جام جم:قرائتي و رمز ماندگاري او
«قرائتي و رمز ماندگاري او»عنوان سرمقالهي روزنامهي جام جم به قلم دكتر علي دارابي است كه در آن ميخوانيد؛شامگاه چهارشنبه 8 ديماه 1389 به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگي از خدمات قرآني و معارفي بيش از 4 دهه حجتالاسلام محسن قرائتي تجليل شد. نكوداشت و پاسداشت مشاهير، مفاخر، رجال و شخصيتهاي علمي، ادبي، فرهنگي، سياسي و قرآني كشور اهتمامي بايسته براي تجليل از فضايل، فرهنگسازي و مهمتر الگوسازي براي نسل جوان كشور است.
بواقع براي سنجش جامعهاي كه بخواهد پويا، مانا و تاثيرگذار باشد چه شاخصي بهتر از رويكرد و نگاه مسوولان به فرزانگان و خردمندان آن كشور را ميتوان سراغ گرفت؟ در آسمان پرستاره ايران فقها، مفسران، روحانيون، سياستمداران و اديبان فراوان پرتوافشاني كردهاند اما در ميان آن همه ستاره چرا نام برخي براي هميشه در اذهان باقي مانده است؟ و اين رمزگشايي درباره حجتالاسلام قرائتي كه بيش از 30 سال هر شب جمعه در قاب تلويزيون با مردم سخن ميگويد و تبديل به چهرهاي محبوب براي همه شده از اهميت ويژهاي برخوردار است. براستي رمز موفقيت و ماندگاري قرائتي چيست؟ چرا او اين همه محبوب است و اگر ساير روحانيون و مبلغان فرهنگي و ديني بخواهند چون او شوند چه بايد بكنند. به گمانم رمز و راز موفقيت قرائتي را بايد در موارد زير مورد واكاوي قرار داد: (يكم): قصد قربت فقط براي خدا. اگر كار براي خدا باشد و نيت و اراده و عمل انساني در يك هماهنگي كامل به آن سمت حركت كند، بيترديد پاداش واقعي را خداي تبارك و تعالي ميدهد. قرائتي به صورت سمبليك و نمادين كار نكرد بلكه آنچه را گفت عمل كرد و هر آنچه را عمل كرد براساس حجت شرعي و عقلي مورد محاسبه قرار داد. لذا اقبال و ادبار روزگار، خوشامد اين و آن او را از صراط مستقيم هيچگاه منحرف نكرد.(دوم): تمسك به قرآن و اهل بيت عليهمالسلام: در ميان ويژگيهاي مختلف و تواناييهايي كه قرائتي دارد نماد معلم قرآن و معارف اسلامياش بيش از هرمسووليت ديگر او درخشش دارد. قرائتي از جواني با قرآنكريم انس گرفت و با آن بزرگ شد لذا بدرستي خود را به اين منبع لايزال الهي و فناناپذير متصل كرد و هر بهرهاي كه براي خود و ديگران برده و ميبرد از خرمن لايزال قرآن كريم است. او معنا، ترجمه و تفسير قرآن را به زباني شيوا، جذاب و همهفهم در اختيار مخاطبان قرار داد. قرائتي را بايد استاد آموزش و تفسير قرآن كريم به زبان ساده معرفي كرد.
(سوم): تزكيه و تهذيب نفس. قرائتي در بالاترين سطح از تزكيه و تهذيب نفس و خودسازي خود را قرار داد. هنر بزرگ او آن بود كه قبل از اقبال عمومي مردم به او، خود را شناخت و رابطه خود با خدا را بدرستي تعريف كرد. فرسنگها از دنيا و مزاياي آن، حتي امتيازاتي كه قانونا به دليل مسووليتهاي رسمي كه بر عهده داشت، فاصله گرفت. آن حافظ بيتالمال است. در همه نهادها و حوزههايي كه مسووليت داشته است خبري از ريخت و پاش، اسراف و تبذير نيست. يعني اينكه فرهنگ حاكم بر افكار و اعمال قرائتي در زيطلبگي، سادهزيستي و دوري از دنياطلبي و تكاثر است. اين اكسير كميابي است كه بيش از هر كس مبلغان ديني ما امروز به آن محتاج هستند.
(چهارم): پرهيز از سياستزدگي: قرائتي با پذيرش مسووليتهاي رسمي چون آموزش و پرورش، نهضت سوادآموزي، اقامه نماز، احياي زكات و... و انجام خدمات بزرگ و ماندگار كه ايجاد نمازخانههاي مناسب در سراسر كشور فقط يكي از ذخيرههاي جاويد اين مرد فرزانه است و نيز حضور در صحنههاي مورد نياز انقلاب از جمله جنگ تحميلي و... نشان داد كه سياست اسلامي را بدرستي ميفهمد لذا تلاش كرد كه با پرهيز از ورود به جنجالهاي سياسي و خطبازيها حضور خود را با آمد و شد و فراز و فرود جريانات سياسي هماهنگ نكند بلكه بر آنها اثرگذار باشد. استقلال رأي، باج ندادن به جريانات سياسي، نقد مواضع و رفتارهاي افراطي جريانات و دعوت به تعقل، اعتدال و عمل به موازين اسلامي همواره شاخص قرائتي براي حضور در عرصههاي سياسي بوده است. فراموش نكردهايم كه در جريان فتنه 88 قرائتي چگونه با نقد و مذمت شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران» با دلايل قرآني و ديني، اين قبيل حرمت شكني برخي بازي خوردگان سياست زده را مورد تخطئه قرار داد و همگان را حول محور ولايت فقيه دعوت كرد. (پنجم): قرائتي مرد عمل. او مرد عمل بوده و هست. او اجازه نداده است كه خانواده و تبارش به جاي او موضعگيري کنند و حرف بزنند. از خانواده قرائتي سخني به ميان نيست. او فقط درس نميگويد مرد عمل است. با غم و شادي مردم سهيم است. او اسلام را همانگونه كه شناخته است، عمل ميكند و براي خوشايند ديگران دستكاري و تفسيرهاي نادرست را وارد نميكند. براي او اسلام، مرجعيت، امام خميني(ره)، رهبري و ولايت فقيه و نظام اسلامي خطوط قرمز بود و بر سر دفاع از اين ارزشها سر سوزني با كسي سازش ندارد.
سخن آخر: اگر قرائتي، سخنش همچنان نافذ و تأثيرگذار است و در عصر هجوم رسانهها صداي او شنيده ميشود و اگر قرائتي به مثابه يك رسانه همچنان حرف براي گفتن دارد رمز اين ماندگاري را در يك جمله بايد دانست:
«او مرد علم و عمل توأمان بوده و هست.»
كيهان:روز خدا
«روز خدا»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن ميخوانيد؛
1-
امروز سالروز حماسه 9 دي است. روزي كه مردم خداجو و آرمان خواه ايران با
تكيه بر ولايتمداري و در پاسداشت ارزشهاي اسلامي و انقلابي با حضوري بي
نظير در صحنه دفاع از نظام حاضر شدند و بساط فتنه 88 را برچيدند. 9 دي نقطه
عطفي در تاريخ ملت ايران شد و به تمامي اجانب و جيره خواران آنان فهماند
كه با مقدسات و اعتقادات اين مردم نمي توان بازي كرد. مردان و زنان ايران
اسلامي با حضور آگاهانه و هوشيارانه خود، زيباترين تجلي بصيرت ديني را به
نمايش گذاشتند و حماسه اي جاويد آفريدند.
9 دي روز مجاهدت بود. روز تهذيب روح ملت از زنگاره هاي شبهه و انگاره هاي فتنه گراني كه در سايه تلاش دشمنان و بدانديشان، سعي مي كردند بين مردم و نظام فاصله انداخته و آنان را از آرمانهاي امام و انقلاب دور سازند. 9 دي روز كشف و شهود ملت ايران بود؛ در مقابل كساني كه خود را متعلق به انقلاب و فرزند آن معرفي مي كردند و صدالبته دانسته و عامدانه تيشه كين و حقد خود را به ريشه هاي استوار آن مي كوبيدند و از سوي ديگر فرياد وا مظلوما در مقابل مردم سر مي دادند. 9 دي روز تبلي السرائر انقلاب بود. روزي كه پرده ها فرو افتاد، غبار فتنه خوابيد و فتنه گران رسواتر از هميشه به كنج تنهايي و بي هويتي خويش خزيدند.
رهبر معظم انقلاب حضور عظيم و تعيين كننده ملت مومن، با بصيرت و غيرتمند ايران را در راهپيمايي سراسري 9دي، تجلي دست قدرت خدا و حركتي ماندگار در تاريخ انقلاب خوانده و تاكيد مي كنند: «سلطه گران و جريانهاي ضددين كه امروز در شرايط غبارآلود فتنه در مقابل نظام و انقلاب شعار مي دهند، همان كساني هستند كه سالها زير پرچم مبارزه با امام و انقلاب صف آرايي كرده بودند و مردم نيز با درك همين شاخص و حقيقت، حضور تعيين كننده خود را در حفظ نظام و انقلاب بار ديگر ثابت كردند.»
بعد از آن كه مردم به عمق توطئه دشمنان خارجي و فتنه گران داخلي و سران فتنه جوي آنان پي بردند، براي حفظ دين، كشور و ارزش هاي انقلاب، لازم ديدند كه گسترده و پرتوان به صحنه بيايند. مردم بارها ثابت كرده اند كه با درايت و بصيرت، در خط اسلام و انقلاب، امام(ره) و رهبرمعظم انقلاب حركت كرده و در شرايط حساس و دشوار بهترين موضع را گرفته و دست به انتخابي صحيح مي زنند. 9 دي 88 «احساس مسئوليت» حرف اول را مي زد. مردم ديدند كه حضور جانانه تنها راه اعلام وفاداري به انقلاب و رهبري و شكست كينه جويان و فتنه انگيزان است. آمدند و حماسه اي بزرگ خلق كردند.
حوادث تلخ 88 عبرت آموزي هاي زيادي براي همه داشت. هرچند در روزهاي نخست، حوادث آنچنان پيچيده نمي نمود، اما خيلي طول نكشيد كه در سايه بصيرت نافذ رهبرحكيم و فرزانه انقلاب، پرده ها از توطئه اي هدفمند و برنامه ريزي شده كنار زده شد. فتنه گري ها چيزي فراتر از يك اعتراض بود. هدف اصلي نظام، ارزش هاي اسلامي و ثقل انقلاب يعني ولايت فقيه بود.
قدري به روزهاي حادثه برگرديم. اتفاقات بعد از انتخابات در حالي شكل مي گرفت كه عناصر خودفروخته و عده اي هم از سر بي خبري و بي بصيرتي، دشمن را در هدف شوم خود كمك مي كردند. برخي مواضع عجولانه خواص و يا سكوت مهلكي كه هيچ توجيهي براي آن نمي توان يافت، خواه ناخواه قطعات پازل و نقشه دشمن را به مرور كامل مي كرد.
آنان كه دشمن بودند با نقشه اي از پيش طراحي شده با
تمام قوا توسط ايادي فتنه نقشه هاي خود را دنبال مي كردند. عده اي نيز
خواسته يا ناخواسته در دام دسيسه دشمن افتاده، برخي با شك و شبهه روزگار را
سپري مي كردند و گروهي نيز در ميانه غبارآلودگي و مجهول بودن مرز حق و
باطل، مات و مبهوت بودند. اگر هوشمندي و هوشياري رهبري انقلاب نبود و بصيرت
دلسوزان انقلاب 9 دي را رقم نمي زد، چه بسا بساط فتنه و فتنه گري ها به
اين زودي ها جمع نمي شد.
اما حوادث دردناك عاشوراي 88 و اهانت به ساحت
قدسي حضرت سيدالشهدا(ع) آخرين حلقه عمليات ميداني فتنه گران بود. مردم
مسلمان و عاشورايي ايران كه جسارت به عزيزترين مقدسات خود را شاهد بودند،
به خشم آمده و به فاصله چند روز پس از اين واقعه، با شور حسيني در دفاع از
انقلاب و نظام و رهبري به پاخاستند.
2-انقلاب اسلامي، انقلابي عاشورايي و مبتني بر ارزشهاي اسلامي و دغدغه هاي اخلاقي است. انقلاب خميني(ره) برگرفته از همان مطالبات و با پيروي از قيام حضرت اباعبدالله(ع) آغاز و به پيروزي رسيد. حماسه حضور 50 ميليوني مردم در راهپيمايي 9 دي 88، بار ديگر خاستگاه عاشورايي و ماهيت معنوي انقلاب را يادآور شد. مردم با همان شور حسيني كه در ميدان جنگ عليه دشمن كافر مي جنگيدند، به ميدان دفاع از نظام و انقلاب آمدند و كيد و فتنه دشمنان را به خودشان بازگرداندند.
رهبر معظم انقلاب 9 دي را حاصل هوشياري مردم و درك آنان از شرايط برشمرده و تاكيد مي كنند: «اگر صدها بار براي نعمت هوشياري اين ملت، سجده شكر به جا آورده شود، باز هم كم است.»
مردم به درستي اطاعت از ولي امر خود را اطاعت از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) و تضعيف اين ركن ركين را تضعيف ولايت معصومين(ع) مي دانند. نوك پيكان فتنه 88 بدون ترديد بيش از هر چيز و هركسي به سمت «ولي فقيه» نشانه رفته بود.
پاره كردن و آتش زدن تمثال حضرت امام(ره) و شعارهايي كه با صراحت، تنفر آنان را از ولايت فقيه علني مي كرد، به خوبي نشان مي داد كه در پس فتنه گريها، دشمن دنبال زدن عمود خيمه انقلاب است. 9 دي نشان داد پندارها و اوهام باطل فتنه گران كه تصور مي كردند رهبري انقلاب از پشتوانه مردمي برخوردار نيست، خيال خامي بيش نبوده و سربازان ولايت در دفاع از «ولي» خود كوچكترين ترديدي را جايز نمي دانند.
3- غبار فتنه فرو نشست اما فتنه فتنه گران تمام نشده است. اين روزها كه دولت دست به جراحي بزرگ اقتصاد كشور زده و قانون هدفمندي يارانه ها را اجرا مي كند، كار عمده سايت ها و روزنامه هاي وابسته به سران فتنه، سمپاشي عليه دولت، ناكارآمد جلوه دادن دستگاه اجرايي كشور و ايجاد هراس و شكاف بين مردم و حاكميت است.
امروز هر كاري كه بتواند به اجراي قانون هدفمندي يارانه ها لطمه بزند، مطلوب و مورد طمع دشمن است. آنان باجوسازي ها و ايجاد جنگ رواني طي ماههاي گذشته تلاش كردند تا دولت را ضعيف جلوه داده و با القاي نگراني بي حد وحصر و تورم 60درصدي و...اجراي قانون هدفمندي را به محاق ببرند. هرچند از عزم دولت اصولگرا و اقتدار آن براي عملياتي كردن اين قانون خبر داشتند و تصور مي كردند مي توانند بار ديگر پروژه اعتراضات خياباني را كليد بزنند، ولي همراهي و همدلي مردم با دولتمردان در اجراي قانون هدفمندي، همه تيرهاي آنان را به سنگ جهالتشان برگرداند.
مردم نيز بايد با هوشمندي و درايت مبالغ دريافتي يارانه ها و مصرف خود را مديريت كنند تا بتوانند از نظام اقتصاد يارانه اي به سلامت عبور كرده و بستر لازم را براي تحقق عدالت اقتصادي فراهم نمايند.
4- از نامه نگاري ها، صدور بيانيه و ساير اظهارات برخي از سران فتنه برمي آيد كه قصد دارند با ظاهرفريبي، بازگشت خود را به آغوش نظام اعلام نمايند. مهمترين هدف پروژه جديد، علم كردن دوباره اردوگاه اصلاح طلبان و بازسازي مجدد آنان است. سال آينده انتخابات مجلس شوراي اسلامي را در پيش داريم. به نظر مي رسد كه آقاي خاتمي با ابراز برائت از ديگر سران فتنه و به عنوان كسي كه روزگاري خود را رهبر اصلاح طلبان قلمداد مي كرد، بار ديگر با نگاه به انتخابات آتي مجلس، سوداي تجديد حيات سياسي خود و دوستانش را در سر مي پروراند.
آقاي خاتمي بايد قبل از هر چيز پاسخگوي نقش آفريني خود در ماجراي فتنه 88 بوده و درباره نسبت خويش با سرخط هاي خارجي جريان فتنه در پيشگاه ملت توضيح بدهد.
مسئوليت خونهاي بي گناهاني كه به زمين ريخته شد و خسارتهاي مادي و معنوي بي شماري كه به كشور و نظام وارد آمد، بدون ترديد بر گردن سران فتنه است. آقاي خاتمي يا هر كدام ديگر از آنان، پيش از هر چيز بايد درپيشگاه عدالت و مردم پاسخگوي اين موارد باشند.
5- رهبر معظم انقلاب 9 دي را يوم الله خواندند. راه انقلاب، راه خدايي و برگرفته از عاشورا و نهضت معصومين(ع) است. راهي است كه- انشاءالله- به ظهور حضرت حجت(عج) ختم خواهد شد. اين راه با دسيسه و سنگ پراني كسي مسدود نمي شود. چراغ پرفروغ انقلاب اسلامي با اين باد هاي مسموم خاموش نخواهد شد. انقلاب باقي خواهد ماند تا به انقلاب جهاني منجي عالم(عج) پيوند بخورد، تا روزي كه مظلومان و مستضعفان جهان بر تارك رفيع شرف و كرامت انساني بنشينند.
رسالت:9 دي، روز اقتدار ملي
«9 دي، روز اقتدار ملي»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمدكاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛تاريخ، هيچ انقلابي را پر طراوتتر از انقلاب ما سراغ ندارد. تاريخ هيچ جنبش اجتماعي را سر زندهتر از جنبش امام خميني(ره) نديده است. سّر چنين پويايي و روح افزايي در انقلاب ما چيست؟ پاسخ آن روشن است. چون تاريخ، هيچ مردمي را وفادارتر از مردم ما به ارزشهاي الهي و انساني سراغ ندارد.
تاريخ انبياء مشحون از بيوفايي مردم به فرستادگان الهي است. تاريخ انسانيت، سراسر غفلت و جهل و نقض عهد و پيمان مردم با رهبران الهي و نسبت به سرنوشت و سرانجام كار خود است.
با آنكه خداوند مدام آيات خود را در "آفاق" و
"انفس" به بشر نشان ميدهد اما انسانها مسير عصيان و تباهي و نهايتا شرك،
كفر و نفاق را ميپيمايند.
انقلاب اسلامي ما به رهبري امام خميني(ره) يك
ركورد دار در تاريخ بشر است، ركورد دار نه از اين جهت كه يك رهبر الهي در
راس آن بود، ركوردار از اينكه مردمي الهي و پاكباخته پاي آن ايستادهاند.
اكنون بيش از سه دهه از حيات انقلاب ميگذرد و رويشهاي مردمي انقلاب به قدري است كه ريزشهاي آن آسيبي به تداوم انقلاب نميزند.
امروز 9 دي است. سالروز قيام تاريخي ملت براي دفاع از ارزشهاي انقلاب. امروز روزي است كه كفار و منافقين از آسيب به انقلاب مايوس شدند و دوباره به سوراخهاي تاريك خوف و غفلت خزيدند. امروز روزي است كه چشم فتنه را مردم در آوردند و انقلاب سوم را در تاريخ معاصر رقم زدند.
روز 9 دي روز تجلي اقتدار ملي در برابر پيچيدهترين
تهاجم نرم دشمن است. روز 9 دي روزي است كه مردم دشمنان داخلي را به نام و
نشان مورد لعن و نفرين قرار دادند و پيمان هميشگي خود را با نظام و رهبري
معظم انقلاب تجديد كردند.
روز 9 دي روزي است كه مردم مهر مشروعيت مردمي را پاي انقلاب با جوهر بصيرت زدند و به تماشاي زيباييهاي مشروعيت الهي نظام ايستادند.
روز 9 دي روزي است كه همه آموزههاي مردم از حادثه عاشورا و عبرت آموزي از بيوفايي مردم به علي(ع) در دوران حكومت كه در حافظه تاريخي ملت شكل گرفته بود كاربرد خود را نشان داد.
روز 9 دي روزي است كه ملت تمرين "حضور" جهت آمادگي براي "ظهور" مولايشان داشتند و امتحان الهي يك منتظر را به بهترين شكل نشان دادند.
مردم در روز 9 دي كمر فتنه را شكستند و سرمايهگذاري وسيع سياسي، مالي و امنيتي آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس فريبكار در آشوبهاي خياباني را به باد دادند.
امروز بازخواني شكلگيري فتنه و باز تعريف اندازههاي آن خالي از لطف نيست.
قصه از كجا آغاز شد؟ دشمنان ضربه را از كجا وارد كردند؟ راه را كجا غلط رفتند كه به بيراهه رسيدند؟
قرآن به اهل ايمان ميفرمايد؛ يهود و نصارا را به دوستي نگيريد، هر كه آنها را به دوستي بگيرد از آنان خواهد بود. (مائده 51)
قصه از آنجا شروع شد كه عدهاي كه روزگاري با اهل ايمان و اهل انقلاب بودند به خاطر حكومت دو روزه دنيا در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري رفتند با كفار سلطنت طلب و ماركسيستها و نيز با منافقين از خدا بيخبر بستند و با رنگ سبز به استقبال نسخه ديكته شده كودتاي مخملي جرج سوروس يهودي و جين شارپ و ريچارد رورتي مسيحي رفتند. دوستي با آن ناكثان را تا آنجا پيش بردند كه به "ولايت الله و رسول و الذين آمنو" (مائده56) پشت كردند. هر چه به آنها گفتيم آقا شايسته شما نيست با راسموسن، دبير كل ناتو آن قدر دوستي كنيد تا آنجا كه با هم نرد عشق ببازيد، گوش نكردند.
با عقلاي آنها صحبت كرديم گفتيم پاي بيگانگان (بخوانيد يهود و نصارا) را نبايد به رقابتهاي داخلي بكشانيد، گوش ندادند. تا آنجا پيش رفتند كه اوباماي مسيحي، نتانياهو و شيمون پرز يهودي و ساركوزي بيدين تمام قد پيش پاي آنها بلند شدند و اداي احترام كردند. يهوديان رژيم صهيونيستي رسما گفتند اصلاح طلبان به نمايندگي ما با جمهوري اسلامي ميجنگند. مسيحيان رسما گفتند ما از صداهايي كه در خيابانهاي شمال شهر تهران به گوش ميرسد حمايت ميكنيم. اهل فتنه اين رسوايي را شنيدند و دم نزدند. به نصايح مشفقانه رهبري معظم انقلاب در دو خطبه آگاهي بخش جمعه توجه نكردند كار را تا آنجا پيش بردند كه در 13 آبان دست دوستي با دشمن ملت ايران يعني آمريكا دادند در روز قدس پيمان دوستي با يهوديان صهيونيست غاصب در سرزمينهاي اشغالي بستند و با شعار نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران اين پيمان را امضا كردند.
در روز 16 آذر به امام امت(ره) اين شبيهترين مردم به پيامبر(ص) در عصر ما به جان جان ملت ايران اهانت كردند و از همه بالاتر در روز عاشورا حريم شعائر الهي را پاس نداشتند و آتش به خيمههاي امام حسين(ع) زدند و در صف يزيديان قرار گرفتند. اين نتيجه دوستي با يهود و نصارا و گوش ندادن به آيات الهي قرآن و نصايح خداوند تبارك و تعالي است.
يك سال و چند ماه از شرارت اهل فتنه ميگذرد هيچ اثري از پشيماني آنها ديده نميشود. آنها هر روز خوراك سياسي براي غولهاي رسانهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي و دولت فريبكار انگليس مهيا ميكنند. تيم رسانهاي آنها در لندن و واشنگتن هنوز فعال است. آنها روزهاي آخر حيات سياسي خود را ميگذرانند. دشمن آنها را فرسوده و از دست رفته ميداند و به دنبال باز توليد فتنه جديد با نسلي از همين جماعت فرتوت است. بايد آماده بود و با عنصر آگاهي و بصيرت اين آماده باش را حفظ كرد.
انقلاب با نوزايي و نوسازي خود بالندهترين دوران خود را طي ميكند. انقلابها را با دشمنانش ميشود شناخت. اگر اين دشمني پايان پذيرد ديگر انقلابي در كار نيست. انقلاب اسلامي از بيرون توسط كفار و مشركين و از درون توسط منافقين همواره تهديد ميشود. آن روز كه اين نزاع و تهديد دائمي با غلبه حق پايان پذيرد پايان تاريخ زمين است.
قدس:غيرت و بصيرت ديني در حماسه 9 دي
«غيرت و بصيرت ديني در حماسه 9 دي»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد؛نهم دي به دليل خلق حماسه به يادماندني مردم ايران در سراسر کشور، به يکي از ايام ا... انقلاب اسلامي تبديل شد. گراميداشت اين روز مهم در برهه اي حساس از روز شمار حوادث سال 1388 ، مي تواند در تقويم ثبت وقايع، از اهميت ممتازي برخوردار گردد. حماسه نهم دي سال گذشته، در پاسخ به فتنه انگيزي فتنه گران و هتک حرمت عاشوراي حسيني، نشان داد مردم ولايتمدار ايران اسلامي همچنان در صحنه هستند و هر زماني که احساس کنند نياز به حضور آنهاست، در عرصه هاي گوناگون دفاع از نظام حاضر شده و از بذل جان و مال خويش دريغ نخواهند نمود.
اين روز ميمون را بايد به عنوان يک رخداد عظيم ياد کرد که امت شهيدپرور ايران اسلامي براي حمايت از ولايت فقيه و نظام جمهوري اسلامي به صحنه آمدند تا ياوه گوييهاي بيگانگان و سمپاتهاي داخلي آنها را بي اعتبار نمايند و به دشمنان اين ملت اعلام کنند، مردم ايران با حضور مثال زدني خويش، همواره با دفاع از ولي فقيه و پيروي از آرمانهاي امام راحل و رهبري، توانسته است توطئه هاي دشمنان را خنثي نمايد. در باور مردم شهيدپرور ايران، ولايت فقيه بزرگترين سرمايه نظام جمهوري اسلامي است؛ چنان که تاکنون با حضور در مسير ولايت، پايبندي خود را به اين جايگاه رفيع و منيع به عنوان رکن اساسي انقلاب اسلامي اعلام کرده اند.
در طول تمام روزهاي بعد از انتخابات رياست جمهوري و فتنه هاي پس از آن، مقام معظم رهبري همواره با سخنان قاطع و روشنگرانه راه درست را به مردم و مسؤولان نشان داده و توانستند اين فتنه را در نطفه خفه کنند. نقش بي بديل بصيرت افزايي رهبر فرزانه انقلاب در غفلت زدايي از جامعه و افکارعمومي، شايسته توجه است. معظم له توانستند با جهت گيري بهنگام و تبيين صحيح فتنه، مردم را به انجام تکليف الهي و انقلابي شان واقف نمايند. همان گونه که ايشان پس از حادثه عظيم نهم دي ماه فرمودند: «مطمئن باشيد که روز نهم ديِ امسال هم در تاريخ ماند ... هرچه انسان در اطراف اين قضايا فکر مي کند، دست خداي متعال را، دست قدرت را، روح ولايت را، روح حسين بن علي(ع) را مي بيند. اين کارها کارهايي نيست که با اراده امثال ما انجام بگيرد؛ اين کار خداست، اين دست قدرت الهي است؛ همان طور که امام(ره) در يک موقعيت حساسي - که من بارها اين را نقل کرده ام- به بنده فرمودند: من در تمام اين مدت، دست قدرت الهي را در پشت اين قضايا ديدم. درست ديد آن مرد نافذ با بصيرت، آن مرد خدا.»
حوادث تلخ سال 1388 با عبرت آموزيهاي فراواني همراه بود. اگرچه اين حوادث در ابتدا چندان پيچيده نمي نمود، اما اهالي بصيرت نافذ از همان آغاز بر اين باور بودند که توطئه اي هدفمند و برنامه ريزي شده از سوي استکبار جهاني، قصد نابودي کيان اسلامي را دارد. با گذشت روزها و ماه ها، بر همگان روشن شد که فتنه ابعاد بسيار پيچيده و گسترده اي دارد و مسأله فراتر از يک اعتراض است. آري، هدف به چالش کشيدن انقلاب اسلامي و ارزشهاي آن، بويژه اصل مترقي ولايت فقيه بود. دو نوع بصيرت، لازمه تداوم يک جامعه است: بصيرتي که عامه مردم در زمان بحران از خود نشان مي دهند، چنان که در 31 سال گذشته همواره اين مردم بوده اند که در مواقع اضطراري با پيروي از رهبري نظام، انقلاب را از آسيبها حفظ کرده اند. شکل دوم، بصيرت خواص است که مي تواند جامعه را از انحطاط و آشوب حفظ کند. در اين موضوع هم بسياري از خواص به تکليف ديني خود عمل و با تدبير و هوشمندي خاص، توطئه ها را خنثي کردند؛ هرچند عده اي از خواص بي بصيرت، با انحراف خود، از حلقه حاميان نظام خارج شده اند.
مردم به شکل خود جوش آمدند تا بار ديگر پيوند ناگسستني خويش را با مکتب عاشورا نمايش دهند و ضمن تقبيح رفتار ساختارشکنانه فتنه گران و حاميان خارجي آنها، اعلام کنند، انقلاب اسلامي ايران از آموزه هاي حسيني الهام گرفته است و کساني که با هتک حرمت روز عاشورا مي خواهند به آرمانهاي خود دست پيدا کنند، بدانند که اين امت، مردم بي بصيرت کوفه نيستند که از علي زمان خودشان دفاع نکنند، بلکه همواره در هر برهه اي از حوادث انقلاب نشان داده اند که براي دفاع از آرمانهاي انقلاب اسلامي آماده جانفشاني مي باشند.
حضور مردم در 9 دي در عرصه بين الملل نشان داد نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران بهترين و سالمترين نوع دموکراسي را دارد و مردم در انتخابات شرکت مي کنند و در يک انتخابات آزاد رأي مي دهند و زماني که مي بينند ممکن است آراي آنها به هر شکلي توسط فتنه گران و بيگانگان مورد تهديد قرار بگيرد، با حضور به موقع در عرصه هاي مختلف، رأي خود را تأييد مي کنند.
حضور حماسي مردم در 9 دي را مي توان نوعي بازدارندگي ارزيابي کرد، زيرا اين نمايش قدرت عمومي در دفاع از دستاوردهاي نظام، سبب نااميد کردن دشمنان از تعقيب توطئه هاي آنها عليه جمهوري اسلامي مي گردد. نقش امت حزب ا... در اين روز باعث گرديد تا دشمنان و بدخواهان اين مرزو بوم اعتراف کنند انقلاب اسلامي از مشروعيت و مقبوليت بالايي برخوردار است و با وجود گذشت 31 سال از پيروزي انقلاب، اين مردم مانند روزهاي نخست پيروزي به عرصه پشتيباني از نظام مي آيند.
مهمترين پيام حماسه 9 دي براي دنياي غرب اين بود که ملت ايران با دخالت بيگانگان در مسائل کشورشان مخالفند. اين راهپيمايي عظيم نشان داد مردم در کشور مستقلي مانند ايران با هر گونه نفوذ و امرو نهي بيگانگان مخالف هستند و چنانچه بدخواهان از طريق ايادي داخلي خود مسير مداخله را پيگيري کنند، تو دهني محکمي از اين روحيه بيگانه ستيزي خواهند خورد.
بنابراين، اين خروش ملي و فراگير در گستره کشور، اين پيام را خطاب به فريب خوردگان داخلي مي دهد که اين مردم عزت شما را با شرايطي حفظ خواهند کرد. عزت شما در گرو پايبندي به اين ملت و راه ملت که همان راه امام و تبعيت از ولايت فقيه و رهبري است، مي باشد.
دشمنان اين مرز و بوم نيز بايد بدانند با توجه با بازگشايي جبهه جديد جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ، نظام اسلامي در مقابله با دشمنان از قدرت نرم بالايي برخوردار است و مردم در همراهي با نظام اسلامي به تناسب اقدامهاي شما موضعگيري خواهند نمود و تمام برنامه هاي شيطاني بيگانگان را با پيروي از ولايت فقيه و در صحنه بودن، نقش بر آب خواهند نمود.
ايران:از فتنه تا حماسه
«از فتنه تا حماسه»عنوان سرمقالهي روزنامهي ايران
به قلم مقداد نيلي است كه در آن ميخوانيد؛هنوز ساعاتي به پايان انتخابات
دهم رياست جمهوري، زمان باقي بود كه خبر اظهارنظر رسمي يكي از نامزدها
درباره پيروزي قطعياش در انتخابات به سرعت در خبرگزاريهاي خارجي و برخي
رسانههاي داخلي دست به دست شد! او در كنفرانس خبري كه در ساعات پاياني 22
خرداد 88 ترتيب داده بود از پيروزي قطعي خود خبر داد و اينكه «قرار است در
اعلام نتيجه انتخابات تقلب شود»! اقدام عجيب اين نامزد انتخاباتي هنگامي كه
با پشتوانه مالي - سياسي و رسانهاي چندين ماه قبل همراه شد، كافي بود تا
شروعي باشد بر يك «فتنه عميق سياسي».
فرداي آن روز و پس از آنكه نتيجه
رسمي انتخابات از حضور بيسابقه 40 ميليوني مردم و اختلاف 11 ميليوني ميان
آراي منتخب مردم با اين كانديدا حكايت داشت، جريان رسانهاي گستردهاي كه
طيفي از رسانههاي صهيونيستي بينالمللي تا برخي روزنامههاي به ظاهر
اصولگراي كشور را شامل ميشد به انحاي مختلف در خدمت القاي توهم تقلب به
مردم برآمدند. اين همكاري سياسي - رسانهاي البته با زمينهچيني شبكههاي
اجتماعي از پيش ساخته شده موجب شد تا خيابانهاي مركزي شهر تهران به مدت يك
هفته صحنه تجمعات و پس از آن آشوبها و اغتشاشها شود.
اين رويه هنگامي كه حتي پس از خطبههاي فصلالخطاب رهبر معظم انقلاب در 29 خرداد و همچنين فرصت اضافه شوراي نگهبان براي دريافت شكايتها ادامه يافت، مردم و تحليلگران را بتدريج به اين نتيجه رساند كه گويا مسئله، نه «توهم تقلب 11 ميليوني» كه يك طرح از پيش طراحي شده براي ايجاد چالش پيش روي اصل نظام است.
اگر تا اينجا را افسارگسيختگي در بروز احساسات سياسي بناميم، اما از اينجا به بعد صحنههايي در فضاي سياسي كشور و در طول چندين ماه بوقوع پيوست كه ميتوان آن را تفسير عملي آيه قرآني «و مكرو و مكر الله والله خيرالماكرين» دانست.
از اين تاريخ به بعد مهرههاي اصلي فتنه همچنان بر مسير لجاجت قدم ميزدند، بيانيههاي تندي كه در آنها ديگر حتي ادعايي درباره تقلب هم نبود صادر ميكردند و طي آن از هواداران خود براي حضور در خيابانها و آشوب عليه نظام دعوت ميكردند.
به مرور هر چه بر شدت لحن و اهانتهاي بيانيههاي پي در پي عوامل فتنه به مقدسات مردم و نظام افزوده ميشد، روشنگري نهادهاي مسئول درباره صحت انتخابات و پشت پرده آشوبها نيز ادامه مييافت تا در نتيجه تداوم اين دو رويه همزمان، در مرجعيت جمعيت حامي فتنه كه حاضر به آشوبگري بودند، جابهجايي مهم و البته پنهان صورت گيرد.
بتدريج و با خالي شدن صحنه آشوبها از حضور «رأيدهندگان انتخابات دهم»، بر تعداد عناصر ضدانقلاب، اپوزيسيون و بهايي در تجمعاتي كه عوامل فتنه باني آنها بودند، افزوده شد. اين واقعيت مخفي اگرچه خود را در مواقعي چون راهپيمايي روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و... نشان داد، اما بيماري استسقاء عوامل فتنه به نيروي خياباني آشوبگر هيچگاه اجازه نداد تا آنها به موضعگيري شفاف عليه اين رفتارهاي ضدديني «طرفداران» خود دست بزنند. در سوي ديگر ماجرا حضور تداوم يافته اين گروه در خيابانها موجب شد تا واقعيت بر برخي نخبگان سياسي مشتبه شود و آنچه آنان سالها به دليل ترس از واكنش مردم و نظام، مخفي كرده بودند به خيال تداوم آشوبها و تشديد آن، بر زبان و عمل جاري كنند.
به هر حال اين كنشها و واكنشها به مرور زمان موجب شد تا جابهجايي در مرجعيت گروه حاميان خياباني فتنه سرعت بيشتري پيدا كند و در نتيجه بر شدت و عمق اهانت به مقدسات ملت مسلمان ايران افزوده شود. تحمل ملت اما سقفي داشت. هنگامي كه «كارد» اهانتهاي حاميان خياباني فتنه به «استخوان» يكي از عميقترين باورهاي ديني - ملي ايرانيان خورد، ديگر كار تمام شده بود و مكر پنهان خدا آشكار.
از فرداي اهانتهاي بيسابقه به «پرچم و عزاي حسين(عليهالسلام)» كه با دعوت مستقيم عوامل اصلي فتنه صورت گرفت، ديگر اين «مردم» بودند كه به صورت خودجوش به خيابانها ريختند. راهپيماييهاي اعتراضآميز دهها ميليوني مردم در شهرهاي مختلف سراسر كشور علاوه بر ابراز انزجار از اهانتهاي هتاكان به عاشوراي حسيني(ع)، شعارهايي تند عليه فعاليتهاي سياسي عوامل فتنه و تابعين آنها نيز به همراه داشت.
اين حضور بيسابقه و خودجوش ملي به حدي حيرتآور بود كه فضاي سياسي - رسانهاي كشور را نيز به طور كامل متأثر از خود كرد و به همين جهت بود كه رسانهها و سياسيون داخلي حامي فتنه از همراهي عوامل اصلي پا پس كشيدند. بدين ترتيب دست قانون براي برخورد قضايي با معدود عوامل باقيمانده و هميشه حاضر در صحنههاي آشوب هم باز شد.
در سوي ديگر ماجرا نخبگاني كه به دليل اشتباه محاسباتي، با موضعگيري منفي و يا سكوت خود دست به علني كردن نيات دهها ساله خود زده بودند، با اعلام انزجار قاطبه ملت ايران، خود را در موقعيت «آفسايد سياسي» ديدند تا علاوه بر مرگ خياباني فتنه، كشور در طبقه نخبگان سياسي هم شاهد غربالگري بيسابقهاي درباره حقيقت ايمان آنها به انقلاب و امام(ره) باشد. اكنون يك سال از آن روز تاريخي ميگذرد.
كالبد انقلاب و نظام پس از مبارزه با «ميكروبهاي فتنه» اكنون به حدي از قدرت، مقاومت و استحكام اجتماعي و سياسي رسيده كه بزرگترين برنامههاي خود در عرصههاي اقتصادي، سياسي و بينالملل را با اطمينان كامل به مرحله اجرا ميگذارد و در برابر فشارهاي خارجي بدون ملاحظه مقاومت ميكند. اينگونه بود كه خداوند متعال در برابر چشمان تاريخ آيه مكر خود را به تفسير گذاشت؛ «فاعتبروا يا اوليالابصار»
سياست روز:سخني با شرط گذاران آيا مردم شما را خواهند پذيرفت؟
«سخني با شرط گذاران آيا مردم شما را خواهند پذيرفت؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛پس از انتخابات رياست جمهوري 88 اكنون افرادي هستند كه ميخواهند بازگردند. ميخواهند دوباره خودي نشان دهند. اما بازگشت شرايطي دارد . در اين مدت يكساله برخي از آنها سياستي را اتخاذ كردهاند كه بوي «تبري» از سران فتنه ميدهد. سران فتنهاي كه حضرت آيت الله خامنهاي در اين باره فرمودند ؛« گناه بزرگ برخي دست اندركاران فتنه اميدوار كردن دشمن است»
حال كه ميخواهيد بازگرديد به آغوش نظام؛ شرايط
تعيين نكنيد. اگر از كرده خود پشيمانيد اين گوي و اين ميدان بسمالله. اما
بايد پاسخهاي بسياري را به جامعه و افكار عمومي بدهند ، پاسخهاي كه در آن
پرسشهاي بسيار مهمي نهفته است.
نخست بايد پاسخ دهند ، چرا نسبت به
نتيجه انتخابات اعتراض كردند؟ ادعاي دروغين تقلب در انتخابات را هم حتي
نتوانستند ثابت كنند، اما باز هم پافشاري كردند.
دوم اينكه بايد پاسخگو باشند چرا نسبت به حمايتهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي از آشوب طلبان و فتنه گران موضعي اتخاذ نكردند. اما آن ها به جاي اين كه عليه آن حمايتهاي آشكار موضع گيري كنند ، به رهبري آشوبها و اعتراضات غير قانوني پرداختند.
سوم آن كه چرا در مقابل شعارهاي ساختار شكنانه آشوب طلبان پاسخي به آن ها ندادند و خود را مبرا نكردند . در حالي كه با انتشار بيانيه هاي رنگارنگ به حمايت از آنها پرداختند.
موضوع پرسش چهارم به روز قدس ميرسد، در روز قدس روز همبستگي ملي و جهاني با مردم ستمديده فلسطين روزي كه اكنون آزادي خواهان جهان نيز در سرتاسر دنيا اقدام به راهپيمايي ميكنند، طرفداران كانديداهاي شكست خورده و آشوب طلبان ، شعار دادند نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران. چرا نسبت به اين شعارها موضعي اتخاذ نكردند و باز هم بيانيه دادند؟
روز عاشوراي حسيني (ع) سال 1388 هيچگاه از خاطره دلهاي مردم پاك نميشود.
در اين روز عزيز، آشوب طلبان و فتنهگران به بهانه اعتراض باز هم ملعبهاي به پا كردند و اين روز را به عزايي ديگر گره زدند. به حرمت سالار شهيدان اهانت كردند و سوگواران آن بزرگوار را به باد كتك گرفتند و البته شادي و پايكوبي نمودند و باز هم سران فتنه بيانيه دادند و از اين اقدام حمايت كردند.
روز 9 دي 88 مردم با حضور آگاهانه و با بصيرت تومار فتنه را برچيدند. اما باز هم خبري از آنها نبود و اكنون شرط و شروط ميگذارند براي اين كه به صحنه سياسي كشور بازگردند.
پايبندي همگان به قانون اساسي را خواستارند و فراهم شدن امكان برگزاري انتخابات سالم و آزاد را ميخواهند.
سياستهاي طيف شكست خورده انتخابات رياست جمهوري در سال 88 باعث شد طعم شيرين يك انتخابات با نشاط و گرم در كام پديد آورندگان آن تلخ شود. آيا اين انتخابات سالم و آزاد نبود؟
بازگشت شما شرط و شروطي است كه نظام براي شما تعيين خواهد كرد. فرصتهاي بسياري را از دست داديد. فرصتهايي كه رهبر فرزانه انقلاب بارها در سخنانشان مطرح كردند اما شما به خاطر تكبر و غرور و بي بصيرتي آنها را دريافت نكرديد و به لجبازيهاي خود ادامه داديد.
اكنون نظام به شما نيازي ندارد كه شرط ميگذاريد! آيا مردم شما را خواهند پذيرفت؟
مردم سالاري:دولت ها و ملت ها
«دولت ها و ملت ها»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم عليرضا سعيدآبادي است كه در آن ميخوانيد؛از هنگامي که دولت هاي امروزي شکل گرفته اند اين سوال همواره مطرح بوده که ملت ها چه سهمي در سياست کشورها دارند؟ در دنياي معاصر، هر دولتي حتي دولت هاي اقتدارگرا نيز سعي مي کنند سياست هاي خود را به نام ملت ها معرفي و پيگيري کنند و به تمامي رفتارهاي خود چهره مردمي بدهند ولي اين در اصل موضوع فرق زيادي ايجاد نميکند.جهان سوم از تجارب مدني در کشورهاي توسعه يافته بيشتر از اصل دمکراسي اکثريت آن هم از راه همه پرسي عمومي پيروي مي کند.
در حاليکه حوزه سياست مجموعه اي از متغيرهاي بهم پيوسته است که ملت ها را امروزه از يکديگر متمايز مي سازد. ساز و کارهاي راي گيري، رسانه هاي همگاني، احزاب و تشکل هاي سياسي ، افکار عمومي، نخبگان فکري و دانشگاهي منتقد و پرسشگر، طبقه متوسط، گروه هاي فرهنگي و اجتماعي، حقوق اقليت ها و نهادهاي مدني بومي در هر جامعه و کارکرد و ميزان اثرگذاري هر کدام در رابطه بين حکومت کنندگان و حکومت شوندگان از اهميت فوق العاده اي برخوردار هستند.اين ها هر اندازه در جامعه اثرگذارتر و نهادينه شده تر باشند راه هاي رسوب قدرت و خودکامگي تنگ تر خواهند شد.
شايد در اظهارنظرهاي سياسيون عبارت هايي از اين دست را زياد شنيده باشيد: " تشکيل دولت مقتدر در عراق به نفع آمريکا و ايران است"، يا با جملاتي مانند"دولت افغانستان نماينده تمامي اقوام افغاني است"،"مردم مسلمان چچن در برابر روسيه از حق تعيين سرنوشت برخوردار بوده اند؟"، يا اين که"غربي ها به حقوق ملت فلسطين احترام نمي گذارند."تفاوت واژگان دولت، ملت و مردم در اين عبارت ها چيست؟
از عهدنامه وستفالي در اروپا، دولت-ملت هاي امروزي برپايه چهار مولفه سرزمين، مردم، حکومت و حاکميت شکل گرفته و سه دوره را هم پشت سرگذارده اند. اول; دوره کلاسيک که در آن شکل ابتدايي و سنتي بر تمامي پديده ها و روابط سياسي حاکم بوده است. دوم; دوره مدرن و مدرنيته که با عقلانيت سياسي، نهادينه شدن حوزه سياست و رشد نهادهاي مدني همراه شده است.
در اين دوره است که حکومت ها به تدريج ياد مي گيرند و سعي مي کنند به خواست مردم احترام بگذارند و خود را نماينده ملت ها معرفي کنند. سوم; دوره فرامدرن که با محدود شدن دولت ها و نقش روزافزون افکار عمومي در سرنوشت جامعه و غلبه راهبردهاي ارتباطي بر سياست هاي محافظه کارانه سبب شده زندگي انسان ها در يک دنياي شيشه اي و شفاف قرار گيرد.زمانه ما، عصر غلبه اطلاعات و ارتباطات بر تمامي شئون زندگي فردي و اجتماعي بشر است.در اين شرايط، جامعه هراندازه از ظرفيت ها و قابليت هاي بيشتري برخوردار باشد مي تواند بر سرنوشت و آينده سياسي، اقتصادي و فرهنگي خود تاثير بيشتري بگذارد.
نارضايتي مردم آمريکا از عملکرد اقتصادي دولت اوباما باعث شد تا جمهوري خواهان با پيروزي در انتخابات ميان دوره اي اخير بخشي از قدرت دمکرات ها را بدست آورند و به انتخابات رياست جمهوري آينده اميدوارانه تر نگاه کنند.دولت اقتدارگراي چين مدل ديگر در روابط بين الملل و نمونه شرقي توسعه و توسعه يافتگي در جهان معاصر به شمار مي رود.
مردم در چين به دولتمردان خود اعتماد کامل دارند و با انضباط و انسجام اجتماعي بسيار بالا از سياست رهبران جامعه پيروي مي کنند و آن را در فعاليت هاي روزمره به اجرا در مي آورند.اصولا، کيفيت و انگيزه نيروي انساني يکي از مهم ترين دلايل توسعه در کشورهاي شرق آسيا است و حتي بسيار مهم تر از رشد غول آساي سرمايه گذاري خارجي در اين کشورها محسوب مي شود. ملت ها بواسطه هويت ملي و ميزان افتخارات و ناکامي هاي خود در ادوار گذشته داراي شناسنامه اي هستند و هويت برجسته يا ناپيدايي دارند و چه بسيارند ملت هايي که در سراشيبي سقوط قرار گرفته و دچار زوال و نيستي شده و امروزه فقط آثارشان در تاريخ قابل مشاهده است. هويت ملي شناسنامه هر ملتي است.
آلماني ها به سخت کوشي شهره هستند، انگليسي ها مردماني منظم اند، روس ها داراي ناسيوناليسم قوي هستند، ژاپني ها ملتي بهره ورند ، فرانسوي ها مليت و ادبيات برجسته اي دارند، چيني ها انضباط اجتماعي بالايي دارند، ايتاليايي ها داراي فرهنگ غني و باشکوهي هستند و ايراني ها نيز يکي از غني ترين تمدن هاي بشري را دارند. ملتي به نام ايران که تمدن ساز است و زماني نيمي از جهان جزو امپراطوري او بوده و سهم بسيار ارزنده اي در توسعه فرهنگ جهاني و علوم بشري داشته، نمي تواند و نبايد ويژگي هاي ذاتي و تاريخ ساز خود را به فراموشي بسپارد.
بيداري ملت ايران بعد از هر دوره رکود فرهنگي، بسيار تحول آفرين است. پارادوکس فرهنگ اقتصاد نفتي و فرهنگ تمدن ساز ايراني در دوره معاصر به نفع فرهنگ تمدن ساز ايراني بايد حل شود. عافيت طلبي برآمده از فرهنگ نفتي و دولتي که بيشتر ناشي از ده ها سال برنامه ريزي هاي متفاوت پنج ساله توسعه، بودجه بندي هاي سالانه نفتي و نوسانات شديد سياسي کشورمان در عرصه هاي بين المللي بوده است در برابر تحول آفريني تمدن ايراني داراي ريشه نيست و موقتي و گذرا بوده و با اراده ملت به پايان اين راه خواهد رسيد.
به نظر نويسنده لازمه عبور از اتکاي مطلق و وابستگي کامل بودجه کشور به درآمد حاصل از فروش مواد خام و ثروت هاي خدادادي، استفاده درست و همه جانبه از ظرفيت هاي فرهنگ تمدن ساز ايراني با تمامي اجزاي هويت ساز آن و در افق برنامه ريزي هاي بلندمدت بيش از بيست سال است. اين دولت ها هستند که از شناسنامه ملت ها استفاده مي کنند و بايد اين کار را هم به درستي انجام دهند.
ناديده انگاري عناصر هويت ساز و شناسنامه ملي يک کشور و عدم توجه برنامه ريزان به آن آثار جبران ناپذيري در آينده به بار خواهد آوردو متاسفانه در بيشتر مواقع ملت هاي جهان سومي قرباني سياست ها مي شوند.در يک رقابت سنتي، پارادايم آرمان گرايي در روابط بين الملل و ايجاد روابط بين ملت ها به جاي روابط بين دولت ها امروزه با واقعيات و پارادايم واقع گرايي فاصله بيشتري نسبت به قبل يافته است.
مردم سالاري:مهمترين پيام 9دي
«مهمترين پيام 9دي»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم حسين مظفر است كه در آن ميخوانيد؛مهمترين پيام 9دي چه بود؟ اين سوالي است كه اين روزها، بسياري از اهل نظر و قلم، در پي يافتن پاسخي مناسب براي آن هستند. به نظر ميرسد، مهمترين پيام 9 دي، اثبات ناگسستني بودن پيوند ميان مردم و رهبري و تاكيد ملي بر حراست از آرمانها و ارزشهاي مورد نظر امام و رهبري بود.
در واقع مردم ايران ثابت كردند كه در شرايط مختلف، بهويژه در غبار فتنه و آشوب به هيچوجه حاضر نيستند دست از آرمانها و ارزشهاي خود بردارند و با تمام وجود هزينههاي دفاع از ارزشها و آرمانهاي نظام را خواهند پرداخت، همچنانكه در طول سه دهه گذشته، به دفعات چنين جلوههايي از فداكاري و حمايت را به تماشا گذارده بودند.
البته به نظر من، اينبار، موج حضور و حماسهآفريني ملت، با توجه به شرايط زماني به گونهاي بود كه همه بدخواهان داخلي و دشمنان خارجي، متوجه شدند كه انقلاب در روح و جان مردم ما نفوذ دارد و در حقيقت ملت با حضور پرشور خود در 9 دي در حقيقت ميخي بر تابوت توطئه، بدخواهي و دشمني زدند. اما سخن از سه دهه رفت. در طول يكسال گذشته، بارها رهبر معظم انقلاب فرمودهاند كه ريشههاي اين فتنه را بايد در سالهاي پيش جستوجو كرد.
راز اين رازگشايي چيست؟ در يك روايت كلي ميتوان گفت، مسائلي كه در كشور در طول يكسال گذشته اتفاق افتاد، قابل دسته بندي است. آشوبهايي كه در فتنه بر پا شد غبار و گرد و خاكهاي سياسي ايجاد كرد، دلايل فراواني داشت يكي از اين دلايل، تلاش هميشگي عوامل بيگانه و استكبار كه از اول انقلاب تاكنون به دنبال ضربه زدن به انقلاب بود و هستند، بود.
اين مجموعهها در واقع، همواره به دنبال فرصت ميگشتند كه نيات خويش را عملي سازند و با مشاهده برخي تحولات و رخدادهاي پس از انتخابات، احساس كردند اين فرصتي است كه ميتوانند نسبت به آرمانها و ارزشهاي انقلاب عقده گشايي كنند اما ريشه بخش ديگري از حوادث سال قبل، مربوط به عوامل داخلي بود كه در دو گروه قابل دستهبندي هستند. گروهي كه تحت تاثير برخي بزرگنماييها و ادعاها، فريب خوردند و البته به سرعت و با روشنگريهايي كه صورت گرفت، به دامن اسلام و انقلاب بازگشتند.
گروه دوم اما جريانها و چهرههايي بودند كه ناشيانه و ساده لوحانه به دنبال عوامل بيگانه به راه افتادند و به عنوان پادوهاي سياسي آنها نقش آفريني كردند. عمده اين افراد به دليل مخالفتهايي كه با انقلاب داشتند با اين مجموعه همراه شدند.
از اين منظر، ميتوان گفت كه غالب توطئهآفرينيها و غائلهافكنيهايي كه پس از انتخابات رخ داد، ريشه در مخالفتهاي داخلي و دشمنيهاي بيروني سه دهه گذشته داشت. از اين منظر، ميتوان راز اشارههاي رهبري معظم را دريافت.
هرچند كه مشخص است چنين تلاشهايي به دليل پشتوانه عظيم مردمي نظام، تدابير و همدلي وسيع دلسوزان انقلاب و اسلام و مهمتر از همه عنايت الهي، ره به جايي نخواهد برد و در صورت كوشش مجدد، تنها سوغات و دستاوردي كه برنامهريزان عليه كيان اسلام و ايران براي اربابان خويش خواهند برد، همان جلوهها و تصويرهايي است كه 9 دي 1388، به تماشايش نشستند.
ابتكار: عشق مخاطب ما را کشته است
«عشق مخاطب ما را کشته است»عنوان سرمقالهي روزنامه ي ابتكار به قلم محسن ذوالفقاري است كه در آن ميخوانيد؛عشق مخاطب ما را کشته است” اين جمله را زماني سردبير يکي از نشريات فرهنگي کشور در پاسخ به آن دسته از دوستانش که مدام از او ميخواستند تا جذابيت مجله اي را که مديريت ميکرد به برخي رويکردهاي محتواييش غلبه دهد گفت. در آن زمان نشريه تحت مديريت آقاي سردبير تازه فعاليت خود را آغاز کرده بود و ناصحان دلسوز از گوشه و کنار با تاکيد بر اينکه اين يک فرصت است و نبايد از دستش داد به سردبير توصيه ميکردند که اندکي به نشريات جوان پسند آن دوره نزديک شود و اگر نه در تمام ظواهر که در برخي از مطالب شبيه شود.
وقتي هم که صراحت و اصرار جناب سردبير را بر هويت مطالبش و موضوعاتش ميديدند و اينکه او محکم بر حرفش که نميخواهد به قول خودش”سوسول بازي” در فرم و موضوع و زبان مطالب در بياورد ميشنيدند آهي ميکشيدند و از اطراف او پراکنده ميشدند و ميگفتند آخر و عاقبت اين نشريه مشخص است؛ مطمئنا بهتر از نيستان نخواهد بود.
عجيب اينکه نشريه تند و تيز فرهنگي آقاي سردبير بعد از مدت کوتاهي مخاطبان قابل توجهي پيدا کرده بود؛ که اتفاقا به خاطر زبان صريح و مطالب سفت و سخت آن جذب مجله شده بودند و بيش از اين که به مطالب به عنوان سرگرمي نگاه کنند در ميان آنها به دنبال چيزي ميگشتند که در مجلات ديگر و حتي در برنامههاي تلويزيوني خبري از آن نبود. از همه مهم تر مطالب جدي آن مجله تبديل به يک جريان فکري و سليقه در فضاي فرهنگي کشور و در ميان قشر خاصي از جوانان مخاطب آن نشريه شد.
دو مکتب در روزنامه نگاري انقلاب
باري به هر جهت
جمله اي که جناب سردبير نزديک به يک دهه پيش در جواب مخاطبين خود به زبان
ميآورد جمله اي جدلي نبود؛ واقعيت اين بود که ميشود اين جمله را به عنوان
يک مرز جدي ميان دو مکتب در روزنامه نگاري و خصوصا در اين سالها در
روزنامه نگاري برخاسته از انقلاب اسلامي به حساب آورد. مکتبي را که مخاطب
را محور اصلي قرار داده است و ميکوشد پس از جذب مخاطب برخي موضوعات مورد
نظرش را در لفافه جذب به مخاطبش ارائه کند و مکتبي که تاثير را به عنوان
هدف خود قرار داده و محتوا را محور ميداند در عين اينکه بر انتخاب قالب
برآمده يا حداقل هماهنگ با محتوا تاکيد ميکند.
اگر چه در سالهاي اخير کمتر به اين موضوع پرداخته ايم و کمتر درباره آن تامل و توجه داشته ايم اما اين موضوع يکي از اصلي ترين شاخصههايي است که ميان توليدات رسانه اي و بويژه توليدات رسانه اي دلبستگان به انقلاب و فرهنگ آن باعث تمايز ميشود. اگر مهم ترين و اصلي ترين شاخصه فرهنگ انقلاب را و عقايد بنيانگذار آن را آگاهسازي بدانيم بسياري از خطوط روشن خواهد شد. آيا در ذيل آگاه سازي ميشود که چيزي را در چيزي پيچيد و عرضه کرد؟ واضح تر سخن بگوييم بهتر است.
آيا ميشود داعيه آگاه سازي داشت و آنگاه حقايق را در لفافه اي از صورتي متمايز پيچيد و به خورد مخاطب داد؟ اين سوالي جدي است که طرفداران نظريه تاثير محور در روزنامه نگاري مطرح ميکنند. اين نظريه درست آنجايي مطرح ميشود که طرف مقابل ميگويد که بايد بر اساس ذائقه روز مخاطب ابتدا مخاطب را جذب کرد و سپس در کنار مطالبي که به ذائقه مخاطب خوش ميآيد و البته ممکن است به ذائقه انقلابي! ما خوش نيايد مطالب را کم کم در کام مخاطب ريخت.
بگذاريد با مثالي مطلب را روشن کنيم. در سينما ترجمه مکتب مخاطب به چه شکلي ميشود؟ جاذبههاي سينمايي امروز که مخاطب روز را به سينما ميکشاند؛ آن جاذبههاي عمومي که به ذائقه مخاطب نزديک است چيست؟ سکس، خشونت و پارامترهاي ديگري که همه ذيل همين مفهوم قرار ميگيرند.
البته ممکن است قوانين عرفي و خط قرمزها پارامتر اول را تا حد روي جلدها و تصاوير هنرپيشههاي جوان زن بر روي جلد مجلات تقليل دهد اما باز هم ماجرا همان است.به اين پارامترها شهرت زدگي و لودگيهاي دنياي سرمايه داري را نيز اضافه کنيد و تصور کنيد که قرار است مخاطب با اين مفاهيم جذب شوند و بعد در کنار آنها به مخاطب مفاهيم انقلابي را انتقال دهيد. و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
امام و مساله جذب مخاطب
مکتب تاثير و محتوا محور
حرکت امام خميني(ره) را در دهههاي 40 و 50 مدل ميکند و به صورت مثال نقض
مطرح ميکند. اين جماعت يک سوال جدي را مطرح ميکنند؛ آيا امام در طول
سالهاي مبارزه هيچ گاه براي جذب حداکثري مردم حتي کلمه اي بر زبان راند؟
آيا از طرح يک جمله خودداري کرد؟ ذائقه مردم در آن دوره چه بود و عناصر
طبيعي جذب مخاطب در آن زمانه بر اساس ذائقه عمومي چه بود و اگر امام حتي
نيم نگاهي به جذب مخاطب داشت، بايد چه تغييري در مباحث خود ايجاد ميکرد؟
بر اساس همين استدلال است که اين دسته حرکت بر مسير ذائقه جامعه را ديدگاه
انفعالي ميدانند و معتقدند که حرکت رسانه اي در هر دوره اي بايد بر اساس
طرح حداکثر محتوا در قالبهاي نو و هماهنگ با آن باشد و معتقدند که فرهنگ و
هنر انقلاب بايد بتواند از دل محتواي خود قالبهايي را بيرون بکشد که فطرت
مردم با آن ارتباط برقرار کند و اين يعني تغيير ذائقه و همان چيزي که امام
بر اساس آن انقلابي بزرگ را طرح ريزي کرد.
بر همين اساس است که متدولوژي نقد رسانهها و خصوصا رسانه ملي(صدا و سيماي جمهوري اسلامي) در دهه گذشته شکل گرفت و حرکتهاي اين رسانه در مسير ذائقه ساخته شده توسط رسانههاي غربي مورد نقد قرار گرفت و از همه جدي تر به فضاي مرده و جامد اين رسانه در خلاقيت و نوآوري و ارائه قالبهاي جديد حمله شد و مديران اين رسانه در برابر اين سوال و مطالبه قرار گرفتند که چرا هيچ برنامه غير منفعلانه اي براي آينده ندارند؟
هوس «جذب» و سايتهاي اينترنتي
اما هنوز که هنوز
است اين”عشق مخاطب است که ما را کشته”! وضعيت رسانههاي اينترنتي ما در
رويکرد به فرهنگ و هنر انقلاب اسلامي وضعيت بهتري نيست.”شهوت کليک” و بعد
از آن”شهوت رنکينگ” (رتبه بندي سايتها بر اساس قاعده بازديدمحور) دو هوسي
است که چشم مديران رسانههاي اينترنتي دلبستگان به انقلاب را پر کرده؛ به
طوري که بيشترين حجم مطالب با نيم نگاهي به کليک خور بودن طراحي ميشوند و
از اين ميان مطالب هويت دار نيز با همين هدف آرايش ميشوند.
کمتر به اين نکته توجه ميشود که با پافشاري بر برخي از اصول ويژه مخاطب خاص اما تحت تاثير جذب رسانه شود و ذائقه اقلا در عده اي محدود- که البته تغيير ذائقه هميشه از جمعي محدود شروع ميشود- تغيير کند.در همين فضا است که مطالب کم کم نه بر اساس محتوا و تاثيرشان و تاکيد بر اهميت آنها، که بر اساس کليک خور بودنشان تفکيک و اولويت بندي ميشوند. مديران اين رسانهها معتقدند که ابتدا بايد مخاطب را به درون کشيد و سپس در کنار مطالبي که براي او جذابيت- بر اساس معيارهاي روز دارد- مطالب سنگين تر را به او عرضه کرد. کم کم فرهنگ شايعه و ارزش شايعه اوج ميگيرد و خبرنگاراني که به شايعهها دسترسي بيشتري دارند ارزشمندتر ميشوند؛ چرا که باز هم”کليک” بيشتر و”رنکينگ” بالاتري را به ارمغان ميآورند و شايعات و اخبار شخصي جاي خود را در ميان مطالب باز کرده و کم کم جاي مطالب ديگر را تنگ ميکنند.
در جوامعي که سياسي تر هستند سياست جاي فرهنگ را ميگيرد و به جاي فرهنگي شدن سياست اين فرهنگ است که سياسي ميشود و مطالب فرهنگي حکم چاشني، نمک و تعديل کننده براي فضاي سياسي را خواهند داشت و لزوماً داراي هويتي مستقل نخواهند بود. آنگاه وقتي است که به خود ميآييم و ميبينيم که گرفتار”ژورناليسم حرفه اي”1به صورت تمام عيار آن شده ايم در حالي که تنها رنگي از انقلابي گري و سلايق سياسي را به آن زده ايم.
...و اين پايان کار نيست؛ پايان کار آنجايي است که بجاي تغيير ذائقه مخاطب کم کم ذائقه خودمان تغيير ميکند.
آرمان:نکاتي درباره قطع رابطه با انگليس
«نکاتي درباره قطع رابطه با انگليس»عنوان سرمقالهي روزنامهي آرمان به قلم
داريوش
قنبري است كه در آن ميخوانيد؛اخيراً در کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي
مجلس مصوبهاي براي قطع رابطه با دولت انگلستان به تصويب رسيده که در هر
حال و به اعتقاد من قطع رابطه هر کشوري در دنياي امروز تأمينکننده کامل
منافع ملي نخواهد بود.
اما نکتهاي که نبايد در اين ميان از نظر دور داشت سوابق نامطلوب مداخلات انگليس در ايران است که يادداشت اخير سفير انگليس در وبلاگش در واقع يادآور همان سوابق نامطلوب شد و كميسيون امنيت ملي نيز به صورت طبيعي به اين اقدام نسنجيده و برخلاف حسننيت اين ديپلمات بريتانيايي حساسيت نشان داد.
با اين حال به نظر من براي برخورد با چنين اقدامي از راههاي ديگري از جمله تغيير سفير براساس کنوانسيون وين ميتوان استفاده كرد چرا که قطع رابطه منجر به تبعات و هزينههايي در زمينههاي اقتصادي، علمي و سياسي ميشود.
به عنوان مثال در زمينه علمي و آموزشي ما در حالحاضر داراي حدود 5هزار دانشجو در انگلستان هستيم که در صورت قطع رابطه، وضعيت تحصيلي اين دانشجويان به مخاطره ميافتد و روابط تجاري و اقتصادي نيز آسيب ميبيند هرچند حجم اين روابط به اندازه حجم روابط اقتصادي با کشورهاي آلمان و ايتاليا نيست و در سالهاي اخير نيز تحتتأثير مباحث هستهاي با انگليس و ساير کشورهاي اروپايي دچار کاهش روابط شدهايم. معالوصف بايد توجه داشت که اقدام سفير انگليس نيز بيپاسخ نماند .
آفرينش:وضعيت صنعت با اجراي طرح هدفمنديها
«وضعيت صنعت با اجراي طرح هدفمنديها»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛صنعت و معدن به عنوان دو ركن اصلي و اساسي اقتصاد هر مملكتي داراي جايگاه ويژه اي در معادلات اقتصادي و بازرگاني در داخل و سطح بين الملل مي باشد.
لذا توجه همه جانبه به اين دوعنصر، ترقي و رونق اقتصادي كشور را به دنبال خواهد داشت چرا كه توليد ثروت و ايجاد اشتغال از ثمرات توجه به پيشرفت و توسعه كشور در اين زمينه ها مي باشد.با عنايت به اينكه بر اساس برآوردهاي كارشناسي مي بايست در آينده اي نزديك بيش از 1 ميليون و 100 هزار شغل در كشور ايجاد گردد تا بتوانيم علاوه بر اينكه جوابگوي سيل عظيم نيروي متقاضي كار باشيم بتوانيم از بيكاري فعلي هم بكاهيم، با توجه به موارد فوق آنچه مسلم است اجراي قانون هدفمندسازي يارانه ها هر چند مي تواند در بلند مدت باعث رونق اقتصادي و ايجاد تاثيرات مثبت و ملموسي در بخشهاي توليدي و صنعتي شود با اين حال در زمان فعلي و با توجه به ركود حاكم بر بازار و گردش نقدينگي پايين آسيب هاي اجرايي اين قانون پيچيده بسيار نمايان مي شود چون حذف يارانه هاي بخش توليد و واقعي شدن قيمت حاملهاي انرژي قيمت تمام شده كالا و خدمات در بخش صنعت و معدن و حتي كشاورزي را بالا خواهد برد و قدرت رقابت پذيري كالاهاي توليد داخل با كالاهاي ساخت خارج و وارداتي را به حداقل حالت مي رساند.طبق اخبار منتشر شده وزير صنايع از تهيه فهرست 22 موردي صنايع انرژي بر كشور جهت برخورداري از قيمت هاي ترجيحي انرژي سخن گفته و اطمينان داده اند در صورت اجراي صحيح اين قانون كشور شاهد افزايش رشد راندمان صنايع و معادن خواهيم بود.
باز هم بايد به اين نکته توجه نماييم که بصورت عملي ساز و كارهاي لازم پيشبيني شده باشد تا واحد هاي صنعتي و معدني دچار مشكل نشوند و از وظايف وزارت صنايع و معادن اطلاع رساني شفاف به اين واحدها است بگونه اي كه اين واحدها از قبل بدانند در شرايط فعلي که زمان اجراي اين جراحي فرارسيده چه شرايطي برفضا حاكم خواهد بود تا بتوانند خود را براي شرايط سخت آماده و اقدامات پيش گيرانه خود را از كاهش توليد و بيكاري كاركنان انجام دهند.
توجه ويژه به نكات ذيل جهت كمك به صنعت و معدن و جلوگيري از افزايش نرخ بيكاري مفيد خواهد بود:از مهم ترين عوامل جهت كمك به واحدهاي توليدي در بخش صنعت و معدن ارائه تسهيلات بانكي با نرخ بهره پايين و حذف يا كاهش بوروكراسي اداري بانكها نسبت به تامين نقدينگي اين واحد ها مي باشد، با تخصيص اعتبار لازم به منظور اصلاح خط توليد و خريد ماشين آلات با بازدهي بالا بايد به كمك اين واحد ها شتافت، دولت با اصلاح نرخ ارز و مشوق هاي صادراتي، تضمين هاي دولتي، تخفيف هاي ويژه بيمه اي و مالياتي به بهبود فضاي كسب و كار كمك كند.
با توجه به وضعيت موجود در صنايع و تجارب تلخ كشورهاي اروپايي در دهه قبل و كشورهاي افريقايي چون مصر اگر طرح تحول اقتصادي با آگاهي كامل صورت نپذيرد در زمان كمتر از دو سال بسياري از واحدهاي توليدي ضعيف شده، سايه بيكاري و ركود اقتصادي سالها بر كشورمان سايه خواهد گستراند.
حمايت:نكات حقوقي وقضايي آزادي مشروط
«نكات حقوقي وقضايي آزادي مشروط»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت به قلم بهنام رضاوندي است كه در آن ميخوانيد؛با هدف ارتقاي سطح آگاهي مخاطبان محترم، هر هفته پس از ذكر پاره اي از قوانين و مقررات، به بيان نكات كاربردي حقوقي و قضايي مربوط به آن مي پردازيم.موضوع اين هفته آزادي مشروط است.
ماده 38 قانون مجازات اسلامي:" هر كس براي بار اول
به علت ارتكاب جرمي به مجازات حبس محكوم شده باشد و نصف مجازات را گذارنده
باشد دادگاه صادر كننده دادنامه محكوميت قطعي مي تواند در صورت وجود شرايط
زير حكم به آزادي مشروط صادر نمايد :
1 ـ هرگاه در مدت اجراي مجازات مستمرا حسن اخلاق نشان داده باشد.
2 ـ هرگاه از اوضاع و احوال محكوم پيش بيني شود كه پس از آزادي ديگرمرتكب جرمي نخواهد شد .
3 ـ هرگاه تا آنجا كه استطاعت دارد ضرر و زياني كه مورد حكم دادگاه يا مورد موافقت مدعي خصوصي واقع شده بپردازد يا قرار پرداخت آن را بدهد و در مجازات حبس توام با جزاي نقدي مبلغ مزبور را بپردازد يا با موافقت رييس حوزه قضايي تربيتي براي پرداخت داده شده باشد."
الف- محكوميت موضوع آزادي مشروط:
- آزادي
مشروط مختص محكوميت به مجازات حبس است و نه تبعيد؛ ولو اينكه تبعيد در
زندان باشد. در ضمن محكوميت حبس بايد بالاصاله باشد و نه با تبديل مجازات
ديگر به حبس؛ مانند حبس ناشي از تخلف در زمان تبعيد موضوع ماده 20 قانون
مجازات اسلامي و يا حبس بدل از جزاي نقدي.
- اعمال مقررات ناظر بر آزادي مشروط به دليل عدم وجود منع قانوني، در مورد محكومان به حبس جرايم مواد مخدر نيز بلا اشكال است و بطور كلي مي توان گفت نوع جرم ارتكابي در اعطاي آزادي مشروط مهم نيست. علاوه براين ميزان حبس نيز در اعطاي آزادي مشروط مدخليتي ندارد، به گونه اي كه به اعتقاد برخي آن قسمت از ماده واحده قانون راجع به آزادي مشروط زندانيان مصوب 1337 كه با قانون مجازات اسلامي مغايرت ندارد، همچنان معتبر است. در نتيجه براساس تبصره يك اين ماده واحده محكومين به حبس دايم پس از گذراندن 12 سال حبس ممكن است از آزادي مشروط استفاده کنند.
- اصطلاح "حبس" مذكور در ماده 38 مذكور مطلق است و شامل حبس تعزيري و بازدارنده مي شود؛ لكن در خصوص ممسك در قتل عمد،از آنجاييكه مجازات آن حدي است، مقررات راجع به آزادي مشروط در مورد آن اعمال نمي شود.
ب- طرح درخواست يا پيشنهاد آزادي مشروط:
- طرح آزادي مشروط منوط به درخواست زنداني نيست.
- در ماده 18 آيين نامه سازمان زندان ها و اقدامات تاميني و تربيتي مي خوانيم:"وظايف سازمان به شرح زير مي باشد:
ـ
تهيه و پيشنهاد اسامي محكومان واجد شرايط آزادي مشروط و ارايه آن
بهقاضيان ناظر زندان" بنابراين آنچه كه با توجه به ماده 39 قانون مجازات
اسلامي موضوع را در دادگاه مطرح مي كند، پيشنهاد سازمان زندان هاست و نه
تاييد رييس زندان مگر آنكه اين مورد نيز به وي تفويض شود.
- به اعتقاد برخي محكوم عليه مي تواند قبل از انقضاي نصف مدت مجازات حبس نيز درخواست آزادي مشروط نمايد. البته به نظر مي رسد بر فرض صحت اين نظر، درخواست بايد در فاصله زماني اندكي تا زمان تحمل نصف مجازات حبس موضوع حكم مطرح شده باشد.
- صدور حكم به رد آزادي مشروط مانع از آن نيست كه سازمان زندان ها مجددا پيشنهاد آزادي مشروط محكوم عليه را بدهد و در اين خصوص دادگاه، حكم صادر نمايد.
- در صورت لغو آزادي مشروط به دليل تخلف،محكوم عليه مي تواند مجددا درخواست آزادي مشروط نمايد.
ج- مرجع صادركننده حكم آزادي مشروط:
-حكمي را كه دادگاه تجديدنظر صادر كرده،اعطاي آزادي مشروط مربوط به آن نيز با همان دادگاه تجديدنظر است.
- براساس تبصره 2 ماده 38 قانون مجازات اسلامي:"در
صورت انحلال دادگاه صادر كننده حكم، صدور حكم آزادي مشروط از اختيارات
دادگاه جانشين است."
- چون قاضي بعد از صدور حكم،حق دخل و تصرف در آن را ندارد، لذا نمي تواند شرايط مقرر در حكم را تغيير دهد.
د-آثار صدور حكم آزادي مشروط:
- آزادي مشروط تاثيري در آثار تبعي محكوميت ندارد واين آثار به قوت خود باقي اند.
- ابلاغ راي آزادي مشروط به محكوم عليه در واقع همان تفهيم شروط معينه از سوي دادگاه تلقي مي شود.
- دستور دادگاه به لغو آزادي مشروط و همچنين عدم پذيرش تقاضاي آزادي مشروط، قابل اعتراض وتجديدنظرخواهي نيستند
جهان صنعت:هدفمندي و الگوهاي سياستهاي اقتصادي
«هدفمندي و الگوهاي سياستهاي اقتصادي»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم پويا نعمتاللهي است كه در آن ميخوانيد؛ اجراي قانون هدفمندشدن يارانهها ناخودآگاه مردم را در وضعيتي قرار ميدهد که براي پرداخت هزينههاي زندگي خود و قبوض مصرفيشان چارهاي جز استفاده از يارانهها نداشته باشند.
اما اگر مصرفکنندگان تمايل زيادي به نگهداري مبالغ زياد پول در نزد خود داشته باشند و انگيزه و تمايل خود را براي خرج کردن آن مبالغ از دست بدهند آنگاه سياستهاي پولي تقريبا بياثر ميشوند، در اين مواقع اثربخشي سياستهاي پولي و مالي هم تا حدودي تحتالشعاع قرار ميگيرد.
اکنون بهنظر ميرسد با توجه به تاثيرات اين سياستها و گاهي نتايج نهچندان موثر آنها در دورههاي قبلي، شايد شرايط مناسبي براي حوزههاي تاثيرپذيري اين سياستها فراهم شود.
از طرف ديگر زمزمههايي در مورد محوريت قراردادن سياستهاي انقباضي به گوش ميرسد. سياستهاي پولي و مالي انقباضي که تجويز عمده در بسياري از مواقع است منجر به تحت فشار قرار دادن اقتصاد ميشود و به نظر ميرسد راهحل اساسي را بايد در وراي اين سياستها جست. اصلاحات ساختاري در قالب تغيير ساختارها ميتواند گزينه مناسبي باشد؛ مثلا شيوع تورم فراگير در جامعه به شکل مستمر همه افراد را دچار انتظارات تورمي ميکند و افراد شاغل خواهان افزايش دستمزد هستند و مديران ، تجار و صنعتگران که خود در زمره اين منتظرين محسوب ميشوند، چارهاي جز پذيرش اين خواسته ندارند.
اين افزايش هزينه به مشتريان بنگاههاي اقتصادي تحميل شده و وامدهندگان هم با نرخ بيشتري اقدام به وامدادن ميکنند. مصرفکنندگان هم پيشبيني اين افزايش قيمت را در خريدهاي خود لحاظ ميکنند. در اين خصوص نوعي از تورم که به نام تورم چرخدندهاي معروف است، ظهور مييابد. چرخدندهها اساسا فقط به يک طرف و سمت خاص حرکت ميکنند مگر آنکه نيروي شديدتري آنها را مجبور به تغيير حرکت کند.
دولت به درستي معتقد است همه فعلوانفعالات اثر خود را در قيمتها بروز و ظهور ميدهد. براي مقابله با اين وضعيت دولت ميتواند از سياست ضدانحصاري استفاده کند که به تبع آن دستمزدها و قيمتها هم تحت کنترل قرار بگيرد بنابراين حداقل تاثير آن، اين است که تورم ناشي از فشار هزينه يا تورم چرخدندهاي هم حاصل نميآيد (يا در بدترين حالت، امکان تعديل تورم فراهم ميآيد .)
به نظر ميرسد در اين مقطع دولت اراده لازم براي مقابله و حمله به انحصارات را پيدا کرده هرچند بايد اين واقعيت را پذيرفت که همواره و هميشه نميتوان سياستهاي کنترل قيمتي را به نحو مطلوب پيش برد. تغيير و تعيين سطوح قيمتي در جهت پاسخگويي به تحرکات عرضه و تقاضا در هزاران بار تجربه هرگز عمل نکرد و دولت هم چارهاي جز تقويت و تشديد کنترلهاي خود نداشت که مجددا اين چرخ را از سر شروع کرد.
اگر سياستهاي پولي انبساطي را در پيش بگيريم آنگاه در صورتي که نرخ بهره هم توسط دولت در حال نزول باشد، قاعدتا علاوه بر افزايش مخارج مصرفکنندگان يک افزايش در مخارج سرمايهاي هم صورت ميگيرد. اين وضعيت تعادل عمومي درآمد ملي را به سوي افزايش آن جابهجا ميکند، از آنجا که مخارج سرمايهگذاري هم بيشتر شده بنابراين درآمدهاي آتي هم به احتمال زياد دچار افزايش ميشود.
حال اگر سياست مالي انبساطي را اجرا کنيم؛ مثلا دولت مخارج خود را زياد کند آنگاه تقاضاي کل افزايش مييابد اما اگر اين انبساط به خاطر افزايش استقراض دولت صورت گرفته باشد، آنگاه نرخ بهره هم افزايش مييابد و سرمايهگذاري هم دچار افزايش نخواهد شد.
در اين ميان دولت بايد ترکيبي از الگوهاي پيچيدهاز سياستهاي اقتصادي و پولي و مالي را به کار برد تا مطلوبترين شکل نتايج به بار بيايد.
دنياي اقتصاد:يارانهها، تورم و پسانداز ملي
«يارانهها، تورم و پسانداز ملي»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميخوانيد؛اجراي قانون هدفمندي يارانهها شروع بسيار خوبي داشت كه نشاندهنده پذيرش عمومي نسبت به نفس اجراي اين قانون بوده است.
مطابق اظهارات مسوولان، در اثر اجراي قانون هدفمندشدن يارانهها، ششدهك پايين جامعه از اجراي آن، منتفع خواهند شد. تحقيقات به عمل آمده نيز تقريبا اظهارات فوق را تاييد ميكند.
به نظر ميرسد اجراي هر طرحي كه رشد مصرف ملي را كم كند يا موجب حذف مصارف غير ضرور شود، باعث رشد و شكوفايي كشور نيز خواهد شد. بر خلاف نظر كينز و مكاتب متاثر از آن كه افزايش مصرف را از طريق تحريك تقاضا مفيد ميدانند، تجربه آمريكا نشان داد كه افزايش مصرف مردم آمريكا موجب افزايش بدهي آمريكاييها شد. ضمن آنكه تحريك تقاضا در بخش مسكن آمريكا، بحراني را پديد آورد كه بسياري از كشورها را متضرر كرد و ايرلند، بارزترين آنها بود. اگر چه آمريكا هنوز هم از تبعات بحران رنج ميبرد.
تجربه چين نيز نشان ميدهد كه منابع لازم براي سرمايهگذاري و افزايش توليد به هيچوجه نبايد از منابع بانك مركزي تامين شود، بلكه هر سياستي كه موجب افزايش پسانداز ملي شود گامي در جهت تامين سرمايه لازم براي افزايش توليد نيز خواهد بود. به طور مثال ميدانيم آمريكا كمترين و چين (و تا حدودي آلمان) بيشترين ميزان پسانداز ملي (نسبت به توليد ناخالص داخلي) را در جهان به خود اختصاص دادهاند.
افزايش پسانداز ملي، مستلزم نهادينه شدن «فرهنگ صرفهجويي» در ميان مردم است. براي نيل به اين هدف، سه راهكار وجود دارد. اول گسترش و تثبيت قانون اخذ ماليات بر ارزشافزوده است و همانطور كه ميدانيم اين ماليات، فقط از مصرف گرفته ميشود.
راهكار دوم نيز كه مشابه مورد قبلي ميباشد همين هدفمندي يارانهها است كه البته اين راهكار، مطابق قانون، درآمدي براي دولت ندارد و به همين دليل، اثر مفيدتري نسبت به مورد اول براي اقتصاد خواهد داشت. و راهكار سوم نيز مهار تورم است، زيرا تورم موجب افزايش مصرف و كاهش پسانداز ميشود. شرط لازم براي تحقق مورد سوم، وجود اراده لازم در بانك مركزي است.
البته مطابق قانون هدفمندسازي يارانهها، منابع لازم براي پرداخت نقدي به مردم (هر نفر81000 تومان براي دو ماه) بايد از خزانهداري كل در وزارت اقتصاد و دارايي اخذ شود. در صورتي كه ظاهرا اين منابع، از طريق تنخواه بانك مركزي تامين مالي شد. بنابراين بسيار مهم است بدهي بانك مركزي از بابت تنخواه فوق به تدريج بازپرداخت گردد تا از اين طريق، جلوي افزايش نرخ تورم گرفته شود.
منابع لازم براي تسويه اين بدهي ميتواند از
صرفهجوييهاي دولت و همينطور تدريجا از منابع حاصل از افزايش قيمت
حاملهاي انرژي تامين شود. توجه به اين نكته، بسيار مهم است كه كاهش
يارانهها با افزايش نرخ تورم، خنثي ميشود و براي جلوگيري از اين دور
باطل، بانك مركزي مسووليت سنگيني را به عهده دارد.
نكته آخر در خصوص
قانون هدفمندسازي يارانهها آن است كه بخشي از درآمد ناشي از اين قانون
بايد براي جبران خسارت و جهت كمك به توليدكنندگان، پرداخت شود. در صورتي كه
شناسايي همه خسارت ديدگان بسيار مشكل است و تازه در صورت شناسايي كامل هم،
توزيع عادلانه كار سادهاي نيست.
به همين دليل بهتر است اين بخش از كمكها نيز بين مردم تقسيم شود و در عوض توليدكنندگان اجازه داشته باشند معادل افزايش هزينههايشان بر قيمت توليدات خود بيفزايند و اين توليدكنندگان، مورد حمايت تعرفهاي نيز قرار گيرند. به نظر ميرسد اجراي موفقيتآميز قانون هدفمندي يارانهها، نقطه عطفي در تاريخ اقتصاد ايران خواهد بود.