۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۶۷۳۳۸
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۹ - ۰۸-۰۳-۱۳۹۰
کد ۱۶۷۳۳۸
انتشار: ۱۱:۰۹ - ۰۸-۰۳-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از انها در زير مي‌آيد.

كيهان: اتوبوس كه چپ نشده !

«اتوبوس كه چپ نشده!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛مي گويند؛ شخصي براي دوست دوچرخه سوارش كه تازه فوت كرده بود، خرما خيرات مي كرد. يكي از رهگذران به جاي آن كه مانند بقيه، يك خرما بردارد و فاتحه اي بخواند، پنجه در سيني انداخت و مشت خود را پر از خرما كرد. صاحب عزا كه از فرصت طلبي او ناراحت شده بود، مچ او را گرفت و به ملامت گفت؛ چه خبرته آقا؟! اتوبوس كه چپ نشده؟! يك دوچرخه سوار به جدول زده و فوت كرده!

روز پنج شنبه- 5 خردادماه- آيت الله هاشمي رفسنجاني در مراسم بزرگداشت حماسه سازان جامعه پزشكي در دوران جنگ تحميلي، با اشاره تلويحي به ماجراي اخير و حركت دشمن پسند جريان انحرافي، سخنان به ظاهر مبهم و دوپهلو- و در مواردي صريح و بي پرده- داشته اند كه درباره آن با توجه به مواضع شناخته شده ايشان مخصوصا طي دو سال اخير، گفتني هايي هست؛

1- آقاي هاشمي رفسنجاني با تلويحي نزديك به تصريح از جريان انحرافي نفوذ كرده در حلقه نزديك به رئيس جمهور محترم ياد كرده و تلاش مي كند حركت اخير اين جريان انحرافي را نشانه حقانيت مواضع دو سال گذشته خويش معرفي كند و حال آن كه مواضع و عملكرد جريان انحرافي به وضوح و بي كم و كاست با فتنه 88 همسو و هم جهت بوده است و آنچه اين جريان نفوذي در پي آن بود- و شايد هنوز هم به خيال خام خود در پي آن باشد- فقط به عنوان بخشي از خيانت و جنايت بزرگ و فراموش نشدني سران و حاميان آشكار و نهان فتنه 88 قابل ارزيابي است. بنابراين جناب آقاي رفسنجاني كه طي 2 سال گذشته به گونه اي نه چندان پنهان و در مواردي كاملا آشكار از سران و عوامل فتنه حمايت كرده اند، نمي توانند و نبايد جريان ياد شده را در تقابل با خود تلقي كنند چه رسد به اين كه عليه اين جريان موضع گرفته و به اقدام زشت و ناپسند آن اعتراض كنند! بايد از آقاي هاشمي رفسنجاني پرسيد؛ كداميك از مواضع پلشت جريان انحرافي را مي توان آدرس داد كه فتنه گران - متاسفانه مورد حمايت شما- صدها برابر، زشت تر و مشمئز كننده تر از آن را مرتكب نشده باشند؟!

2- تا آنجا كه به مسئولان عالي رتبه نظام و توده هاي عظيم مردم فداكار و اصولگرا مربوط است، بلافاصله بعد از مشاهده انحراف در جريان ياد شده، با هوشياري و بصيرت مثال زدني و پيروي هميشگي از خط رهبري، در مقابل اين انحراف قد علم كردند و زاويه گرفتگان از بستر اصلي و تعريف شده انقلاب را محكوم كرده و عليه آنها به مقابله برخاستند. آيا، همين يك فقره به تنهايي حكايت از آن ندارد كه نظام، مردم و مسئولان در صراط مستقيم اسلام و انقلاب گام برمي دارند؟ بنابراين اتفاق خاصي نيفتاده است كه حضرتعالي براي «هشدار» و توصيه و نصيحت درباره آن، احساس تكليف كرده باشيد ! آيا اصولگرايان- به معني گسترده كلمه- كه در مقابل انحراف ايستاده اند قابل ملامت هستند يا كساني كه در جريان فتنه 88، آن همه جنايت، خيانت، وطن فروشي و همراهي با سرويس هاي جاسوسي آمريكا و اسرائيل و انگليس را به وضوح مشاهده كردند و دم برنياوردند؟!

گفتني است نشريه آمريكايي «فارين پاليسي» طي مقاله اي خطاب به دولتمردان آمريكايي كه ايران را به نقض حقوق بشر متهم مي كنند، نوشته بود؛ «آقاي اوباما، شما بعد از افشاي جنايات وحشيانه ماموران آمريكايي در زندان گوانتانامو، قول تعطيلي اين بازداشتگاه را داديد ولي علي رغم تمامي اسنادي كه از وقوع جنايت در گوانتانامو حكايت مي كرد، به وعده خود عمل نكرديد، اما جمهوري اسلامي ايران بلافاصله پس از اطلاع از نقض حقوق بشر در زندان كهريزك، دستور تعطيلي آن را صادر كرد. بنابراين، شما قابل ملامت و اعتراض هستيد كه جنايت در گوانتانامو را ديديد و سكوت كرديد، نه جمهوري اسلامي ايران كه براي مقابله با نقض حقوق بشر، حتي مسئولان برگزيده خود را نيز بركنار كرد؟!».

3- آقاي رفسنجاني در مراسم ياد شده گفته است «همه بايد تلاش كنيم اعتماد برخي از مردم را كه به ترديد افتاده اند، برگردانيم» و توضيح نداده اند منظورشان از «برخي از مردم» چه كساني است؟ اگر توده هاي چند ده ميليوني مردم را مي فرمايند كه آنها در حماسه بي نظير 9 دي و سپس 22 بهمن و ... بارها نشان داده اند به چه كساني اعتماد ندارند و براي كدام ديدگاه و عقيده تا پاي جان ايستاده اند. و اما اگر مقصود جناب هاشمي، گروه ها و جرياناتي نظير منافقين و بهايي ها و ماركسيست ها و سلطنت طلب ها و عبدالمالك ريگي ها و غارتگران بيت المال است كه با سران فتنه مورد حمايت ايشان ائتلاف كرده بودند و نتانياهو با صراحت از آنها با عنوان «بزرگترين سرمايه اسرائيل در داخل ايران»! ياد مي كرد كه بايد از زبان حضرت امام(ره) خطاب به آقاي هاشمي گفت؛ اگر آنها به نظام اعتماد كنند، نظام بايد به حركت خود با چشم «خيانت» نگاه كند! راستي مگر همه اين جريانات فاسد و جرثومه هاي فساد و تباهي آشكارا و بي پرده با دست اندركاران فتنه 88 در ائتلاف نبودند؟! اين كه قابل انكار نيست، هست؟! چرا جناب هاشمي درباره اين ائتلاف شوم مهر سكوت بر لب زده بودند و در اعتراض به آن لب تر نفرمودند، كه هيچ! از فتنه گران به صراحت نيز دفاع و حمايت كردند؟!

4- آقاي هاشمي فرموده اند «آمار دروغ دادن، ادعاي دروغ كردن، پول بيخودي مصرف كردن كه مردم مي فهمند يك بازي است و بيت المال را به غارت بردن براي خريد چند رأي و امثال اين چيزها ديگر در مردم جواب نمي دهد».
درباره اين بخش از سخنان آيت الله هاشمي رفسنجاني اگرچه گفتني هاي فراواني است ولي تنها به چند مورد از آن بسنده مي كنيم ؛

الف: فرموده اند «آمار دروغ دادن» خب! چه كسي مي تواند انبوه خدمات برجسته دولت نهم و دهم را انكار كند؟ ساخت ده ها سد، هزاران كيلومتر راه، صدها كارخانه و نيروگاه، موشك هاي دوربرد، زيردريايي، فرستادن ماهواره به فضا، پيشرفت هاي خيره كننده در عرصه هاي نانو تكنولوژي، سلول هاي بنيادين، راديو ايزوتوپ ها، دستاوردهاي هسته اي، برخورداري تقريبا تمامي روستاهاي ايران از برق و گاز، رسيدگي به محرومان و مستضعفان و بركشيدن اين اقشار از سطوح زيرين جامعه به بالاترين سطح ها و مسئوليت ها و... و... كه قابل انكار نيست و به قول شما «مردم مي فهمند». بايد از جناب هاشمي كه خود مسئوليت بالاي اجرايي داشته اند و از مقوله كار و پيشرفت باخبرند پرسيد چه كسي مي تواند اينهمه خدمات را كه در پاره اي از موارد «بي نظير» بوده است انكار كند و ارائه فهرست آن به مردم را «آمار دروغ»! تلقي كند؟! هيچكس خدمات عمراني آقاي هاشمي در دوران رياست جمهوري ايشان را نفي نمي كند ولي كدام ناظر بي طرف و باانصافي مي تواند اين واقعيت را انكار كند كه دولت نهم و دهم ده ها و در پاره اي از موارد صدها برابر دولت سازندگي به مردم خدمت كرده است؟ آمار خدمات دولت نهم و دهم را با آمار مشابه در دولت هاي سازندگي و اصلاحات مقايسه بفرمائيد. كدام دروغ است؟!

ب: آقاي هاشمي به «ادعاي دروغ» اشاره كرده اند كه بايد گفت؛ چه كساني به توصيه «جرج سوروس» و «جين شارپ» ادعاي دروغ تقلب در انتخابات را مطرح كردند و با آن كه خود مسئوليت انجام چند انتخابات را داشتند و مي دانستند تقلب در مقياس ميليوني ناممكن است در اين شيپور فريب دميدند؟! و بعد از آن كه آب ها از آسياب افتاد و عوامل اصلي به دستور گرفتن براي اشاعه اين دروغ اعتراف كردند نيز حاضر به تكذيب ادعاي دروغ خود نشدند؟ چه كساني براي تامين خوراك تبليغاتي بيگانگان در مجلس ختم «زنده »ها شركت كرده و اشك ريختند! و روي قبرهايي كه «مرده» نداشت عزا گرفتند؟! چه كساني به دروغ ادعاي شكنجه و تجاوز در زندان ها را مطرح كردند؟ چه كساني؟! و... و صد البته حق با آقاي هاشمي است كه مي فرمايند «مردم اين دروغ ها را باور نمي كنند» چرا كه اگر باور مي كردند طومار فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 را درهم نمي پيچيدند و حماسه بي نظير 9 دي را عليه فتنه گران نمي آفريدند.

ج: جناب آقاي هاشمي از غارت بيت المال گله كرده اند كه البته، نمونه هايي از آن قابل نفي نيست ولي اين نمونه ها از سوي كساني است كه اولا؛ برخي از آنان با فتنه گران همخوان و هم پياله بوده اند و ثانيا؛ با غارت هاي كلان بيت المال در دوران سازندگي و اصلاحات قابل مقايسه نيست. اينجا يك سؤال از جناب آقاي هاشمي در ميان است؛ چند فقره از پرونده هاي كلان فساد اقتصادي و غارت بيت المال كه ماجراي آنها به دادگاه نيز كشيده شده و اسناد آن موجود است، در دوران رياست جمهوري ايشان بوده است؟! و چند فقره نبوده است؟!

د: درباره هزينه بيت المال براي جمع آوري آراء سخن گفته اند كه البته، برخي از تحركات اين روزها قابل انكار نيست ولي جرياني كه در اين راستا حركت مي كند به شدت مورد اعتراض قرار گرفته و هم اكنون رسيدگي به صحت و سقم ماجرا در كميسيون اصل 90 مجلس در جريان است. اما، مگر در همين جريان فتنه 88، پول هاي كلان غارت شده از مردم و مبالغ هنگفت و نجومي كمك هاي مالي ملك عبدالله پادشاه عربستان، پادشاه اردن و بسياري از كشورهاي اروپايي براي جمع آوري آراء مردم به نفع نامزد فتنه گران هزينه نشد؟ و حتي پس از فتنه نيز، مگر براي فلاني هفته اي 40 ميليون تومان پرداخت نمي شد. ولي همه ديدند كه نتيجه اي در پي نداشت. بنابراين بايد با جناب آقاي هاشمي همصدا شد كه «اين چيزها ديگر در مردم جواب نمي دهد»!

5- ايشان در همان مراسم فرموده اند «امروز دشمنان ما، چهار چشمي ما را نگاه مي كنند و دنبال رخنه مي گردند تا حضور بيشتري پيدا كنند. اين چيز روشني است و همه مي توانند آن را بفهمند. خدا كند كه ما هم اين چشم باز را داشته باشيم».
اين بخش از سخنان آقاي هاشمي با توجه به حمايت آشكار مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس از فتنه 88 كه مورد حمايت ايشان بود و حضور ده ها عامل تابلودار سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه و گروه هاي تروريستي و ضد انقلاب در اردوگاه فتنه ياد شده، تعجب آور و ابراز آن از سوي ايشان تاسف بار است و بايد از آقاي رفسنجاني پرسيد آيا مي توانيد آنهمه وابستگي دوستان مورد حمايت خويش به دشمنان بيروني را انكار كنيد؟! آيا بسياري از عوامل اصلي فتنه 88 در سطح مشاوران، برنامه ريزان و سردمداران اين فتنه هم اكنون به آمريكا و انگليس پناهنده نشده اند؟ آيا عطاءالله مهاجراني، وزير كابينه و معاون رئيس جمهور دولت هاي سازندگي و اصلاحات و سخنگوي دوستان فتنه گر شما امروزه تحت مديريت شبكه MI6 انگليس نيست؟ و آن ديگري حداقل دو بار به اسرائيل سفر نكرده است؟ آيا جناب خاتمي با جرج سوروس صهيونيست ملاقات نكرده و دستورات ديكته شده او را به كار نگرفته است؟ آيا «مايكل لدين»، «جان كين»، «تموتي اش» و... عضو بيروني فتنه 88 نبوده اند؟ آيا شيمون پرز با صراحت اعلام نكرده بود كه اصلاح طلبان- يعني دوستان شما- سربازان اسرائيل هستند كه به نمايندگي از رژيم صهيونيستي با جمهوري اسلامي درافتاده اند؟ آيا اوباما حمايت مالي، تبليغاتي و سياسي از دوستان فتنه گر شما را وظيفه قطعي و غيرقابل چشم پوشي آمريكا ندانسته بود؟ آيا كمك هاي هنگفت ملك عبدالله سعودي به حساب سران فتنه واريز نشده بود. راستي همين دو هفته قبل آقاي عطاءالله مهاجراني سخنگوي سران فتنه با ملك عبدالله در يك نشست خصوصي در رياض شركت كرده بود. آيا فتنه گران در روز قدس به نفع اسرائيل شعار ندادند؟ آيا روز 13 آبان به نفع آمريكا عربده نكشيدند؟ و...

جناب آقاي هاشمي! سخن از رخنه بيگانگان نيست. پاي «دروازه» در ميان است و اين دروازه را فتنه گران مورد حمايت شما به روي دشمنان اسلام و انقلاب و امام و مردم باز كرده بودند.

جمهوري اسلامي:اهداف آمريكا از كمك‌هاي مشروط به مصر

«اهداف آمريكا از كمك‌هاي مشروط به مصر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛عصام شرف، نخست‌وزير دولت نظامي مصر از طرح‌هاي واشنگتن براي اعطاي كمك‌هاي مشروط به قاهره استقبال كرد و ضمن تقدير از اين كمك‌ها، از آمريكا به عنوان "دوست مصر" ستايش نمود.

به طور همزمان وزير دارائي مصر از طرحهائي براي اعطاي وام 2/2 ميليارد دلاري بانك جهاني و موافقت اصولي صندوق بين‌المللي پول براي يك وام 10 تا 12 ميليارد دلاري سخن به ميان آورد. در همين حال، كه به موازات اين موافقت‌ها، برخي از كشورهاي اروپائي نيز وعده كمكهاي فوري و البته مشروط را به قاهره داده‌اند و مذاكرات طرفين در اين مقوله در جريان است. از موضوعات جالب و حساس در اين زمينه آنكه حتي عربستان و امارات هم براي اعطاي وام‌هاي فوري به مصر چراغ سبز داده‌اند و احتمال مي‌رود حتي زودتر از وام‌هاي غربي، وجوه حاصله از وام‌هاي عربي به اقتصاد مصر تزريق گردد.

آنچه در اين ميان اهميت دارد، اهداف و شرايط مشترك و تقريباً يكسان در مورد اعطاي تمامي اين قبيل وام هاست كه قيد فوريت در مورد تمامي آنها تكرار شده است. روزنامه نيويورك تايمز تصريح كرده است كه تصميم واشنگتن براي وام‌ها مشروط به كنار زدن اسلام گرايان در اين كشور و جلوگيري از به قدرت رسيدن اخوان المسلمين بوده است. لكن منابع خبري ديگر از شروط محكم تري سخن به ميان آورده‌اند كه مشخصاً ادامه همكاري رژيم قاهره با صهيونيستها را به عنوان "شرط اصلي" مطرح مي‌سازد. به عبارت بهتر، با اعمال فشار لابي صهيونيستي در اروپا و آمريكا و حتي اثرگذاري آن بر روي مناسبات ويژه ميان عربستان و امارات از يكطرف و مراكز تصميم گيرنده در غرب، سعي بر اينست كه با تزريق دلارهاي مشروط به اقتصاد نابسامان مصر، مانع از روي كار آمدن اسلام گرايان و فاصله گرفتن مصر از رژيم صهيونيستي و احياناً تقابل اين دو با يكديگر شوند.

آنچه به طرح اخير اهميت مضاعفي بخشيده، اوج گيري احساسات ضد صهيونيستي در مصر، اردن و سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين در هفته‌هاي اخير است كه گرايش آشكار به سمت آرمان فلسطين را به "فصل مشترك بهار عربي" تبديل نموده است.

برپائي تظاهرات ميليوني در حمايت از فلسطيني‌ها در اكثر كشورهاي عربي و شصت و سومين سالگرد تشكيل رژيم صهيونيستي كه به "روز نكبت" مشهور گرديده، به همراه بازگشائي دائمي "گذرگاه رفح" توسط مصر، تقريباً تمامي آرزوهاي رژيم تل آويو و حاميانش درخصوص "ماهيت قيام‌هاي عربي" را يكسره برباد داد و به خوبي ثابت كرد كه اگر ملت‌هاي عرب تحت فشار ديكتاتورهاي وابسته به غرب نباشند، قطعاً به سمت فلسطيني‌ها گرايش دارند و قصد ارتباط و حفظ مناسبات با رژيم تل آويو را ندارند.

اصرار ميليونها تظاهر كننده مصري براي لغو قرارداد كمپ ديويد، قطع صادرات گاز به اسرائيل و تعطيل كردن سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره، به اندازه كافي نشانگر جهت گيري "مصر جديد" نيز هست. دقيقاً به همين دليل است كه واشنگتن و متحدان اروپائي آمريكا براي تأثيرگذاري در اين فرايند غيرمنتظره درصدد اعطاي وام‌هاي مشروط بر آمده‌اند و براي تحقق اهداف و آرزوهاي خود اصرار مي‌ورزند.
اينكه آمريكا و اروپا درصدد جلب نظر مصر به سمت رژيم صهيونيستي و تأثيرگذاري به سود رژيم تل آويو هستند، اگرچه نمود عيني براي اثبات دخالت بيگانگان در امور داخلي مصر محسوب مي‌شود، ولي تازگي ندارد. ولي سؤال اينست كه عربستان و امارات، چه منافعي از تحقق اين شروط غرب انتظار دارند كه با آنها در اين ماجرا هم صدا شده اند؟ پاسخ اين سؤال هم روشن است.

در جريان تحولات سال‌هاي اخير به ويژه در خلال جنگ عليه لبنان و غزه، نقش سعودي‌ها كاملاً آشكار شد و "ايهود اولمرت" نخست‌وزير وقت رژيم صهيونيستي به تصريح يادآور شد كه اصرار عربستان براي ريشه كن ساختن حزب‌الله لبنان و حماس، اگر بيشتر از تمايلات رژيم صهيونيستي نباشد، قطعاً كمتر نيست. بعلاوه در مقطع كنوني، عربستان و امارات از آن بيم دارند كه تداوم و گسترش امواج بهار عربي، سرنوشت آنها را نيز رقم بزند و در نهايت، چيزي از رژيم آل سعود در منطقه باقي نماند. با اينهمه، همداستاني ارتجاع عرب و رژيم صهيونيستي در ماههاي اخير، به مراتب بيشتر و البته وقيحانه‌تر از گذشته به نمايش درآمده است كه ننگ بزرگي بر پيشاني ارتجاع منفور و مفلوك عرب محسوب مي‌گردد.

تاريخ به ياد دارد كه در توجيه امضاي قرارداد ننگين كمپ ديويد مطرح مي‌شد كه مصر از طريق صلح با رژيم صهيونيستي به عزت و افتخار و اقتدار بيشتري دست مي‌يابد و به ويژه اقتصادي - صنعتي نيز توسعه خواهد يافت و به يكي از قطب‌هاي اقتصادي منطقه تبديل خواهد گرديد اما در پرتو اسارت در چنگال صهيونيستها به درجه‌اي از فلاكت اقتصادي و سياسي رسيده كه نيازمند وام‌هاي كم بهره به منظور عبور از شرايط بحراني اخير است و درعين حال، بيگانگان از همين شرايط براي تحميل ديدگاهها و نقطه نظرات رژيم صهيونيستي، بيشترين سوءاستفاده‌هاي ممكن را به عمل مي‌آورند. اين پديده و پيامدهايش يكبار ديگر نشان داد كه اصرار ملت بزرگ مصر براي پايان دادن به اسارت در چنگال صهيونيسم تا چه اندازه حساب شده و داراي آثار و تبعات حياتي و معادل آزادي مصر است.  

رسالت:به بهانه روز قانون

«به بهانه روز قانون»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز هفتم خرداد و سالروز آغاز به کار مجلس شوراي اسلامي بود. مجلس شوراي اسلامي در ايران عصاره فضايل ملت و در راس امور است. جمهوري اسلامي در عمر سي و دو ساله خود حتي يک روز نيز بدون مجلس نبوده است. 8 مجلس پياپي، حلقه هاي زنجيره بي گسست مردمسالاري ديني را در سخت ترين روزهاي ابتداي انقلاب، جنگ تحميلي و فشارهاي بي امان دشمن تشکيل داده اند که بازتاب اعتقاد نظام اسلامي به مشارکت عمومي و شجاعت مردمسالاري ديني براي اتکا بر آراء مردم در سه دهه گذشته بوده است.

پايبندي و اصرار بر حقوق مردم در دو شان مهم قانونگذاري و نظارت يکي از ويژگي هاي مشترک ادوار مختلف مجلس در ايران بوده است.

 مجلس هشتم نيز در ادامه اين مسير مقدس گامهاي بزرگي را در سه سال گذشته برداشته است که در خور تحسين است. اما در عين حال سماجت در برابر برخي موارد سبب شده است  اين خطر به وجود بيايد که برخي با توسل به آنها در افکار عمومي مجلس هشتم را به کم کاري در پاسداشت حقوق مردم  متهم کنند. يکي از اين موارد قانوني است که اخيرا در خصوص شرايط نامزدهاي انتخابات مجلس به تصويب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي رسيد و در نهايت مورد  تاييد شوراي محترم نگهبان قرار گرفت. بر اساس اصلاح ماده 28 قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي مصوب 1378 و اصلاحات بعدي آن‌‌ که در خصوص شرايط کانديداهاي انتخابات مجلس است افراد داراي مدرک کارشناسي (ليسانس و پايين تر از آن) به  هيچ وجه نمي توانند در انتخابات مجلس نامزد شوند، مگر اين که سابقه نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي داشته باشند. در اين خصوص ذکر برخي از نکات ضروري به نظر مي رسيد که برخي از آنها در ذيل از نظرتان مي گذرد و اميد است مورد امعان و تجديد نظر نمايندگان مجلس شوراي اسلامي قرار گيرد.

1- تبعيت، حمايت و دفاع از قوانين مصوب مجلس شوراي اسلامي که به تاييد شوراي نگهبان نيز رسيده اند يک مسئله مورد توافق است، در عين حال امکان وجود برخي نقايص و کاستي ها در قوانين مصوب نيز موضوع ديگر و قابل پذيرش است؛ لذا اين قانون گرايي  مسير اصلاح قوانين را نمي بندد. در مجالس مختلف قوانين بسياري تصويب شده است که توسط نمايندگان همان مجلس و يا مجالس بعدي مورد اصلاح و تجديد نظر قرارگرفته است.

2- تحديد دامنه رقابت هاي سياسي با روح حاکم بر مردمسالاري ديني منافات دارد. در نظام جمهوري اسلامي از آنجا که جمهوريت منبعث ازاسلاميت نظام است و صرفا يک الگوي وارداتي نيست لذا بنا بر مشارکت حداکثري و برگزاري انتخابات مختلف در نهايت شورونشاط ممکن با مشارکت آحاد ملت است. تصويب طرح اصلاح ماده 28 قانون انتخابات مصوب 1378 و اصلاحات بعدي منجربه محروميت بخش قابل توجهي ازنخبگاني مي شود که قرار بود دراين انتخابات شرکت کنند اما به هر دليلي فاقد مدرک فوق ليسانس هستند. براساس اين قانون براي رقابت در انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي دايره محدودي ترسيم شده که تنها دارندگان مدارک تحصيلي فوق ليسانس و بالاتر مي توانند شرکت کنند و بخش عظيمي از مردم از حضور دررقابت محروم شده اند.

3- اصلاح ماده 28 قانون انتخابات هيچ مبناي منطقي به غير از مدرک گرايي نمي تواند داشته باشد. نمايندگان پيشنهاددهنده اين طرح دلايل توجيهي خود را بدين شرح بيان کرده اند: "با توجه به خيل عظيم دانش آموختگان در مقاطع تحصيلي کارشناسي ارشد و دکترا و مهيا کردن بستر و زمينه مساعد براي حضور بيشتر و پررنگ‌تر اين قشر در فعاليت‌هاي انتخاباتي و حضور آنها در مجلس شوراي اسلامي، با توجه به اينکه مجلس در هر دوره اقدام به بالا بردن يک مقطع مدرک تحصيلي کرده است، اين طرح با قيد دو فوريت تقديم مي‌شود."  اين درحالي است که اساسا مدارک تحصيلي شاخص مناسبي براي تشخيص و احراز صلاحيت افراد براي تصدي پست نمايندگي مردم درمجلس شوراي اسلامي نيست. چه بسا افرادي که مدرک دانشگاهي ليسانس و يا کمتر از آن دارند و از امثال مني که دانشجوي دکتراي علوم سياسي هستم صلاحيت بيشتري براي نمايندگي مردم و قانونگذاري دارند. مطمئنا اين قانون اشتياق زايد الوصفي را براي علم آموزي بخصوص بين کساني که مي خواهند نامزد نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي گردند ايجاد مي کند اما در عين حال اين تهديد را نيز به همراه مي آورد که عده اي به سمت مدارک قلابي، جعلي و فوق ليسانس‌هاي فوري و زد و بندي روي بياورند.

4- متاسفانه امروز در مجلس شوراي اسلامي اين بيم مي رود با تفسيرهاي مضيقي که از قانون مذکور توسط برخي از نمايندگان صورت مي پذيرد حقوق بسياري از افراد از جمله جانبازان و ايثارگران نيز تحت الشعاع قرار گيرد. چرا که طبق ماده 18 قانون انتخابات در احتساب مدارک تحصيلي معمولا براي جانبازان و ايثارگران يک درجه مدرک بالاتر منظور مي شود. يعني ليسانس ايثارگران و جانبازان معادل فوق ليسانس محسوب مي گردد. اين در حالي است که برخي سعي دارند ايثارگران را نيز از دايره شمول صلاحيت هاي نمايندگي خارج کنند ولو به شرط اينکه واجد مدرک کارشناسي ارشد باشند. اين در حالي است که جانبازان و ايثارگران مطمئنا به دليل حضور در جنگ تحميلي از بسياري فرصتها که در اختيار نخبگان دانشگاهي بوده است محروم بوده اند و اين فرصت و امکان خود را خرج دفاع از مملکت کرده اند. خداي ناکرده اگر جنگي براي کشور پيش بيايد با اين منطق افراد به جاي حضور در جبهه هاي جنگ بايد در دانشگاه بمانند و مدرک کارشناسي ارشد بگيرند چون بدون اين مدرک از بسياري حقوق سياسي و مدني محروم مي شوند!

5- احراز صلاحيت کارگزاران نظام سياسي منطقا بايد از يک نظام هماهنگ، بسته به جايگاه و شاني که کارگزار قرار است در آن ساختار خدمت کند، برخوردار باشد. چگونه است که براي نامزد شدن در انتخابات رياست جمهوري که به مراتب اهميت آن از نمايندگي مجلس شوراي اسلامي بيشتر است سواد خواندن و نوشتن کفايت مي کند اما براي نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي نامزد بايد حتما مدرک کارشناسي ارشد داشته باشد.

6- مجلس شوراي اسلامي عصاره فضايل ملت و جايگاهي است که عموم اقشار مردم در آن نماينده دارند. بر اساس اصلاح ماده 28 قانون انتخابات که مورد تاييد شوراي نگهبان نيز قرار گرفته است که نامزدها ختما بايد داراي مدرک کارشناسي ارشد باشند، تکليف اقشار مستضعفي نظير کارگران، دهقانان، کشاورزان، دامداران و ... چه مي شود. البته امروزه خوشبختانه برخي  از کشاورزان و دامداران کشور داراي مدارک تحصيلي دانشگاهي هستند اما اغلب آنها از اين امکان محروم بوده و هستند. بر اساس اين قانون اقشار ضعيف و کم سواد ديگر نمي توانند نماينده اي در مجلس شوراي اسلامي داشته باشند. در واقع با اين فرمول مجلس نهم ترکيبي از نخبگان دانشگاهي است که شايد کمترين اطلاعي از مشکلات کارگران، کشاورزان و ... نداشته باشند.

7- اگر بپذيريم دغدغه طراحان و راي دهندگان به اين قانون هر چه بيشتر تخصصي کردن مجلس و به تبع آن قانونگذاري با کارشناسي مضاعف بوده است که دغدغه محترمي نيز مي باشد و همچنين قبول کنيم که دارندگان مدارک عالي تر لزوما خبره تر از سايرين براي اخراز پست نمايندگي هستند بايد به اين نکته اشاره کنيم که تجربه حداقل 8 مجلس از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي نشان داده است که مردم يکي پس از ديگري مجالسي را برگزيده اند که به لحاظ درجه کارشناسي از مجلس قبل جلوتر بوده اند. يعني اگر يک پايش علمي بين مدارک تحصيلي نمايندگان از مجلس اول تا مجلس هشتم صورت پذيرد، مشخص مي شود که در مجلس هشتم نسبت به مجلس هفتم و در مجلس هفتم نسبت به مجلس ششم و ... مردم بيشتر به کساني راي داده اند که مدرک تحصيلي بالاتري داشته اند. به نحوي که بر اساس بررسي هاي صورت گرفته مجلس هشتم به لحاظ سطح تحصيلات نمايندگان بالاتر از مجالس ديگر قرار دارد. در واقع دغدغه قابل فهم نمايندگان موافق و طراحان اصلاح ماده 28 قانون انتخابات به طور طبيعي توسط مردم لحاظ مي شد و ديگر نيازي به تصويب قانون و تضييق حقوق مردم نبود.

8- باز اگر قبول کنيم که اين قانون از جميع جوانب و  جنبه هاي کارشناسي برخوردار است و به اصطلاح مو لاي درز آن نمي رود  اما به لحاظ اخلاقي صحيح به نظر نمي رسيد در فاصله يک ساله تا انتخابات چنين قانوني تصويب شود و فرصت شرکت در انتخابات از خيل عظيمي از کساني که تا چند روز قبل خود را مهياي شرکت در انتخابات کرده بودند، گرفته شود. با علم به اينکه در اين فرصت چند ماهه نيز گرفتن مدرک کارشناسي ارشد محال است. اين مسئله اين شائبه را به وجود آورد که برخي نمايندگان به خاطر حذف رقباي خود در حوزه هاي انتخابيه دست به چنين اقدامي زده اند که اين مسئله نيز از عدالت به دور است و بر خلاف سوگندي است که نمايندگان در ابتداي ورود به مجلس خورده اند. لذا بهتر بود براي استفاده از مزاياي طرح که ترغيب جامعه نخبگي براي اخذ مدرک بالاتر و بالارفتن سطح سواد نمايندگان مجلس شوراي اسلامي است و همچنين جلوگيري از اجحاف در حق کساني که قصد نامزد شدن را داشتند اما داراي مدرک کارشناسي ارشد نبودند اجراي اين قانون به مجلس دهم موکول مي شد تا به ناحق و ناعادلانه فرصتي از مردم ضايع نشود.

سخن اخر اينکه مي گويند قانونگذار حکيم است نمايندگان محترم مجلس و شوراي نگهبان بايد به اين سئوال پاسخ دهند بر اساس چه حکمتي ميليون ها تن از شهروندان ايراني که فاقد مدرک تخصيلي فوق ليسانس به بالا هستند بايد از حق انتخاب شدن محروم شوند.

مردم سالاري:ارزش جان انسانها

«ارزش جان انسانها»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛بعضي از خبرهاست که حتي اگر يک هفته هم از آن بگذرد قديمي نمي شود.

خبرهايي که با جان انسانها سروکار دارد از اين دست خبرهاست. هفته گذشته بارديگر شاهد بروز انفجار در يکي از تاسيسات نفتي و کشته و زخمي شدن تعدادي از هموطنانمان بوديم. در اين 5 روزي که از بروز اين حادثه مي گذرد، به جز آمار اوليه که حاکي از کشته شدن 4 نفر و زخمي شدن 25 نفر ديگر بود،هيچ اطلا عات ديگري درباره کشته شدگان و زخمي شدگان اين حادثه منتشر نشده است. گويا مهم اين بود که آقاي احمدي نژاد به آبادان برود، همزمان با سوم خرداد که سالروز آزادي خرمشهر است در مراسم افتتاحيه طرح بنزين سازي پالا يشگاه آبادان شرکت کند و پس از افتتاح و انفجار به تهران بازگردد.

هنوز کسي نمي داند اسامي کشته شدگان و مجروحان حادثه چيست و مجروحان و مصدومان در چه شرايطي به سر مي برند و حالشان خوب است يا وخيم است؟ اين البته  اولين بار نيست که دود حادثه اي در صنعت نفت به چشم کارکنان زحمتکش اين صنعت مي رود که در سخت ترين  و طاقت فرساترين شرايط کاري و آب و هوايي براي به گردش درآوردن چرخ صنعت نفت به عنوان پيشران اقتصاد و منبع درآمد کشور تلا ش مي کنند. آتش سوزي و انفجار، سال گذشته در چاه شماره 24 نفت شهر، پتروشيمي هاي خارک و پرديس و بندرامام(ره) و تعدادي از خطوط انتقال هم تلفاتي به همراه داشت.

اين در حاليست که نظام جامع بهداشت، ايمني و محيط زيست که به HSE شهرت دارد، از سال 1380 در صنعت نفت استقرار يافته و هر سال  بودجه هاي کلا ني به آن اختصاص  مي يابد، امادر عمل  شاهد بروز  حوادثي هستيم که درخور نام  و اعتبار و قدمت  صنعت نفت ايران نيست. بروز مکرر حوادث  در صنعت نفت هم  نتوانسته  مسوولا ن را به چاره انديشي  دقيق تري  وادار کند. گويي جان انسان ها آنقدر  ارزشمند  نيست که براي جلوگيري  از بروز حوادث  مشابه  و تلفات  بيشتر چاره انديشي  شود تا اين چنين شاهد کشته  و زخمي شدن قشر مستضعفي همچون کارگران صنعت نفت  نباشيم.

تاسف آور اينجاست  که روز پس از وقوع حادثه، تعدادي از روزنامه ها که در صفحه اول خود با آب و تاب  فراوان، خبر افتتاح طرح بنزين سازي در پالا يشگاه  آبادان را با تصوير  آقاي احمدي نژاد منتشر کرده بودند، در تيترهاي اصلي و فرعي صفحه اول خود هيچ يادي  از مصدومان و کشته شدگان حادثه در آبادان نکردند تا تاکيدي روشن بر مظلوميت کارگراني  باشد که چرخ هاي صنعت نفت با تلا ش آنان به گردش در مي آيد. اما نه تنها تقديري از آنها نمي شود، بلکه خبر مرگ  و مصدوميت و مسموميت  آنان هم براي رسانه هاي مدعي عدالت گرايي  ارزش خبري  بالا يي ندارد. آن هم در شرايطي که مصدوميت و مسموميت  برخي از اين افراد به حدي است که اثرات  و تبعات آن تا سال ها گريبانگيرشان خواهد بود.

سخن را طولا ني نمي کنم و يک بار ديگر  اين پرسش تکراري را  تکرار مي کنم; پرسشي که بارها و بارها، از جمله پس از سقوط هواپيماها و بروز تصادفات رانندگي و... در همين  ستون پرسيدم  و پاسخي نگرفتم; به راستي جان انسان ها در کشور ما چقدر ارزش  دارد؟

ابتكار:تعريف عدالت در محاق ابهام

«تعريف عدالت در محاق ابهام»عنوان سرمقاله‌ي‌ِ روزنامه‌ي ابتكار به قلم جاماسب محمدي بختياري است كه در آن مي‌خوانيد؛مبحث عدالت چند روزي است که دوباره در فضاي رسانه‌اي کشور به جريان افتاده است. بي‌ترديد عدالت به‌عنوان يکي از فضيلت‌هاي اخلاقي بشر، مقدم‌ بر هر دين و مکتبي و قائم به ذات است.رشد افسارگسيخته سرمايه‌داري که به مدد و پشتيباني ابزار توليد همراه بود، استثمار بشر و جهت‌گيري طبقاتي را به‌دنبال داشته است. نظام سرمايه‌داري با بهره‌گيري از نيروي کار کارگران و به کمک ابزار توليد با هدف دستيابي به منابع اوليه، حملات خود را به کشورهاي جهان‌سوم با هدف استثمار و غارت آغاز کرد که اين برهه از تاريخ به نام دوران «استعمار کهن» شهره مي‌يابد.در درون جامعه و جهان دوقطبي، ستيزهاي طبقاتي زمينه ظهور گفتمان جديدي زير لواي عدالت مارکسيستي بر محور برابري اقتصادي و نفي سلطه‌گري فراهم مي‌شود.

گفتمان مارکسيستي با به چالش طلبيدن نظم موجود و به مخاطره‌افکندن نظام طبقاتي، سرمداران نظام سرمايه‌داري را به هراس و وحشت افکند. نظام سرمايه‌داري ضمن مقابله همه‌جانبه با گفتمان جديد عدالت، بخش‌هايي از آن همچون بيمه‌هاي تأمين‌اجتماعي را به عاريه گرفت و به مدد استثمار کشورهاي پيراموني، جامعه خود را با هدف جلوگيري از انقلاب‌‌هاي طبقاتي و پيامدهاي ستيزه‌جويانه سوبسيده کرد.به‌کارگيري بخش‌هايي از گفتمان مارکسيستي نمي‌توانست به‌صورت انتزاعي براي ليبرال‌سرمايه‌داري هويت ايجاد کند. جامعه سرمايه‌داري با بهره‌مندي از رفاه و آموزش و پروراندن استعدادها، ليبراليسم سياسي را به‌عنوان مهم‌ترين برون‌داد فکري خود متولد کرده است.نظام‌هاي ليبرال‌دموکراسي ابتناي مشروعيت تعاريف عدالت را بر پايه برابري در فرصت‌ها و برابري در عرصه حقوق شهروندي تعريف کرده است. برابري در فرصت‌ها دو بخش مي‌شود: اقتصادي و سياسي. بخش سياسي که در قالب سازوکاري حزبي و چرخش آزاد قدرت تبيين‌پذير است.مهم‌ترين و موفق‌ترين بخش گفتماني ليبراليسم، برابري در عرصه حقوق شهروندي است که در سازوکاري قضايي مستقل و عادلانه تجلي يافت. در انقلاب اسلامي ايران نيز عدالت يکي از گفتمان‌هاي محوري آن بود که علاوه‌بر توجه آن در حوزه‌ي سياست داخلي، در سياست خارجي نيز به آن توجه شد. اصل نفي هرگونه سلطه‌گري و سلطه‌پذيري در ساختار قانون اساسي آن، پايه و محور سياست خارجي دولت جديد انقلابي شد. با سپري‌شدن بيش از سه دهه از انقلاب، به‌نظر مي‌رسد که رسيدن به يوتوپياي عدالت هنوز يکي از دغدغه‌هاي متوليان انقلاب و نخبگان جامعه ايران است. با توجه به تحولات زندگي بشر در تعابير امروزي، تعريف و تفسير عدالت بر پايه سه محور استوار است که به‌طور اختصار، در اين مقال کوتاه به آن‌ها مي‌پردازيم.

الف) عدالت در ثروت: عدالت در ثروتي که مارکسيست‌ها براي جامعه تجويز مي‌کردند، الگويي شکست‌خورده است؛ زيرا علاوه‌برآنکه جلوي رشد و خلاقيت و کارآفريني را مسدود مي‌کرد، به سلطه طبقاتي توزيع‌کنندگان ثروت در جامعه منتهي شده است. در نظام‌هاي ليبرال نيز توزيع در ثروت، در عرصه حقوقي وجود داد؛ اما در عرصه حقيقي نابرابري فاحش و آشكار است. در جامعه اسلامي که حرمت و کرامت انساني مهم‌ترين رکن است و در متون ديني جايگاه انسان به‌عنوان اشرف مخلوقات و خليفه‌الله‌في‌الارض معرفي شده، بدون ترديد مخالف هرگونه نابرابري است. با توجه به اينکه بيش از سه دهه است که تمام ابزارهاي سياسي در دست عالمان ديني و حکومت از آن دينداران است، بايد الگوي موفقي به جامعه ارائه شود تا پس از سه دهه هنوز عدالت مهم‌ترين دغدغه جامعه نباشد.

ب) عدالت در قدرت: مکتب فکري ليبرال‌دموکراسي که مدعي عدالت در قدرت است نيز نارسايي‌ها و نواقصي دارد. گرچه نمي‌توان با برجسته‌کردن عيوب ديگران به‌عنوان دستاويزي براي ناديده‌گرفتن حقوق شهروندي بهره جست،اما در نظام‌هاي ليبرالي تمرکز ثروت اقتصادي در دست عده‌اي نابرابري سياسي را در پي دارد؛ زيرا احزابي که از پشتوانه مالي زيادتري برخوردار باشند، با بمباران تبليغاتي و سلطه رسانه‌اي رقيب را به‌راحتي از صحنه رقابت بيرون مي‌کنند. در حکومت‌هاي سرمايه‌داري، موقعيت اقتصادي منزلت سياسي را براي افراد در پي دارد و در حکومت‌هاي عقب‌مانده و واپس‌گرا، منزلت سياسي موقعيت اقتصادي را براي اشخاص به دنبال دارد. مکتب اسلام که حيات آن بر پايه اخلاق استوار است، نافي چنين روش و منشي است. در نظام اسلامي همه گروه‌ها و سليقه‌ها بايد با بهره‌مندي از آزادي بتوانند در قالب سازوکارهاي حزبي مناسب و برخوردار از موقعيت برابر، در قدرت سياسي سهيم باشند.

ج) عدالت در توزيع اطلاعات: اين متغير از عدالت، دستاورد دوران جديد است. با به‌وجودآمدن انقلاب در عرصه الکترونيک و گسترش فضاي سايبري، بعضي از نظريه‌پردازان عصر کنوني را دوران دانايي‌محوري مي‌دانند. عدالت در عصر دانايي‌محوري ايجاب مي‌کند که بايد همه به‌صورت يکسان، از امکان دسترسي به اطلاعات شفاف برخوردار باشند. در دوران استعمار کهن، حکومت‌هاي سلطه‌گر با دخالت نظامي و کودتاهاي خونين، حکومت‌هاي دلخواه خود را بر سر کار مي‌آوردند تا به مردم پاسخگو نباشند و درصورت تحميل قراردادهاي ننگين، اعتراضات مردمي در پي نباشد. ثبات سياسي دائماً در تب‌وتاب التهاب و انقلاب و تغيير بود. امروزه شفافيت در عرصه سياسي و اقتصادي راه رسيدن به عدالت را ممکن‌تر و ميسرتر مي‌سازد و ثبات سياسي را پايدارتر مي‌کند.

حمايت:هشت کشور بزرگ صنعتي جهان ومسووليت هاي فراموش شده

«هشت کشور بزرگ صنعتي جهان ومسووليت هاي فراموش شده»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛طي روز هاي اخير اجلاس ساليانه هشت کشور بزرگ صنعتي در بندر نورماندي فرانسه برگزار شد. نشست سران هشت کشور بزرگ صنعتي در شرايطي برگزارشد که مثل هر سال اعتراض هاي وسيعي در قبال عملکرد قدرت هاي صنعتي در کشور محل برگزاري نشست انجام پذيرفت .نظر به اهميتي که رويداد مزبور از منظر عدالت خواهي در سراسر جهان حايز مي باشد،نکاتي در اين خصوص به شرح زير ايفاد مي شود با اين اميد که نگرش همه ما نسبت به ساختار جامعه بين المللي وضرورت تحول خواهي در اين ساختار ،براي مطالبه عدالت روز به روز تقويت شود.‏

1- اولين پرسشي که در خصوص موضوع مورد بررسي متبادر به ذهن مي شود اين است که اصولا گروه هشت کشور صنعتي بر چه مبنايي ايجاد شده،چه سابقه فعاليتي دارد،اعضاي آن را چه دولتهايي تشکيل مي دهند وچه سهمي در اقتصاد جهاني دارند؟ در پاسخ ،آن گونه که در منابع ذيربط اعلام شده است سابقه شکل گيري اين گروه به دهه 1970 ميلادي بر مي گردد که برخي کشورهاي صنعتي جهان براي پاسخ دهي به بحران اقتصادي ناشي از بحران نفتي به فکر راهکارهاي مشترک برآمدند.گويا رئيس جمهور وقت فرانسه ژيسکاردستن و صدر اعظم وقت آلمان هلموت اشميت اولين پيشنهاد دهندگان اين نحو همفکري بوده اند.اولين کنفرانس 6 کشور آلمان ،فرانسه ،انگليس، ايتاليا ،ژاپن وآمريکا در 1975 در پاريس بر پا شده است.در سال بعد کانادا نيز به 6 کشور قبلي افزوده شده و اين گروه بنام گروه هفت(‏G7‎‏)شهرت يافته است. متعاقب آن، گروه ياد شده هر ساله يک نشست ساليانه به ميزباني يکي از اعضا برگزار کرده است.پس از فروپاشي شوروي وتقاضاي روسيه مبني بر عضويت در اين گروه،در سال 1998 اين کشور نيز به عضويت رسمي گروه مزبور درآمد وبدين ترتيب ،گروه هفت کشور صنعتي به گروه هشت کشور تبديل شد.از سال 1981 گويا رئيس کميسيون اروپا نيز در هر اجلاس ساليانه شرکت مي کند. اجلاس گروه هشت از حيث حقوقي نهادي بين المللي و داراي شخصيت حقوقي مستقل نيست . به عبارت ديگر،اين گروه فاقد سازمان مديريتي است بلکه ترتيبات اجرايي را هر سال کشور ميزبان ساماندهي مي کند و رياست اجلاس ساليانه را نيز بر عهده دارد. گروه ياد شده در سالهاي آغازين بيشتر معطوف به مسايل اقتصادي بود ولي به تدريج موضوعات مختلف اجتماعي و سياسي .امنيتي نيز در نشست هاي ساليانه مطرح شده اند بنحوي که در حال حاضر معمولا قبل از جلسه سران ،وزراي خارجه 8 کشور مباحث جلسه را مورد بحث قرار مي دهند و سپس سران در خصوص آنها تبادل نظر و تصميم گيري مي کنند ودر پايان بيانيه اي صادر مي نمايند.‏

گفته مي شود که 65درصد اقتصاد جهان را همين 8 کشور در دست دارند و اين 8 کشور تقريبا دو سوم در آمدهاي نا خالص ملي دنيا را به خود اختصاص مي دهند.با لحاظ اين قدرت اقتصادي است که انتظار مي رود نشست هاي ساليانه اين گروه در خدمت بهبود وضعيت جهاني در ابعاد مختلف قرار گيرد ونه اينکه استمرار سيطره اقليت بر اکثريت جهان را استمرار بخشد. متاسفانه اين انتظار تا بحال برآورده نشده است واز همين رو نقدها واعتراض هاي بسيار متوجه گروه ياد شده است و هر ساله به جهت همين اعتراض هاي بوده که متوليان ناچارشده اند که با هزاران پليس و نيروي نظامي امنيت نشست ذيربط را تضمين کنند،چنانچه در همين نشست امسال بيش از 22 هزار نيروي نظامي مسووليت حفظ امنيت جلسه را بر عهده داشتند در حالي که معترضان بسياري در کنار برج ايفل اعتراض هاي خود را به عملکردهاي 8 کشور صنعتي در استمرار بي عدالتي درسراسر جهان ابراز مي کردند.‏

2- در نشست دو روزه اخير سران 8 کشور صنعتي مثل نشست هاي قبلي به مسايل مختلف سياسي ، اقتصادي و اجتماعي پرداخته اند بي آنکه مسووليت هاي خود را در قبال حوادث جهاني بدرستي مورد توجه قرار دهند و براي اصلاح وضعيت جهاني اقدامات شايسته اتخاذ کنند . بحث و بررسي در خصوص قواعد استفاده از اينترنت، بحران هسته اي ژاپن ، اقتصاد جهاني و تغييرات آب هوايي ، تحولات اخير در ليبي ، سوريه و برخي کشورهاي ديگري از جمله محورهاي مورد مذاکره سران هشت کشور صنعتي بودند که در خصوص هر مورد نيز اظهار نظري چه در بيانيه مشترک و چه در اعلام نظرهاي فردي هر دولت عضو منعکس شد . هشت کشور صنعتي کمک هاي مالي معادل 20ميليارد دلار به تونس و مصر را نيز تصويب کردند تا بر تحولات آتي اين دو کشور تاثير گذار باشند . ادعا کرده اند که اين کمک ها با هدف حمايت از روند دموکراتيک و اصلاحات سياسي است مطلبي که حتي در خود کشورهاي عربي بازتاب منفي داشته و بسياري از تحليل گران ياد آور شده اند که در واقع تلاش غرب عمدتا معطوف به ربودن و منحرف کردن انقلابهاي مصر و تونس است .‏

3- سالهاست‏ که منتقدان در سطح جهاني اعلام مي کنند که گروه هشت کشور صنعتي نه تنها نقش مثبتي نسبت به بهبود امورجهاني خصوصادر عرصه اقتصاد ايفاد نمي کند بلکه با توجه به اقتصادي جديد و نو ظهور جهاني خصوصا چين، هند ،برزيل ،کره جنوبي و يا سهم توليد ناخالص ملي کشورهايي مثل اسپانيا که از روسيه و کانادا بيشتر است ، اين مجموعه نمي تواند به عنوان 8کشور بزرگ صنعتي تلقي شود . سواي انتقادهاي مزبور سالهاست که گفته مي شود هشت کشور صنعتي براي رفع فقر در جهان تعهدهاي متنوعي را بر عهده گرفته اند حال آنکه فقرا در جهان خصوصا آنهايي که حتي براي گذران نياز هاي اوليه خود درمانده اند، هم اينک از مرز يک ميليارد نفر گذشته است و برابر اعلام سازمان خوارباروکشاورزي ملل متحد (فائو ) وضعيت بسياري از فقرا رو به وخامت است .
 ‏
4- چند دهه است که در سطح جهاني گفته مي شود که رعايت حقوق انسان ها پايه رعايت صلح وعدم تکرار جنايات وحوادث تلخي است که در جنگ هاي جهاني تجربه شد‏. هم چنين چند دهه است که برخي دولت ها تلاش مي کنند تا خود را نماد رعايت حقوق انساني و مدعي آن در سراسر جهان جا بزنند. با اين حال امروزه شاهديم که عمده معضلات جهاني ريشه در عملکرد همين دولت ها دارد.ميزان بودجه هايي که صرف توليد سلاح هاي کشتار جمعي از سوي اين دولت ها مي شود،ميزان هزينه اي که صرف توليد مشروبات الکلي وداروهاي روان گردان و توزيع جهاني آن مي شود بعلاوه هزينه اي که صرف توليد ابزارهاي فرهنگي ويرانگر و در خدمت فرهنگ زور وسلطه قرار مي گيرد و ميزان کمک هاي پنهان وآشکاري که به متجاوزين حقوق ملت ها وحاکمان سرسپرده غرب مي شود را اگر کنار هم بگذاريم، به سادگي در مي يابيم که در ساختار جهاني با چه ظلم فاحشي روبر هستيم وتغيير اين وضعيت ظالمانه با چه سختي هایي روبروست.‏

سخن آخر:‏
‏ اگرچه به موازات هشت کشور صنعتي در عرصه جهاني شاهد شکل گيري گروه 20 يا گروه هشت کشور در حال توسعه و موارد متعدد ديگر هستيم که بهر حال حاکي از تلاش جهاني براي شکستن انحصار قدرت در دست عده اي محدود مي باشد ولي از اين واقعيت نمي توان غافل شد که هم چنان بخش عمده نا بساماني هاي جهاني به عملکرد هشت کشور صنعتي مربوط مي شود وهمين امر کافي است که حقوق دانان دايما عملکرد اين دولت ها وسهم آنها در تخريب جهاني را رصد نمايند واز منظر حقوقي تحليل وارزيابي کنند.اگر اين مهم بدرستي انجام شود نقش برخي از دولتمردان گروه هشت در اقدامات مافيائي بهتر روشن خواهد شد و عدالت خواهان عالم بهتر مبارزات خود براي حصول وضعيت بهتر را ساماندهي خواهند کرد. در يک کلام بايد گفت اجلاس امسال گروه هشت بار ديگر نشان داد که ثروتمندان عالم دردي در قبال دردمندان عالم ندارند . تغيير اين وضعيت جز با تلاش همه ملت ها ميسر نمي شود.به اميد بيداري روز افزون ملت ها و رشد و ارتقا در همه زمينه هاي مادي ومعنوي.‏

جهان صنعت:خانه‌های روی دست

«خانه‌های روی دست‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم ا.عطارپور است كه در آن مي‌خوانيد؛ دیروز وزیر مسکن و شهرسازی روی نکته‌ای دست گذاشت که خون به دل مستاجران می‌کند، وی گفت کسانی که مسکن دارند احساس شخصیت می‌کنند و در نتیجه بنیاد خانواده نیز تحکیم می‌شود و نسل پاک پرورش می‌یابد.

این نگاه اگرچه تلخ است اما واقع‌بینانه است و باید از بابت آن به وزیر تبریک گفت. معلوم نیست که چرا وزیری با چنین نگاه واقع‌بینانه‌ای می‌گوید: قیمت اجاره‌بها بالا‌ نمی‌رود.

وزیر به عنوان پشتیبان سخنش می‌گوید: آنقدر خانه ساخته‌ایم که روی دستمان مانده است.

با وجود این وی در ادامه می‌گوید: 500 هزار واحد با انبوه‌سازان می‌سازیم.
وزیر ظاهرا  برای اینکه قدری از ناراحتی مستاجران کم یا دل آنها را خنک کند، می‌گوید: من هم مستاجر هستم.
بعد می‌گوید: در خانه سازمانی زندگی می‌کنم.
بعد می‌گوید: البته در اردبیل خانه دارم.  ‌ 
همچنین می‌گوید: اگر کسی مستاجر نباشد از احوال مستاجران خبر ندارد.

اینها را گفتم، این را هم بگویم که من از حرف‌های وزیر ناراحت نشدم که گفت قیمت اجاره‌بها بالا‌ نمی‌رود. نه اینکه قبول دارم، قبول ندارم اما آدم باید وزیر مسکن نباشد تا بعضی حرف‌ها را بزند.    ‌ 

دنياي اقتصاد:کنترل یا آزادسازي قیمت‌ها پس از هدفمندی یارانه‌ها

«کنترل یا آزادسازي قیمت‌ها پس از هدفمندی یارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم حمید زمان‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛عملکرد دولت پس از اجرای هدفمندی یارانه‌ها بیانگر این امر است که کنترل تورم از اولویت‌های اصلی دولت بوده است.

نکته جالب اینجا است که دولت بر کنترل دستوری قیمت‌ها به عنوان ابزار اصلی برای کنترل تورم تمرکز داشته است. اکنون سوال مهم پیش روی سیاست‌گذاران اقتصاد کشور این است که آیا باید کنترل دستوری قیمت‌ها را ادامه داد یا قیمت‌ها را رها کرد؟ برای پاسخ به این سوال باید توجه داشته باشیم که یکی از مهم‌ترین مزایای اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها که موجب شد اقتصاددانان زیادی از اساس این طرح حمایت كنند این است که حذف یارانه‌های غیرمستقیم (عمدتا یارانه‌های انرژی) و پرداخت آن به صورت مستقیم به مردم و تولیدکنندگان، می‌تواند موجب شفافیت بیشتر نظام قیمت‌ها در بازار شود.

در واقع اقتصاددانان امیدوارند که با شفاف‌سازی و اصلاح قیمت‌ها و بهبود خاصیت علامت‌دهی قیمت‌ها، تخصیص منابع در اقتصاد کشور به نحو کارآتری صورت پذیرد و عدم تعادل‌ها و اتلاف منابع در اقتصاد ملی کاهش یابد. در این راستا باید در نظر داشت که اصلاح قیمت انرژی، زنجیر‌ه‌ای طبیعی از فرآیند اصلاح قیمتی را در تمامی بازارها شکل خواهد داد. یعنی زمانی که قیمت انرژی به عنوان یک عامل تولید اصلاح شود، قیمت سایر کالاها نیز به تدریج تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و تغییر مي‌كنند. در این میان افزایش قیمت انرژی، برخی قیمت‌ها را بیشتر و برخی را کمتر افزایش خواهد داد.

تاکنون با اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها، بخش اول اصلاح قیمتی؛ یعنی اصلاح قیمت انرژی تا حدودی صورت پذیرفته است؛ اما تاکید بر سیاست کنترل قیمت‌ها در سایر بازارها در این دوره، عملا فرآیند زنجیره‌ای اصلاح قیمتی را مختل نموده است. این امر به معنای اختلال در قیمت‌های نسبی و خاصیت علامت‌دهی قیمت‌ها است که در نتیجه آن تخصیص منابع در اقتصاد کشور بیش از پیش تضعیف شده و اقتصاد کشور نه‌تنها از مهم‌ترین مزیت طرح هدفمندی یارانه‌ها محروم می‌شود، بلکه هزینه‌های بزرگی را برای تولید ملی دربرخواهد داشت و عدم تعاد‌ل‌های اقتصاد کشور را تشدید خواهد كرد.

برای نمونه فرض کنید که کنترل قیمت سیمان همچنان تداوم یابد، با توجه به افزایش هزینه‌های تولید سیمان به دلیل افزایش قیمت انرژی، نه تنها سرمایه‌گذاری‌های جدید در صنعت سیمان توجیه اقتصادی نخواهد داشت، بلکه شرکت‌های سیمانی موجود نیز با خطر زیاندهی و ورشکستگی روبه‌رو خواهند بود که در نتیجه آن تولید سیمان با مشکلات جدی مواجه خواهد شد. با این اوصاف به نظر می‌رسد سیاست آزادسازي قیمت‌ها از سوی دولت، نسبت به سیاست کنترل دستوری قیمت‌ها، سیاست مناسب‌تری خواهد بود.

اگرچه با سیاست آزادسازي قیمت‌ها، سطح عمومی قیمت‌ها و تورم با افزایش مقطعی مواجه خواهد شد؛ اما در مقابل تولید ملی از افزایش کارآیی نظام قیمت بهره خواهد برد. به علاوه باید به این امر توجه داشت که نگرانی در مورد افزایش شدید و افسارگسیخته قیمت‌ها و تورم در صورت آزادسازي قیمت‌ها از سوی دولت بی‌مورد است؛ البته به شرط آنکه دولت متعهد به کنترل و مهار رشد حجم پول و نقدینگی باشد. در واقع کنترل اصولی و کم‌هزینه تورم در نهایت از مسیر کنترل رشد حجم پول می‌گذرد و در مقابل تلاش برای کنترل تورم از طریق کنترل دستوری قیمت‌ها، روشی پرهزینه است که در نهایت نیز با شکست مواجه خواهد شد. این موضوع را نه‌تنها مبانی نظری علم اقتصاد، بلکه تجربه تاریخی اقتصاد کشور نیز تایید می‌کند.


ارسال به دوستان
وبگردی