهور یوگسلاوی بود.

  جیلاس به دلیل طی کردن مراتب پیشرفت و مراحل قدرت در حزب کمونیست یوگسلاوی، عمیقا با پدیدۀ "مدیران" در یک جامعۀ سوسیالیستی آشنا بود و به طور خلاصه معتقد بود: «در پی پیروزی انقلاب سوسیالیستی، دستگاه رهبری حزب کمونیست به یک طبقۀ جدید رهبری بدل می‌شود، دیوان‌سالاری دولتی را تصاحب می‌کند و از راه ملی کردن، کنترل همۀ دستگاه‌های تولیدی را در دست می‌گیرد.»

  دست‌کم دو دهه قبل از جیلاس، تروتسکی هم در نقد وضعیت شوروی در ذیل حاکمیت استالین، به خطر دیوانسالاران اشاره کرده بود و آن‌ها را از عوامل انحراف حکومت کمونیستی از مسیر وعده داده شده به مردم برشمرده بود.

  جیلاس به دلیل طرح مفهوم طبقۀ جدید و توصیفش از وضعیت "مدیران" در حکومت‌های کمونیستی، مدتی را هم در زندان سپری کرد.

  طبقۀ جدید در جوامع کمونیستی، در واقع نوکیسه‌های رانت‌خوار بی‌استعدادی بودند که به علت نزدیکی به کانون قدرت، در شرایطی غیررقابتی، موفق شده بودند به رفاه و منزلتی دست یابند که مستحق آن نبودند. نحوۀ زندگی آن‌ها و موقعیت اجتماعی‌شان، اکثریت مردم را آزار می‌داد؛ مردمی که انقلاب کمونیستی و نظام برآمده از آن، قرار بود طعم عدالت اجتماعی را به آن‌ها بچشاند.

  سبک زندگی غیرکمونیستی اعضای "طبقۀ جدید" در شوروی و سایر کشورهای بلوک شرق، مایۀ نفرت و تمسخر اکثریت مردم بود و جوک‌های فراوانی در میان مردم شوروی و اروپای شرقی دربارۀ سبک زندگی اعضای هیأت حاکمه و فرزندانشان ساخته شود.

  در واقع شکافی آشکار بین سبک زندگی اعضای طبقۀ جدید با باورها و ادعاهای ایدئولوژیک آن‌ها وجود داشت که از چشم مردم پنهان نماند و به همین دلیل اکثریت مردم کشورهای کمونیستی را به حکومت کمونیستی و امکان تحقق جامعۀ کمونیستی بی‌اعتقاد کرد.

  از دست رفتن چنین اعتقادی، در دهۀ 1980 میلادی به اشکال گوناگون متجلی شد؛ از ظهور "جنبش همبستگی" در لهستان با 14 میلیون عضو تا بیزاری مردم آلمان شرقی و رومانی از رهبران‌شان، اریش هونه‌کر و چائوشسکو، و نهایتا تمایل مردم جمهوری‌های شوروی به جدایی از اتحاد جماهیر شوروی.

  مفهوم "طبقۀ جدید" در واقع به پدیده‌ای اشاره می‌کرد که نباید شکل می‌گرفت؛ وگرنه در هر انقلابی دست کم هیأت حاکمه عوض می‌شود و در انقلاب‌های اجتماعی (به قول مارکس) طبقۀ حاکم عوض می‌شود و طبقۀ جدیدی قدرت سیاسی را در دست می‌گیرد؛ اما طبقۀ جدید به معنای مد نظر میلوان جیلاس، ظهور طبقه‌ای نامشروع بود.

  اینکه در جامعه‌ای یک انقلاب کمونیستی صورت گیرد و طبقۀ کارگر به جای طبقۀ سرمایه‌دار به قدرت برسد و نقش طبقۀ حاکم جدید را ایفا کند، از نظر مارکسیست‌ها امری مجاز و مشروع است؛ اما طبقۀ جدید در جوامع کمونیستی، متشکل از کسانی بود که خودشان را از طبقۀ کارگر جدا کرده بودند و به نام "نمایندۀ کارگران" به نحوی سرمایه‌دارانه و بوروژوایی زندگی می‌کردند.

  تروتسکی در کتاب "انقلابی که به آن خیانت شد"، به وجوهی از این پدیده پرداخته است. اگر آرای تروتسکی و جیلاس را ترکیب کنیم، این طور باید گفت که انقلابی به نام مردم و برای مردم صورت می‌گیرد و انقلابیونی در رأس کار قرار می‌گیرند و کم‌کم چنان غرق رفاه می‌شوند و چنان از مردم دور می‌شوند که حکم یک "طبقۀ جدید" را پیدا می‌کنند؛ طبقه‌ای که وجودش عین موریانه، مشروعیت انقلاب و نظام سیاسی برآمده از آن را می‌خورد و از بین می‌برد.

ارسال به دوستان
وبگردی