۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۷۳۲۴۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۲ - ۱۸-۱۰-۱۴۰۱
کد ۸۷۳۲۴۶
انتشار: ۱۵:۲۲ - ۱۸-۱۰-۱۴۰۱
نگاهی به کتاب «بازجویی از صدام»

صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم/ صدام ساعت‌ها دربارۀ ایران حرف زد

صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم/ صدام ساعت‌ها دربارۀ ایران حرف زد
"صدام حساب جنايت و ديانت را از هم جدا كرده بود؛ اما القاعده و داعش در عراق، به نام ديانت جنايت كرده‌اند".

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در اواسط دسامبر 2003، كه نظامیان امریكایی موفق شدند صدام حسین را در چاله‌ای در یكی از خانه‌های محقر روستای الدور در حوالی تكریت دستگیر كنند، جان نیكسون، تحلیلگر رهبری عراق در سازمان سیا، با مهم‌ترین فرصت شغلی زندگی‌اش مواجه شد.

 نیكسون صدام‌شناس‌ترین تحلیلگر سازمان سیا بود و از بخت خوش، در همان ایام در بغداد درگیر ماموریت پیدا كردن صدام در سرزمین 26 میلیون نفری و پر هرج و مرج عراق بود.

این تصور قدیمی كه صدام «بدل» دارد، دلیلی كافی بود تا مقامات آمریكایی از نیكسون بپرسند «اگر قرار باشد صدام را شناسایی كنیم، چطور باید این كار را بكنیم؟ دنبال چه بگردیم؟»

نیكسون هم می‌گوید: «دنبال یك تتوی قبیله‌ای می‌گردم كه نشان وابستگی‌اش به قبیله آلبونصیر است. یكی از آن‌ها پشت دست راستش بین انگشت‌های میانی و سبابه بود؛ دیگری روی مچ دست راستش است... همچنین صدام زخمی روی ران چپش دارد كه ناشی از جراحتی است كه در زمان تلاش برای ترور رییس‌جمهور قاسم در سال 1959 برداشته اشت، و اینكه لب پایینی‌اش به یك طرف كشیده می‌شود. »

بعدها كه كار بازجویی از صدام آغاز شد، نیكسون از صدام می‌پرسد آیا اصلاً از بدل استفاده می‌كردی؟ صدام هم می‌خندد و می‌گوید: «از كجا می‌دانید الان با یكی از آن‌ها حرف نمی‌زنید؟ شاید من بدل او باشم و خود صدام جایی قایم شده است. » و در حالی كه «از ته دل می‌خندید»، گفت: «نه، فقط یك صدام حسین وجود دارد.»

نیكسون در كتابش در مجموع تصویری دلپذیر از صدام ترسیم می‌كند. او اگرچه بهتر از هر كسی از سیاهۀ جنایات صدام باخبر است، اما وجوه عاطفی و خوشایند كاراكتر یك دیكتاتور جنایتكار را نیز پیش روی خواننده كتاب می‌گذارد.

شاید به همین دلیل است كه روزنامۀ نیویورك ‌تایمز، كتاب نیكسون را برخلاف «بسیاری از خاطره‌نویسی‌ها كه با موضوع سازمان سیا نوشته شده»، كتابی جذاب و خواندنی توصیف كرده است نه «محافظه‌كارانه و شدیدا ناسیونالیستی و ملال‌آور.»

صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم/ صدام ساعت‌ها دربارۀ ایران حرف زد

از چشم‌انداز تحلیل سیاسی كلان، جان كلام نیكسون در كتاب «بازجویی از صدام» این است كه حملۀ آمریكا به عراق، اقدامی نادرست بود كه به نتایج دلخواه منتهی نشد. نیكسون می‌گوید با روی كار آمدن دولت جرج بوش در سال 2001، صدام در فهرست «باید برود» قرار گرفت. اما رفتن دیكتاتور سكولار عراق، منجر به آمدن موجودات غریبی شد كه حاصلی جز شرمندگی برای جهان اسلام نداشته‌اند.

صدام هر كه بود، حساب جنایت و دیانت را از هم جدا كرده بود؛ اما القاعده و داعش در عراق، به نام دیانت جنایت كرده‌اند.

نیكسون دربارۀ نتیجۀ نامطلوب اصرار دولت بوش بر سرنگونی صدام می‌نویسد: «یونانی‌های باستان می‌گفتند، هنگامی كه خدایان قصد مجازات تو را دارند، مهم‌ترین خواسته‌ات را بجا می‌آورند... ما درك محدودی داشتیم از اینكه صدام... چگونه جریان‌های پنهان سیاسی در عراق را زیر خاكستر نگه داشته است... دولت آمریكا هرگز فكر نمی‌كرد خاورمیانۀ بدون صدام شبیه چه خواهد بود... ما... اقدام‌های خونریزانۀ {صدام} را با نقش بسیار مهم او در منطقه تلفیق نكردیم. زمانی متوجه این موضوع شدیم كه او دیگر رفته بود. »

وی همچنین می‌گوید در اوایل سال 2004، در جریان بازجویی از دیكتاتور عراق، صدام پیشگویانه گفت: «وهابیت در حال گسترش در جهان عرب است، و احتمالاً سریع‌تر از آنچه همگان انتظار دارند. دلیلش این است كه این افراد به وهابیت به عنوان... ابزار مبارزه می‌نگرند... عراق صحنۀ نبرد كسانی خواهد شد كه می‌خواهند علیه آمریكا سلاح به دست بگیرند.

در كتاب نیكسون، نكات جالبی دربارۀ شخصیت صدام وجود دارد. علاقۀ بی‌پایان صدام به تاریخ، عشق عمیقش به دخترانش، اینكه خودش را نویسنده (رمان‌نویس) می‌دانست و ارنست همینگوی و نجیب محفوظ (رمان‌نویس مصری) را می‌ستود، اینكه عاشق سیگار كشیدن بود ولی فقط روزی چهار نخ سیگار می‌كشید، مذهبی شدنش در سال‌های پایانی عمر، نقش بارز فقر دوران كودكی‌اش در پول‌دوستی چشمگیرش، پرحرفی‌، حافظۀ قوی، میل به حكایت‌گویی و اینكه ژنرال دوگل و لنین و مائو و جورج واشنگتن سیاستمداران محبوبش بودند و برخلاف تصور همگان هیچ علاقه‌ای به استالین و هیتلر نداشت، بخشی از ویژگی‌های شخصیتی صدام بودند.

نیكسون دربارۀ علاقه صدام به تاریخ می‌نویسد: «در نخستین جلسه گفتم شناخت آنچه صد سال پیش رخ داده مهم است، و صدام با تمسخر به من نگاه كرد. حرف مرا اصلاح كرد و گفت: هزار سال پیش. بعد از من پرسید آیا چیزی دربارۀ صلاح‌الدین، سلحشور بزرگ عراق، شنیده‌ام؟... صدام به تفصیل درباره پیروزی‌ها و دشمنان صلاح‌الدین {ایوبی} حرف زد... همچنین مفتخر بود كه صلاح‌الدین اهل تكریت بوده است.»

در واقع صدام جلسات بازجویی‌اش را نشستی برای گپ‌وگفت دربارۀ تاریخ می‌دانست: «صدام گفت اگر به بحث دربارۀ تاریخ تمایل داشته باشیم، خوشحال خواهد شد در این زمینه با ما حرف بزند. در این موقع صدایش خشن شد، انگشت سبابه‌اش را بلند كرد و گفت... به بازجویی تن نمی‌دهم.»

صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم/ صدام ساعت‌ها دربارۀ ایران حرف زد

رمان محبوب صدام، «پیرمرد و دریا» نوشتۀ ارنست همینگوی بود: «فكرش را بكن؛ یك مرد، یك قایق و یك مسیر ماهیگیری. تنها عناصر این كتاب این‌ها هستند، ولی چیزهای زیادی دربارۀ وضعیت انسان به ما می‌گوید.»

پس از خواندن رمان «جنایت و مكافات» در همان دوران بازداشت، صدام می‌گوید: «این مرد، داستایفسكی، بینشی فوق‌العاده دربارۀ وضعیت بشری دارد.»

وقتی كه هم پای دختران دیكتاتور به میان می‌آید، شرح نیكسون از احساسات صدام خواندنی است: «تنها موقعی كه صدام... احساساتی شد، وقتی بود كه بحث دخترانش، رنا و رغد، به میان آمد. چشمانش پر از اشك شد و صدایش دم‌به‌دم می‌لرزید. تنها می‌گفت: شدیدا دلم برای‌شان تنگ شده. از رابطۀ فوق‌العاده‌ای كه با آن‌ها داشتم لذت می‌بردم. خیلی مرا دوست داشتند، و من هم بسیار آن‌ها را دوست داشتم.»

جان نیكوسن اگرچه رذائل صدام را ناگفته نمی‌گذارد ولی فضائل او را هم منصفانه بازگو می‌كند. مثلاً می‌گوید: «وقتی بعدها از صدام پرسیدم... چرا نمی‌خواهد دربارۀ افرادی كه به او كمك كرده‌اند حرف بزند، با شك و تردید پاسخ داد: آن‌ها دوستان من هستند. چرا باید به تو بگویم و زندگی‌شان را به خطر بیندازم؟»

صدام روز آغاز جنگ ایران و عراق را نه 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359)، بلكه چهارم سپتامبر آن سال می‌دانست و مدعی بود كه ابتدا ایرانی‌ها به عراق حمله كردند.

نیكسون می‌گوید صدام هر جا كه لازم بود، دروغ می‌گفت و «وقتی از او پرسیدم چرا جنگ {با ایران} را شروع كرد، صدام شروع كرد به صغرا و كبرا چیدن... صدام ساعت‌ها دربارۀ ایران حرف زد. كمتر موضوعی این قدر او را به حرف می‌آورد.»

وقتی كه نیكسون به صدام می‌گوید ایران و آمریكا مشتركات زیادی با هم دارند و «برخی‌ها از لس‌آنجلس با عنوان تهرانجلس نام می‌برند و... مردم ایران حتی برای قربانیان یازدهم سپتامبر شمع روشن كردند»، دیكتاتور عراقی ناراحت می‌شود و می‌گوید: «اوه، برو پیش دوستان ایرانی‌ات. بله، با هم رفیق شوید. ببین كه این رفاقت چقدر طول می‌كشد!... نامۀ {تسلیت} طارق عزیز را به رمزی كلارك نخوانده‌ای؟ كدام یك مهم‌ترند؟ طارق عزیز یا شهردار تهران؟»

با این حال نیكسون می‌نویسد: «صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نكرده است و حتی مدعی شد كه پا پیش گذاشت تا از جشن و سرور بیجا در عراق پس از مرگ رهبر ایران جلوگیری كند. گفت كه یكی از دستیارانش در تماس با او با لحنی فاتحانه از مرگ {آیت‌الله}خمینی حرف زده بوده و صدام به او گفته بوده كه در مورد فوت این مرد خدا با احترام برخورد كند.»

«بازجویی از صدام»، كتابی شیرین و سهل است. خواندنش، احتمالا برای اكثر خوانندگانش، خسته‌كننده نیست و زمان چندانی نمی‌برد. كتاب البته زیر تیغ سانسور سازمان سیا، اندكی لطمه خورده است.

جان نیكسون در آغاز كتابش، ضمن عذرخواهی از خوانندگان، نوشته است: «در كتاب شاهد خطوطی سیاه هستید كه ویرایش‌های اعمال‌شده از طرف سیا را نشان می‌دهد... متاسفم كه سیا اطلاعاتی را سانسور كرده است كه به هیچ‌وجه اسرار حكومتی را زیر سوال نمی‌برد.»

برخی از عالمان سیاست، رژیم صدام را یکی از آخرین نمونه‌های "رژیم توتالیتر" در جهان کنونی توصیف کرده‌اند. یکی از دلایل جذابیت کتاب «بازجویی از صدام» این است که بازتاب‌دهندۀ نظرات و عواطف مثبت و منفی یک توتالیتارینِ خلع‌شده از قدرت است.

جان نیکسون

صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم/ صدام ساعت‌ها دربارۀ ایران حرف زد

در تاریخ سیاست، دیکتاتورهای زیادی از قدرت خلع شده و به دست مخالفانشان افتاده‌اند؛ اما دیکتاتوری که توتالیتارین (دارای حکومت توتالیتر) هم بوده باشد و پس از سقوط حکومتش بازداشت شده باشد، احتمالا فقط موسولینی بوده است. کسانی چون پینوشه و حسنی مبارک، اتوریتارین بودند. یعنی دیکتاتورهایی نشسته در رأس یک ساختار قدرت اتوریتر (اقتدارگرا) نه توتالیتر (تمامیت‌خواه).

حکومت توتالیتر، ایدئولوژی‌ای دارد که برای همۀ حوزه‌های زندگی برنامه و دستورالعمل دارد ولی حکومت اتوریتر چندان مزاحم زندگی خصوصی مردم نمی‌شود؛ آزادی‌های سیاسی را از بین می‌برد اما آزادی‌های اجتماعی را نه.

حکومت صدام حتی اگر کاملا توتالیتر نبود، قطعا نیمه‌توتالیتر بود. با این حال رفراندومی که صدام در سال 1374 برگزار کرد و در آن تقریبا همۀ عراقی‌های واجد حق رأی در همه‌پرسی شرکت کردند و همگی نیز از ترس رأی "آری" به تداوم حاکمیت صدام دادند، به خوبی سرشت توتالیتر رژیم او را نشان می‌دهد.

در واقع در عراق مردم ترجیح می‌دادند در خلوت هم حرفی علیه صدام نزنند مبادا گرفتار مصائب عظیم شوند. از این حیث حکومت صدام شباهت زیادی به حکومت استالین پیدا می‌کرد.

به همین دلیل کتاب «بازجویی از صدام» ذاتا جذابیت بیشتری نسبت به هر کتابی دارد که صرفا نظرات یک دیکتاتور متعارف را در دوره‌ای که دیگر در موضع قدر-قدرتی نیست، بازتاب می‌دهد. صدام یک دیکتاتور معمولی نبود.    

ارسال به دوستان
وبگردی