عصر ایران؛ اهورا جهانیان - گل استثنایی الخاندرو گارناچو در بازی اورتون و منچستریونایتد، از آن گلهایی بود که هر بازیکن معمولا یکبار در دوران فوتبالش تجربه میکند. این جمله را رینوس میشل پس از فینال جام ملتهای اروپا در 1988، دربارۀ گل استثنایی مارکو فانباستن گفته بود.
فانباستن در آن فینال 24 ساله بود و گارناچو 19 ساله است. اما به نظر میرسد تکرار چنین گلی برای گارناچو دشوار باشد. اگرچه او راه درازی تا بازنشستگی دارد.
ا لخاندرو گارناچو، وینگر آرژانتینی منچستریونایتد است. او در سن 16 سالگی به منچستر پیوسته و جزو امیدهای این باشگاه برای بازگشت به روزهای طلایی است.
گارناچو یکشنبه شب در هفتۀ سیزدهم لیگ برتر انگلیس، در دقایق آغازین بازی اورتون و منچستریونایتد، با سوپربرگردانی دیدنی، یکی از زیباترین قیچیهای تاریخ فوتبال را به نام خود ثبت کرد. منیونایتد این بازی را 3 بر صفر برد و حالا با 24 امتیاز در ردۀ ششم جدول لیگ برتر قرار دارد.
ضربۀ قیچی برگردان، تا جایی که مورخان نوشتهاند، با لئونیداس داسیلوا وارد دنیای فوتبال شد. دستکم در سطح بینالمللی. داسیلوا بهترین بازیکن تیم ملی برزیل در جام جهانی 1938 بود و در مسابقات آن جام، به سایر فوتبالیستهای دنیا نشان داد با قیچی برگردان هم میتوان گل زد.
لئونیداس داسیلوا
قبل از او، ظاهرا اروپاییها با این حرکت آشنا نبودند ولی احتمالا در فوتبال باشگاهی برزیل، چنین حرکتی بیسابقه نبوده. و شاید هم در فوتبال آرژانتین و اروگوئه. در فوتبال محلات به این حرکت میگویند قیچیعقب. قیچیبغل هم ورژن دیگر همین حرکت است که بهترین نمونهاش در جام جهانی، به نام مانوئل نگرته بازیکن مکزیک ثبت شده است.
نگرته در دیدار مکزیک و بلغارستان در مرحلۀ یکهشتم نهایی جام جهانی 1986، با یک قیچیبغل بسیار زیبا دروازۀ بلغارها را گشود و راه صعود مکزیک به مرحلۀ بعدی را هموار کرد. با اینکه گل مارادونا مقابل انگلیس در آن جام، بهترین گل تاریخ فوتبال انتخاب شده، ولی گل نگرته به عنوان بهترین گل آن دورۀ جام جهانی انتخاب شده است.
مانوئل نگرته
قیچی برگردانهای لئونیداس داسیلوا در جام جهانی 1938 موجب قهرمانی برزیل نشد چراکه مربی برزیل در دیدار نیمهنهایی مقابل ایتالیا، به ستارۀ تیمش یعنی داسیلوا استراحت داده بود و وقتی که ایتالیاییها جلو افتادند، دیگر کاری از دست مربی برزیل ساخته نبود چراکه آن موقع هنوز قانون تعویض بازیکن وجود نداشت!
اگرچه داسیلوا را مبدع قیچی برگردان میدانند، با این حال کسی که این حرکت را در دنیای فوتبال رایج کرد، پله بود. پله از اواخر دهۀ 1950 تا اواسط دهۀ 1970 بارها این حرکت را انجام داد. اگر پله نبود، این حرکت دیرتر در دنیای فوتبال باب میشد.
پله
پله 767 گل رسمی زده و 17 گل او قیچی برگردان بود. او از این حیث در تاریخ فوتبال رکورددار است. البته قیچیهای گلشدۀ پله در بازیهای غیررسمی هم اگر حساب شوند، قطعا رقم بالاتری بدست میآید. آن روزها همۀ دنیا میخواستند تماشاگر بازی پله باشند و بسیاری از بازیهای غیررسمی او، مسابقاتی جدی بودند.
به هر حال رکورد 17 گل هم قلهای است که تا کنون کسی به آن نرسیده. مثلا مسی دو یا سه گل با قیچی برگردان یا قیچی بغل زده است.
در بین سایر قیچیزنهای تاریخ فوتبال، باید به هوگو سانچز اشاره کرد که در دهۀ 1980 در رئال مادرید یک قیچیزن قهار و دلنشین بود. شاید بعد از پله، هیچ بازیکنی به اندازۀ هوگو سانچز مکزیکی، با قیچی برگردان گل نزده باشد. مارکو فانباستن و زلاتان ابراهیموویچ هم بیش و کم قیچیزنهای قهاری بودند.
هوگو سانچز
در قرن بیستویکم رونالدینیو و کریس رونالدو و وین رونی و چندین و چند بازیکن دیگر نیز با ضربات قیچی برگردان گلهای ماندگاری را در تاریخ فوتبال ثبت کردهاند ولی هیچ یک از این بزرگان، همانند پله و هوگو سانچز (و تا حدی هم فانباستن) نبودند که شگردشان قیچیزدن بود.
ضربۀ قیچی برگردان برای بازیکنان قدکوتاه راحتتر است. قطعا اگر پله و هوگو سانچز هم بازیکنانی بودند با قد بالای 180 سانتیمتر، فقط میتوانستند گاهی یک قیچی برگردان دیدنی بزنند نه اینکه این کار را مکررا انجام دهند.
مارکو فانباستن
اما فارغ از فیزیک بدنی بازیکنان و تعداد دفعاتی که که یک بازیکن با ضربۀ قیچی برگردان گل زده یا دروازۀ حریف را تهدید کرده، نحوۀ گل شدن یک توپ و نیز اهمیت به ثمر رسیدن یک گل با استفاده از این حرکت، نقش مهمی در ماندگاری گلهای به ثمر رسیده با ضربۀ قیچی برگردان دارد.
مثلا همین گل استثنایی الخاندرو گارناچو قطعا به اندازۀ گل استثنایی رونالدو به بوفون، در دیدار رئال مادرید و یوونتوس، ماندگار نخواهد شد. و یا قیچی برگردان زیبای مهدی طارمی در دیدار پورتو و چلسی، به اندازۀ قیچی برگردان وین رونی در دربی شهر منچستر در سال 2011 در تاریخ فوتبال اهمیت نخواهد داشت.
با این حال، چنین گلهایی رخوت را از جهان فوتبال میزدایند. زیستن بدون شگفتیکردن امری ملالآور است. اینکه هر چند وقت یکبار، گلی چنین بر خاک فوتبال بروید، ما را شگفتزده میکند. و شگفتیکردن عین رهیدن از روزمرگی است.
به قول شاعر: هر عشقی میمیرد، خاموشی میگیرد. باغ فوتبال در غیاب گلهای زیبایی از این دست، تازگی و طراوتش را از دست میدهد و عاشقانش به تدریج به محاق میروند. بسیاری از کودکان دهۀ 1980 میلادی با تماشای گل مارادونا مقابل انگلیس یا گل فانباستن در فینال 1988 شیفتۀ فوتبال شدند.
گل زیبای گارناچو از زاویهای دیگر
فوتبال دیدن از سر عادت و کسالت، متفاوت از فوتبال دیدن با شگفتی و شیفتگی است. سوپربرگردان گارناچو در بازی پریشب منچستریونایتد و اورتون، روح فوتبال بود که در برابر ما ظاهر شد و نشان داد حتی کسانی که چند دهه است تماشاگر مسابقات فوتبالاند، هنوز میتوانند هنگام تماشای یک مسابقۀ نه چندان مهم نیز از سویدای جان شگفتی کنند و مست و مسحور این بازی زیبا شوند.